مرموزترین قبرستان ایران؛ مردگانش تجزیه نمیشوند!
همشهری آنلاین/ سفر همیشه شامل گشت و گذار به جاهای بکر و طبیعتگردی نیست. گاهی حتی بازدید از یک گورستان قدیمی هم میتواند تجربه تازهای به شما اضافه کند؛ مانند بازدید از یک گورستان عجیب و مرموز آن هم گورستانی که قدمتش به 1200 سال پیش برمیگردد. گورستان سپیدچاه در استان مازندران، بخش یانه شهرستان بهشهر و روستای سفیدچاه واقع است. این گورستان اولین قبرستان مسلمانان در ایران است. نقوش مختلفی روی سنگهای عمودی قبرستان حکاکی شده که نشان دهنده شخصیت، کسب و کار و حتی خلق و خوی فرد متوفی است.
سپیدچاه از قدیمیترین قبرستان های ایران است که قدمت آن به زمان تیموریان میرسد و اولین قبرستان مسلمانان است. این گورستان در سال 81 به ثبت ملی نیز رسیده است.
آنچه گورستان سفیدچاه را منحصر به فرد کرده، سنگ قبرهای آن است. تمام سنگها بهصورت عمودی هستند. حکاکیهای روی سنگها وادارتان میکند تا گشتی در گورستان بزنید و همه نقاشیها و خطوط حکامی شده روی آنها را با دقت ببینید. مانند زمانی که وارد یک نمایشگاه هنری میشوید.
روی همه سنگها تصاویرو نقوش خاصی حکاکی شدهاند. نوشتهها و تصاویر برخی از سنگها هم به علت فرسودگی زیاد قابل خواندن نیستند. از حکاکی روی برخی از سنگها میتوان به شغل و کسب و کار برخی مردگان پی برد. همچنین روی برخی از این سنگها نقوش حیوانی مانند کبوتر، روباه، خرگوش و شتر دیده میشود.
سرو یکی از نقوش گیاهی روی سنگ قبرهاست که به وفور دیده میشود. تصاویری مانند شمشیر، کمان، تفنگ و باروتدان، قیچی، ماسوره و ابزار بافندگی هم در این گورستان به چشم میخورد. نقوش نمادینی مانند خورشید، آینه، شانه نیز دیده میشود.
روی برخی از سنگها هم نام متوفی و سال درگذشت وی و صلوات، احادیث، آیات و روایات حکاکی شدهاند.
بومیان این منطقه معتقدند که اجسادی که در این گورستان به خاک سپرده شدهاند سالم میمانند. طبق تحقیقات هم مشخص شد که در ترکیب این خاک سپید گورستان مقدار زیادی آهک وجود دارد که همین موضوع ثابت میکند تجزیه اجساد دیر اتفاق میافتد. برای همین گورستان سفیدچاه پرطرفدار است و هر روز بزرگتر میشود. زیرا از روستاهای اطراف هم برای دفن مردگان خود به سپیدچاه میآیند.
چگونه به گورستان سفیدچاه برویم؟
بهترین زمان سفر به این مکان بهار و تابستان است. تا رسیدن به گورستان یک مسیر جنگلی بسیار زیبا پیش رویتان قرار دارد. برای رفتن به این قبرستان مرموز باید به بهشهر بروید و بعد از یانه سر وارد گلوگاه شوید. سپس به نیالا بروید و بعد از آن مسیر چاه سفید را در پیش بگیرید.
گوناگون/ صلوات شعبانیه؛ کشتی نجات
تسنیم/ در فرازی از صلوات شعبانی? امام سجاد(ع) اهلبیت همچون کشتی نجات در موجهای سهمگیناند که هرکس به آن متمسک شود، نجات مییابد و هرکس از آن بازماند، غرق میشود.
صلوات شعبانیه یکی از ادعیه منسوب به امام سجاد علیه السلام است. آنچه در صلوات شعبانیه آمده، بیشتر تأکید بر جایگاه اهلبیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و امامان شیعه صلوات الله علیهم اجمعین است. اهلبیت، گنجینه علم، محل رفتوآمد فرشتگان، جایگاه رسالت الهی و محل نزول وحی هستند. در فرازی از این مناجات میخوانیم «اللّ?هُمَّ صَلِّ عَلى? مُحَمَّدٍ وَآلِمُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجارِیَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ، یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَها، وَیَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ، وَاللَّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ»؛ یعنی خدایا، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، کشتی روان در اقیانوسهای عمیق، هرکه به آن توسل جوید ایمنی یابد و هرکه آن را رها کند غرق شود، پیشافتاده از آنها از دین خارج است و عقبمانده از آنان نابود است و همراه آنان ملحق به حق است.
در این فراز، این انوار مقدس همچون کشتی نجات در موجهای سهمگین هستند که هرکس به آن متمسک شود، نجات مییابد و هرکس از آن بازماند، غرق خواهد شد و هرکه با آنها همراهی کند، به حق محلق شود، با این مثال درمییابیم که اهلبیت وحی سکانداران شیعیان برای عبورشان از امواج سهمگین دنیا بهسوی ساحل نجاتند، در این راستا شیعیان از مسافران این کشتیاند و باید تابع سکاندار خویش باشند. جالب است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله در روایتی که نزدیک به مضمونِ این فراز از صلوات شعبانیه است، فرمود «إِنَّ مَثَلَ أَهْلِبَیْتِی فِی أُمَّتِی کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ فِی قَوْمِهِ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق»؛ یعنی اهلبیتم میان امّتم مانند کشتى نوح میان قومش هستند که هرکه سوار شد، نجات یافت و هرکه از آن روى گرداند، غرق شد. (کتاب سلیمبن قیس الهلالی، ج2، ص: 560)
نکته دیگر اینکه این فراز از صلوات شعبانیه ما را به مرور قصه نوح نبی علیه السلام هدایت میکند. در این داستان، کشتی نوح که متشکل از یکسری تخته چوب و ریسمانهای سست بود، بهصورتی اعجابانگیز و البته تحت نظارت الهی، میان آن طوفان دریای حیرتانگیز قرار میگیرد و بدون هیچگونه آسیبی به ساحل نجات میرسد؛ ضمن آنکه بهتعبیر قرآن، ارتفاع امواج آن بهاندازه یک قله کوه بود، از این جهت همراهی با هادیان الهی که در رأس آنها اهلبیت وحی قرار دارند، مساوی با عبور از امواج پرخطر دنیا و رسیدن به ساحل نجات و فلاح و رستگاری است.
حکمت/ جایگاه امام حسین (ع)
حوزه/ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی به جایگاه امام حسین علیه السلام اشاره کردهاند.
پیامبر صلی الله علیه و آله:
إنَّ الْحُسَینَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه عَلَیهِ ریحَ الْجَنَّةِ
[امام] حسین (علیه السلام) دری از درهای بهشت است، هر کس با او دشمنی کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.
البرهان فی تفسیر القرآن ج 3، ص
دو ویژگی حضرت عباس در کلام امام صادق(ع)
تسنیم/ حجتالاسلام موسوی مطلق میگوید حضرت اباالفضل علیهالسلام به وسیله شگردهای رفتاری همچون بصیرت و وفاداری بسیار رشد کرد و مورد توجه ائمه معصومین علیهالسلام قرار گرفت.
حضرت عباس علیهالسلام با کنیه ابوالفضل فرزند امیرالمؤمنین و مادرش فاطمه بنت حِزام مشهور به امالبنین بود. مؤانست و مجالست ایشان با برترین خلایق یعنی اهل بیت وحی علیهمالسلام، از ایشان شخصیتی آسمانی و با ویژگیهایی ممتاز در مسیر سلوک بهسوی خدا ساخت؛ از جمله ویژگیهای ممتازی که حضرت عباس علیهالسلام به واسطه تربیت در خاندان عترت واجد آن شد، بصیرتی نافذ و ایمانی استوار بود که ایشان را تا بالاترین ارتفاعات عالم و تا اعلی علیین بالا برد، همچنان که امام صادق علیهالسلام فرمود «کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ نافِذَ البَصیرَةِ صُلبَ الإیمانِ»؛ یعنی عموی ما عباس بن علی بصیرتی نافذ و بینشی عظیم و ایمانی استوار داشت.
در واقع این نوع بصیرت و ایمان در پرتو معرفت به ائمه اطهار به ویژه امام حسین علیهالسلام حاصل شد که اوج بروز این نوع تربیت را در ماجرای قیام حسینی دیدیم؛ لذا امام در ادامه حدیث فرمود «جاهَدَ مَعَ أبی عَبدِاللّه ِو أبلى بَلاءً حَسَنا و مَضى شَهیداً؛ در معیت امام حسین علیهالسلام جهاد کرد و نیک آزمایش داد و به شهادت رسید.» در واقع امام صادق علیهالسلام طی این حدیث، پیوندی بین بصیرت و ایمان با بروزات آن یعنی جهاد در مسیر امام عصر تا رسیدن به قله شهادت برقرار میکنند.
سید عباس موسویمطلق استاد حوزه در گفتوگو با تسنیم در این باره گفت: حضرت اباالفضل علیهالسلام به وسیله شگردهای رفتاری همچون بصیرت و وفاداری بسیار رشد کرد و مورد توجه ائمه معصومین علیهالسلام قرار گرفت و از آن شخصیت یک الگوی تمامعیار براى همه طالبان معرفت ساخت. این نوع صفات زمانی ارزش پیدا میکند که در مسیر امام به کار گرفته شود. ما نیز باید به تأسی از ایشان بصیرت، وفا، تقوا و سایر اخلاقیاتمان را برای امام و به خاطر امام قرار دهیم.
وی افزود: ما علاوه بر اینکه موظف به معرفت نسبت به ساحت مقدس اهل بیت وحی هستیم، نیازمند الگوگیری از شیعیان وارسته ایشان نیز هستیم. این مسئله را در زیارت عاشورا نیز با این عبارت میبینیم: «فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِکُمْ»؛ یعنی از خداوند درخواست دارم مرا نسبت به معرفت شما و معرفت اولیای شما تکریم کند
گوناگون/ نشانههای مؤمن واقعی از نگاه امام سجاد (ع)
جهان نیوز/ طبق روایت، مؤمن واقعی کسی است که در اعمال، رفتار و کردارش ریا وجود نداشته باشد و امر آخرت را بر امر دنیای خود ترجیح دهد.
امام سجاد (ع) در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری و به روایتی 48 هجری قمری به دنیا آمد و دوره زندگی ایشان همزمان با امامت سه امام شیعیان امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و حکومت یزید بن معاویه (61- 64ق)، عبد الله بن زبیر (61- 73) که حاکم مستقل مکه بوده است، معاویه بن یزید (چند ماه از سال 64)، مروان بن حکم (نه ماه از سال 65)، عبدالملک بن مروان (65- 86) و ولید بن عبد الملک (86- 96) بود.
آثار و فضیلت امام سجاد (ع) در یک نگاه
یاران امام سجاد
امام سجاد (ع) شاگردان زیادی را تربیت کردند و یاران بسیاری داشتند؛ ابوحمزه ثمالی راوی، محدث و مفسر امامی در قرن دوم هجری قمری از اصحاب امام سجاد (ع)، امام باقر (ع)، امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) بود، ابوخالد کابلی ملقب به کنکر از رجال شیعی سده اول هجری قمری و از اصحاب امام سجاد (ع) و امام باقر (ع)، اَبان بن تَغلِب ادیب، قاری، فقیه، مفسر و از محدثان بنام امامیه که در دوران امام سجاد (ع)، امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) بود، جابر بن عبدالله انصاری صحابی پیامبر اسلام (ص) است که در بسیاری از غزوهها و سرایا شرکت کرد.
جابر، راوی حدیث لوح است که دربردارنده نام امامان شیعه از زبان پیامبر (ص) است. جابر از اصحاب امام علی (ع) و ائمه تا امام باقر (ع) بود، سُلَیم بن قیس هلالی از اصحاب خاص چهار امام نخست شیعه (ع) که تا دوران امامت امام باقر (ع) بود از قدیمیترین علمای شیعه و بزرگان اصحاب ائمه (ع) و مورد وثوق آنان بوده و نزد ایشان از محبوبیت خاصی برخوردار بوده است، حسن بن محمد بن حنفیه از محدثان قرن اول هجری قمری فرزند محمد بن حنفیه و نواده امام علی (ع) است، سعید بن مسیب بن حزن قرشی مخزومی از تابعین فقهای هفتگانه مدینه در زمان امام سجاد (ع) بود، یحیی بن اُمّ طُوَیل، سعید بن جُبَیرمفسر و از تابعین و اصحاب امام سجاد (ع)، محمد بن جُبَیر بن مُطعِم از یاران امام سجاد (ع) بودند.
آثار امام سجاد (ع)
صحیفه سجادیه مجموعه دعاهای امام سجاد (ع) و آینهای است که تصویر اجتماع آن روز به ویژه مدینه را در آن میتوان دید، رساله حقوق در این رساله 51 حق (یا 50 حق طبق برخی نسخه ها) است، دعای سحر مشهور به دعای ابوحمزه ثمالی؛ این دعا را امام زینالعابدین در سحرهای ماه رمضان میخواند و ابوحمزه ثمالی از آن حضرت نقل کرده است این دعا دربردارنده مفاهیمی متعالی و تعابیری شیوا و فصیح است، زیارت امین الله؛ زیارتنامهای است که امام سجاد (ع) هنگام زیارت مزار حضرت علی (ع) خوانده است.
توصیه امام سجاد (ع) به مردم برای روز قیامت
امام سجاد علیه السلام در حدیثی میفرمایند:
إبْنَ آدَم إنَّکَ مَیِّتٌ وَمَبْعُوثٌ وَمَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَىِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلّ مَسْؤُولٌ، فَأعِدَّ لَهُ جَواباً.
اى فرزند آدم! (اى انسان! تو) خواهى مُرد و سپس محشور مى شوى و در پیشگاه خداوند متعال جهت سؤال و جواب احضار خواهى شد، پس جوابى (قانع کننده و کامل) مهیّا و آماده کن.
بحارالأنوار، ج 70، ص 64، ح 5
متن دعای 7 صحیفه سجادیه
1. یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ.
2. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُ.
3. فَهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرَةٌ.
4. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ
5. وَ قَدْ نَزَلَ بی یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بیمَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ.
6. وَ بِقُدْرَتِک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی.
7. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ.
8. فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً.
9. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک.
10. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بییا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بیذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
ترجمه دعای 7 صحیفه سجادیه
1ـ ای کسی که گره هر سختی به دست تو گشوده شود وای که تندی شدائد به عنایتت میشکند،ای که راه بیرونشدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود.
2ـ دشواریها به لطف تو آسان شود و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید و قضا به قدرتت جریان گیرد و همه چیز به اراده تو روان شود.
3ـ تنها به خواست تو بیآنکه فرمان دهی، همه چیز فرمان برد، و هر چیز محض ارادهات بیآنکه نهی کنی از کار بایستد.
4ـ در تمام دشواریها تو را میخوانند و در بلیات و گرفتاریها به تو پناه جویند، غیر از بلایی که تو دفع کنی بلایی برطرف نشود و گرهی نگشاید مگر تو آن را بگشایی.
5ـ الهی بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا در هم شکسته و گرفتاریهایی بر من حملهور شده که تحملش برای من دشوار است.
6ـ و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کردهای و به اقتدار خود متوجه من کردهای.
7ـ اله من، چیزی را که تو آوردهای کسی نبرد و آنچه تو فرستادهای دیگری باز نگرداند و بسته تو را کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد و آنچه را تو دشوار نمودهای کسی آسان نکند و آن را که تو ذلیل کردهای یاوری نباشد.
8ـ پس بر محمد و آلش درود فرست و به رحمتت الها ـ در آسایش را به رویم باز کن و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من بشکن و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن و به درخواست من شیرینی اجابت بچشان و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه نصیبم فرما و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاریها مقرر کن.
9ـو مرا به خاطر چیرگی غم از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود باز مدار.
10ـ چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بیتاب و توان شده، و قلبم از تحمل آنچه در زندگیم رخ نموده، لبریز از اندوه گشته و تو به رفع گرفتاریهایم و دفع آنچه در آن در افتادهام توانایی پس قدرتت را درباره من به کار بر، گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم،ای صاحب عرش.
نشانههای مؤمن واقعی از نگاه امام سجاد (ع)
حجتالاسلاموالمسلمین ناصر رفیعی طی سخنانی در روز هفتم ماه مبارک رمضان در ادامه تفسیر سوره عنکبوت در حرم مطهر بانوی کرامت اظهار کرد: طبق روایت، مؤمن واقعی کسی است که در اعمال و رفتار و کردارش ریا وجود نداشته باشد و امر آخرت را بر امر دنیای خود ترجیح دهد.
رفیعی افزود: مؤمن واقعی در بزنگاههای حساس شناخته میشود و عیار ایمان این افراد در سختیها و مشکلات به دست میآید.
استاد حوزه علمیه در پایان گفت: تسبیح و چهره و…نشانه مؤمن واقعی نیست بلکه بر اساس فرموده امام سجاد علیهالسلام تقوای در خلوت، صدقه در تنگدستی، صبر در مصیبت، حلم و بردباری در موقع عصبانیت، داشتن صداقت حتی اگر موجب ضرر باشد از نشانههای مؤمن حقیقی است.
حکمت/ دو نعمت که مردم با آن آزموده می شوند
شهر حدیث/ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم :
دو نعمت است که بسیارى از مردم در آنها آزموده مىشوند (یا به سبب آنها به گمراهى و فساد مىافتند) : فراغت و تندرستى .
الخصال : 35 / 7 منتخب میزان الحکمة : 562
حکمت/ به این وعده حتماً عمل کنید
حوزه/ امام رضا علیه السلام:
إِذا وَعَدْتُمُ الصِّبْیانَ فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ یَرَوْنَ أَنَّکُمُ الَّذینَ تَرْزُقُونَهُمْ إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لَیْسَ یَغْضِبُ لِشَیْءٍ کَغَضَبِهِ لِلنِّسآءِ وَالصِّبْیانِ.
هرگاه به کودکان وعده? ای میدهید، آن را برایشان عملی کنید؛ زیرا آنان میپندارند شما همان کسانی هستید که روزی شأن میدهید و بیگمان خداوند بزرگ به اندازه ای که برای (رعایت نکردنِ حقوق) زنان و کودکان خشمناک میشود، برای چیز دیگری خشمناک نمیشود.
الکافی، ج 6، ص 50
داستانک/ بگو ان شاءالله
کتابدونی/ روزی جُحی (جوحا) برای خرید دراز گوشی به بازار مالفروشان میرفت. مردی پیش آمدش و پرسید: کجا روی؟ گفت: به بازار میروم تا درازگوشی بخرم. گفتش: بگو «انشاءالله» گفت چه جای «انشاءالله» باشد که خر در بازار و زر در کیسه من است! چون به بازار درآمد، زرش را بزدند و چون باز میگشت همان مردش برابر آمد و پرسیدش از کجا میآئی؟ انشاءالله از بازار، انشاءالله زرم را بدزدیدند، انشاءالله خری نخریدم و زیاندیده و تهیدست به خانه بازمیگردم انشاءاللَّه...
مهارت زندگی/ "بچه" باید از پدر و مادر "حساب" ببرد؟
ایسنا/ یک مشاور با اشاره به والدینی که برای به کرسی نشاندن حرف خود درباره امور مختلف، بچهها را ترسانده تا به اصطلاح کودک و نوجوان از والدین حساب ببرند، گفت: قرار نیست بچهها از چیزی بترسند و وحشت زده شوند، کودک و نوجوان باید یاد بگیرند قوانین و اصولی در زندگی و امور خانوادگی وجود دارد که، چون رعایت کردن آنها به سود و نفع ماست، اجرا کردنشان نیز لازم است.
مریم فولادی با اشاره به والدینی که بدون گفتگو با فرزندان و توضیح دادن علت تصمیمات و کارهایی که در خانواده انجام میشود سعی در به کرسی نشاندن حرف خود دارند، اظهار کرد: در این میان نباید فراموش کرد که بعضا والدین صبر و تحمل ندارند و هنگامی که کودک و نوجوان درخواستی دارد و یا به تصمیم والدین معترض است و میخواهد کار دیگری انجام دهد، در پی این هستند که سریعا به طریقی کودک و نوجوان را ساکت کنند و از این رو یا به کتک زدن فرزند، تهدید و تحقیر کردن او و یا تسلیم در برابر خواست او روی میآورند.
این مشاور با بیان اینکه گاهی بچهها اصرار به انجام کاری اشتباه و یا خرید وسیلهای غیر ضروری دارند و والدین بیصبر، بیتوجه به لزوم گفتگو و توضیح دلایل خود برای کودک و نوجوان، تنها برای ساکت کردن فرزند تن به خواسته او میدهند، ادامه داد: فارغ از اینکه سبک فرزندپروری والدین باید مقتدرانه و نه سهلگیر و سخت گیر باشد، توجه به این نکته ضروری است که وقتی والد میشویم باید صبر و تحمل خود را بالا ببریم، هیجانات خود را کنترل کنیم و سپس به بچهها نیز یاد دهیم که چطور این هیجانات خود را کنترل کنند. اینگونه با ذکر دلایل منطقی برای خواست خود، فرزند را با تصمیم خود همراه میکنیم و دیگر نیازی به سهل گیری و سخت گیری غیر منطقی با فرزند نیست.
وی در ادامه سخنان خود با تاکید بر اهمیت سبک فرزندپروری "مقتدرانه"، درباره سه سبک تربیتی سخت گیر یا مستبدانه، سهل گیر، مقتدرانه و اثراتش بر تربیت فرزندان، توضیح داد: در سبک تربیتی مستبدانه، والدین کنترلگر هستند و تصور میکنند تنها باید دستور دهند و فرزندان باید فرمانبردار باشند. این والدین فکر میکنند که بیشتر میفهمند و میدانند و از این رو فرزندان فقط باید فرمانبردار باشند. همچنین از روشهای تنبیه بدنی و کلامی و مقایسه فرزندان با سایر کودکان و نوجوانان نیز زیاد استفاده میکنند.
به گفته فولادی، از جمله اثرات سبک تربیتی مستبدانه ترس فرزندان از والدین و به تبع آن افزایش اضطراب و رعایت کردن برخی اصول و قوانین منزل و تصمیمات والدین از روی ترس است.
این مشاور همچنین این را هم گفت که ممکن است در سبک تربیتی مستبدانه، برخی از فرزندان هرچه بزرگتر شده و به سمت نوجوانی پیش روند کارشکنی کرده و از قوانین خانه و تصمیمات والدین اطاعت نکرده و طغیان کنند.
وی معتقد است که برخی فرزندان والدین مستبد، هیچ اعتماد به نفس، عزت نفس و خودباوری ندارند و در اجتماع نمیتوانند آنگونه که لازم است خود را ابراز کرده و به موفقیت و پیشرفتهای لازم دست یابند.
فولادی در ادامه سخنان خود درباره سبک تربیتی سهلگیر تصریح کرد: در این سبک تربیتی والدین دائما همانند برده در اختیار فرزندان اند و بیچون و چرا هرچه فرزند بخواهد را تهیه میکنند. از سوی دیگر فرزندان نیز قوانین و مقررات و خط قرمزهای منزل را اجرا نکرده و به طور کلی اطاعت از قوانین برایشان معنایی ندارد.
به گفته وی، فرزندان این والدین احساس میکنند افراد خیلی خاصی هستند، خودشیفتهاند و همه باید در خدمت آنها باشند.
همچنین این مشاور گفت که فرزندان والدین سهلگیر سایرین را نکوهش و تحقیر کرده و دیگران را افرادی بی ارزش تلقی میکنند، بنابراین قوانین را رعایت نکرده و همه چیز را دور میزنند.
این مشاور با اشاره به سبک فرزندپروری مقتدرانه و با بیان اینکه در این سبک تربیتی والدین به موقع و به جا قوانین و مقررات را به فرزندان آموزش داده و محکم، بدون تهدید و تنبیه و تحقیر کودک و نوجوان قوانین و تصمیمات را با اصول مقتدرانه اجرا میکنند، افزود: در این سبک تربیتی فرزندان یاد میگیرند محیطی که در آن تربیت میشوند قوانین و مقرراتی دارد، این قوانین به سود و نفع بچهها است و از این رو تصمیمات والدین را قبول داشته و قوانین منزل را رعایت میکنند. گفتگو با بچهها در این سبک به شدت رایج است و والدین برای توضیح تصمیمات خود به کودک و نوجوان نمیگویند "چون من مادر یا پدرت هستم تو باید حرفم را گوش کنی و این کار را انجام دهی"، بلکه علت تصمیمات را توضیح میدهند.
فولادی در پایان سخنان خود با تاکید بر اهمیت سبک تربیتی مقتدرانه و لزوم به کارگیری این سبک توسط والدین، خاطر نشان کرد: والدین با سبک تربیتی سهلگیر همواره خواست فرزند را برآورده کرده، والدین با سبک تربیتی مستبدانه دائما فرزند را نادیده گرفته و حتی در صورت مخالفت فرزند با تصمیم والدین از تنبیه بدنی نیز استفاده میکند، اما والدین با سبک تربیتی مقتدرانه علت تصمیمات خود را به فرزند توضیح داده و با زبان فرزند او را قانع میکنند؛ بنابراین با به کار گیری سبک فرزندپروری مقتدرانه نیازی نیست فرزندان از والدین "حساب" ببرند چراکه علت تصمیمات و قوانین را میدانند.
ضرب المثل/ اگر رفیق شفیقی، درستپیمان باش
بیتوته/ در زمان ماضی در آذربایجان زرگری و نجاری با هم دوستی داشتند. مرد نجار «شفیق» و زرگر «رفیق» نام داشت. چنین اتفاق افتاد که هر دو پریشان شدند. شفیق مردی عاقل بود، با یار خود گفت: «منافع سفر بسیار است بیا تا با هم سفری کنیم.» هر دو متّفق شده به طرف روم رفتند و در بین شهر به کلیسایی فرود آمدند. در آن کلیسا بتهای زرین بود که جواهر بسیار در آن به کار برده بودند.
شفیق به رفیق گفت: از این مکان بتشکنی کنیم و جواهر را به دربار اسلام رسانیم و مسجد و مدرسه بسازیم. اما ای برادر اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش. و هر دو سوگندها خوردند که در میانشان خیانتی نشود. سپس خود را به روش راهبان بیاراستند و پیش مهتر کشیشان رفتند و گفتند ما هم دین شما داریم. مسلمانان قصد ما نمودند و بتان ما را شکستند و ما را از دیار خود بیرون کردند. راهب حجرهای به ایشان مقرر نمود. به اندک وقتی، مشهور شدند تا روزی پادشاه ایشان را طلبید و کلید کلیسا به ایشان حواله کرد.
بعد از مدتی آن دو پیش پادشاه رفتند و گفتند فلان بت خشم کرده میخواهد به آسمان رود. وقتی که رود ما نیز میرویم و از خدمت او هرگز جدا نخواهیم شد. پادشاه گفت چند سال از بت مهلت بخواهید تا برای او بتخانهای عالی بسازیم. بعد از چند روز پادشاه با لشکر بیرون رفتند. آن دو، بت بزرگی را که پنجاه من طلا در آن به کار رفته بود را شکستند و آن را در صحرا زیر خاک کردند.
وقتی که پادشاه و خلق در شهر جمع گشتند، به یک بار شفیق و رفیق سر و پا برهنه و گریبان چاک زده از در بیرون آمدند و نالهکنان گفتند: دیشب مهتر بتان خشم کرده به آسمان رفت. حاکم و راهبانان قبول کردند و آن دو را در پی مهتر بتان فرستادند. شفیق به رفیق گفت، الحال شرط و عهد نیکو نگاه دار و ملتفت باش که فریب شیطان نخوری. آنها آمدند تا به نزدیک شهر خود رسیدند و جواهرات را در بیرون شهر خاک کردند.
شفیق به رفیق گفت: تو مرد زرگری و اگر کسی وصله طلایی در پیش تو بیند گمان گنج نخواهد برد. پس هر چند گاه قطعهای بیرون آر تا خرج کنیم. تا یک سال به همین منوال گذشت. تا اینکه شیطان رفیق زرگر را وسوسه کرد و او تمام طلاها را در جای دیگر دفن کرد و به شفیق گفت طلاها گم شدند. شفیق حیران بماند و هر چه نصیحت کرد فایده نداد. پس گفت: ای یار عزیز بدان که دوستی من و تو برای مال دنیا نیست فرض میکنیم که این مال به دست ما نیامده بود.
به خانه خود رفت و در زیرزمین خانه خود به هیئت و صورت رفیق شکلی ساخت و آن شکل را به روش رفیق لباس پوشانید و دو خرس بچه کوچک تهیه و در آن زیرزمین در جلوی آن شبیه زرگر بست و هر شب گوشت و خوراک به آن خرسها میداد به گونهای که موقع چیز خوردن، شبیه زرگر را میدیدند. مدت دو ماه بدین روش چیز میخوردند و صورت رفیق در دل آنها جای گرفت. روزی شفیق دو پسر رفیق را به زیرزمین برد و در اتاقی آنها را زندانی کرد و وقتی رفیق از او پرسوجو کرد اظهار بیاطلاعی نمود. رفیق حیران شد و پیش قاضی رفت.
شفیق به قاضی گفت: من خبر ندارم شاید پسران این مرد مسخ شده باشند! قاضی گفت این چه سخنی است؟ شفیق جواب داد: ای قاضی میان من و این مرد دوستی قدیمی است و سّری نیز در میان است حال اگر این مرد خیانتی انجام داده پسرانش از شومی خیانت و قسم دروغ مسخ شدهاند و اگر توبه کند آنها را به حال اصلی خود ببیند. قاضی و اهل مجلس همه حیران بماندند. شفیق خرس بچهها را آن شب گرسنه نگاه داشت و به غلامش تعلیم داد، وقتی که من به قاضی حکایت میکنم تو خرسها را بیاور و در برابر رفیق رها کن. در وقت معین غلام آنها را در برابر رفیق رها کرد! خرس بچهها را در حضور جمعی کثیر به مجلس درآمده همه را گذاشته پیش آمدند و بر قاعده عادت رفیق را میلیسیدند و دست او را گرفته به دهان میبردند و بو میکردند و به دیگران توجهی نداشتند!
حاضرین که آن حال دیدند همه متعجب و حیران شده گفتند: «مردی [شفیق] صادق است و حق تعالی به دعای او پسران را مسخ کرده است.» و همگی گریه کردند. قاضی و حاکم و مردم همه شفیق را تحسین و وداع نموده از خانه او بیرون آمدند. رفیق به دست و پای او افتاد و گفت: «بد کردم و از من خطا واقع شد و شیطان مرا وسوسه کرد و فریب داد، آن امانت تمام بر جاست!» شفیق گفت: «ای یار نادان! امشب با غلام من بر سر دفینه برو و آنچه هست حمل استران کن و اینجا حاضر نما و پسران خود را صحیح و سالم و به حال اصلی خود ببین.» در ساعت، رفیق دو غلام و استر برداشت و بر سر دفینه رفت و آنچه بود همه را بار استر کرد و به خانه آورد.
شفیق پسران او را در خانهای علیحده نگه داشته بود، چون به خانه آمد و فرزندان خود را صحیح دید شکر خدای به جا آورد و سجده کرد و از دروغ و خیانت توبه نصوح نمود. سپس طلاها را قسمت کردند. از آن وقت این ضربالمثل شد که «اگر رفیق شفیقی درستپیمان باش»