سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

حکمت/ عاقبت انسان حریص در کلام باقرالعلوم (ع)

 

باشگاه خبرنگاران/امام باقر (ع):

مَثَلُ الْحَرِیصِ عَلَى الدُّنْیَا مَثَلُ دُودَةِ الْقَزِّ کُلَّمَا ازْدَادَتْ مِنَ الْقَزِّ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً کَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّاً.

مَثَلِ حریص به دنیا، مثل کرم ابریشم است که هر چه بیشتر دور خود ببافد خارج شدن از پیله بر او سخت‌تر مى شود تا آن که از غصه مى میرد.

کافی (ط-السلامیه) ج 2، ص 316، ح 7






تاریخ : دوشنبه 102/1/28 | 5:19 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

گوناگون/ نقاشان امام علی (ع) را چگونه دیدند؟

 

ایرنا/ هنر برآمده از روح انسان است و هنرمند به مدد این نیروی الهی، به انسان و هستی، می نگرد و فرآورده هایی بدیع، شگفت انگیز و چشم نواز می‌آفریند.

هنر مذهبی گونه‌ای بسیار اصیل و تاریخی از انواع هنرهاست که هنرمندان بسیاری را در طول دوره‌های گوناگون تاریخ هنر، شیفته خود کرده و چون همیشه از وجه اخلاقی انکارناپذیری برخوردار بوده است، محققان و منتقدان هنر از آن با عنوان شریف‌ترین هنر نام برده‌اند و در این مسیر الهی، هنرمندان شیعی، اثر گذار و نقش آفرین بوده‌اند.

حضرت علی بن ابی‌طالب در آثار هنری هنرمندان بسیاری از کشورهای مختلف جهان به عنوان موضوع یا مضمون اصلی تولید اثر دستمایه کار نقاشان، خوشنویسان، فیلم‌سازان، خوانندگان، آهنگسازان و… بوده‌است.

بیشترین آثاری که در این زمینه تولید شده‌اند مربوط به کشورهای شیعه‌نشین مثل: ایران، عراق، سوریه، لبنان است که هنرمندان ایرانی نقشی غیرقابل مقایسه با هنرمندان کشورهای دیگر در این زمینه داشته‌اند.

در این گزارش مروری بر آثار تولید شده با مضمون حضرت علی (ع) داریم.

استاد محمود فرشچیان؛ استاد نقاشی و مینیاتور ایران، یکی از برجسته‌ترین هنرمندان کشور است که در دوره‌های مختلف زندگی، به آموزه‌ها و سوژه‌های دینی توجه داشته‌است؛ آنچنانکه آثار بی‌بدیل و ارزشمندی مانند «ظهر عاشورا» را از خود به جای گذاشته است.
او همچنین آثار ماندگار را در ارتباط با امام علی (ع) خلق کرده که در زمره هنر دینی، بسیار ارزشمند و فوق‌العاده‌اند.

 حضرت علی (ع) در محراب/ اثری از استاد فرشچیان

حسن روح‌الامین هنرمند نقاش اثری رنگ روغن با عنوان «اسدالله» ولادت مولی الموحدین حضرت امیرالمونین از علی بن ابی طالب علیه السلام خلق کرده است.

حسن روح‌الامین از نقاشان جوان آئینی است که اغلب آثارش مفاهیم عاشورایی و جلوه‌هایی از آئین‌های مذهبی اسلامی را با خود دارد و محوریت موضوعات منتخب او غالباً مضامین شیعی و اسطوره‌های دینی است. حسن روح‌الامین در به تصویر کشیدن مقاتل و روضه‌ها دقیق، ظریف و دستی قوی دارد. او از جذابیت و شکوه و عظمت سبک باروک و همچنین شیوه کلاسیک برای نمایش سیر و سلوکی که به آن معتقد است بهره کامل می‌برد و تصاویر باشکوه وقایع مذهبی‌ای که برای مسلمانان آشنایی دارد و موضوعات مورد علاقه مسلمانان است را به خوبی ترسیم می‌کند.

آیدین آغداشلو از چگونگی خلق تابلویی که در آن حضرت علی (ع) را به تصویر کشیده است، گفت و اینکه جمله "لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار" را به خط کوفی با آب طلا نوشته است.

آغداشلو، هنرمند پیشکسوت نقاشی و کارشناس هنری در مورد نقاشی‌ای که از وی با موضوع امام علی (ع) کشیده شده گفته است که مثل هر اثر دیگری که خلق می‌کنم از من خواسته شد که برداشت شخصی خودم را از زندگی و شخصیت امام علی (ع)‌ به تصویر بکشم. برای چنین برنامه‌هایی معمولا یک سری داور وجود دارد که به کار خلق شده توسط هنرمند نظارت کرده و آن را از نظر مفهومی و تکنیکی مورد تائید قرار می‌دهند ولی در خاطرم هست که در آن جریان و در آن سال داور خود هنرمند بود. در خلق آن آثار مهم این بود که برداشت خود هنرمند از زندگی امام علی (ع) چیست.

 اثر لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار از آیدین آغداشلو

وی معتقد است که همه ویژگی‌های مرد بزرگی مانند امیرمومنان نمی تواند در قاب یک تصویر بگنجد چون زندگی حضرت علی (ع)‌ حوادث متعددی دارد و مالامال از وقایع مختلفی است.

 

من مرغ عشق حیدرم عنوان اثری از حبیب‌الله صادقی، هنرمند نقاش است که معتقد است هنرهای دینی و معرفتی ریشه در تاریخ بشریت دارد که همچنان نیز برخی هنرمندان آثار زیادی در حوزه هنرهای دینی خلق می‌کنند و لازم است بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.

 من مرغ عشق حیدرم عنوان اثری از حبیب‌الله صادقی

در تابلوی «ضربت خوردن امام علی (ع)» اثر یوسف عبدی‌نژاد، نقاش با چنین دوگانگی مواجه است. شهادت امام به همراه شمشیر زدن قاتل، مقرر شده تا در کنار هم قرار گیرند و داستان ترک جهان مادی توسط امام را با جنایتی هولناک و زشت، بیان کند.

دوگانگی اشاره شده، ابتدا در استفاده از رنگ‌ها خود را نمایان می‌سازد. هنرمند میخواهد با آمیختگی رنگ‌ها که هم به موضوع عروج معنوی امام اشاره دارد و هم به زشتی عمل قاتل امام، تابلویی بیافریند که حس خاصی که مدنظرش است را به مخاطب منتقل کند.

یوسف عبدی نژاد نقاش بهاری است که نگارگری (نقاشی ایرانی) را از سال 1374 شروع کرد.

 اثر «ضربت خوردن امام علی (ع)» اثر یوسف عبدی‌نژاد

در تاریخ هنر دینی و اسلامی ایران، هنر بدون فیگور رواج داشته است و قالب فیگوراتیو که فضائل اهل بیت (ع) را دنبال می‌کند، بعد از دوره صفویه در ایران به وجود آمد؛ قالبی که شعر و نقاشی قهوه‌خانه‌ای را در سه بخش حماسی، رزمی و بزمی و مذهبی در کنار هم داشت.
آثار زیر توسط نقاشان ناشناس در اواسط دوره قاجار تا اواسط دوره پهلوی کشیده شده است که عمدتا در تکایا، حجره ها، قهوه خانه ها و مکان های پر رفت و آمد نصب می شدند.

وجه‌ ایمان، هنر دینی را خاص و متمایز می‌کند. آفرینش صحنه‌های هنر مذهبی برای هنرمند به‌هیچ‌وجه ساده نیست، چرا که اثر هنری باید ضمن حفظ تقدس موضوع و رعایت نظریات و روایات دینی، از خلاقیت هنری برخوردار باشد. پس هنرمند دینی مسئولیتی دوگانه دارد: اگر هنجارگرایی را از الزامات هنر دینی بدانیم، حفظ آزادی و خلاقیت هنرمند وجه دیگر آن است.در طول تاریخ هنر جهان دین یکی از مهم‌ترین عوامل شکل‌دهنده هنر بوده و در سرزمین ما نیز هنر ایرانی با تکیه بر مفاهیم والای مذهب تشیع همواره اعتقادات، باورها و شعائر مذهب شیعه را در قالب‌های نمادین، تصویری یا نوشتاری مرتبط با حضرت علی(ع) اولین امام شیعیان، حضرت فاطمه(س) و فرزندانش، متجلی کرده است.






تاریخ : چهارشنبه 102/1/23 | 10:50 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

 

آخرین خبر/ علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

 که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

به‌جز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

شاعر: شهریار






تاریخ : سه شنبه 102/1/22 | 12:45 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 رویدادهای مربوط به شهادت امیرالمؤمنین (ع)

 

تسنیم/ سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 40 هجری قمری مصادف با یکی از تلخ‌ترین رویدادهای تاریخ اسلام است که طی آن، امیرالمؤمنین علیه‌السلام در محراب نماز واقع در مسجد کوفه توسط عنصری از خوارج به نام ابن ملجم لعنةالله علیه به شهادت رسید.

دربار? وقایع مربوط به شهادت این امام بزرگوار، نقل‌های تاریخی و روایی متعددی در منابع وجود دارد. در ادامه، به برخی از این رویدادها از اخبار غیبی امیرالمؤمنین علیه‌السلام تا بستر شهادتشان اشاره می‌شود.

پرد? اول:
شیخ عباس قمی در منتهی الآمال در توصیف شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین می‌نویسد: امام آن شب در منزل دخترش ام‌کلثوم مهمان بود. ام‌کلثوم می‌گوید: پدرم با نگاه به آسمان می‌فرمود: «به خدا سوگند این همان شبی است که محبوبم و آموزگارم به من وعده داده است. به خداوند سوگند، هرگز دروغ نگفته‌ام و از رسول خدا دروغ نشنیده‌ام، همانا امشب آن شبی است که به من وعد? شهادت داده شده است.» آن‌گاه فرمود: «پیامبر را در عالم رؤیا دیدم که به من فرمودند: «یا ابا الحسن! إنّکَ قادمٌ إلَینا عَن قَریبٍ»؛ علی جان به زودی میهمان ما خواهی بود». این توصیف نشان می‌دهد وعده شهادت آن حضرت سال‌ها قبل از آن داده شده بود.

پرد? دوم:
علامه مجلسی در بحار الأنوار به نقل از لوط بن یحیى، از اساتید روایتش: چون امام علیه‌السلام ضربت را حس کرد، ننالید، صبر کرد و به‏ حساب خدا و اجر او گذاشت و به رو افتاد، و در حالى که کسى نزد او نبود، مى‌گفت: «بِسم اللّه و باللّهِ وَعلى ملّةِ رسولِ اللّه». سپس فریاد کشید: «ابن ملجم، مرا کُشت. به خداى کعبه، این ملعونِ یهودى‌زاده مرا کُشت. اى مردم، ابن ملجم از دستتان نگریزد ...»؛ هنگامی که مردم صداى ضجّه را شنیدند، هر که در مسجد بود، به سمت او دوید. همه مى‏ چرخیدند و از شدّت و وحشت فاجعه نمى‌دانستند کجا مى‏‌روند. دور على علیه‌السلام را گرفتند، در حالى که سرش را با پارچه مى‌بست و خون بر صورت و محاسنش جارى بود و محاسنش به خونش رنگین شده بود و مى‌فرمود: «این، همان است که خدا و پیامبرش وعده داده بودند، و خدا و رسول راست گفتند ...». مردم وارد مسجد جامع کوفه شدند. امام حسن علیه‌السلام را دیدند که سر پدرش بر دامن اوست، خون‏‌ها را شسته و جاى ضربت را بسته، اما همچنان از آن خون بیرون مى‌‏زند و رنگ چهره‏اش هرچه بیشتر سفید متمایل به زرد مى‌‏شود، با گوشه چشم به آسمان مى‌نگرد و زبانش به تسبیح خدا و توحید او گویاست و مى‌گوید: «از تو می‌‏خواهم، اى خداى بلند مرتبه برتر.»

 امام حسن علیه السلام سر ایشان را بر دامن گرفت. دید که از هوش رفته است. در آن لحظه به‌شدّت گریست و شروع کرد به بوسیدن چهره و بین دو چشم و جایگاه سجده پدرش. قطراتى از اشک دیدگانش بر صورت امیر مؤمنان چکید. دیدگان را گشود و او را گریان دید. فرمود: «پسرم، این گریه چیست؟ پسرم، از این روز به بعد، بر پدرت نگران نباش. اینک این جدّت محمّد مصطفى است و اینها خدیجه و فاطمه و حوریان بهشتى‌‏اند که همه حلقه زده و منتظر قدوم پدرت هستند. راحت و آسوده باش و چشمت روشن باد. دست از گریه بدار که صداى ناله فرشتگان به آسمان بلند است. فرزندم، بر پدرت بیتابى مى‌کنى، در حالى که فردا پس از من مسموم و مظلوم، کشته خواهى شد و برادرت همین‌‏گونه با شمشیر کشته خواهد شد و به جدّ و پدر و مادرتان مى‌پیوندید.»

فَلَمّا أحَسَّ الإِمامُ بِالضرَّبِ لَم یَتَأَوَّه وصَبَرَ وَاحتَسَبَ، ووَقَعَ عَلى وَجهِهِ ولَیسَ عِندَهُ أحَدٌ قائِلًا: بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ وعَلى مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، ثُمَّ صاحَ وقالَ: قَتَلَنِی ابنُ مُلجَمٍ قَتَلَنِی اللَّعینُ ابنُ الیَهودِیَّةِ ورَبِّ الکَعبَةِ، أیُّهَا النّاسُ لا یَفوتَنَّکُمُ ابنُ مُلجَمٍ ... فَلَمّا سَمِعَ النّاسُ الضَّجَّةَ ثارَ إلَیهِ کُلُّ مَن کانَ فِی المَسجِدِ، وصاروا یَدورونَ ولا یَدرونَ أینَ یَذهَبونَ مِن شِدَّةِ الصَّدمَةِ وَالدِّهشَةِ، ثُمَّ أحاطوا بِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام وهُوَ یَشُدَّ رَأسَهُ بِمِئزَرِهِ، وَالدَّمُ یَجری عَلى وَجهِهِ ولِحیَتِهِ، وقَد خُضِبَت بِدِمائِهِ وهُوَ یَقولُ: هذا ما وَعَدَ اللّهُ ورَسولُهُ وصَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ ... فَدَخَلَ النّاسُ الجامِعَ فَوَجَدُوا الحَسَنَ ورَأسَ أبیهِ فی حِجرِهِ، وقَد غَسَلَ الدَّمَ عَنهُ وشَدَّ الضَّربَةَ وهِیَ بَعدَها تَشخَبُ دَماً، ووَجهُهُ قَد زادَ بَیاضاً بِصُفرَةٍ، وهُوَ یَرمُقُ السَّماءَ بِطَرفِهِ ولِسانِهِ یُسَبِّحُ اللّهَ ویُوَحِّدُهُ، وهُوَ یَقولُ: أسأَلُکَ یا رَبِّ الرَّفیعَ الأَعلى فَأَخَذَ الحَسَنُ علیه السلام رَأسَهُ فی حِجرِهِ فَوَجَدَهُ مَغشِیّاً عَلَیهِ، فَعِندَها بَکى بُکاءً شَدیداً وجَعَلَ یُقَبِّلُ وَجهَ أبیهِ وما بَین عَینَیهِ ومَوضِعَ سُجودِهِ، فَسَقَطَ مِن دُموعِهِ قَطَراتٌ عَلى وَجهِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام، فَفَتَحَ عَینَیهِ فَرَآهُ باکِیاً، فَقالَ لَهُ: یا بُنَیَّ یاحَسَنُ ما هذَا البُکاءُ؟ یا بُنَیَّ لارَوعُ عَلى أبیکَ بَعدَ الیَومِ، هذا جَدُّکَ مُحَمَّدٌ المُصطَفى وخَدیجَةُ وفاطِمَةُ وَالحورُ العینُ مُحدِقونَ مُنتَظِرونَ قُدومَ أبیکَ، فَطِب نَفساً وقَرَّ عَیناً، وَاکفُف عَنِ البُکاءِ فَإِنَّ المَلائِکَةَ قَدِ ارتَفَعَت أصواتَهُم إلَى السَّماءِ، یا بُنَیَّ أ تَجزَعُ عَلى أبیکَ وغَداً تُقتَلُ بَعدی مَسموماً مَظلوماً؟ ویُقتَلُ أخوکَ بِالسَّیفِ هکَذا، وتَلحَقانِ بِجَدِّکُما و أبیکُما وامِّکُما.

پرد? سوم:
علامه مجلسی می‌نویسد «رَأَیْنَا فِی بَعْضِ الْکُتُبِ الْقَدِیمَةِ رِوَایَةً فِی کَیْفِیَّةِ شَهَادَتِهِ ع‏؛ در یکی از کتب قدیمی روایتی را در کیفیت شهادت امیرالمؤمنین دیدم.»در این روایت بعد از اینکه ضربت خوردن امیرالمؤمنین علیه‌السلام را بیان می‌کند، ادامه می‌دهد: حضرت فرمود «به خدا سوگند مرا ابن ملجم ملعونِ یهودی‌زاده به قتل رساند؛ مردم امیرالمؤمنین را دور کردند در حالی که حضرت در محرابش به‌شدت ضربه خورده بود و خاک را بر می‌داشت و بر موضع ضربت قرار می‌داد؛ سپس آیه 55 سوره طه را تلاوت فرمود: مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى؛ از این [زمین‏] شما را آفریده‌‏ایم، در آن شما را باز مى‏‌گردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون مى‌‏آوریم.» سپس فرمود امر خداوند فرا رسید و رسول خدا (ص) راست گفت.

پرد? چهارم:
دربار? بردن امیرالمومنین علیه‌السلام به خانه و گرد آمدن فرزندان حضرت نزد ایشان و همچنین اهل کوفه نزد حضرت گزارشاتی در منابع تاریخی آمده است؛ از جمله آنکه علامه مجلسی در بحار الأنوار می‌نویسد:

راوی گفت: حضرت زینب و حضرت ام کلثوم سلام الله علیهما بر سر بالین امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمدند و ناله سر دادند و گفتند: پدر جان چه کسی کودکان را سرپرستی کند تا بزرگ شوند؟ و چه کسی سرپرستی بزرگ‌ترها در بین مردم بر عهده گیرد؟ پدر جان اندوه ما بر تو بزرگ و اشک‌هایمان قطع نمی‌شود.  آنگاه مردم از پشت اتاق صدای گریه و ناله سر دادند و در آن هنگام، اشک از چشمان امیرالمؤمنین جاری شد و نگاهش را برگرداند و به اهل بیت و فرزندانش نگاه کرد. سپس حضرت امام حسن و حضرت امام حسین را صدا کردند و ایشان را به آغوش گرفتند و بوسیدند و مدت طولانی بیهوش شدند، سپس به هوش آمدند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همین احوال را داشتند. ایشان نیز لحظه‌ای بیهوش می‌شدند و لحظه‌ای به هوش می‌آمدند، چون مسموم گشته بودند. هنگامی که حضرت به هوش آمد، امام حسن کاسه شیری به ایشان دادند. امیرالمؤمنین مقداری از آن را نوشیدند و از باقی آن صرف نظر کردند و فرمودند: بقیه را به اسیر خود بدهید و به حضرت امام حسن فرمود: پسرم به حقی که نسبت به تو دارم سوگندت می‌دهم که طعام و شراب او را نیکو کنید و تا موقع مرگم با او مهربانی کنید و از آنچه می‌خورید و می‌نوشید به او بدهید تا بخشنده‌تر از او باشید. آنگاه شیر را به او دادند و از محبتی که حضرت امیرالمؤمنین در حقش انجام داده بود؛ آگاهش کردند. ملعون کاسه شیر را گرفت و نوشید.
قال الراوی و أقبلت زینب و أم کلثوم حتى جلستا معه على فراشه و أقبلتا تندبانه و تقولان یا أبتاه من للصغیر حتى یکبر و من للکبیر بین الملأ یا أبتاه حزننا علیک طویل و عبرتنا لا ترقأ قال فضج الناس من وراء الحجرة بالبکاء و النحیب و فاضت دموع أمیر المؤمنین عند ذلک و جعل یقلب طرفه و ینظر إلى أهل بیته و أولاده ثم دعا الحسن و الحسین و جعل یحضنهما و یقبلهما ثم أغمی علیه ساعة طویلة و أفاق و کذلک کان رسول الله (ص) یغمى علیه ساعة طویلة و یفیق أخرى لأنه ع کان مسموما فلما أفاق ناوله الحسن قعبا من لبن فشرب منه قلیلا ثم نحاه عن فیه و قال احملوه إلى أسیرکم ثم قال للحسن (ع) بحقی علیک یا بنی إلا ما طیبتم مطعمه و مشربه و ارفقوا به إلى حین موتی و تطعمه مما تأکل و تسقیه مما تشرب حتى تکون أکرم منه فعند ذلک حملوا إلیه اللبن و أخبروه بما قال أمیر المؤمنین (ع) فی حقه فأخذ اللعین و شربه‏.






تاریخ : دوشنبه 102/1/21 | 4:34 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

3 وصیت مهم امام علی (ع) قبل از شهادت

 

فارس/ در نهج‌البلاغه سه وصیت برای امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (ع) قبل از شهادت به ترتیب زیر نقل شده است:

1ـ خطبه 149: و من کلام له قبل شهادته.

2ـ نامه 23: و من کلام له قُبَیْل موته علی سبیل الوصیّة لمّا ضربه ابن ملجم لعنه ا?.

3- نامه 47: و من وصیّة له للحسن والحسین لمّا ضَرَبَهُ ابنُ ملجم لعنه ا?.

و، اما اینک اهم فراز‌های این سه وصیت به مناسبت سالروز ضربت خوردن امام علی (ع) در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان فراروی شما قرار می‌گیرد:.

اما خطبه 149 دارای فراز‌های زیر است:

1ـ یاد مرگ: «أَیُّهَا النَّاسُ! کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ، الْأَجَلُ مَسَاقُ‏ النَّفْسِ، ‏ وَالْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ. کَمْ أَطْرَدْتُ‏ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ. هَیْهَاتَ! عِلْمٌ مَخْزُون»؛‌ای مردم! هر کس چیزی را که از آن می‌گریزد (مرگ) در حال فرارش خواهد دید. مدت عمر، میدانی است که شخص را در آن به سوی مرگ می‌رانند و گریختن از مرگ همان شتافتن به سوی آن است. چه روزگاران که در اسرار پنهان مرگ می‌اندیشیدم، ولی خداوند می‌خواست که همچنان پوشیده بماند. هیهات! این، دانشی است پوشیده و نهفته در خزانه اسرار.

2ـ سفارش به توحید و نبوت: «أَمَّا وَصِیَّتِی: فَاللهَ لَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً، وَمُحَمَّداً فَلَا تُضَیِّعُوا سُنَّتَهُ؛ أَقِیمُوا هَذَیْنِ الْعَمُودَیْنِ، وَأَوْقِدُوا هَذَیْنِ الْمِصْبَاحَیْنِ، وَخَلَاکُمْ ذَمٌّ‏ مَا لَمْ تَشْرُدُوا. حُمِّلَ کُلُّ امْرِئٍ مِنْکُمْ مَجْهُودَهُ، وَخُفِّفَ عَنِ الْجَهَلَةِ. رَبٌّ رَحِیمٌ، وَدِینٌ قَوِیمٌ، وَإِمَامٌ عَلِیم‏»؛ اما وصیتم به شما: چیزی را شریک خدا قرار ندهید و سنت محمد (ص) را ضایع نکنید و این 2 ستون (توحید و سنت) را همواره بر پای دارید و این 2 چراغ را بیفروزید، تا اگر دچار تفرقه شدید نکوهش بر شما نباشد. تکلیف هر یک از شما به اندازه توان توان اوست، و تکلیف کسانی که نمی‌دانند سبک‌تر است. شما را پروردگاری مهربان، دینی استوار، و امامی داناست.

3ـ پند گرفتن و توجه به بی‌وفایی دنیا: «أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُکُمْ، وَأَنَا الْیَوْمَ عِبْرَةٌ لَکُمْ، وَغَداً مُفَارِقُکُمْ، غَفَرَ اللهُ لِی وَلَکُمْ! إِنْ تَثْبُتِ الْوَطْأَةُ فِی هَذِهِ الْمَزَلَّةِ فَذَاکَ... ‏ فَإِنَّهُ أَوْعَظُ لِلْمُعْتَبِرِینَ مِنَ الْمَنْطِقِ الْبَلِیغِ وَالْقَوْلِ الْمَسْمُوع‏»؛ من دیروز یار و همراه شما بودم، و امروز مایه عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا می‌شوم، خداوند مرا و شما را بیامرزد! اگر در این لغزشگاه (دنیا) پایم استوار باشد (و زنده بمانم) که خواسته شماست، و اگر پایم بلغزد (و مرگم فرا رسد) چنان بود که مدتی در سایه شاخه‌های درختان و در معرض باد‌های وزنده و در سایه ابر‌ها ــ ابر‌هایی که در فضای آسمان پراکنده می‌شدند و از میان می‌رفتند و سایه شان نیز از روی زمین ناپدید می‌گشت ــ به سر برده ایم. من همسایه‌ای بودم که مدتی بدنم در میان شما بود و دیری نپاید که از من بدنی بی‌جان برجای خواهد ماند، کالبدی که حرکت می‌کرد و اینک ساکن شده، گوینده بود و اینک خاموش گشته. آرام خفتن من و از حرکت افتادن زبان و پایم باید شما را پند دهد، زیرا این امور برای کسانی که بخواهند پند گیرند، از هر بیان رسا و سخن شنیدنی پند آموزتر است.

4ـ وداع با مردم و بیان اینکه به زودی قدر مرا خواهید دانست و می‌فهمید چه کسی را از دست داده‌اید: «وَدَاعِی لَکُمْ وَدَاعُ امْرِئٍ مُرْصِدٍ لِلتَّلَاقِی! غَداً تَرَوْنَ أَیَّامِی، وَیُکْشَفُ لَکُمْ عَنْ سَرَائِرِی، وَتَعْرِفُونَنِی بَعْدَ خُلُوِّ مَکَانِی وَقِیَامِ غَیْرِی مَقَامِی»؛ وداع من با شما وداع کسی است که آماده ملاقات با خداست. فردا (که در میان شما نیستم) به روز‌های زندگی من می‌نگرید و اسرارم برایتان آشکار خواهد شد و پس از آنکه جایم را خالی دیدید و دیگری بر جایم نشست مرا خواهید شناخت.

اما نامه 23 که اهم فراز‌های آن از این قرارند:

1ـ باز هم سفارش به توحید و نبوت: «وَصِیَّتِی لَکُمْ: أَلَّا تُشْرِکُوا بِاللهِ شَیْئاً، وَمُحَمَّدٌ فَلَا تُضَیِّعُوا سُنَّتَهُ. أَقِیمُوا هَذَیْنِ الْعَمُودَیْنِ، وَأَوْقِدُوا هَذَیْنِ الْمِصْبَاحَیْنِ، وَخَلَاکُمْ ذَمٌّ. أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُکُمْ، وَالْیَوْمَ عِبْرَةٌ لَکُمْ، وَغَداً مُفَارِقُکُمْ». آن گونه که مشاهده می‌شود این فراز در خطبه 149 نیز آمده بود. 

2ـ سفارش به عفو قاتل خویش: «إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِیُّ دَمِی، وَإِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِیعَادِی، وَإِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِی قُرْبَةٌ، وَهُوَ لَکُمْ حَسَنَةٌ؛ فَاعْفُوا: (أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَکُم‌ْ»؛ اگر زنده بمانم خود اختیاردار خون خود هستم و اگر بمیرم مرگ وعده گاه من است. اگر قاتل خود را ببخشم بخشیدن برای من مایه تقرب، و برای شما نیکی است؛ پس عفو کنید: «آیا دوست ندارید که خداوند شما را بیامرزد».

3ـ نگران نبودن خود از مرگ: «وَاللهِ مَا فَجَأَنِی مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ کَرِهْتُهُ، وَلَا طَالِعٌ أَنْکَرْتُهُ، وَمَا کُنْتُ إِلَّا کَقَارِبٍ‏ وَرَدَ، وَطَالِبٍ وَجَدَ؛ (وَما عِنْدَ اللهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرار)»؛ به خدا سوگند! با مردن چیزی که آن را ناخوش دارم به سراغم نخواهد آمد، و چیزی را که نشناسم بر من پایدار نخواهد شد، بلکه همچون جوینده آب باشم که ناگهان به آب رسیده و طالب متاعی که به آن دست یافته و آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است.

اما نامه 47 و اهم فراز‌های آن از این قرارند:

1ـ سفارش به تقوا: «أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللهِ»، و نیز: «أُوصِیکُمَا وَجَمِیعَ وَلَدِی وَأَهْلِی وَمَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللهِ»؛ شما و همه فرزندان و خاندانم را و هر که را نوشته ام به او می‌رسد، به تقوای الهی وصیت می‌کنم.

2ـ طالب دنیا نبودن: «وَأَلَّا تَبْغِیَا الدُّنْیَا وَإِنْ بَغَتْکُمَا»؛ و اینکه در طلب دنیا مباشید هر چند دنیا شما را طلب کند.

3ـ بر آنچه از دنیا به دست نیاورده اید، اندوه مخورید: «وَلَا تَأْسَفَا عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْهَا زُوِیَ عَنْکُمَا».

4ـ سخن حق بگویید: «وَقُولَا ِبالْحَقِّ».

5ـ برای ثواب یا برای آخرت کار کنید: «وَاعْمَلَا لِلْأَجْرِ (للآخرة)».

6ـ ستمگر را دشمن و ستمدیده را یاور باشید: «وَکُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً».

7ـ نظم در کارها: «وَنَظْمِ أَمْرِکُمْ».

8ـ اصلاح میان مسلمانان: «وَصَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ؛ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا یَقُولُ: صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَالصِّیَامِ»؛ و اصلاح میان مسلمانان؛ زیرا از جدّ شما شنیدم که می‌فرمود: «اصلاح میان مسلمانان از بیشتر نماز و روزه‌ها بهتر است».

9ـ رعایت حال یتیمان: «اللهَ اللهَ فِی الْأَیْتَامِ؛ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ، ‏ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ‏»؛ خدا را، خدا را در نظر بگیرید، در حق یتیمان؛ مبادا آنان را گاهی سیر و گاهی گرسنه بگذارید، مبادا با حضور شما تباه شوند.

10ـ رعایت حقوق همسایگان: «وَاللهَ اللهَ فِی جِیرَانِکُمْ؛ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّةُ نَبِیِّکُمْ، مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ»؛ و خدا را، خدا را در نظر بگیرید در حقّ همسایگانتان، که سفارش شده پیامبرتان هستند. پیوسته درباره آنان سفارش می‌کرد به اندازه‌ای که پنداشتیم برایشان میراث معین خواهد کرد.

11ـ عمل به قرآن: «وَاللهَ اللهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ»؛ و خدا را، خدا را در نظر آورید در حق قرآن، مبادا دیگران در عمل به قرآن از شما پیشی گیرند.

12ـ سفارش درباره نماز: «وَاللهَ اللهَ فِی الصَّلَاةِ؛ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ»؛ و خدا را، خدا را در نظر بگیرید درباره نماز، که ستون دین شماست.

13ـ رفتن به خانه خدا: «وَاللهَ اللهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ، لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا»؛ و خدا را، خدا را در نظر بگیرید درباره خان? پروردگارتان، آنجا را خالی مگذارید، که اگر خانه خدا ترک شود از عذاب خدا مهلت نیابید.

14ـ جهاد با مال و جان و زبان: «وَاللهَ اللهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَأَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللهِ»؛ خدا را، خدا را در نظر بگیرید درباره جهاد در راه خدا با مال و جان و زبانتان.

15ـ پیوند و بخشش، و پرهیز از پشت کردن و بریدن از یکدیگر: «وَعَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَالتَّبَاذُلِ، وَإِیَّاکُمْ وَالتَّدَابُرَ وَالتَّقَاطُعَ»؛ بر شما باد پیوند و بخشش به یکدیگر، و بپرهیزید از پشت کردن و بریدن از یکدیگر.

16ـ امر به معروف و نهی از منکر: «لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ (أَشْرَارُکُمْ‏) شِرَارُکُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ»؛ امر به معروف و نهی از منکر را رها مکنید که بدکاران شما بر شما حکومت یابند و آنگاه هر چه دعا کنید به اجابت نرسد.

17ـ عدالت در قصاص: ثُمَّ قَالَ: «یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ! لَا أُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ‏ دِمَاءَ الْمُسْلِمِینَ خَوْضاً، تَقُولُونَ: «قُتِلَ أَمِیرُ المُؤْمِنِینَ». أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِی إِلَّا قَاتِلِی. اُنْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ، فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ، وَلَا تُمَثِّلُوا (وَلا یُمَثَّلُ) بِالرَّجُلِ؛ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ 9 یَقُولُ: «إِیَّاکُمْ وَالْمُثْلَة وَلَوْ بِالْکَلْبِ الْعَقُورِ»؛ آنگاه فرمود:‌ای فرزندان عبدالمطّلب! نبینم شما را که در خون مسلمانان فرو افتید و بگویید: امیرمؤمنان کشته شد. بدانید که به قصاص خون من فقط قاتلم کشته می‌شود. بنگرید هرگاه من از این ضربت او کشته شدم، در برابر آن او را تنها یک ضربت بزنی، و اعضایش را نبرید که از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: «از مُثله کردن بپرهیزید حتی اگر سگ درنده باشد».






تاریخ : دوشنبه 102/1/21 | 11:18 صبح | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

 توصیه‌هایی برای احیای شب قدر

 

قدس آنلایناحیا و شب زنده داری زمانی ارزشمند است که به قول شهید مطهری انسان خودش در آن شب، زنده باشد؛ یعنی حیات معنوی داشته باشد. حیات معنوی انسان به یاد خدا [بودن]است. به هر اندازه و در هر حالت که قلب انسان از خدا غافل نباشد، انسان زنده است... ما در سال لااقل یکی دو سه شب را به عنوان تشبّه به اولیای خدا زنده نگه داریم؛ یعنی واقعاً کوشش کنیم که در این شب‌ها تمام شب را به یاد خدا به سر ببریم، حالت توبه و استغفار داشته باشیم. (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 27، ص 669- 670.) در ادامه توصیه‌های ائمه اطهار و بزرگان دین را در خصوص بهره‌مندی بهتر از شب‌های قدر و آمادگی برای احیاء این شب‌ها مرور می‌کنیم.

کینه‌ها را دور بریزید

حضرت امام رضا (ع) از قول پدرانش نقل می‌فرماید: «فِی أَوَّلِ لَیلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ یغُلُّ الْمَرَدَةَ منَ الشیاطِینِ وَ یغفِرُ فِی کلِّ لَیلَةٍ سَبْعِینَ أَلْفاً فَإِذَا کانَ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ غَفَرَ اللَّهُ بِمِثْلِ مَا غَفَرَ فِی رَجَبٍ وَ شعْبَانَ وَ شهْرِ رَمَضَانَ إِلَی ذَلِک الْیوْمِ إِلَّا رَجُلا بَینَهُ وَ بَینَ أَخِیهِ شَحْنَاءُ فَیقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنظِرُوا هؤُلَاءِ حتَّی یصْطَلِحُوا؛ در اولین شب ماه رمضان شیطان‌های سرکش در بند شوند و در هر شب هفتاد هزار آمرزیده شوند و در شب قدر به شمار آمرزیده‌های در رجب و شعبان و ماه رمضان تا آن روز آمرزیده شوند، جز کسی که میان او و برادرش کینه باشد که خدا عزّ و جلّ فرماید: مهلت دهید اینان را تا اینکه آشتی کنند.»

عیون أخبارالرضا (ع)، شیخ صدوق، 2 جلد در یک مجلد، انتشارات جهان، 1378 ق، ج 2، ص 7.

از خدا طلب بخشش کنید

سفارش به استغفار و توبه، مخصوصاً در چنین شب‌هایی از آن جهت است که گناه و معصیت قلب انسان را سیاه و آلوده می‌سازد و قلب آلوده همانند ظرف آلوده، نمی‌تواند جایگاه پاکی و نورانیت حق تعالی باشد. به همین دلیل هیچ دعا و راز و نیازی از او قبول نمی‌شود. امیرمؤمنان (ع) در دعای کمیل می‌فرماید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ؛ پروردگارا! گناهانی را که موجب حبس [و عدم استجابت]دعا می‌شود، بیامرز.»

از خدا بخواهیم بهترین دعا را بر زبانمان جاری کند

حضرت علی (ع) در «نهج البلاغه» می‌فرماید: «اَللَّهُمَّ انْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْأَلَتی، اوْ عَمِهْتُ عَنْ طَلِبَتی، فَدُلَّنی عَلی مصالِحی، وَ خُذْ بِقَلْبی الی مَراشِدی، فَلَیسَ ذلِک بِنُکرٍ مِنْ هِدایاتِک، وَ لا بِبِدْعٍ مِنْ کفایاتِک؛ خدایا! اگر زمانی من گنگ و لال شدم، نفهمیدم از تو چه باید بخواهم، عوضی چیزی خواستم، خدایا اگر از مطلوب واقعی خودم کور شدم، چشمهایم آن مطلوب‌های واقعی را ندید و چیز‌هایی را دید که اصلًا نباید من به این‌ها توجه کنم، خدایا! اولین دعای من این است که با آن لطف و کرم خودت دست به قلب من بینداز و دل مرا هدایت کن که بفهمم چه بخواهم، مرا به مصالح خودم راهنمایی کن. (شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید معتزلی، ج 11، ص 26.)

در طول سال به فکر شب قدر باشید

استاد فاطمی نیا در سخنانی درباره شب قدر، به توصیف این شب پرداخته و دستورالعمل‌هایی برای حضور بهتر در آن را عنوان کرده است. در یکی از این نکات می‌فرمانید: «اگر ما چند شب مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشیم، هنر نمی‌کنیم جمال السالکین آیت الله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی قدس الله روحه می‌نویسد یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید، در جوانی که این مطلب را دیدم خیال خامی داشتم، خیال می‌کردم که این مرد بزرگ می‌خواهد بگوید که یعنی آدم تقویمش را نگاه کند آن شب مثلا به خانه دوستش نرود، آن شب عروسی نرود، آن شب را ضایع نکند و ازاین حرف‌ها. بعد فهمیدم که نه مقصودش این نیست، می‌خواهد بگوید در طول سال کاری نکنی که آن کار شب قدر بیاد جلوی تو را بگیرد. یک دلی را شکستی و بدست نیاوردی همینطور که سرگرم بک یا الله هستی آن دل می‌آید و می‌گوید: کجا می‌روی؟! حقی را ضایع کردی و هنوزجبران نکردی، پدرت را خشمگین کردی، دل مادرت را شکستی و هکذا.»






تاریخ : یکشنبه 102/1/20 | 6:4 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

گوناگون/ عکس‌هایی خفن و خلاق، که نظیرش را تا حالا ندیده‌اید!

 

برترین ها/ چیزی که قرار است در این مقاله ببینید تصاویری از یک ایده خوب و البته اجرای بی‌نقص آن ایده است.
حدس می‌زنم شما هم مانند من فکر کنید، گاهی تماشای یک نقشه و ایده خوب که به طرز هنرمندانه‌ای اجرا شده است تماشاچی را غرق در لذت می‌کند و گاه همه‌چیز آن‌قدر بی‌نقص است که جز تحسین کاری از دستت بر نمی‌آید.

پاراگراف قبلی دقیقا توضیح آن‌چیزی است که قرار است در این مقاله ببینید. ایده‌های خوبی که خوب‌تر اجرا شده‌اند و این ایده‌ها و اجراها می‌تواند در هر زمینه‌ای باشد، از یک لباس خلاقانه گرفته تا طراحی ظاهر یک ساختمان.

مادربزرگ هنرمند
 

پست کننده این عکس در توضیح آن نوشته که مادربزرگ هنرمندش این کیک فوق‌العاده را با توجهی قابل تحسین به علاقمندی‌هایش برای تولد 17 سالگی او درست کرده است.

 
ساختمان یک مهدکودک در آلمان

 
یک چراغ‌خواب تماشایی برای عاشقان ناسا و فضا

 
این اسکوتر زیبا و سایدکارِ خلاقانه‌اش

 
ایده تحسین برانگیز برای منقل

 
تلویزیونی که فقط یک برنامه دارد

با توجه به تغییر نسل تلویزیون‌ها و نمایشگرهای خانگی، بسیاری از ما هنوز یک تلویزیون بسیار بزرگ از گذشته در خانه داریم. فرد پست کننده این عکس اما با یک ایده خوب با یک تیر دو هدف را زده است. او این تلویزیون قدیمی و بدون استفاده را به اتاق خواب یا تخت خوابی برای گربه‌اش تبدیل کرده که در کنار زیبایی ظاهری و راحتی گربه به شما امکان تماشای حیوان خانگی‌تان را هم می‌دهد.

 
آکواریوم با طرح قارچ‌خور

 
ایده یک رستوران برای هالووین با الهام از گوست باسترز

 
یک ایده تحسین برانگیز دیگر برای چراغ‌خواب

این چراغ که ظاهرا از چوب و رزین ساخته شده است اهمیت خلاقیت در ایده و اجرا را به ما یادآوری می‌کند. با روشن شدن چراغ به بیننده حس تماشای یک تکه چوب در حال سوختن و زغال شدن القا می‌شود.

 
صندوق پست به یاد بندرِ فیوچرراما

 
آهنگری که در اسلوواکی برای خودش یک ماشین اژدهایی ساخت

 
ایده خلاقانه برای قاب نمایشگر مخصوص کودکان

 
کیک یا پی‌اِس‌وان، مسئله این است

 
پاکت خریدِ لگویی

برند لگو یکی از آن دست برندهایی است که گاه و بی‌گاه با خلاقیتش تحسین طرفدارانش را برمی‌انگیزد. دسته‌های این پاکت‌های خرید با طرح لگو طوری طراحی شده‌اند که انگار دستان شما مانند دستان آدمک‌های لگویی یا شخصیت‌های فیلم‌های لگو است.

 
بخاری هیزمی یا استورم تروپِر

 
بدون هزینه و ساده اما جالب

یک فرد با کمی خلاقیت موفق شده شیرهای گرم و سردِ این دستشویی را به سکانس معروف فیلم ماتریکس تبدیل کند. در این سکانس به شخصیت اصلی فیلم دو قرصِ آبی و قرمز پیشنهاد می‌شود که سمبل زندگی دروغین در امنیت یا آگاهی از واقعیت و خطرهایش است.






تاریخ : شنبه 102/1/19 | 6:41 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

داستانک/ هرچه کنی به خود کنی!

 

آخرین خبر/ درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند:

"هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی"

اتفاقا زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود.

زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی.

کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده.

درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد.

زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم .

آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم






تاریخ : سه شنبه 102/1/15 | 6:1 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

ضرب المثل/ اگر بیل زنی ، باغچه خودت را بیل بزن

 

آخرین خبر/ «اگر بیل زنی ، باغچه خودت را بیل بزن»: مردی داشت باغچه خانه‌اش را بیل می‌زد تا برای کاشتن گل و کمک به بارآوری درختان کمک کند . همسایه‌اش از راه رسید و شروع کرد به ایراد و دستور دادن ، پشت سر هم گفت اینجا را هم بیل بزن ، عمیق‌تر بیل بزن، خاک را خوب زیر و رو کن و… مرد به یک‌باره عصبانی شد و به او گفت : تو اگر بیل زنی برو باغچه خودت را بیل بزن …»
یعنی نگاه به باغچه خودت بیانداز و به کار من کاری نداشته باش
این ضرب المثل زمانی به کار می‌رود که بخواهند به یک نفر بگویند: سرت به کار خودت باشد و در کار من دخالت نکن یا آن که بگویند تو که در مشکلات خودت مانده‌ای لازم نیست برای مشکلات من راه حل بدهی.






تاریخ : سه شنبه 102/1/15 | 5:57 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

داستانک/ آدم به آدم می رسد

 

آخرین خبر/ در دامنه دو کوه بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت؛ چشمه ای پر آب و خنک از دل کوه می جوشید و از آبادی بالاکوه می گذشت و به آبادی پایین کوه می رسید. این چشمه زمین های هر دو آبادی را سیراب می کرد. 

روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین های پایین کوه را صاحب شود. پس به اهالی بالاکوه رو کرد و گفت: «چشمه آب در آبادی ماست، چرا باید آب را مجانی به پایین کوهی ها بدهیم؟ از امروز آب چشمه را بر ده پایین کوه می بندیم.» یکی دو روز گذشت و مردم پایین کوه از فکر شوم ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدایشان به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند که آب را برایشان باز کند. اما ارباب پیشنهاد کرد که یا رعیت او شوند یا تا ابد بی آب خواهند ماند و گفت: «بالاکوه مثل ارباب است و پایین کوه مثل رعیت. این دو کوه هرگز به هم نمی رسند. من ارباب هستم و شما رعیت!»

این پیشنهاد برای مردم پایین کوه سخت بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اینکه کدخدای پایین ده فکری به ذهنش رسید و به مردم گفت: بیل و کلنگ تان را بردارید تا چندین چاه حفر کنیم و قنات درست کنیم. بعد از چند مدت قنات ها آماده شد و مردم پایین کوه دوباره آب را به مزارع و کشتزارهایشان روانه ساختند. زدن قنات ها باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود.

این خبر به گوش ارباب بالاکوه رسید و ناراحت شد اما چاره ای جز تسلیم شدن نداشت؛ به همین خاطر به سوی پایین کوه رفت و با التماس به آنها گفت: «شما با این کارتان چشمه ما را خشکاندید، اگر ممکن است سر یکی از قنات ها را به طرف ده ما برگردانید.»

کدخدا با لبخند گفت: «اولاً؛ آب از پایین به بالا نمی رود، بعد هم یادت هست که گفتی کوه به کوه نمی رسد.

تو درست گفتی: کوه به کوه نمی رسد، اما آدم به آدم می رسد.






تاریخ : سه شنبه 102/1/8 | 6:17 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.