امام صادق (ع) فرمود بنیاسرائیل به گونهای دچار قحطی شدند که چهارپایان و نسل آنها هلاک شدند. در این هنگام موسی بن عمران علیهالسلام خدا را خواند.حجتالاسلام عابدینی در برنام? سمت با توجه به داستانی از بنیاسرائیل گفت: امام صادق (ع) در روایتی فرمود إِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ قُحِطُوا حَتَّى هَلَکَتِ الْمَوَاشِی وَ النَّسْلُ یعنی بنیاسرائیل به گونهای دچار قحطی شدند که چهارپایان و نسل آنها هلاک شدند. در این هنگام موسی بن عمران علیهالسلام خدا را خواند. خداوند خطاب به ایشان فرمود فَقَالَ یَا مُوسَى إِنَّهُمْ أَظْهَرُوا الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عَمَرُوا الْکَنَائِسَ وَ أَضَاعُوا الزَّکَاة؛ آنها زنا و ربا را آشکارا انجام میدهند؛ عبادتگاهها را خیلی زیبا ساختند، اما زکات را رها کردند.
وی در توضیح روایت گفت: یک موقع عمل گناهی هرچند قبیح، اما پنهان است. قبحش آشکار نشده است. از این جهت اثر وضعی آن، کمتر میشود. اما بنیاسرائیل این دو عمل را آشکارا انجام دادند. ما هم در جامعه مبتلا به مسائلی مثل ربا هستیم. عنوان ربا در برخی قرضها دیده میشود. هیچ چیزی مثل ربا جامعه را از بین نمیبرد. حتی در روایتی داریم اثر عمل ربا غیر قابل قیاس با زنا است. باید دستی بالا زد و کاری کرد تا جلوی راههای ربا گرفته شود، وگرنه آثار منفی آن همه را در بر میگیرد. از طرفی، مسجد ساختن خوب است، اما چرا باید زینتی ساخت در شرایطی که مردم گرفتاری اقتصادی دارند. ساخت مسجد خیلی خوب است، اما در عین حال لزومی ندارد به گونهای زینتی ساخته شود که مردم با شکم گرسنه وارد آن شوند؛ یعنی آنجا آباد باشد و زندگیها خراب.
تسنیم
آخرین خبر
لینک فایل صوتی
https://akharinkhabar.ir/interestings/7313913/
جنگجو میگوید: آسمان را میبینم، ابرها را، درختان را، شاخههای درختان را و هدف را».
کمانگیر پیر میگوید: کمانت را بگذار زمین، تو آماده نیستی.
جنگجوی دومی پا به پیش میگذارد و آماده ی تیراندازی میشود.
کمانگیر پیر میگوید: هرآنچه را میبینی شرح بده. جنگجو میگوید: «فقط هدف را میبینم».
پیرمرد فرمان میدهد: « پس تیرت را بینداز.»
تیر صفیرکشان بر نشان مینشیند.
پیرمرد میگوید: «عالی بود. موقعی که تنها هدف را میبینید، نشانهگیریتان درست خواهد بود و تیرتان بر طبق میلتان به پرواز درخواهد آمد.»
آخرین خبر
قرآن کریم در سوره بقره داستانی درباره ی بی وفایی یکی از انبیای بنی اسرائیل نقل می کند که ما فشرده آن را و در قالب 3 آزمایش بازگو می کنیم:
آزمایش اول »» ما پولدار تر هستیم !!!
گروهی از بنی اسرائیل که بعد از حضرت موسی به تحقیر و ستم طاغوت ها دچار شدند، تصمیم گرفتند علیه ستم قیام کنند، ابتدا نزد پیامبر خود به نام شموئیل رفتند و از او برای تعیین یک فرمانده ی لایق کمک خواستند، پیامبرشان فرمود: ممکن است اگر فرمان جهاد و قتل داده شود شما سرپیچی کنید، آنها قول استقامت دادند و گفتند: مگر ممکن است با این همه ستم که بر ما رفته و شهرهای ما به تصرف مخالفان درآمده و زنان و کودکان ما آواره شده اند قیام نکنیم ما حتما می جنگیم و تنها تقاضای ما از شما نصب یک فرمانده ی لایق است. پیامبر از خدا یک فرمانده ی لایقی را برای این امت بپاخاسته درخواست نمود.
دعا مستجاب شد و شخصی به نام طالوت که از نظر بدنی و علمی لایق بود از طرف خدا برای فرماندهی مردم به پیامبر معرفی شد، پیامبر نیز او را به مردم معرفی و منصوب نمود ولی مردم که عقلشان در چشم و گوششان بود گفتند: این فرمانده که نه سر و وضعی دارد و نه نام و شهرتی، ما هرگز زیر بار فرمان او نمی رویم. ما خود را برای مقام فرماندهی از او لایق تر می دانیم زیرا ما پول دارتر هستیم!! هر چه پیامبر فرمود که فرماندهی طالوت از طرف خدا مقرر شده و آن هم به خاطر کمالات علمی و جسمی اوست، گروهی قبول نکردند و به همین بهانه از همرزمان خود فاصله گرفتند و آمار انقلابیون کم شد. این یک آزمایش بود که گروهی مردود به جای گذاشت.
آزمایش دوم »» شکم پرستان انقلاب نما
آزمایش دوم این بود که طالوت به کسانی که ریاست و رهبری او را پذیرفته بودند، گفت: در راه مبارزه با طاغوت زمان، در یک آزمایش الهی و محاصره ی اقتصادی قرار می گیرید، شما به نهر آبی می رسید که نباید از آن بیاشامید و هر که از آن استفاده کنداز ما نیست، سرباز شکم پرست در جبهه ی جنگ من ارزشی ندارد. البته آشامیدن به مقداری که از یک مشت دست تجاوز نکند مانعی ندارد. انقلابیونی که قیام کرده و تقاضای مبارزه داشتند همگی این شرط پذیرفتند اما همین که زمان عمل فرارسید و به نهر آب رسیدند نتوانستند از آن صرف نظر کنند و جز افرادی اندکی همه از آب نهر استفاده کردند. در این آزمایش نیز یک دسته مردود شدند و شکم پرستان انقلابی نما از پای درآمدند.
آزمایش سوم »» پای از جبهه کشیدند!!
این آزمایش هنگامی بود که انقلابیون با یک لشکر از نیروهای دشمن برخورد کردند و در نبرد با آنان چنان دست و پای خود را گم کردند و ترسیدند که فریاد زدند ما حریف اینها نیستیم و پای از جبهه کشیدند، و باز هم یک دسته ی دیگر مردود شدند. اما چند نفری که به راستی مومن به هدف و پیرو خط خدا و انبیاء بودند هم در مسأله فرماندهی بهانه نگرفتند و هم در آزمایش دوم و آب نوشیدن، خود را حفظ کردند و هم از جهت روحیه قوی بودند و ترس به خود راه ندادند و با شعار: « کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله » به دشمن یورش برده، نوجوانی به نام داوود، فرمانده ی لشکر کفر را از پای درآورد.
و اما ...
حرف آخــــر: آنچه در اینجا نقل کردیم دورنمایی از یک داستان بسیار آموزنده است که در قرآن (سوره ی بقره از آیه 247 تا 253)آمده است. در این ماجرا فرق میان پیروان واقعی و دروغین و علاقه مندان شعاری و شعوری کاملا روشن می شود و به همه ی ما هشدار می دهد که انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است. فریاد قوم بنی اسرائیل، مبارزه تا پیروزی بود اما در هر مرحله دسته ای کم شدند. این ماجرا تنها به تاریخ آن زمان مربوط نیست زیرا همیشه ادعا زیاد و عمل کم، شعار زیاد و شعور کم است گاهی هنگام شروع کاری مهم، بعضی گرم و پر از احساسند اما عاقبت سرد می شوند. (5)
پـــــی نوشـــــت :
(1) سوره بقره، آیه 247
(2) سوره بقره، آیه 249
(3) همان
(4) سوره بقره، آیه 251
(5) کتاب اصول عقاید،حجت الاسلام و المسلمین استاد قرائتی
منبع:امت خامنه ای
بعضیها ظرفیت بیشتری برای تحمل ناکامی و شروع دوباره بعد از شکست را دارند اما این ظرفیت از کجا میآید؟
عنوانهای جذابی مثل «10 راه برای رهایی از احساس شکست، خداحافظی همیشگی با ناکامی و ...»، به درد افسانههایی میخورد که جایی در زندگی واقعی ندارد. واقعبینانهترین حقیقت این است که «باد همیشه در جهت میل ما نمیوزد». بنابراین همه ما شکست و ناکامی را تجربه میکنیم. زیرا زندگی به هیچکسی تضمین نداده است که همواره گلوبلبل باشد تا خم به ابرویمان نیاید!
ناکامی، پرتکرارترین واقعه زندگی
«شکستهایی را که تجربه کرده است فهرست میکند و با گلایه میگوید که از اینهمه احساس شکست به ستوه آمدهام». این میتواند خلاصه یکخطی زندگی بسیاری از ما باشد. شروع کوبندهای خواهد بود اگر بگویم برای درد نکشیدن در زندگی فقط دو راه وجود دارد: برگشتن به رحم مادر؛ جایی که تمام نیازهایمان بیهیچ کوششی برآورده میشد و دومی هم «مردن» است! فقط با مرگ است که با هیچ مشکلی مواجه نمیشویم چه برسد به اینکه بخواهیم از آن شاکی شویم. تا روزی که زنده هستیم ناکامی را تجربه میکنیم؛ یعنی زمانی که موانع غیرقابلحلی در مقابل اهدافمان قرار میگیرد. از قطع شدن اینترنت خانه تا همین پاندمی سمج کرونا، مثالهایی هستند که نشان میدهد روزانه دهها مانع سر راه هدفهای ما قرار میگیرد. به همین دلیل است که میگویند، ناکامی، پرتکرارترین واقعه زندگی انسانهاست.
افزایش ظرفیت تحمل ناکامی
انسانها براساس تفاوتهای فردیشان، احساس شکست را منحصربهفرد تجربه میکنند. یعنی قرار نیست بعد از بیکاری، پریشانی دو نفر مثل هم باشد. بعضیها ظرفیت بیشتری برای تحمل ناکامی دارند. اما این ظرفیت از کجا میآید؟ بگذارید نگاهی به دوران کودکی بیندازیم. وجود یک مراقب امن، در دسترس، پاسخ گو و پذیرنده(که عمدتاً مادر است)، نقش زیادی در شکلدهی این ظرفیت دارد. مادری که خودش هنگام ناکامی، خشمش را به شکل پرخاشگرانهای بروز میدهد تصور کنید؛ آیا کودک چندماهه یا چندساله توان مواجهه با این تنش را دارد؟ از طرف دیگر، بعضی والدین فکر میکنند باید یک زندگی رویایی را برای کودکشان بسازند. رویایی که در آن خبری از درد و مشکلات نیست اما آیا این شبیه به زندگی واقعی است؟ آنها سعی میکنند هر نیاز کودک را بلافاصله فراهم کنند. بیآن که هیچ تلاش فعالانهای از سمت کودک وجود داشته باشد(منظور حدوداً از سهسالگی به بعد است). درحالیکه ناکامی بهینه(نه آن قدر زیاد و نه بسیار کم)، لازمه ظرفیتسازی است. کودکی که هرگز ناکامی بهینه را تجربه نکرده باشد، چطور میتواند در بزرگ سالی برای مقابله با مشکلات آماده باشد؟ فراموش نکنیم که حس عاملیت، احساس کنترل نسبی بر محیط و حل مشکلات، حس خودکارآمدی و خودارزشمندی و... از کودکی پایه ریزی میشود. گاهی برخی از این دو دسته کودک در بزرگ سالی، ناراضیاند چون ناخواسته و مدام در شرایط ناکامکننده قرار میگیرند. نوعی اجبار به تکرار برای این که این بار بتوانند از پس شکست جدید برآیند. اما گویی عواملی از درون مداخله میکند و نمیگذارد فرد کامیابی و حس خوشایند بعد ازآن را تجربه کند. فهم و تحلیل دلایل به کمک درمانگر کمک میکند تا شخص بتواند خود ارزشمندی و کامیابی را تجربه کند.
میل تو یا آرزوهای بربادرفته دیگران؟
گاهی احساس ناکامی میکنیم چون به اهدافمان نرسیدیم. اما سؤال مهم این است که آیا زندگیمان را برمبنای خواستههای اصیل خودمان تنظیم کردهایم یا میخواهیم آرزوهای بربادرفته والدینمان یا دیگران را برآورده کنیم؟ وقتی امیال ما متعلق به دیگران باشد، ممکن است انگیزهمان را از دست بدهیم و دست از تلاش بکشیم. چون اساساً این میل ما نیست. پس خیلی مهم است که از خودمان بپرسیم آیا قرار است همانی بشویم که عمیقا میخواهیم یا یک نسخه کپی از دیگران؟ وقتی در زمین میل دیگران بازی کنیم، احتمال بیانگیزگی، شکست و مایوس شدن هم وجود دارد. در واقع این مهمترین قاعده بازی است!
فرافکنی را فراموش کنید
برای این که در مقابل موانع کمتر پریشان شویم، لازم است ظرفیت تحمل ناکامی را افزایش دهیم؛ یعنی بتوانیم حالتهای منفی جسمی و روانی را تحملکنیم و بپذیریم(البته نه به معنای تسلیم شدن). در وهله اول باید موانع درونیمان را بشناسیم؛ چه تعارضهایی هست که ما را مغلوب شکستها میکند؟ آیا خودمان را مستحق شرایط بهتر میدانیم تا برای آن تلاش کنیم؟ هرقدر که فرافکنی(نسبت دادن نقصهای درونی به بیرون از خودمان) بیشتری داشته باشیم، کمتر میتوانیم در مسیر بهبودی قدم بزنیم. چون حاضر نیستیم مسئولیت زندگی و مخلفاتش! (بخوانید مشکلاتش) را بپذیریم. ناکامی میتواند ناشی از سدهای محیطی یا تعارضهای درونی باشد. خودتخریبی، سرزنش خود و دیگران، مقایسه با دیگران، بیتفاوتی، پرخاشگری، افسردگی، اغراق یا کوچک شمردن شکست، نشخوارهای فکری، واپس روی و ... تعدادی از واکنشهایی هستند که به ناکامی میدهیم. نگرش تان درباره شکست را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا شکست را یک اتفاق قابل تحلیل و آموزنده میدانید یا هویت خودتان را معادل شکست میدانید؟ پاسخ این سوال هم در کسب یک خودآگاهی نسبی کمککننده خواهد بود.
احساساتتان را به روی خودتان بیاورید
گاهی هم سعی میکنیم هیجانهای ناخوشایندی را که ناشی از ناکامی هستند احساس نکنیم. یعنی به روی خودمان نیاوریم که غمگین، خشمگین و ناامید هستیم. تا وقتی احساسشان نکنیم، نمیتوانیم آنها را بپذیریم. بدیهی است که بدون پذیرش نمیتوانیم مسئولیت آن را بپذیریم و درنهایت کاری هم برایش انجام نمیدهیم. پس این قاعده انگیزشی که اگر زمین خوردی، دوباره بلند شو، امیدوار باش، خواستن توانستن است و ... شبیه یک پرده سیاه است که جلوی چشم ما را میگیرد و نمیگذارد واقعیت تلخ را ببینیم. گاهی لازم است بعد از زمین خوردن بنشینیم، زخممان را با کمک کسی ترمیم کنیم و بعد به مسیر طی شده نگاهی بیندازیم.
کم نیاوریم، همین!
برای داشتن احساس بهتر، لازم است پاسخهای کارآمدی را جایگزین واکنشهای قبلی کنیم که شامل این موارد هستند: پذیرش هیجانهای ناخوشایند، شفقت یا مهربانی با خود، قبول مسئولیت، بررسی موانع، استفاده از منابع حمایتی(خانواده، دوستان، روان شناس)، یادگیری از تجربه ناکام کننده، برنامهریزی برای تغییر شرایط و انجام راهحلهای مفید. بههرحال همواره یک خبر خوب و بد وجود دارد که مهربانترین و ظالمترین فرد نسبت به خودمان، همان تصویری است که در آینه میبینیم. حالا که سکه زندگی، روی ناخوشی هم دارد، تصویر داخل آینه را دریابیم تا مقابل دردهای واقعی، کم نیاوریم!
نویسنده : نگار فیضآبادی

انواع غرور
غرور علمى:
شخص با علمش مغرور است و انتظار دارد که انسانهاى جاهل به او احترام بگذارند.
غرور نسب:
شخص با اصل و نسب به خودش مى نازد و از تعریف آنها سیر نمىشود
غرور ثروت:
شخص در ماشین آخرین سیستم خودش گویا بر قلهی کوهى نشسته و همه مردم را حقیر و از دامنهى کوه مىبیند
غرور حافظه و درایت:
شخص به حافظهاش مغرور است و دوستانش را در مدرسه تحقیر مىکند
غرور حکومت و قدرت:
شخص با غرور و قدرتش زیردستانش را تهدید مىکند.
غرور زیبایى
شخص با زیبایىاش چنان مغروراست که از جلوى
آینه دور نمىشود.
غرور اعمال
شخص چنان به اعمال زیاد خودش مغرور است که جواز جهنم رفتن براى دیگران را صادر میکند؛ حال آنکه هیچ کس از فیصله خودش خبر ندارد.
هیچ مسلمانى را به چشم حقارت نگاه نکنیم حتى شخص بى نماز را
یک گناهکار نادم و پشیمان نزد الله بهتر از یک عابدریاکاراست...
الله ولى الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الى النور
اما آخرین غرور:
غرور اصغر نام دارد
هرکس با این غرور مجاهده کند پهلوان واقعى است مجاهده با غرور نفس انسان را به درجه احسان مىرساند.
مجاهده با غرور أصغر یعنى پذیرفتن حرف حق، سکوت در برابر انسان جاهلى که منطق ندارد.
از خود گذشتگى، انتقاد دیگران را پذیرفتن، کنترل کردن خشم نابجا، غیبت نکردن و عیب جویى نکردن از دیگران، مدارا کردن با مردم
غرور و تکبر مثالش مانند درخت کاج است سرش بالا است نه میوهاى دارد ونه فایده ای
تواضع و فروتنى مانند درخت میوه دارى است که از بار میوه سرش پایین است مردم میوه هایش را مى چینند و شاخه هایش را هم مى شکنند.
تواضع را از درخت میوه دار یاد بگیریم سرخم شده و نفع رساننده.
قرآنی/ سوره ابراهیم آیه 7 :
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ
ترجمه فارسی :
و ( به خاطر آرید ) زمانی که پروردگارتان اعلام کرد که اگر شکر گزارید حتما بر ( نعمت های ) شما می افزایم ، و اگر کافر شدید یا ناسپاسی کردید البته عذاب من بسیار سخت است.
ضرب المثل :
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
English :
and when your lord proclaimed: "if you give thanks, i will increase you, but, if you are unthankful my punishment is indeed stern."
آیت الله بهجت (ره): در زمان پهلوى که تشکیل مجالس روضه خوانى و همه ى اجتماعات دینى و مذهبى ممنوع بود، مردم در مسجدى اجتماع کرده بودند و شخص بزرگوارى در بالاى منبر مشغول سخنرانى بود.
از قضا، پاسبانى از پنجره ى مسجد سرى به مسجد کشید تا اوضاع مسجد را مشاهده کند، مردم همه وحشتناک به سوى او نگاه مى کردند، در این حال آن آقا که بر بالاى منبر بود، فرمود:
اگر به اندازه ى ترس از یک پاسبان، از خدا مى ترسیدیم، کار ما امروز به این جا نمى کشید!
منبع: مرکز تنظیم و نشر آثارآیت الله بهجت (قدس سره)
شیرینی پزی در خانه لذتی دارد که شاید نتوانید با هیچ پخت و پز دیگری آن را تجربه کنید. اگر برای عصرانه این روزهایتان به دنبال یک شیرینی خوش طعم و خوش عطر هستید، این کوکیهای کنجدی را بپزید و از آن لذت ببرید.
چی لازم دارم:
کره 320 گرم
شکر 200 گرم
آرد 200گرم
زرده تخممرغ دو عدد
بیکینگ پودر 2قاشق
پودر کاکائو 2قاشق
شکلات چیپسی 100 گرم
کنجد 50 گرم
چطور بپزم:
کره و شکر را با همزن بزنید تا کرم رنگ شود. سپس زردهها را اضافه کنید و بعد از کمی هم زدن، پودر کاکائو، آرد و بیکینگ پودر را به مخلوط اضافه کنید. در پایان کنجد را در مایه شیرینی بریزید. حالا گلولههای کوچکی از خمیر به اندازه فندق برداریدو در دست تان گرد کنید و در سینی فر که قبلا کف آن را کاغذ روغنی انداخته اید، با فاصله 10سانتی متر بگذارید. روی هر شیرینی، دو عدد شکلات چیپسی قرار دهید و سینی را درون فری که از قبل با حرارت 180 درجه سانتیگراد گرم کرده اید قرار دهید. 20 دقیقه بعد شیرینیهای کنجدی شما آمادهاند.
آخرین خبر