بلاهایی که به واسطه گناهان جدید نازل می‌شود!

 

خبرآنلاین/ حجت‌الاسلام حلواییان؛ بر اساس روایتی از امام کاظم علیه‌السلام هرگاه گناه تازه‌ای در جامعه شکل بگیرد، خداوند بلاهای تازه‌تری بالای سر مردم قرار می‌دهد.
دربار? حکمت نزول بلایا گفت: خداوند در قرآن می‌فرماید «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ؛ آیا مردم گمان کرده‌‏اند، همین که بگویند ایمان آوردیم، رها مى‏‌شوند و [ به وسیله جان ، مال ، اولاد و حوادث ] مورد آزمایش قرار نمى‏‌گیرند؟»  پیدا است انسان‌ها مرتب در معرض فتنه و ابتلا و آزمایش قرار دارند؛ پس نگاهمان به این ابتلائات باید توحیدی و سلوکی باشد. خداوند در آی? 105 سور? بقره، یکی از حکمت‌های این ابتلائات را رسیدن به مقام صابران معرفی می‌کند «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین‏؛ و بى‌‏تردید شما را به چیزى اندک از ترس و گرسنگى و کاهش بخشى از اموال و محصولات [ نباتى یا ثمرات باغ زندگى از زن و فرزند ] آزمایش مى‏‌کنیم و صبرکنندگان را بشارت بده.

وی با اشاره به اینکه ابتلائات برای رشد و تعالی است، گفت: البته در نگاه معرفتی، حکمت بلاها دو جنبه دارد: گاهی جنب? تکفیری و گاهی جنب? ترفیعی. جنب? ترفیعی یعنی انسان گناهی مرتکب نشده است، اما ابتلائات و سختی‌ها به خاطر ترفیع درجه اوست؛ مثلاً اگر امام حسین علیه‌السلام در کربلا مبتلای به انواع بلاها می‌شود و نیز سایر خوبان عالم گرفتار بلا می‌شوند، این ابتلا نه به خاطر گناهانشان بلکه برای رفعت مقامشان است که البته این رشد و رفعت خوبان، باب خیری برای سایر انسان‌ها خواهد شد. ما در حدیث داریم گاهی خداوند به واسط? یک عالم ربانی بلایی را از جامعه‌ای دور می‌کند؛ یعنی عالمی که خود بلا دیده و در کوران آزمون‌های الهی نمر? قبولی گرفته است، خود نیز عامل دفع بلا از جامعه می‌شود. «فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست * کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد»؛ پس بلاها برای ساخته شدن است. همان‌طور که خداوند می‌فرماید  «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ‏ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه‏؛  اى انسان؛ یقیناً تو با کوشش و تلاشى سخت به سوى پروردگارت در حرکتى؛ پس او را [ در حالى که مقام فرمانروایى مطلق و حکومت بر همه چیز ویژه اوست و هیچ حکومتى در برابرش وجود ندارد ، ] دیدار می‌کنی.

حلواییان یکسری بلاها را کفار? گناهان معرفی کرد و افزود: این نکته به آن معنا است که به واسطه گناهان مردم، بلاهایی نازل می‌شود، چرا که خداوند قوانینی در عالم قرار داده که افعال و اعمال انسان‌ها در نزول نعمت و نقمت اثرگذار باشد؛ از این رو حالتی تکوینی دارد. سند این مطلب در دعای کمیل است، آنجا که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در دعای کمیل می‌فرماید «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ الْبَلاَّءَ» یعنی خدایا گناهانی را که بلا نازل می‌کنند ببخش. یا می‌فرماید «اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَم‌» یعنی خدایا گناهانی که سبب تغییر نعمت به نقمت می‌شود، ببخش. از دیگر سو خداوند در قرآن می‌فرماید ما  امت‌های پیشین را مبتلا با گرفتاری‌های مختلف کردیم مگر اینکه تضرع کنند «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُون‏» (انعام 42) این نوع بلاها برای متنبّه شدن عامه مردم است تا به تضرع کشیده شوند و به سمت خداوند توبه کنند.

وی افزود: بنابراین ما باید به این باور برسیم که گناه، بلا نازل می‌کند. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید «إنَّ الرَّجُلَ لَیُحرَمُ الرِّزقَ بِالذَّنبِ یُصیبُهُ» انسان مرتکب معصیت می‌شود و رزق و روزی از او برداشته می‌شود. بنابراین هرچند بخشی از چالش‌های جامعه به دلیل بی‌تدبیری‌ها و عدم نگرش جهادی برخی مسئولان ما است، اما یک بخشی از ابتلائات هم به دلیل گناهان است؛ چرا که همین تسلط افراد نالایق بر مردم هم حاصل گسترش گناه و بی‌قیدی در جامعه است. رسول الله صلی‌الله علیه و آله در این باره فرمود «إِذَا لَمْ‏ یَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ لَمْ‏ یَنْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لَمْ یَتَّبِعُوا الْأَخْیَارَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ شِرَارَهُمْ فَیَدْعُوا خِیَارُهُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ؛ [امت من] هرگاه امر به ‌معروف و نهى‌ازمنکر انجام ندهند و از اهل‌بیت گزیده من پیروى نکنند، خداوند اشخاص شرور و ستمگر ایشان را بر آنان چیره مى‏‌کند و در آن حال، اگر نیکان ایشان هم دعا کنند، مستجاب نمى‏‌شود» پس معصیت، مصیبت به بار می‌آورد و برعکس، تقوا سبب جلب نعمت است، همچنان که خداوند می‌فرماید «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُون‏؛ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏‌گشودیم، اما تکذیب کردند؛ پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان‏] آنان را گرفتیم.»

این کارشناس دینی با تصریح بر اینکه هرچه گناهان در جوامع شکل تازه‌ای بگیرد، ابتلائات بیشتری دامنگیر جامعه می‌شود، گفت: همان‌طور که اشاره کردیم، خداوند سنت‌ها و قوانینی در عالم قرار داده که باید بر اساس آن رفتار کنیم؛ خداوند حیّ و شاهد کل رویدادها است. در روایاتمان اشاره به این مطلب شده که هرگاه گناه تازه‌ای در جامعه شکل بگیرد، خداوند بلاهای تازه‌ترین بالا سر مردم قرار می‌دهد. امام کاظم علیه‌السلام در روایتی فرمود «کُلَّما أحدَثَ النّاس مِنَ الذُّنُوبِ ما لَم یَکُونُوا یَعمَلُون، أحدَثَ اللهُ لَهُم مِن البَلاءِ مَا لَم یَکُونُوا یَعِدُّون» یعنی هرگاه مردم گناهان تازه‌ای که نمی‌کردند، انجام دهند، خداوند بلا‌هایی تازه به آن‌ها دهد که به حساب نمی‌آوردند.» بنابراین بعضی از این ابتلائات جدیدی که جامعه جهانی گرفتارش هستند، نه فقط جنگ میکروبی و بیولوژیک است، بلکه گاهی نتیج? گناهان است. در نهایت اینکه هرچه سلامت و خوبی و نشاط و شادمانی است، در قرب به خدا و هرچه درد و بلا داریم از دوری خدا است. ما شاهد بودیم در همین موج‌های اولی? کرونا مردم دنیا چگونه به تضرع کشیده شدند و به سمت خدا آمدند. در همین آمریکا مردم پشت سر مسلمانان نماز می‌خواندند. بنابراین پشت هر بلایی، رحمتی نهفته است چرا که خداوند خودش این قاعده را در عالم قرار داد که «رَحْمَتی‏ وَسِعَتْ‏ کُلَّ شَیْ‏ء» (اعراف156) رحمتم همه چیز را در بر گرفته است.






تاریخ : سه شنبه 99/12/19 | 6:50 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

در محضر بزرگان/ انسان بیکار و خشم خدا

 

آخرین خبر/  انسان بیکار و خشم خدا به مناسبت سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع) 
آیت الله جوادی آملی (مدظله العالی)






تاریخ : سه شنبه 99/12/19 | 3:47 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

راه های مواجهه با افراد خودشیفته

 

ایسنا/  شخصیت خودشیفته و نشانه‌های رفتاری آن را می‌شناسیم و با 8 راه مقابله با خودشیفته‌ها آشنا می‌شویم.

شخصیت خودشیفته چیست؟
خودشیفتگی یک اختلال شخصیت طیفی است که اکثر ما با آن درگیر هستیم. در فرهنگ عوام، شخص خودشیفته به عنوان فردی دیده می‌شود که عاشق خودش است. تعریف دقیق‌تر این است خودش را ایده‌آل می‌داند. خودشیفته‌ها معتقدند که بیش از حد منحصربه‌فرد هستند و کسی نمی‌تواند آن‌ها را درک کند. آن‌ها فکر می‌کنند به‌قدری خوب هستند که باید مورد تحسین دیگران قرار گیرند.

روانشناس استفن جانسون می‌نویسد: خودشیفته کسی است که خود واقعی‌اش را در پاسخ به اتفاقی ناخوشایند دفن کرده و با شخصیت جعلی توسعه‌یافته نمایان می‌شود.

راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM)، شخصیت خودشیفته را به عنوان یک اختلال شخصیت توصیف می‌کند. این یک اختلال طیفی است به این معنا که هر شخصی درجه متفاوتی از آن را در خود دارد. اختلال شخصیت خودشیفتگی زیاد رایج نیست، اما حقیقت این است که همه ما دارای برخی از صفات آن هستیم.

نشانه‌های خودشیفتگی
آنها نیاز جدی به تحسین و اعتبار دارند و فکر می‌کنند برای درک‌شدن از سوی دیگران بیش‌ از حد خاص و منحصر به فرد هستند.
آنها احساس می‌کنند نسبت به دیگران برترند و فکر می‌کنند دستاوردهای بیشتری دارند و خیلی بیشتر از دیگران می‌دانند.
آنها آسیب‌پذیربودن خود را نشان نمی‌دهند. آنها از آنچه دیگران در موردشان فکر می‌کنند می‌ترسند و می‌خواهند در هر شرایطی برتر باقی بمانند.
آنها تمایلی به درک یا شناسایی احساسات و نیازهای دیگران ندارند. می‌خواهند مرکز توجه باشند و معتقدند نشان‌دادن احساسات نشانه‌ای از ضعف است.

آنها کنترل‌گر ماهری هستند و از لحاظ عاطفی از دیگران سوءاستفاده می‌کنند. می‌دانند چگونه از جذابیت خود برای جذب دیگران به منظور به دست آوردن آنچه می‌خواهند استفاده کنند.

خودشیفته‌ها چه تفاوتی با دیگران دارند؟
زاری بالارد متخصص و نویسنده کتاب «خودشیفتگی در یک‌کلام»،  به طور خلاصه برخی از سؤالات معمول برای درک دیدگاه افراد خودشیفته را از جانب فرد خودشیفته پاسخ می‌دهد.

آیا خودشیفته‌ها می‌دانند که خودشیفته هستند و آیا از این امر راضی‌اند؟ این افراد به احساسات دیگران، اهمیت نمی‌دهند و از سردی خود لذت می‌برند. افراد خودشیفته نمی‌خواهند تغییر کنند. با استفاده از این روش، آن‌ها کنترل کاملی بر زندگی خود دارند.

آیا خودشیفته‌ها درست و غلط را تشخیص می‌دهند؟ افراد خودشیفته تفاوت بین درست و غلط را می‌دانند، زیرا علت و معلول را درک می‌کنند. برای آنها هیچ «وجدان گناهکاری» وجود ندارد. آن‌ها علائم «بی احترامی به هنجارهای اجتماعی» از خود نشان می‌دهند؛ درعین‌حال به عنوان «فردی خونسرد» جلوه می‌کنند.

افراد خودشیفته مکانیسم تفکر بسیار متفاوتی دارند. آن‌ها چیزها را از یک دیدگاه متفاوت می‌بینند. بر خلاف افراد معمولی، آن‌ها همدردی زیادی نداشته و تمایلی به نشان دادن احساسات خود به دیگران ندارند.

چرا افراد خود شیفته می شوند؟
1. خود شیفتگی آسیب‌پذیری افراطی است
ریشه‌ی شخصیت خودشیفته مقاومت قوی در برابر آسیب‌پذیر بودن با هر کسی است.
افراد خودشیفته خود را در موقعیتی که در آن احساس آسیب‌پذیری کنند قرار نمی‌دهند.

آنها از این‌ که دیگران از نقاط ضعفشان سوء استفاده کنند می‌ترسند. بنابراین با رفتاری قوی و قدرتمند، سعی می‌کنند ضعف‌های خود را بپوشانند. آنها فکر می‌کنند نشان دادن احساسات به دیگران نشانه‌ای از ضعف است. بنابراین یاد گرفته‌اند احساسات خود را پنهان کنند و اغلب اوقات با اطرافیان سرد برخورد می‌کنند.

افراد خودشیفته همیشه مضطربند زیرا احساساتشان بسیار زیاد است و به تفکر دیگران نسبت به خودشان خیلی اهمیت می‌دهند. ناسازگاری آسیب‌پذیری، ریشه‌ی شخصیت خودشیفتگی است.

2. شخصیت خودشیفتگی می‌تواند نتیجه گذشته یک فرد باشد

افراد خودشیفته مدام به دنبال تأیید دیگران هستند، چرا که در گذشته احساس ارزش نمی‌کردند یا به عنوان یکی از ارزشمندترین و منحصربه‌فردترین افراد در جهان با آن‌ها رفتار می‌شده است.

حد وسط نبودن خانواده در سخت‌گیری و آسان‌گیری به اندازه مشخص، به عنوان یک علت اصلی شناخته شده است. سبک‌های مختلف فرزندپروری و اقتدارگرا بودن والدین علائم خودشیفتگی را تقویت می‌کنند.
والدینی که نمی‌توانند ارزش فرزندشان را ببینند و والدینی که فرزندشان را بیش از حد لوس کرده و تحسین می‌کنند؛ هنگام رشد فرزند شخصیت خودشیفته را در آن‌ها پرورش می‌دهند. در حالی که دسته اول والدین باعث می‌شوند کودک احساس کم بودن نسبت به دیگران داشته باشد و مایل باشد توجه بیشتری را به خود جلب کند؛ والدین دوم شخصیت ایده‌آلی را در فرزند خود ایجاد می‌کنند.

چگونه با خودشیفتگی مقابله کنیم؟

1. اگر فرد نزدیک به شما فردی خودشیفته است، تفاوت‌ها را بپذیرید
انواع مختلف شخصیت در هر انسانی وجود دارد و همه مانند شما فکر و عمل نخواهند کرد. به جای تلاش برای تغییر دیگران، یاد بگیرید که تفاوت‌ها را بپذیرید و در صورت تعامل با آن‌ها، سعی بر ایجاد تعادل داشته باشید.

2. سعی نکنید آن‌ها را تغییر دهید بلکه بر نیازهای خود تمرکز کنید

درک کنید که افراد خودشیفته در مقابل تغییر کردن مقاومت می‌کنند. شما باید افراد را همان‌گونه که هستند بشناسید و سعی در تغییر آن‌ها به چیزی که شما انتظار دارید نداشته باشید. تلاش کنید تا بیشتر بر احساسات خود و آنچه می‌خواهید باشید تمرکز کنید.
شخصیت‌های مختلفی در اجتماع وجود دارند. اما تنها چیزی که در کنترل شما قرار دارد، نگرش و رفتار خودتان است.

3. این واقعیت را به رسمیت بشناسید که رفتار آنها ناشی از ناامنی‌هایشان است

افراد خودشیفته در درونشان بسیار آسیب‌پذیر هستند، آن‌ها دیگران را زیر سؤال می‌برند؛ زیرا این‌گونه می‌توانند حس بهتری نسبت به خودشان داشته باشند.

هنگامی که این حقیقت را درک کنید که رفتارهای زننده آن‌ها از سر مشکلات شخصی با شما نیست؛ بلکه از ناامنی‌هایشان نشأت می‌گیرد، متوجه خواهید شد که اکثر اوقات فقط نیاز دارند تا به آن‌ها اطمینان دهید.
به‌ویژه اگر فرد خودشیفته همکار یا عضوی از خانواده‌تان است، دانستن این موضوع بسیار اهمیت دارد. مقدار مناسب اطمینان می‌تواند آن‌ها را آرام کند.

4. به جای اینکه از آن‌ها بپرسید دیگران چه احساسی دارند، از آن‌ها بپرسید دیگران چه فکر می‌کنند
افراد خودشیفته احساس گناه نمی‌کنند، اما آن‌ها به آنچه دیگران در موردشان فکر می‌کنند اهمیت می‌دهند.
آل برناستاین روانشناس بالینی توضیح می‌دهد: چیزهایی مانند احساسات دیگران وجود دارد، که افراد خودشیفته به ندرت آن را در نظر می‌گیرند. اگر به حرفتان گوش می‌دهند، به آن‌ها نگویید که مردم ممکن است چگونه واکنش نشان دهند؛ در عوض، سؤالات کاوشی از آن‌ها بپرسید.
افراد خودشیفته بیشتر احتمال دارد که روی ایده‌هایی عمل کنند که فکر می‌کنند از خودشان است. اگر مجبورید با یک فرد خودشیفته کار کنید، بر حقایق و ایده‌ها، به جای احساسات تمرکز کنید.

5. سعی نکنید تأیید فرد خودشیفته را به دست بیاورید

شما کسی نیستید که فرد خودشیفته به شما می‌گوید. اجازه ندهید که سرزنش آن‌ها اعتمادبه‌نفس شما را تضعیف کند و با آن‌ها بحث نکنید، سعی کنید از آنچه فکر می‌کنید درست است دفاع کنید.

بحث و گفت‌وگو با افراد خودشیفته فایده‌ای ندارد، زیرا هیچ‌وقت از نظرشان برنمی‌گردند. اگر با آن‌ها بحث کنید بیشتر ناراحت می‌شوید؛ زیرا با روش ناخوشایندی اختلاف نظرشان را به شما نشان می‌دهند. ارزش خود را بشناسید و به نظر یک فرد خودشیفته در مورد خودتان توجهی نکنید.

6. اگر فرد خودشیفته به شما آسیب می‌رساند، از او دوری کنید

به یاد داشته باشید، یک رابطه سالم دوطرفه است. در این رابطه احترام متقابل بوده و بر مبنای بده بستان به یک اندازه پایه‌ریزی می‌شود. اما هر نوع ارتباطی با یک فرد خودشیفته، به احتمال زیاد برعکس است. این رابطه فقط با هدف خوشحال کردن و حمایت از او پیش می‌رود. رابطه‌ای مانند این شما را پایین می‌کشد و برای پیشرفتتان ناسالم است.

7. مرزی تعیین کنید و همیشه آن را نگه دارید

اگر برای روابط خود مرزی تنظیم می‌کنید، باید آن را حفظ کنید. زمانی‌ که یک فرد خودشیفته متوجه می‌شود که در حال تلاش برای کنترل زندگی خود هستید، تلاش می‌کند تا امور را به دست بگیرد، چراکه این کار برای این افراد غریزی است.

آماده باشید که مرزی که برای خود در ارتباط با آن‌ها تعیین کرده‌اید، توسط این افراد به چالش کشیده شود. مرز مشخص خود را واضح عنوان کنید و تمام اقدامات لازم برای مقابله را در ذهن خود داشته باشید. به عنوان مثال، اگر تصمیم گرفتید ارتباط خود را با آن‌ها قطع کنید، به احتمال زیاد برای صحبت با شما خواهند آمد.
برای حفظ مرز خود به اندازه کافی شجاع باشید، تسلیم نشده و دوباره به آن‌ها نزدیک نشوید. در غیر این صورت دیگر مرزهایتان را جدی نخواهند گرفت و بار دیگر نیز شما را در زندگی به ستوه خواهند آورد.

8. یاد بگیرید که به موقع از آنها دور شوید

وقتی یک فرد خودشیفته باعث می‌شود احساس ناخوشایندی داشته باشید؛ باید به اندازه کافی به خودتان احترام بگذارید و از آن‌ها دور شوید.

اگر با یک فرد خودشیفته در رابطه عاشقانه هستید، باید به طور جدی در مورد پایان دادن به رابطه فکر کنید و برای زندگی بهتر از او بگذرید. اگر فرد خودشیفته یکی از اعضای خانواده شما است، لازم نیست که با آن‌ها بی‌رحمانه رفتار کنید، اما بهتر است از آن‌ها فاصله بگیرید.






تاریخ : سه شنبه 99/12/19 | 1:59 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

عجیب ترین سلاح ها و آزمایشات بیولوژیکی

 

باشگاه خبرنگاران/ وقتی صحبت از جنگ می شود انسان حتی از آزمایش و به کارگیری عجیب ترین ایده ها هم دریغ نمی کند. آنطور که به نظر می رسد در طول تاریخ از حشرات هم به عنوان سلاح علیه دشمن استفاده شده و اتفاقا نتیجه خوبی هم برایشان به دنبال داشته است.
به کارگیری این روش از اوایل دوران روم باستان صورت گرفت ، زمانی که لژیون ها از منجنیق خود برای پرتاب کندوهای عسل به سمت دشمنان استفاده کردند. در مواقع دیگر از حشرات برای پخش بیماری‌های کشنده‌ای مانند ویروس وبا و طاعون یا مسوم کردن مواد غذایی نیروهای دشمن کمک گرفتند. 
در این گزارش به بررسی برخی از عجیب ترین اقدامات انسان‌ها برای استفاده از حشرات به عنوان سلاح جنگی می‌پردازیم.

 بمب های زنبور عسل
هرکسی که توسط زنبور عسل گزیده شده باشد کاملاً می داند گزش این موجودات کوچک و هرچند گاها مفید، چه درد طاقت فرسا و وحشتناکی دارد. لژیون‌های رومی در تلاش‌های عجیب و غریب خود برای استفاده سلاح‌گونه از حشرات، از منجنیق برای پرتاب کندوی عسل بر روی دیوارهای قلعه های دشمن استفاده می‌کردند. نیروهای دشمن با وحشت و ناتوانی در مقابل چنین حمله‌ای، به آسانی توان و تمرکز خود را از دست داده و حتی تسلیم سپاه مقابل می شدند.


رومی ها حتی از زنبورهای عسل در کشتی های خود نیز استفاده می کردند، آن‌ها کوزه های سفالی مخصوص طراحی شده را پر از زنبور کرده و هنگام مواجهه با خطر یا حمله به کشتی‌های دیگر با پرتاب این کوزه ها به داخل کشتی، ملوانان را ناچار به پریدن درون آب می‌کردند.
همچنین ، سوابق تاریخی نشان می‌دهد که از عسل سمی برای دفاع از برخی از روستاهای ترکیه در برابر حمله یونان و روم نیز استفاده شده است. مردم محلی می دانستند که عسل تولید شده در بعضی از سال های سال به طور طبیعی سمی است و به طرز ماهرانه‌ای کندوهای پر از عسل را در خیابان های روستا می ریختند.


در یک مورد گفته می‌شود در حالی که سربازان یونانی در حال غارت روستاهای نزدیک ترابزون ترکیه بودند، تعدادی کندوی پر از عسل پیدا می‌کنند. بعد از اینکه آن‌ها با خوشحالی عسل‌ها را خوردند دچار مسمومیت شدید شده و بسیاری حتی از هوش رفتند. بنابراین نتوانستند بجنگند و به راحتی هزاران نفر از آن‌ها کشته شدند.

بمب عقرب برای دفاع از قلعه هترا
هنگامی که امپراتور روم سپتیموس سِرووس قصد فتح بین النهرین را داشت به همراه ??چندین هزار نفر سرباز به سوی آن لشگرکشی کرد. اما قلعه بیابانی هترا که قلعه ای غول پیکر با محیط دفاعی پنج مایلی و دیوارهای بلند 12 متری بود سر راه آن‌ها قرار داشت. در داخل این قلعه پادشاه و شهروندان حضور داشتند که حاضر نشدند بدون اینکه یک درس حسابی به رومیان بدهند در میدان جنگ حاضر شوند.

آن‌ها صدها نارنجک تشکیل شده از عقرب را از بالای دیوارهای قلعه به سمت لشگریان رومی پرتاب کردند. درواقع این نارنجک‌ها ظروف سفالی مملو از عقرب های مرگبار کویر بودند. هر متخصص حیات وحش به شما خواهد گفت که عقرب های کویری مانند دث استاکر (Deathstalker) کشنده ترین نوع عقرب هستند بنابراین طولی نکشید که رومیان وحشت زده از حشرات کشنده‌ای که بر سرشان می بارید عقب نشینی کردند.

استفاده از زنبورها در شناسایی مین‌ها!
با  وجود اینکه در حال حاضر از سگ‌ و دستگاه های الکترونیکی برای انجام این کار استفاده می‌شود، زیست شناسان در کرواسی  یک نوع جدید از زنبورها با حس بویایی بسیار قوی را تولید کرده و آموزش داده‌اند که ادعا می کنند این حشرات می توانند مین های زمینی را حتی سریع تر از سگ‌های موادیاب و از فاصله 5 کیلومتری تشخیص دهند. 

زمین‌های مین در کرواسی حدود 683 کیلومتر مربع را پوشانده و تصور می‌شود که حدود 90 هزار مین به همراه مهمات منفجر نشده از جنگ استقلال کرواسی در این زمین‌ها باقی مانده باشد. زیست شناسان و زنبورداران در طی 3 سال با هم کار کردند تا زنبورهای خاص را تولید کنند، آن‌ها زنبورها را آموزش می دهند تا بوی مواد منفجره را که با بوی نوعی غذای زنبور ادغام می‌شود جستجو کنند.

 زنبورها به کمک پلیس‌ها می‌آیند!
 تاکنون متوجه شدیم که زنبورهای عسل پرکارآمد و مفید هستند، زیرا آن‌ها می توانند عسل تولید کنند، به دشمنان ما حمله کنند و حتی بمب را شناسایی کنند اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود. از آنجایی که زنبورهای عسل حس بویایی قوی دارند که قابل مقایسه با سگ‌های موادیاب است می‌توانند بهترین گزینه به جای این سگ‌ها باشند و به واسطه ویژگی‌های برتری که دارند کمک بزرگی به امنیت پلیس و فرودگاه در سراسر جهان خواهند کرد؛ زیرا هم جایگزین ارزان قیمتی هستند و هم فضای کمتری برای نگهداری آنها لازم است.

پروژه حشرات سایبری دارپا
DARPA (آژانس پروژه‌های تحقیقاتی دفاعی پیشرفته) بالاترین جناح تحقیقاتی مخفی ارتش ایالات متحده است که روی پروژه های مختلفی چون علوم مغز و اعصاب، رباتیک، اسلحه های فوق پیشرفته برای آینده و سایر موارد جالب از جمله استفاده تسلیحاتی از حشرات کار می‌کند. آن‌ها با قرار دادن الکترودهای فلزی در قسمت‌های خاصی از بدن حشره مانند مغز و عضلاتی که وظیفه بال زدن و حرکت اندام‌ها را دارند کنترل آنان را به دست می‎گیرند. 


 سپس این الکترودها به چیزی مانند یک کوله پشتی بر روی بدن حشره که معمولا شامل دوربین، جی پی اس و دستگاه شنود است متصل می‌شوند. بنابراین آن‌ها می‌توانند تنها با فرستادن یک یا تعدادی حشره به میان دشمنان، اطلاعات زیادی درباره آن‌ها به دست آورند بی آنکه حتی جان یک سرباز را به خطر بیاندازند. از این روش علاوه بر موقعیت‌های نظامی، جاسوسی و امنیتی می‌توان در مواقع رخداد حوادث غیرمترقبه چون زلزله نیز برای شناسایی و کمک به آسیب دیدگان استفاده کرد.

انتقال بیماری گسترده با استفاده از حشرات
شروع این ماجرا به سپتامبر 1954 برمی‌گردد، وقتی دولت ایالات متحده برای تعیین کک ها به عنوان ناقل عوامل بیماری‌زا وارد یک آزمایش میدانی شد. ایده آن‌ها برای این کار جمع آوری تعداد زیادی از کک‌ها و آلوده کردن آن‌ها به برخی ویروس‌های کشنده مانند ویروس هپاتیت یا وبا و سپس رها کردنشان در یک شهر پرجمعیت با هدف کشتن صدها هزار نفر بود.

دولت آمریکا که اسناد زیادی در مورد جنگ حشره شناسی در آزمایشگاه های نازی‌ها کشف کرده بود به طور جدی تصمیم به مسلح سازی حشرات به منظور استفاده به عنوان سلاح بیولوژیک کشتار جمعی گرفت. بنابراین کک‌ و پشه که توانایی زیادی در ایجاد بیماری دارند و به عنوان ناقلان قوی شناخته می‌شوند، بهترین گزینه بودند.
طراحی این آزمایش به صورت جمع آوری هزاران کک در بمب‌های هوایی بود و روی زمینی در یوتا بر روی جمعیتی از خوکچه‌های هندی امتحان شد. این آزمایشات موفقیت آمیز بود و این عمل ثابت کرد که کک ها خود، نه تنها می توانند از این آزمایشات جان سالم به در ببرند، بلکه می‌توانند پس از مدت کوتاهی خود را به میزبان ها متصل و آنان را آلوده کنند.

عملیات عجیب و غیرانسانی Big Buzz
این بار میزبانان ناخواسته آزمایش دیوانه وار دولت آمریکا ساکنان جورجیا بودند و ناقلین آن 333 هزار پشه تب زرد بود و باز هم خود پشه ها آلوده نشده بودند. هدف از این مأموریت دقیقاً مانند مأموریت قبلی آزمایش امکان ریختن هزاران پشه بر روی یک شهر شلوغ و تخمین سطح پوشش پشه ها بود. طی این آزمایش که در ماه مه سال 1955 انجام شد 330 هزار پشه آلوده به تب زرد از طریق هواپیما در ایالت جورجیا ریخته شد.

اما این آزمایش به همین جا ختم نشد و دولت آمریکا آن را در چند مرحله با هدف‌های مختلف مورد آزمایش قرار داد. گزارشاتی از برنامه ریزی ارتش آمریکا برای ایجاد تأسیسات جنگ حشره شناسی با توانایی تولید ماهانه 100 میلیون پشه آلوده به تب زرد وجود دارد. عملیات Big Buzz از عجیب ترین تلاش‌ها برای سلاح سازی حشرات در تاریخ بشر است.

 هیتلر قصد داشت بمب های مالاریا را در آمریکا رها کند
در اواخر جنگ جهانی دوم ، پس از تصرف آلمان توسط نیروهای متفقین ، برخی از اطلاعات بسیار نگران کننده در مورد آزمایش های مخفی نازی‌ها فاش شد. دانشمندان نازی در اردوگاه کار اجباری داخائو، تحت هدایت SS «گردان حفاظتی حزب نازی» به فرماندهی هاینریش هیملر در حال انجام آزمایشاتی برای تولید "نژاد اصلی" پشه هایی بودند که قادر به زنده ماندن از پرواز بر فراز اقیانوس اطلس ، تا آمریکا هستند.
این طرح بزرگ، آلوده کردن میلیون‌ها پشه به مالاریا و سپس ریختن پشه ها از هوا بر روی غیرنظامیان آمریکایی بود که منجر به مرگ میلیون‌ها آمریکایی می‌شد. حمله‌ای از این دست به دلیل کوتاه بودن عمر پشه‌ها و حساسیت آن‌ها به ارتفاع زیاد و دمای متفاوت، عملا غیر واقعی بود. به غیر از این ، خود فیورر، صدراعظم آلمان، دستور داده بود که هیچ آلمانی در آزمایش جنگ بیولوژیک همکاری نکند.

با این حال در ژانویه 1942 ، رهبر SS، هاینریش هیملر دستور ایجاد یک مرکز تحقیقاتی جنگ حشره شناسی برای مطالعه فیزیولوژی ناقلان بیماری مانند پشه‌ها و کک‌ها را صادر کرد. این اردوگاه در داخل اردوگاه بدنام کار اجباری داخائو فعالیت می کرد، جایی که زندانیان یهودی در آنجا نگهداری می شدند و با انجام آزمایشات وحشتناک روی آن‌ها به نوعی شکنجه می شدند.
از زندانیان اغلب به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده می‌شد تا از میزان توانایی پشه‌ها در آلوده کردن و کشتن افراد مطلع شوند. در ابتدا به این مؤسسه دستور داده شد تا در مورد چگونگی محافظت از مردم آلمان در برابر بیماری‌هایی مانند وبا و مالاریا در صورت شیوع چنین اپیدمی تحقیق کند. اما از سال 1944 ، زمانی که آلمان توسط نیروهای روسی و آمریکایی محاصره شد، این مؤسسه به شدت اهداف خود را از حفاظت به حمله تغییر داد.
این اسناد نشان می دهد که اگر تحقیقات بیشتر پیش می رفت ممکن بود نیروهای متفقین با تهدیدی جدی و خطرناک روبه‌رو شوند. تمام تحقیقات نازی‌ها به زودی توسط زیست شناسان آمریکایی جمع آوری می‌شود و از آن‌ها برای تقویت برنامه جنگ بیولوژیکی ایالات متحده استفاده می‌کنند که در نتیجه آن، آزمایشاتی مانند Big Buzz و Drop Kick انجام می‌شود.

واحد ژاپنی 731، عامل خوفناک ترین آزماشات بیولوژیکی
وقتی حرف از آزمایش بیولوژیک می‌شود ، واحد ژاپنی 731 در صدر لیست اقدامات عجیب و غریب برای سلاح‌سازی حشرات و آزمایشات بیولوژیکی قرار می‎گیرد. معمولاً وقتی به جنایات جنگی دوران جنگ جهانی دوم فکر می‌کنیم ، اقدامات نازی‌ها و هولوکاست به معنی همه سوزی، ( کشتار دسته‌جمعی و نسل‌کشی نزدیک به یازده میلیون نفر) به ذهن خطور می کنند.

آن‌ها هزاران هزار نفر را در اردوگاه‌های کار اجباری کشتند، میلیون‌ها نفر از یهودیان و زندانیان جنگ را از طریق گاز گرفتگی و شیوه‌های وحشتناک ناگفتنی و به عنوان موش آزمایشگاهی برای رسیدن به اهدافشان از بین بردند. اما چیزی که تعداد کمی از مردم می‌دانند این است که ژاپن نیز جنایات فوق العاده دردناک و غیرقابل باوری را در پروژه مورد آزمایش قرار دادن انسان مرتکب شده است.

برخی از این جنایات شامل کالبد شکافی انسان زنده، آزمایش‌ها و جراحی‌های دشوار حتی بر روی نوزادان و زنان باردار زنده، تزریق ویروس‌های خطرناک و خون حیوانات به افراد و ده‌ها آزمایش وحشتناک و غیرانسانی دیگر را شامل می‌شود. هنگامی که ارتش ژاپن به سرزمین اصلی چین حمله کرد، آن‌ها یک مرکز فوق سری در پینگ‌فان، منچوری ایجاد کردند. این مرکز به نام واحد 731 شناخته شد که معادل ژاپنی جنگ بیولوژیکی SS نازی بود. مساحت این مرکز 6 کیلومتر مربع بود که توسط دیوارهای بلند ، پرسنل مسلح و سیم های خاردار برقی محافظت می شد.
در این مرکز ، ژاپنی ها تحقیقاتی را در مورد آلوده شدن افراد به وبا، حصبه، طاعون و سایر بیماری‌های شایع انجام دادند، حشره مورد علاقه آن‌ها برای انجام این کار کک بود. زیست شناسان ژاپنی تخمین زده‌اند که یک کک می تواند 20 تا 24 هزار ویروس طاعون را در یک گزش آزاد کند و می تواند تا یک ماه هم فعال بماند. این مرکز تمام آزمایشات خود را بر روی زندانیان چینی انجام می‌داد. که ظاهراً بیشتر آنها زندانی و راهزن بودند اما در اصل تعداد قابل توجهی از آن‌ها را هزاران زن و کودک، افراد معمولی، اسیران روسی، آمریکایی و انگلیسی تشکیل می‌داد.

 این مرکز می توانست ویروس‌های طاعون و وبا را به اندازه کافی تولید کند تا بتواند میلیون‌ها انسان در جهان را به کام مرگ بکشاند. ژاپنی‌ها حتی قصد داشتند کک‌های آلوده به طاعون را در آمریکا از هواپیما آزاد کنند. طبق گزارشات دانشمندان ژاپنی دستگیر شده، بیش از 3 هزار نفر در این مرکز کشته شدند ، اما مشخص است که تعداد حقیقی خیلی بیشتر از این رقم است.
درست قبل از اینکه نیروهای متفقین منطقه را تصرف کنند، ژاپنی ها این مرکز را تخریب کردند تا تمام آثار، شواهد و هرگونه داده تحقیقاتی پاک شود. موش‌ها، کک ها و پشه‌هایی که موفق به فرار شدند، باعث کشته شدن افراد زیادی شد. تخمین زده می شود حدود 300 هزار نفر که عمدتا چینی ها بودند با گسترش کک و مواد آلوده به طاعون و موش کشته شدند.
گفتنی است؛ آمریکا هیچگاه درصدد مجازات عاملان این پروژه بر نیامد و برای اینکه بتواند تنها خودش این اطلاعات را به دست آورد اسناد یافت شده را فاش نکرد. همچنین این اقدامات ضدبشرانه ژاپن را اتفاقا کمک بزرگی به بشر برای پیشرفت در علم دانست.

گزارش از فاطمه کربلایی






تاریخ : دوشنبه 99/12/18 | 10:36 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()
رفتار جامعه پسند کدام است؟! 


روزنامه ولایت قزوین

کوروش مظفری زوارکی * 
رعنا غرقانی * 

مقدمه 
انسان موجودی اجتماعی است و تصور اینکه به تنهایی زندگی کند دشوار یا حتی غیرممکن است، زیرا انجام بسیاری از کارها برایش دشوار بوده و بدون کمک دیگران میسر نمی‌گردد. 
زمانی که انسان‌ها در گروه‌ها یا اجتماعات کوچک زندگی می‌کردند تابع هنجارهای اجتماعی محیط یا قوانین طبیعی نانوشته‌ای بودند که با افزایش جمعیت و گسترش اجتماعات بشری، این هنجارها کارکرد خود را از دست دادند. برای هماهنگی بین این مجموعه وسیع از انسان‌ها، باید قوانین و هنجارهایی جهت امنیت، آسایش، سلامت و یا هر نوع نیاز دیگر تنظیم می‌گردید که همه از آن تبعیت کنند. 
هرچند به تبع تاریخ، جغرافیا ، طبع و طبیعت انسان‌ها مجموعه هنجارها متفاوت و میزان تبعیت افراد و گروه‌ها از این هنجارها متغیر است؛ اما وجود آنها برای کمک متقابل انسان‌ها به یکدیگر و تشخیص رفتار جامعه پسند و بهنجار از رفتار نابهنجار اجتناب‌ناپذیر است. 
جامعه انسانی برای استمرار حیات خویش ملزم به تبعیت از هنجارها بوده و افراد جامعه برای نمایش همنوایی با هنجارها و تداوم نظم، باید رفتارهایی را انجام دهند که از نظر جامعه پسندیده است. رفتارهای جامعه‌پسند در مقابل رفتارهای جامعه ستیز قرار داشته و برای افراد علاوه بر پاداش مادی و معنوی، رضایت خاطر به همراه دارد. 
تعریف مفهومی رفتار جامعه‌پسند 
بعضی‌ها رفتار جامعه پسند را مترادف با نوع‌دوستی به کار می‌برند، اما نوعدوستی مشخصا به معنی ملاحظات غیرخودخواهانه در جهت رفاه دیگران است. تصور عام از رفتار جامعه‌پسند، کاری است که از نظر اجتماعی ارزشمند باشد یا هر عملی که به دیگران سود برساند. زیربنای رفتارجامعه‌پسند فداکاری و رضایت خاطر است، بنابراین اعمالی که هیچ سود مستقیمی به فردی که آن اعمال را انجام می‌دهد نمی‌رساند و حتی ممکن است حاوی خطراتی هم برای او باشد. (بارون، بیرن و برنسکامب ـ 2006 ـ ترجمه یوسف کریمی ـ 557) 
به اعتقاد اندرو دو مور (1982) رفتار جامعه پسند، رفتار داوطلبانه‌ای است که بدون توجه به انگیزه و پاداش‌های بیرونی، در جهت منافع و رفاه دیگران انجام می‌گیرد. (رضویه، لطیفیان، عارفی ـ 1384) زنان و مردان در جذب رفتار جامعه‌پسند به طور وسیعی مشابه‌اند و بیشترین تاکید در طبقه‌بندی‌های خاص این رفتارها است. رفتارهای جامعه پسند در زنان، بیشتر رابطه‌ای و گروهی است و این فتارها در مردان بیشتر نماینده‌ای و به صورت جهت‌گیری شده مانند تمرکز بر قدرت همکاری است که مبدا این باورها تحت تاثیر پردازش‌های هورمونی، انتظارات اجتماعی و موقعیت‌های فردی قرار دارد (ایگلی ـ 2009 به نقل از صفاری‌نیا ـ 1391 ـ 86) 
به طور کلی رفتار جامعه‌پسند رفتاری است که جامعه آن را تایید می‌کند و این رفتارها در چارچوب قوانین و هنجارهای جامعه تعریف می‌شوند. این رفتارها معمولا سازنده و در جهت پیشبرد اجتماع هستند. 
رویکردهای نظری یا چارچوب تئوریک 
تردیدی نیست که رفتار جامعه پسند مورد تاکید ادیان و از جمله دین مبین اسلام بوده و همواره از طرف بزرگان دین به انجام آن سفارش شده است. اما علی‌رغم این سفارشات، برای بسیاری از مردم ابعاد و عوامل تاثیرگذار در وقوع این رفتار تشریح نشده است. برای انجام بسیاری از رفتارها فقط شناخت آن رفتاها یا عمل به آنها کافی نیست؛ بلکه لازم است متناسب با هنجارهای اجتماعی و ارزش‌های دینی و انسانی و.... وحدت رویه‌ای ایجاد شود تا هرکس به تناسب برداشت ذهنی خود یا به فراخور موقعیتی که در آن قرار دارد اقدام نکند. 
تفاوت و تنوع رفتار جامعه‌پسند و برداشت‌های متفاوت ذهنی از آن، دغدغه‌ها و سوالات زیادی را در ذهن ایجاد می‌کند که ضرورتا باید به آنها پاسخ روشن داد، از جمله: 
ـ1ـ چرا بعضی مردم نسبت به بعضی دیگر در انجام رفتار جامعه‌پسند سبقت می‌گیرند؟ 
ـ2ـ چرا در موقعیت‌های مشابه بعضی از مردم تمایلی به انجام رفتار جامعه پسند ندارند؟ 
ـ3ـ عوامل ژنتیکی چه نقشی در وقوع رفتار جامعه پسند دارند؟ 
ـ4ـ آیا دوران کودکی در وقوع رفتار جامعه‌پسند تاثیر دارد؟ 
ـ5ـ چه عواملی در وقوع رفتار جامعه‌پسند تاثیر داشته یا فرد را به انجام آن ترغیب می‌کنند؟ و ... 
پاسخ به این سوالات و بسیاری از سوالات دیگر مستلزم بهره‌گیری و مرور نظریات اندیشمندان و متفکرین نحله‌های مختلف فکری و علمی است که به آن می‌پردازیم. 
تئوری ذهن و رفتار جامعه پسند 
تئوری ذهن نخستین بار در دهه 1980 توسط پریماک و دراف (1978) مطرح گردید. آنها با تحقیق بر روی حیوانات با مطرح کردن این تئوری در پی پاسخ به سوالاتی بودند که ذهن اندیشمندان بسیاری از را به خود مشغول نموده بود. هدف از این تئوری مطالعه وبررسی تحولات شناخت اجتماعی کودکان بود، یعنی «مردم درباره افکار، احساسات، انگیزه‌ها و رفتارهای خودشان و دیگران چگونه فکر می‌کنند» (شافر، 2000؛ به نقل از عارفی و همکاران، 1385، ص 63) 
به طور کلی این تئوری برای پاسخگویی به سوالات زیر پایه‌گذار پژوهش‌های زیادی گردید که به بسیاری از ابهامات در مورد شکل‌گیری شناخت اجتماعی کودکان پاسخ داد. این سوالات عبارتند از: 
الف) آیا کودکان و خردسالان از حالت ذهنی خود برای توضیح و تفسیر رفتار دیگران بهره می‌برند؟ 
ب) آغاز این تحول در کدام مرحله از رشد رخ می‌دهد؟ 
به اعتقاد بیرچ (1997) انسان‌ها گروهی زندگی کرده و با هم تعامل دارند. ویژگی اصلی رفتار اجتماعی که باعث تمایز او از سایر حیوانات می‌گردد، ظرفیت دو سویه او برای تعامل با دیگران است. ظاهرا این ویژگی نیازمند آن است که فرد بداند دیگران چه فکر می‌کنند و دارای چه احساسی هستند، چنین ظرفیتی تئوری ذهن نامیده می‌شود. به عقیده بارون کوهن (2000) تئوری ذهن توانایی استنباط حالت‌های ذهنی مقاصد، خاطرات، باورها و استفاده از آن برای درک و پیش‌بینی رفتار خود و دیگران است. 
دنت (1987) عقیده دارد تئوری ذهن سازه وسیعی است که زیربنای تعاملات اجتماعی انسان را شکل می‌دهد. عده‌ای از اندیشمندان اعتقاد دارند که برای مخلوقات اجتماعی، قدرت تشخیص انگیزه‌ها، اهداف، امیال اعتقادات و احساسات دیگران به عنوان یک مهارت زندگی اجتناب‌ناپذیر است. این مهارت زندگی علاوه بر فهم و هماهنگی بیشتر؛ به دلیل معرفت و اگاهی حاصل از آن، قدرت پیش‌بینی رفتار دیگران را میسر می‌کند. بارتز و هولاندر (2007) به عنوان نوروژولیست‌های اجتماعی به این مهارت ویژه و حیاتی، توانایی ذهن می‌گویند و آن را پایه موفقیت در روابط می‌دانند. (شافر ـ 2000، به نقل از عارفی و دیگران ـ 1385 ـ ص 
64ـ63) برخی دیگر تئوری ذهن را سازه‌ای شناختی تعریف کرده‌اند که کار آن پردازش حالات ذهنی خود و دیگران و در نتیجه ادراک و پیش‌بینی رفتار آنها بوده و پایه و اساس ادراک اجتماعی فرد است. (امینی یزدی ـ 1386) به طور کلی پژوهشگران بر این باورند که تغییرات فرد طی دوران رشد و آمادگی او برای زندگی و تعامل موثر با دیگران، توسط این فرآیند میسر می‌گردد، زیرا نوزاد انسان را از مشاهده‌گر منفعل رفتار به موجودی تبدیل می‌کند که قادر است فعالانه در تعاملات اجتماعی خود و دیگران و اعمال فریبکارانه مشارکت کند. 
از نظر استینگتن (2003) ادراک، توجه، باور، تمایل، قصد و هیجان چون شبکه‌ای مرتبط با هم در این نظریه نقش اساسی و مهم ایفا می‌کنند. ولمن (1991) نیز اعتقاد دارد دیدگاه افراد توسط این شبکه چارچوب‌بندی می‌شود. (عارفی و همکاران ـ 1385 ـ ص 65) با توجه به اظهارات اندیشمندان که حاصل تحقیقات و پژوهش‌های مداوم آنها بوده است می‌توان نتیجه گرفت که؛ کودکان و خردسالان از حالت ذهنی خود برای توضیح و تفسیر رفتار دیگران استفاده می‌کنند و این حالت زیربنای تعاملات آنها بوده، قدرت پیش‌بینی و درک و فهم رفتار دیگران را میسر می‌کند و این فرآیند در رفتارهای آتی و ایام نوجوانی تداوم داشته و در وقوع یا عدم وقوع رفتار جامعه پسند موثر است. 
اما دغدغه دیگر پریماک و دراف (1978) در مورد زمان آغاز این تحول و توانایی بود که ویمر وپرنر (1983) براساس تحقیقاتی که انجام داده‌اند اظهار داشته‌اند که این توانایی در طی 2 مرحله از مراحل رشد صورت می‌گیرد: 
ـ1ـ قسمتی از این توانایی در ارتباط با تجارب کودک در تعامل با دیگران شکل می‌گیرد. 
ـ2ـ بخش دیگر این تغییرات به رشد شناختی بستگی دارد و با افزایش سن شکل می‌گیرد. (عارفی و همکاران ـ 1385 ـ ص 64) 
ایرمیا و دیگران (1998) از متغیرهای موثری چون «سن و زبان» و نقش آنها در شکل‌گیری این تحول نام می‌برند و آغاز اکتساب آن را 5/2 سالگی می‌دانند. اما برخی دیگر شروع آن را با اندکی تاخیر عنوان کرده و توانش‌های تئوری ذهن حقیقی را فقط بعد از 4 سالگی می‌دانند. به نظر آنها تفاوت‌های مربوط به شروع اولیه یا با تاخیر مربوط به درجه سادگی یا دشواری تکالیف است. ویلرز (2007) رابطه تئوری ذهن و زبان را دو سویه دانسته و آن را پایه و اساس تثبیت کلام عنوان کرده است. هر چند بین 2 تا 4 سالگی، بین تئوری ذهن و زبان هیچ رابطه‌ای وجود ندارد، اما بعد از 4 سالگی پیشرفت زبان به استدلال کمک می‌کند. (عارفی و همکاران ـ 1385ـ ص 65 ـ 64) 
استینگتون و جنکینز (1991) نیز نقش زبان را در رشد تئوری ذهن اساسی و زیربنایی می‌دانند. به اعتقاد آنها توانایی زبانی در سنین پایین قادر به پیش‌بینی عملکرد تئوری ذهن کودکان در مراحل بعدی است. اما مهارت تئوری ذهن در دوران کودکی با کنترل توانایی زبانی پیش‌بینی کننده خوبی برای توانایی آتی کودکان در زبان نمی‌باشد. ولمن و دیگران (2001) نیز عقیده دارند که همه افراد غالبا طی رشد طبیعی توانایی اسناد حالت‌های ذهنی به خود و دیگران را تا سن 4 سالگی کسب می‌کنند. اما لسلی و دیگران (2004) سن پیش دبستانی را، سن آغاز استدلال در مورد امیال و عقاید عنوان می‌کنند و بعضی دیگر انسان‌ها را دانشمندانی کوچک می‌دانند که از طریق آزمون و مشاهده به کشف عقاید و احساسات نائل می‌گردند. (عارفی و همکاران ـ 1385 ـ ص 65 ـ 64) 
بر اساس اظهارات اندیشمندان و نتایج تحقیقات بیشماری که در این زمینه صورت گرفته است می توان نتیجه گرفت که شروع این تحول از 5/2 الی 4 سالگی است. البته اختلاف نظرهای محققان در این زمینه تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد و بعضی نیز آن را به دلیل سادگی یا دشواری تکالیف می‌دانستند. 
دیدگاه تئوری ـ تئوری و رفتار جامعه پسند 
این دیدگاه در سال 1997 توسط گوپینگ و ملتزوف طرح شد. براساس این دیدگاه کودکان مفاهیم ذهنی نظیر باورها و بازنمایی‌ها را با استفاده از مکانیسم تئوری‌سازی شکل می‌دهند. به عبارت دیگر، کودکان طی تجارب مختلف، تئوری‌هایی برای توضیح و پیش‌بینی رفتار بنا می‌کنند، اما تئوری‌های ساخته شده به منظور تطابق هر چه بیشتر، با تجارب آنان در معرض دگرگونی قرار می‌گیرند و به تدریج تئوری‌های مناسب جایگزین تئوری‌های نامناسب می‌شوند. (رضویه و دیگران ـ 1385) 
هیجان‌ها و رفتار جامعه پسند 
شاید بسیاری از ما تجربه کرده‌ایم یا حداقل شاهد بوده‌ایم افرادی که خلق خوش دارند یا به اصطلاح سرکیف هستند تمایل‌شان برای کمک کردن به دیگران بیشتر از کسانی است که بد خلق هستند، یعنی بدخلقی مانعی برای کمک به دیگران است. 
ویلسون (1981) معتقد است وقتی افراد بر اثر گوش دادن به حرف‌های یک هنرپیشه کمدی خلق خوشی پیدا کرده باشند [یا فیلم‌ها و تئاتر کمدی دیده و به اندازه کافی شاد باشند] بیشتر تمایل دارند به غریبه‌ها کمک کنند. به اعتقاد بارون (1990) هیجان‌ها تحت تاثیر بوها نیز قرار می‌گیرند. یک بوی خوش باعث می‌شود ما احساس خوبی پیدا کنیم و این خلق‌خوش بر رفتار ما اثر می‌گذارد. (بارون و همکاران ـ 2006 ـ ترجمه یوسف کریمی ـ ص 578) 
بعضی دیگر چون روزنهان، سالووی و هارگیس (1981) بر این عقیده‌اند که وقتی فردی در حالت خلقی بسیار مثبت قرار دارد و با یک موقعیت اضطراری مبهم مواجه می‌گردد، تمایل دارد آن را غیراضطراری تعبیر کند، حتی اگر روشن باشد موقعیت اضطراریست) 
آماتو (1986) نیز عقیده دارد کسی که بد خلق است یا در حالت بد خلقی است کمتر احتمال دارد به دیگران کمک کند. شخصی که غمگین است یا به علت مشکلاتی که دارد فکر و ذکرش درگیر آن است کمتر احتمال دارد اقدام به رفتار جامعه‌پسند نماید. (همان ـ ص 578) 
پس وقتی مردم سرگرم امور شخصی خود هستند، به آنچه در اطرافشان می‌گذرد کمتر توجه می‌کنند و در نتیجه رفتار جامعه‌پسند در چنین وضعیتی کمتر احتمال وقوع دارد. (همان ـ ص 564) 
به اعتقاد آیزن (1984) [خلق خوش همواره منجر به افزایش پاسخ یا رفتار جامعه‌پسند نمی‌گردد] زیرا تحت شرایط معینی، ممکن است خوش خلقی احتمال دادن پاسخ جامعه‌پسند را کاهش دهد. مثلا چنانچه کمک کردن مستلزم انجام کاری سخت و ناخوشایند باشد، افرادی که خوش‌خلق هستند تمایل به مقاومت در کمک کردن دارند. اما سیالدینی، کنریک و باومن (1982) نظر دیگری دارند. به اعتقاد آنها اگر کمک کردن شامل رفتاری باشد که احساس بهتری به شما بدهد، کسی که در حالت بدخلقی قرار دارد بیشتر ممکن است دست به رفتار جامعه‌پسند بزند تا وقتی که در حالت خلقی خنثی باشد. 
به عقیده کانینگهام یک هیجان منفی اثر مثبتی بر رفتار جامعه‌پسند دارد مشروط بر اینکه خیلی شدید نباشد. به علاوه موقعیت اضطراری ابهام نداشته و روشن باشد. همچنین بر این کمک‌رسانی نیز جالب، ارضاء‌کننده، ناخوشایند و مبهم نباشد. (بارون و همکاران ـ 2006 ـ ترجمه یوسف کریمی ـ ص 579 ـ 578) 
مک ایلوین (2003) برای همدلی دو بعد قائل است: 
ـ1ـ بعد شناختی 2ـ بعد هیجانی 
همدلی سرد بعد شناختی همدلی است و به توانایی فرد برای ادراک حالات عاطفی و هیجانی دیگران اشاره دارد، که در دوران رشد، به هنگام آگاهی فرد از وجود دیگران به عنوان موجوداتی مجزای از خود، کسب می‌شود. همدلی گرم بعد هیجانی همدلی است که به انعکاس هیجانی احساسات و عواطف دیگران در فرد اشاره دارد و عدم تجربه همدلی گرم، اضطراب ناشی از اعمال سودجویانه و آسیب رساندن به دیگران را کاهش می‌دهد. 
به اعتقاد ایلوین همدلی سرد هرچند فرد را قادر به تشخیص و شناسایی نگرانی، خوشحالی و به طور کلی حالات عاطفی و هیجانی دیگران می‌کند؛ اما تضمینی برای کمک به دیگران و انجام رفتارهای جامعه‌پسند نیست. از آنجایی‌که تجربه همدلی گرم اطلاعات دقیق‌تری در مورد حالات عاطفی دیگران فراهم می‌نماید، احتمال کمک به دیگران در شرایط بحرانی را افزایش می دهد. باتسون (1981) نیز از همدلی گرم به عنوان محرکی بسیار قوی در برانگیختن افراد برای کمک به دیگران تاکید نموده است. تامسون و بارنت (1995) نیز برانگیختگی هیجانی و عاطفی را لازمه برانگیختگی فرد برای کمک به دیگران [و رفتار جامعه‌‌پسند] می‌دانند. (رضویه و دیگران ـ 1385) 
رادولف و همکارانش (2004) عقیده داشتند افرادی که همدردی بیشتری را برمی‌انگیزند کمک بیشتری نیز دریافت می‌کنند. گراهام، وینر، جولیانو و ویلیامز (1993) نیز معتقدند، افراد مبتلا به یک بیماری هنگامی همدردی بیشتری را برمی‌انگیزند که مسئول بیماری خود نباشند. روان‌شناسان تکامل‌گرا از این هم فراتر رفته و از احساس دلسوزی و تاثیر آن در وقوع رفتار جامعه‌پسند و یا کمک به دیگران سخن گفته‌اند. به اعتقاد آنها مولفه عاطفی هم حسی شامل احساس دلسوزی هم هست؛ یعنی افراد کمک‌کننده فقط به دلیل اینکه درد دیگران را حس می‌کنند به آنها کمک نمی‌کنند بلکه به خاطر احساس دلسوزی، با توجه نشان دادن، تلاش کردن و دست زدن به هر کاری می‌خواهند درد را تسکین دهند. 
از نظر باتسون و همکارانش (2003) هم حسی شامل پاسخ‌های عاطفی و شناختی به حالت‌های هیجانی شخص دیگر است که همدردی، تمایل به حل مساله و اتخاذ چشم‌انداز شخص دیگر را شامل می‌شود. (بارون و همکاران ـ 2006ـ ترجمه یوسف کریمی ـ ص 579) 
به طور کلی هم حسی باعث می‌شود رفتار جامعه‌پسند افزایش یابد و نتایج پژوهش‌ها نشان داده‌اند که کسانی که به کمک دیگران می‌شتابند به کسانی که چنین نمی‌کنند از هم حسی بالاتری برخوردارند. 
جنسیت و رفتار جامعه‌پسند 
بعضی از متفکرین با تمرکز بر روی جنسیت و تاثیر آن در وقوع رفتار جامعه‌پسند، بین مردان و زنان نسبت به انجام رفتار جامعه‌پسند تفاوت قائل شده‌اند. 
پیلیاوین و آنگر (1985) معتقدند احتمال اینکه مردان، به زنی که دچار گرفتاریست کمک کنند بیشتر است. پرزی بایلا (1985) اعتقاد دارد تفاوت‌های جنسیتی [در انجام رفتارهای جامعه‌پسند] به خاطر مهارت‌های خاص باشد، مثلا عوض کردن لاستیک خودرو، [که زنان قادر به انجام آن نیستند] و یا اینکه جاذبه‌های جنسیتی باعث این تفاوت است. اما نادلر (1991) بر خلاف دیگران از تمایل به درخواست کمک سخن گفته است. به اعتقاد او تفاوت‌های جنسیتی در انجام رفتارهای جامعه‌پسند شاید به این خاطر است که زنان نسبت به مردان تمایل بیشتری به درخواست کمک دارند. (بارون و همکاران ـ 2006 ـ ترجمه یوسف کریمی ـ ص573) 
تفاوت‌ها و شباهت‌های ژنتیکی و رفتار جامعه‌پسند 
برای عده‌ای از متفکرین همیشه این سوال مطرح بوده است که آیا رفتار جامعه پسند منشا زیست شناختی دارد؟ برای پاسخ به این دغدغه فکری تحقیقات بسیاری صورت گرفت که برای تولید علم و دانش و توسعه آن ارزشمند بود. 
ریدلی و داو کینز (1988) با انجام مطالعات گسترده به این نتیجه رسیدند که؛ هر چه شباهت ژنتیکی بین دو جاندار بیشتر باشد، احتمال بیشتری دارد که یکی از آنها به دیگری که نیازمند کمک است کمک کند. کلارک (1987) عقیده دارد هر ویژگی که در جذابیت تاثیر دارد، احنمال وقوع یک پاسخ جامعه‌پسند را نیز افزایش می‌دهد. 
 
* محقق و مدرس دانشگاه 
* کارشناس روانشناسی عمومی 





تاریخ : دوشنبه 99/12/18 | 12:44 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

تقویم تاریخ/ توقیف جراید به دستور رضاخان میرپنج

 

 

راسخون/ توقیف جراید به دستور رضاخان میرپنج (1300 ش)
 
یک سال پس از کودتای سوم اسفند 1299 ش، در ابلاغیه وزارت جنگ، رضاخان خود را به صراحت، مسبب اصلی کودتا معرفی کرد. در پی آن، جراید آزادی خواه، به شدت به سردار سپه و حکومت نظامی اعتراض کردند. باردیگر در هفدهم اسفند، اعلامیه شدیدی از سوی وزارت جنگ صادر شد که مدیران جراید را به توقیف و تنبیه تهدید می‏نمود. 
این عوامل، مدیران جراید را به واکنش و اعتراض واداشت. در روز هجدهم اسفند، یکی از روزنامه‏ ها، در مقاله بسیار اعتراض ‏آمیزی، به سردار سپه تاخت و اقدامات او را به شدت به باد انتقاد گرفت. 
به محض انتشار روزنامه، چند قزاق مامور توقیف مدیر آن روزنامه شدند که او به محض اطلاع، به سفارت روس پناه برد. برخی دیگر از مدیران جراید نیز از بیم حکومت نظامی به حرم حضرت عبدالعظیم رفتند اما هنگامی که امنیت خود را در خطر دیدند به سفارت روس پناهنده شدند. سرانجام کوشش تحصن کنندگان و سفیر روسیه، سردار سپه را به پذیرش لغو حکومت نظامی وادار کرد، هرچند که وی به این تعهد خود عمل نکرد.






تاریخ : دوشنبه 99/12/18 | 8:53 صبح | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

آموزش کاشت سبزه به شکل قلب برای شب عیدی عروس

 

باشگاه خبرنگاران/ کاشت سبزه مدل قلب موضوع مورد بحث ماست. این روز‌ها درست کردن سبزه عید به شکل‌های مختلف مورد استقبال بسیاری از خانم‌های خوش سلیقه قرار گرفته است. یکی از زیباترین شکل‌ها سبزه عید به شکل قلب است.

این نوع سبزه به دلیل نماد عاشقانه‌ای که دارد، مورد استفاده در سفره هفت سین عروس خانم‌ها قرار می‌گیرد. بر خلاف ظاهر این سبزه، روش درست کردن آن بسیار آسان بوده و نیاز به امکانات کمی دارد.

شما به راحتی می‌توانید سبزه مدل قلبی را درست کنید و سفره‌های هفت سین خود را زیباتر نمایید.

1. نحوه کاشت سبزه با قالب قلب

در این روش ابتدا دانه مورد نظرتان را انتخاب کرده و به مدت چند روز در آب بخیسانید. سپس آن را به داخل دستمال مرطوبی منتقل کرده و تا 3 روز آن را به وسیله اسپری آبیاری کنید.

هنگامی که جوانه‌ها نمایان شدند، دانه‌ها را به داخل قالب قلبی منتقل کنید. روی قالب را تا زمانی که رنگ جوانه‌ها سبز می‌شود با دستمال مرطوب بپوشانید و بعد از گذشت چند روز قالب را در معرض نور آفتاب قرار داده و به صورت روزانه آبیاری کنید.

2. روش کاشت سبزه با اسفنج به شکل قلب

در این روش ابتدا باید اسفنج‌ها را به شکل دو هلال درآوریم تا زمانی که آن‌ها را کنار هم قرار می‌دهیم قالبی قلبی شکل بدست بیاید. سپس قالب‌ها را درون آب می‌خیسانیم و اجازه می‌دهیم تا یک شب در آب بماند.

بعد از اینکه آب را به صورت کامل جذب کرد باید روی اسفنج را با تور یا جوراب بپوشانیم. اکنون که قالبی یک دست داریم باید با یک سیم فلزی آن را به شکل قلب درآوریم.

پس از انجام این مراحل دانه‌های دلخواهتان را که از قبل خیسانده اید روی قالب بچینید و تا زمانی که جوانه می‌زنند و سبز می‌شوند آن‌ها را آبیاری کنید تا سبزه قلبی شکل زیبای شما آماده شود.

3. طرز تهیه سبزه به شکل قلب با وسایل دور ریختنی

یکی از مناسب‌ترین وسیله‌ها بطری‌های پلاستیکی نوشابه هستند. ابتدا این بطری‌ها را کاملا بشویید و با استفاده از قیچی آن را به شکل دو هلال برش بزنید.

سپس دانه‌های دلخواهتان را در این قالب‌ها ریخته و مانند روش‌های قبل از آن‌ها مراقب کنید. وقتی که سبزه‌ها کاملا رشد کرد آن‌ها را به شکل قلب کنار هم قرار دهید تا سبزه‌ای زیبا و جذاب داشته باشید.






تاریخ : دوشنبه 99/12/18 | 5:48 صبح | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

گناهی که جامعه را ویران می‌کند

 

 

تسنیم/ در زندگی اجتماعی و در برخورد با علایق و سلایق، مسائل مختلفی پیش می‌آید که انسان‌ها بر مبنای روحیات و عقاید خودشان با آن مواجه می‌‌شوند. این مسأله بسیار طبیعی است که در یک جامعه متمدن، تضارب آرا وجود داشته باشد و افراد بر اساس شاکل? فکری خود که مرتبط با منافع و باورهایشان است، نسبت به یک موضوع مشخص نگاه متفاوتی از یکدیگر داشته باشند؛ اما آنچه در این ‌بین دارای اهمیت بوده و باعث ثبات این نظام طبیعی می‌‌شود، این است که در مواجهه با آرا و نظرات متفاوت، رعایت اخلاق به‌عنوان یک مسأله? جدی مورد توجه آحاد جامعه باشد. اگر این مهم مورد غفلت واقع شود، جامعه دچار آسیب‌های فراوانی خواهد شد که یکی از آنها شیوع تهمت و بهتان خواهد بود. امام صادق (ع) با توجه به اثر اجتماعی اتهام‌زنی فرمودند: «هر کس به برادر دینی خود تهمت زند حرمتی میان آن دو به جا نمی‌‌ماند.»

تهمت، اتهام، افترا، بهتان، دروغ و نمامی به معنای بدگویی کردن و انگ زدن است.[1] به این معنا که انسان در حق سایرین در مورد مسأله‌ای متوسل به دروغ شود و چیزی را به دیگری نسبت دهد یا او را به فعل اشتباهی که مرتکب نشده، متهم کند و یا عیب و نقصی را که در او وجود ندارد به او نسبت دهد؛ فرقی نمی‌کند که این موضوع در حضور آن شخص باشد و یا در غیاب او صورت بگیرد که در این صورت علاوه بر دروغ، غیبت نیز به حساب می‌آید.

بررسی رذیله‌ "تهمت" از دریچ? آیات الهی در قرآن
دین به عنوان قانون وحیانی از طرف خالق، نگاه ویژه‌ای به انسان و نوع و نحوه‌ی زندگی او دارد و از دریچه‌ نگاه دین، متهم کردن یک فرد به حرفی که نزده، منظوری که نداشته و یا کاری که انجام نداده، گناه بسیار بزرگی است.[2] قرآن کریم، اصلی‌ترین کتاب قانون بشری از نگاه مسلمانان در مورد اتهام زدن به افراد، موضع تندی اتخاذ کرده و بیش از چهل آیه در این رابطه نازل شده است. این آیات گاهی در مورد افراد خاصی نازل شده و گاهی در مورد مسأله‌ مشخصی حکمی صادر کرده‌اند؛ اما وجه مشترک بین همه، رد مسأله‌ بهتان و عذابی است که گریبان‌ تهمت زننده را خواهد گرفت.

خداوند متعال در آیات 23 و 24 سوره مبارکه نور می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ(23) یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ بى‏‌گمان کسانى‌که به زنان پاکدامن بى‌‏خبر [از همه جا] و با ایمان نسبت زنا مى‌‏دهند در دنیا و آخرت لعنت ‏شده‏‌اند و براى آن‌ها عذابى سخت‏ خواهد بود در روزی که زبان و دست‌ها و پاهایشان بر ضد آنان برای آنچه انجام مى‏‌دادند شهادت مى‏‌دهند». همچنین در سوره نساء آیه 112 می‌فرماید: «وَمَن یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا؛ و هر کس خطا یا گناهى مرتکب شود سپس آن را به بى‌‏گناهى نسبت دهد قطعا بهتان و گناه آشکارى بر دوش کشیده است».

در آیه 12 سوره نور خداوند نسبت به افرادی که تهمت را می‌شنوند و در برابر آن سکوت می‌کنند گلایه کرده و می‌فرماید: «لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ؛ چرا هنگامى‌که آن [بهتان] را شنیدید مردان و زنان مؤمن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند این بهتانى آشکار است» عبارت «چرا گمان خیر به خودشان نبردند» به این مسأله اشاره می‌کند که آحاد جامعه باید سایرین را مانند خود بداند و آنچه را برای خود می‌پسندد برای دیگران بپسندد و چیزی را در حق خود مذموم می‌داند و از آن اکراه دارد، در مورد سایرین نیز آن را ناپسند بشمرد.

تفسیر و تبیین آیات قرآن، توسط پیامبر و اهل‌بیت در مسأله‌ تهمت
نبی مکرم اسلام و خاندان مطهر ایشان در جایگاه مفسرین قرآن در تبیین احکام الهی و در موضوع تهمت، بیانات روشن و واضحی فرموده‌ و علاوه بر نهی از این فعل زشت، آثار رواج این کار در مورد شخص مرتکب و در بُعد اجتماع را متذکر شده‌اند. پیامبر رحمت صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: «هر کس به مرد یا زن مؤمن بهتان زند یا درباره او چیزی بگوید که از آن مبرّاست، خداوند متعال در روز رستاخیز او را بر تلّی از آتش نگه دارد تا از حرف خود درباره آن مؤمن برگردد.»[3] امیرالمومنین علیه‌السلام شخص تهمت زننده را بی‌حیا دانسته و می‌فرمایند:

«هیچ بی‌شرمی و وقاحتی چون بهتان زدن نیست.»[4] توجه به آیات قرآن و فرمایشات راهبران راستین انسان، برنامه‌ای کلی و بدون نقص از همزیستی بشری و زندگی اجتماعی ارائه می‌دهد که در آن حقوق بشر به نحو احسن رعایت شده است.

آثار سوء تهمت در زندگی فردی و اجتماعی
مهم‌ترین اثر رواج بهتان، آسیبی است که متوجه شخص تهمت زننده خواهد شد و از او شخصیت مقبول و محبوب را در بین اجتماع خواهد گرفت. وقتی جامعه فردی را به عنوان دروغگو شناخت، وی جایگاه حقیقی و حقوقی خود را از دست می‌دهد. این موضوع در مواردی که آحاد جامعه با آن درگیر هستند و یک وجه? عمومی برآن حاکم است، اهمیت بیشتری می‌یابد.

به عنوان مثال، در مسائل مربوط به انتخابات و در عرصه‌ سیاست، پرهیز از تهمت‌زنی به یک کاندیدا یا رقیب یک اصل مهم اخلاقی است که به شخص مراعات‌کننده مقبولیت و محبوبیت می‌بخشد. در مقابل عدم رعایت این مهم، باعث فروپاشی نظام اجتماعی شده و عدالت اجتماعی را از بین می‌برد؛ زیرا با ترویج بهتان به سایرین، جای حق و باطل عوض شده، بی‌گناهی متهم و گناهکاری تبرئه می‌شود، اعتماد عمومی مردم از یکدیگر سلب شده و همین مسأله اسباب هرج‌ومرج را فراهم آورده و زمین? سقوط یک نظام اجتماعی فراهم می‌آید.
* حجت‌الاسلام علی سلیمانی مهرآبادی استاد حوزه علمیه قم






تاریخ : یکشنبه 99/12/17 | 7:10 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

مصادیق ظلم در قرآن کریم

 

تسنیم/ در منطق اسلامی، هیچ کسی نمی‌تواند به بهانه این‌که مسائل خودش مربوط به خودش است، حقوق شخصی‌اش را زیر پا بگذارد. آسیب رساندن به بدن، سرپیچی از دستور خدا، کفران نعمت و دنبال کردن هوا و هوس نمونه‌هایی از ظلم‌هایی است که هر کدام از ما می‌توانیم به خودمان روا داریم.

اگر بررسی دقیق‌تری بر آیات قرآن کریم و آموزه‌های اسلامی انجام دهیم، این نکته را متوجه می‌شویم که حتی اگر به مردم دیگر ظلم کنیم، اگر حق دوستی‌ها را ادا نکنیم، راه مردم را ببندیم، سد معبر کنیم، به بهانه کار شخصی امور ارباب‌رجوع را به تعویق بیندازیم، دروغ بگوییم، تهمت بزنیم و غیبت کنیم، درواقع نه به دیگری، که در اصل به خودمان ظلم کرده‌ایم. آن هم ظلمی که عواقبش دامان خودمان را می‌گیرد و در این دنیا و آخرت باید به آتشی که با اراده خودمان بر پا کرده‌ایم، بسوزیم.

دکتر حمیدرضا فلاح، استاد دانشگاه و کارشناس دینی با رویکردی کاربردی به موضوع ظلم پرداخته است تا ابعاد ظلم و مفهوم آن از منظر قرآن کریم مشخص شود. آن طور که این کارشناس دینی توضیح می‌دهد، ظلم به معنی ستم و آزار است. در اصل به معنی ناقص کردن، کم کردن یا نادیده گرفتن حق و یا گذاشتن چیزی در غیر جای خودش است؛ بنابراین آزار رساندن به دیگران و پایمال کردن حق، که از بارزترین مصادیق ظلم است، تنها یک نمونه از ستم‌هایی است که مردم در حق خودشان و دیگران روا می‌دارند.

چنانکه ظلم از منظر قرآن کریم یکی از بدترین انواع گناه است که زشتی و شنیع بودن سایر گناهان هم به اندازه مقدار ظلمی است که در آن‌ها وجود دارد.

این کارشناس دینی تصریح می‌کند که: «ظلم انسان به خدا بزرگ‌ترین ظلم‌ها محسوب می‌شود. چون انسان را خدا آفریده و او را پرورانده و سلامت نگه می‌دارد و هدایت می‌کند. در این حالت کمال بی‌ادبی و نادانی است که مخلوق در برابر خالقی که این اندازه مهربان است، سرکشی کند و خلاف قاعده‌ای که او می‌پسندد رفتار کند که نتیجه شومش هم دامن‌گیر خودش می‌شود. البته عواقب این ظلم هم طبق آموزه‌های قرآنی، به خود فرد برمی‌گردد و نمی‌تواند از آثار رفتار ستمکارانه‌اش در امان بماند.»

معمولاً ظلم را تجاوز به حقوق دیگران و ضایع کردن حق دیگری معنی می‌کنیم. آیا چنین معنایی با آموزه‌های قرآن تطبیق دارد؟ به این معنا که وقتی گفته می‌شود کسی به خودش ظلم می‌کند، حق خودش را ضایع کرده است؟

باید توجه داشت که معنی واقعی کلمه ظلم با آن مفهومی که معمولاً به ذهن ما می‌رسد، مقداری تفاوت دارد. در بیشتر موارد منظور ما از به کار بردن این کلمه «انجام دادن عمل حرام» است، ولی لغت دانان کلمه ظلم را این طور معنی کرده‌اند که ظلم یعنی عملی را در غیر مورد انجام دادن. ظلم یعنی قرار دادن چیزی در غیر جایی که مخصوص به او است، حالا چه به کمی و نقصان باشد و چه به زیادی.

اما در اصطلاح ظلم به معنی تجاوز از حدود شرعی یا عرفی است. یعنی همین معنی و مفهومی که در اکثر موارد به ذهن ما خطور می‌کند. اما ظلم در قرآن کاربرد‌های گوناگونی دارد و لازم است تعبیر‌های آن دسته‌بندی شود؛ مانند ظلم انسان به خودش، ظلم به خدا و یا ظلم به دیگران که هر کدام عواقب و نتایج خاص خود را دارد.

وقتی بنده، به خدا و خالق خود ظلم می‌کند
ظلم انسان به خدا یعنی چه؟ درواقع می‌خواهیم بدانیم چگونه می‌شود آدمی که بنده و مخلوق خداست، بتواند به خالق و پروردگار خودش ظلم کند؟

ظلم انسان به خدا بزرگ‌ترین ظلم‌ها محسوب می‌شود. چون همان طور که در پرسش هم اشاره کردید انسان را خدا آفریده و او را پرورانده و سلامت نگه می‌دارد و هدایت می‌کند. در این حالت کمال بی‌ادبی و نادانی است که مخلوق در برابر خالقی که این اندازه مهربان است، سرکشی کند و خلاف قاعده‌ای که او می‌پسندد رفتار کند که نتیجه شومش هم دامن‌گیر خودش می‌شود.

بزرگ‌ترین و بدترین ظلم
نمونه‌ای از ظلم به خدا کفر و شرک است. حتی خداوند متعال در قرآن کریمش، شرک را بدترین و بزرگ‌ترین نوع ظلم عنوان می‌کند. چنانکه در سوره لقمان آیه 13 می‌خوانیم: «إِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؛ به درستی که شرک، ستم بزرگی است.»

چرا شرک بزرگ‌ترین نوع ظلم است؟
شرک در حقیقت از سه منظر ظلم محسوب می‌شود: اول اینکه ظلم نسبت به ذات پاک خداوند متعال است که مشرک برای او شریک قرار داده است. دوم آنکه مشرک درواقع به خودش ظلم کرده، چون شخصیت خود را تا حد پرستیدن اشیائی مثل سنگ و چوب و مجسمه یا هر چیز دیگری غیر از خداوند یکتا پایین آورده و بی‌ارزش کرده است. سوم آنکه شرک به منزله ظلم به اجتماع است، به این علت که از طریق شرک، جامعه گرفتار تفرقه و پراکندگی و دوری از برکت‌های ایمان به خدای یکتا می‌شود. آن طور که خداوند متعال در آیه 82 از سوره انعام می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِک لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ؛ آن‌ها که ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم آلوده نکردند، ایمنى تنها از آن آن‌هاست و آن‌ها هدایت‏یافتگان هستند.»

آیا دروغ بستن به خدا هم ظلم به ذات اقدس الهی محسوب می‌شود؟
بله. این عمل آن قدر شنیع و ناپسند است که در آیه هفتم از سوره مبارکه صف می‌فرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْکذِبَ؛ چه کسى ظالم‌تر است از آن کسی است که بر خدا دروغ می‌بندد؟» به این ترتیب افرادی که خدا را نمی‌شناسند و نسبت‌هایی به او می‌دهند که دور از شأن و منزلت الهی است و یا آیات و سخنان خدا را تحریف می‌کنند و نسبت دروغین به خدای تعالی می‌دهند، یکی از بارزترین نمونه‌های ظالمان و ستمکاران هستند که خداوند به شدت آن‌ها را تهدید به عذاب و دوری از رستگاری می‌کند. چنانکه در سوره انعام در این باره می‌فرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کذِبًا أَوْ کذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لاَ یفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته [ و همتایى براى او قائل شده‏]و یا آیات او را تکذیب کرده است؟ مسلماً ظالمان، رستگار نخواهند شد.»
 
تکذیب آیات و شکستن حدود الهی
کسانی که در برابر حق تسلیم نمی‌شوند و حق را قبول نمی‌کنند و یا پیامبران خدا را که با نشانه‌های الهی آن‌ها را هدایت می‌کنند، انکار کرده و دروغ می‌دانند نیز گروه دیگری از ظالمان هستند. آن طور که خداوند متعال در آیه 157 سوره انعام فرموده است: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کذَّبَ بِآیاتِ اللّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا؛ پس چه کسى ستمکارتر است از کسى که آیات خدا را تکذیب کرده و از آن روى گردانده است؟»

نوع دیگری از ظلم‌هایی که در قرآن کریم بار‌ها به آن اشاره شده، شکستن حدود الهی است. شکستن حدود الهی چه معنایی دارد و چرا ظلم محسوب می‌شود؟

شکستن حدود الهی شاید به این دلیل بار‌ها در قرآن کریم تکرار شده است که در بین مردم هم بسیار شایع است. هم در زمان نزول قرآن کریم و هم در دوران قبل و بعد از آن، همیشه مردمی بوده‌اند که احکام خدا را رعایت نمی‌کرده‌اند و لازم است این تذکر به طور مداوم داده شود که عمل آن‌ها مصداق ستم کردن آن‌ها به خداوند است. چنانکه در قرآن کریم می‌خوانیم: «وَ مَن یتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِک هُمُ الظَّالِمُونَ؛ از حدود الهی تجاوز نکنید و هر کس از آن تجاوز کند، ستمگر است.»

این افراد با شکستن قوانین و حدود الهی در حقیقت با پناهان خود حریم خدا را شکسته و از خط قرمز‌هایی تجاوز و تعدی می‌کنند که خداوند و خالق آن‌ها تعیین فرموده است.
در این میان آنچه که در میان مردم به عنوان ظلم شناخته می‌شود، ظلم به دیگران است. چه نمونه‌هایی در این زمینه در قرآن کریم مطرح شده است؟

طبق آموزه‌های قرآن، ظلم کردن به دیگری فقط به معنی آسیب زدن مالی و جانی نیست. از منظر آموزه‌های دینی هر شخصی در جامعه حریم و محدوده شخصی دارد که پا گذاشتن روی خطوط قرمز آن به منزله نادیده گرفتن حقوق فرد است و تجاوز به آن نمونه بارزی از ظلم به حساب می‌آید. آن هم ظلمی که خداوند آن را به منزله حق الناس می‌داند و به راحتی از آن نمی‌گذرد.
توهین به افراد، غیبت کردن، تهمت زدن، مسخره کردن، عیب‌جویی و دادن لقب‌های زشت از مصداق‌های ظلم است که در قرآن کریم به آن‌ها اشاره شده است.

سرانجام ظلم‌های بنی‌اسرائیل
آیا در قرآن کریم به طور مستقیم به ظلم فرد یا افرادی اشاره شده و نتیجه آن بازگو شود تا درسی برای مردم باشد؟
بله. به عنوان مثال در قرآن از بنی‌اسرائیل و ظلم‌های آن‌ها یاد شده است. دلیل حرام شدن بعضی از نعمت‌ها بر قوم بنی‌اسرائیل، ظلمی بود که آن‌ها نسبت به مردم انجام می‌دادند. ستم‌هایی مثل آزار مردم ضعیف جامعه، جلوگیری از دعوت پیامبران خدا در مسیر هدایت مردم، خوردن اموال مردم به ناحق و رباخواری از نمونه‌های ظلم بنی‌اسرائیل است که موجب محرومیت آن‌ها از برخی نعمت‌های خدا شده است. همان طور که در سوره مبارکه نساء آیات 160 و 161 در این باره می‌فرماید: «فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیهِمْ طَیبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ کثِیرًا؛ وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ وَأَکلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ» به این معنا که «به خاطر ظلمى که از یهود صادر شد و (نیز) به خاطر جلوگیرى بسیار آن‌ها از راه خدا، بخشى از چیزهاى پاکیزه را که بر آن‌ها حلال بود، حرام کردیم. (همچنین) به خاطر ربا گرفتن، در حالى که از آن نهى شده بودند و خوردن اموال مردم به باطل.»

همچنین خداوند متعال سرزنش ظالمان را جایز می‌داند و خود نیز آن‌ها را ملامت می‌کند. آنجا که در سوره شوری می‌فرماید: «إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یظْلِمُونَ النَّاسَ وَیبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ أُوْلَئِک لَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ ایراد و مجازات بر کسانى است که به مردم ستم مى‏کنند و در زمین به ناحق ظلم روا مى‏دارند. براى آنان عذاب دردناکى است.»

ظالم‌ترین مردم چه کسی است؟

با این توضیحات، خداپرستی و دانستن حقیقت، حق مردم است و کسی که مانع از خداپرستی و بندگی دیگران شود، ظالم است.

همین طور است. همان طور که در سوره مبارکه بقره آیه 114 ظالم‌ترین افراد را کسانی می‌خواند که مانع از ذکر خدا می‌شوند: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن یذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ؛ چه کسی ستمکارتر از آن کس است که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى کرد؟»
در عین حال کسانی که به ناحق شهادت می‌دهند هم جزء ظالم‌ترین افراد معرفی شده‌اند. آن طور که در آیه 140 سوره بقره می‌خوانیم: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ؛ و چه کسى ستمکارتر است از آن کس که گواهى و شهادت الهى را که نزد اوست، کتمان مى‏کند؟!»

ظلم به خود، گناهی نابخشودنی است

در این میان ظلم انسان به خودش چه معنایی دارد؟ درواقع می‌خواهیم بدانیم چگونه انسان که ذاتاً دنبال منافع و مصالح خودش است، می‌تواند در حق خودش ظلم کند و به خودش ضرر برساند؟

در پاسخ به این سؤال باید دقت شود که بر اساس برنامه‌ریزی خداوند، هر ذره‌ای در عالم حریم و حقوق مخصوص به خودش را دارد. طبیعی است انسان که شاخص‌ترین مخلوق و آفریده خداوند است، هم حقوق خاصی دارد. آن حقوقی که برای رسیدن به سعادت و هدفی که خدای متعال برای او در نظر گرفته و برنامه‌ریزی کرده، باید رعایت شود و زیر پا گذاشتن و نادیده گرفتن آن، مثل سایر مصداق‌های ظلم، گناه و غیر قابل بخشش است.

بنابراین در منطق اسلامی، هیچ کسی نمی‌تواند به بهانه این‌که مسائل خودش مربوط به خودش است، حقوق شخصی‌اش را زیر پا بگذارد. اما چه مصداق‌هایی برای ظلم به خود وجود دارد؟

مهم‌ترین مصداق‌هایی که در قرآن به عنوان ظلم به خود مطرح شده، شرک به خدای یکتا، حکم کردن به غیر آنچه که خداوند فرمان داده، پوشاندن و کتمان حق، تجاوز به حدودی که خداوند تعیین کرده، پیروی از هوای نفس و ... است. چنانکه در سوره اعراف می‌فرماید: «قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَ إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ گفتند: پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى، از زیانکاران خواهیم بود.»

همچنین در سوره شوری کفران نعمت را ظلم انسان به خودش دانسته و می‌فرماید: «وَ مَا ظَلَمُونَا وَلَکن کانُواْ أَنفُسَهُمْ یظْلِمُونَ؛ (ولى آن‌ها کفران کردند) آن‌ها به ما ستم نکردند، بلکه به خود ستم مى‏نمودند.» و یا در سوره بقره درباره ظلم به خود می‌فرماید: «وَ مَن یفْعَلْ ذَلِک فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ؛ و کسى که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است.» و نیز: «وَ مَن یفْعَلْ ذَلِک فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ؛ و کسى که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است.» بنابراین وقتی کسی حق دیگری را ضایع می‌کند، برای خدا شریک قرار می‌دهد و یا کفران نعمت می‌کند، درواقع باب رحمت و نعمت خدا را که بی‌دریغ بر رویش باز شده، می‌بندد. این گونه است که در حقیقت ظلم به خدا و مردم، به منزله ظلم انسان به خودش است، کاری که انسان عاقل و دانا مرتکب نمی‌شود.






تاریخ : شنبه 99/12/16 | 9:17 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت .

روزی که کمترین سرود

بوسه است

و هر انسان

برای هر انسان

برادری است

روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند

قفل

افسانه یی ست

وقلب

برای زندگی بس است .

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف

زندگی ست

تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.

روزی که هر لب ترانه یی ست

تا کمترین سرود ، بوسه باشد .

روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی

و مهربانی با زیبایی یکسان شود .

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم . . .

و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی که دیگر نباشم

 احمد شاملو






تاریخ : شنبه 99/12/16 | 10:45 صبح | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.