سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راهکارهای قرآن برای مقابله با غم 

 

تبیان/ توجه به این نکته که زندگی همه انسان‌ها در تمام زمان‌ها توأم با غم و اندوه بوده و هست و انسانی، بی غم پیدا نمی‌شه، می‌تونه عاملی باشه برای تسکین و آرامش شخص غم زده. حتی در زبان شعر هم آمیختگی غم و شادی، زیاد به چشم می‌خوره: 
در این عالم کسی بی‌غم نباشد
اگر باشد بنی آدم نباشد






تاریخ : چهارشنبه 101/3/4 | 9:7 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

گوناگون/ چرا خوب و بد گرفتار بلا می‌شوند؟

 

تسنیم/ گاه مردم گرفتار بلایى می‌شوند که نیکوکار و بدکار را فرا می‌‏گیرد؛ گاه نیز انسان‌هاى نیکوکار دچار می‌‏شوند و بدکاران می‌رهند. اینان می‌گویند: این امر با تدبیر و حکمت نمی‌سازد؛ پس چه دلیلى دارد؟
 بلاها، عقیده نادانان و پاسخ به شبهه آنان‏

گاه مردم گرفتار بلایى می‌شوند که نیکوکار و بدکار را فرا می‌‏گیرد؛ گاه نیز انسان‌هاى نیکوکار دچار می‌‏شوند و بدکاران می‌رهند. اینان می‌گویند: این امر با تدبیر و حکمت نمی‌سازد؛ پس چه دلیلى دارد؟

در پاسخ آنان باید گفت: اگر چه این بلاها گاه صالح و طالح را در بر می‌‏گیرد، اما خداوند سود هر دو را در آنها نهاده است؛ زیرا صالحان هنگامى که گرفتار می‌‏شوند، به یاد نیکی‌ها و نعمات گذشته خداوند و پروردگار خویش می‌افتند و پیشانى بر خاک می‌‏نهند و او را سپاس می‌گزارند و صبر پیشه می‌کنند. بدکاران و فاسدان نیز وقتى که گرفتار این بلاها می‌شوند، قدرى شکسته می‌‏شوند و از معصیت و فساد می‌‏پرهیزند.

اینچنین نعمت و سلامتى هم به سود هر دو گروه است: ابرار از نیکویى و صالح بودن خود شادند و مسرور و با این نعمت‌ها بر رغبت و شوق‌شان به سوى عمل صالح افزوده می‌شود و فاجران و فاسدان نیز به رأفت و مهر خداوندگارشان پى می‌‏برند و در می‌یابند که خداوند بی ‏آنکه آنان سزاوار مستحق باشند، به آنان نعمت و سلامتى عطا فرموده است؛ آنگاه این رأفت و گذشت الهى باعث می‌شود که این افراد هم نسبت به مردم رأفت ورزند و از آنان درگذرند.

ممکن است کسى بگوید: این که گفتید هنگامى است که بلاها در مال مردم بیفتد اما چه می‌‏گویید هنگامى که بلا در «جان» آنان بیفتد؛ مانند: آتش‏‌سوزى، غرق شدن، سیل و زلزله که باعث می‌شود که جانشان را از دست بدهند؟
در پاسخ گفته می‌‏شود: خداوند جلّ و علا در این هم خیر و صلاح هر دو گروه را نهاده است؛ زیرا صالحان از این سراى پیچیده در بلاها و سختی‌ها راحت می‌‏شوند [و به منزل نعمت و راحتى می‌‏رسند] فاجران و فاسدان نیز اگر بر اثر این بلاها بمیرند، از سویى باعث کاهش عذاب آخرت آنان است و از سوى دیگر باعث می‌شود که به فساد و فسق ادامه ندهند.

کوتاه سخن اینکه خالق والامرتبه، با حکمت و قدرت خود همه این امور را به سود و مصلحت همه می‌کند، چنان که اگر طوفان، درختى یا نخلى را از ریشه در آورد سازنده ماهر، آن را بر می‌دارد و در جا‌ی‌هاى فراوان به کار می‌‏گیرد. تدبیرگر و حکیم عالم نیز چنین است. اگر بلاهاى جانى و مالى فرود آید، همه را به سود و مصلحت همه مردم می‌کند.

اگر بگوید: اصلاً چرا واقع می‌‏شوند؟ در پاسخ گفته می‌شود: براى آنکه فاجران و فاسدان از سلامتى و راحتى در گناه و فسق و فجور بیشتر و گناهان افزون‌تر گرفتار نیایند و نیکوکاران نیز از تلاش و مجاهده [که لازمه آن تحمّل دشواری‌ها و ناگواری‌هاست‏] باز نمانند. غالباً این دو حالت زمانى رخ می‌نمایند که مردم در راحتى و وفور نعمت باشند و این بلاها آنان را از سقوط باز می‌دارد و به آنچه سود و مصلحت آنان در آن است آگاه می‌کند.

اگر از این بلاها در امان و راحت باشند، در طغیان و معصیت فرو می‌‏روند، چنان که مردم در آغاز چنین بودند و چنان در معصیت و فساد غرق شدند که به بلا و طوفان گرفتار شدند تا زمین از لوث آنان پاکیزه شود.

متن حدیث: وَ قَدْ یَتَعَلَّقُ هَؤُلَاءِ بِالْآفَاتِ الَّتِی تُصِیبُ النَّاسَ فَتَعُمُّ الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ أَوْ یُبْتَلَى بِهَا الْبَرُّ وَ یَسْلَمُ الْفَاجِرُ مِنْهَا فَقَالُوا کَیْفَ یَجُوزُ هَذَا فِی تَدْبِیرِ الْحَکِیمِ وَ مَا الْحُجَّةُ فِیهِ فَیُقَالُ لَهُمْ إِنَّ هَذِهِ الْآفَاتِ وَ إِنْ کَانَتْ تَنَالُ الصَّالِحَ وَ الطَّالِحَ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ ذَلِکَ صَلَاحاً لِلصِّنْفَیْنِ کِلَیْهِمَا أَمَّا الصَّالِحُونَ فَإِنَّ الَّذِی یُصِیبُهُمْ مِنْ هَذَا یزدهم [یَرُدُّهُمْ‏] نِعَمَ رَبِّهِمْ عِنْدَهُمْ فِی سَالِفِ أَیَّامِهِمْ فَیَحْدُوهُمْ ذَلِکَ عَلَى الشُّکْرِ وَ الصَّبْرِ وَ أَمَّا الطَّالِحُونَ فَإِنَّ مِثْلَ هَذَا إِذَا نَالَهُمْ کَسَرَ شِرَّتَهُمْ وَ رَدَعَهُمْ عَنِ الْمَعَاصِی وَ الْفَوَاحِشِ وَ کَذَلِکَ یَجْعَلُ لِمَنْ سَلِمَ مِنْهُمْ مِنَ الصِّنْفَیْنِ صَلَاحاً فِی ذَلِکَ أَمَّا الْأَبْرَارُ فَإِنَّهُمْ یَغْتَبِطُونَ بِمَا هُمْ عَلَیْهِ مِنَ الْبِرِّ وَ الصَّلَاحِ وَ یَزْدَادُونَ فِیهِ رَغْبَةً وَ بَصِیرَةً وَ أَمَّا الْفُجَّارُ فَإِنَّهُمْ یَعْرِفُونَ رَأْفَةَ رَبِّهِمْ وَ تَطَوُّلَهُ عَلَیْهِمْ بِالسَّلَامَةِ مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ فَیَحُضُّهُمْ ذَلِکَ عَلَى الرَّأْفَةِ بِالنَّاسِ وَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَسَاءَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّ قَائِلًا یَقُولُ إِنَّ هَذِهِ الْآفَاتِ الَّتِی تُصِیبُ النَّاسَ فِی أَمْوَالِهِمْ فَمَا قَوْلُکَ فِیمَا یُبْتَلَوْنَ بِهِ فِی أَبْدَانِهِمْ فَیَکُونُ فِیهِ تَلَفُهُمْ کَمِثْلِ الْحَرَقِ وَ الْغَرَقِ وَ السَّیْلِ وَ الْخَسْفِ فَیُقَالُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ فِی هَذَا أَیْضاً صَلَاحاً لِلصِّنْفَیْنِ جَمِیعاً أَمَّا الْأَبْرَارُ فَلِمَا لَهُمْ فِی مُفَارَقَةِ هَذِهِ الدُّنْیَا مِنَ الرَّاحَة مِنْ تَکَالِیفِهَا وَ النَّجَاةِ مِنْ مَکَارِهِهَا وَ أَمَّا الْفُجَّارُ فَلِمَا لَهُمْ فِی ذَلِکَ مِنْ تَمْحِیصِ أَوْزَارِهِمْ وَ حَبْسِهِمْ عَنِ الِازْدِیَادِ مِنْهَا وَ جُمْلَةُ الْقَوْلِ أَنَّ الْخَالِقَ تَعَالَى ذِکْرُهُ بِحِکْمَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ قَدْ یَصْرِفُ هَذِهِ الْأُمُورَ کُلَّهَا إِلَى الْخَیْرِ وَ الْمَنْفَعَةِ فَکَمَا أَنَّهُ إِذَا قَطَعَتِ الرِّیحُ شَجَرَةً أَوْ قَطَعَتْ نَخْلَةً أَخَذَهَا الصَّانِعُ الرَّفِیقُ وَ اسْتَعْمَلَهَا فِی ضُرُوبٍ مِنَ الْمَنَافِعِ فَکَذَلِکَ یَفْعَلُ الْمُدَبِّرُ الْحَکِیمُ فِی الْآفَاتِ الَّتِی تَنْزِلُ بِالنَّاسِ فِی أَبْدَانِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ فَیُصَیِّرُهَا جَمِیعاً إِلَى الْخَیْرِ وَ الْمَنْفَعَةِ فَإِنْ قَالَ وَ لِمَ تَحْدُثُ عَلَى النَّاسِ قِیلَ لَهُ لِکَیْلَا یَرْکَنُوا إِلَى الْمَعَاصِی مِنْ طُولِ السَّلَامَةِ فَیُبَالِغَ الْفَاجِرُ فِی رُکُوبِ الْمَعَاصِی وَ یَفْتُرَ الصَّالِحُ عَنِ الِاجْتِهَادِ فِی الْبِرِّ فَإِنَّ هَذَیْنِ الْأَمْرَیْنِ جَمِیعاً یَغْلِبَانِ عَلَى النَّاسِ فِی حَالِ الْخَفْضِ وَ الدَّعَةِ وَ هَذِهِ الْحَوَادِثُ الَّتِی تَحْدُثُ عَلَیْهِمْ تَرْدَعُهُمْ وَ تُنَبِّهُهُمْ عَلَى مَا فِیهِ رُشْدُهُمْ فَلَوْ خُلُّوا مِنْهَا لَغَلَوْا فِی الطُّغْیَانِ وَ الْمَعْصِیَةِ کَمَا غَلَا النَّاسُ فِی أَوَّلِ الزَّمَانِ حَتَّى وَجَبَ عَلَیْهِمُ الْبَوَارُ بِالطُّوفَانِ وَ تَطْهِیرِ الْأَرْضِ مِنْهُم






تاریخ : چهارشنبه 101/3/4 | 8:58 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

حکمت/ عاقبت معاشرت با دنیاپرستان

 

حوزه/ امام علی علیه ‏السلام:

خِلطَةُ أبناءِ الدُّنیا تَشینُ الدِّینَ و تُضعِفُ الیَقینَ

معاشرت با دنیاپرستان دین را عیبناک و یقین را سست می‏ کند.

 

غررالحکم: ح 5072






تاریخ : چهارشنبه 101/3/4 | 8:54 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

چرا صفحات نمایش مضر هستند؟

 

همشهری آنلاین/ استفاده کودکان ما از دستگاه‌های دیجیتال و اسکرین‌ها روز به روز افزایش می‌یابد و این اختلالاتی را برای مغز آنها ایجاد خواهد کرد. کاملا مشهود است که زمان استفاده کودکان از صفحه نمایش زیاد شده و همچنان هم در حال بیشتر شدن است. گوشی‌های هوشمند، تبلت‌ها، لپ‌تاپ‌ها و کنسول‌های بازی ویدیویی، همگی با صفحات نمایشی خود بیشتر روز فرزندان ما را احاطه کرده است.

آکسیوس گزارش داد که کودکان بین 6 تا 12 سال حداقل 50 درصد از روز خود را جلوی صفحه نمایش می‌گذرانند و این در حالی است که بر اساس توصیه انجمن اطفال این عدد باید یک ساعت یا کمتر در روز -برای کودکان بالای دو سال- باشد. این یک ساعت ممکن است یک هدف غیر واقعی باشد؛ بسیاری از کودکان بیشتر تکالیف مدرسه و روابط اجتماعی خود را به صورت آنلاین پیش می‌برند، اما نگرانی‌ها حتی بیشتر است؛ این زمان تأثیری منفی روی کودکان دارد.

مطالعات اخیر نشان می‌دهد که استفاده از صفحه نمایش بر روی مغز کودکان تأثیر منفی می‌گذارد. محققان دانشگاه آلبرتا دریافتند که کودکان 5 ساله‌ای که روزانه دو ساعت یا بیشتر از صفحه نمایش استفاده می‌کنند، تقریبا هشت برابر بیشتر در معرض تشخیص ADHD هستند. ADHD یکی از شایع‌ترین اختلالات عصبی رشدی دوران کودکی است. معمولا در دوران کودکی تشخیص داده می‌شود و اغلب تا بزرگسالی ادامه می‌یابد. افراد مبتلا به این اختلال ممکن است در توجه، کنترل رفتار‌های تکانشی و کنترل فعالیت بدنی خود مشکل داشته باشند و احتمال دارد بدون فکر کردن به نتیجه عمل کنند.

چنین نتایجی در مورد نوجوانان هم وجود دارد؛ هر چه یک فرد نوجوان بیشتر از صفحه نمایش استفاده کند، احتمال بروز علائم ADHD در او بیشتر است؛ حتی اگر آن‌ها قبل از رسیدن به سنین نوجوانی علائم مرتبط با بیش فعالی و نقص توجه نداشته باشد. استفاده زیاد از دستگاه‌های دیجیتال همچنین با افسردگی و اضطراب در نوجوانان ارتبط دارد؛ این را مجله انجمن پزشکی آمریکا منتشر کرده است.

حال که ارتباط بین زمان استفاده از این وسایل و تاثیر آن بر رشد مغز فرزندان ما کاملا واضح است، چاره چیست؟ چگونه می‌توانیم زمان استفاده از اسکیرین‌ها را محدود کنیم؟

الگویی برای رفتاری باشید که می‌خواهید ببینید

اگر زمان استفاده از صفحه نمایش فرزندتان برای شما نگران کننده است، ممکن است لازم باشد ابتدا میزان استفاده از صفحه نمایش خود را ارزیابی کنید. بزرگتر‌ها الگوی رفتار کودکان (مخصوصا کوچکترها) هستند؛ بنابراین یک مصداق خوب باشید. هنگام شام خانوادگی یا برای یک شب بازی یا تفریح دورهمی، اسکیرین را کنار بگذارید. این به همه شما فرصتی می‌دهد تا زندگی به دور از صفحه نمایش را تجربه کنید و لذت ببرید.

جایگزین‌های مورد علاقه آن‌ها را پیدا کنید

دستگاه‌های دیجیتالی و کامپیوتری سرگرم‌کننده هستند، این یک واقعیت است. اگر می‌خواهید فرزندتان را از آن‌ها دور کنید، باید فضایی رقابتی ایجاد کنید. فعالیت‌های سرگرم کننده‌ای در خارج از خانه و دور از این قبیل وسایل را با برنامه‌ریزی کنید. بازدید از موزه، پیک نیک، پیاده‌روی و فعالیت‌های ورزشی ایده‌های خوبی هستند. کاری را پیدا کنید که برای همه شما با هم سرگرم کننده باشد. این نه تنها فرصتی برای ارتباط و داشتن زمانی با کیفیت است، بلکه به مرور دستگاه از دید و شاید از ذهن او خارج می‌شود.

استفاده شبانه از دستگاه‌ها را محدود کنید

صفحه نمایش می‌تواند بر الگوی خواب کودکان و بزرگسالان تأثیر منفی بگذارد. نه‌تن‌ها صدای دریافت پیام و اعلان‌ها می‌توانند خواب را مختل کنند، بلکه به‌راحتی می‌توان قبل از خواب در یک بازی غرق شد و تا دیروقت بیدار ماند و دچار مشکل شد. برای پایان دادن به وسوسه و کمک به تنظیم الگو‌های خواب سالم، یک ساعت قبل از خواب همه دستگاه‌ها را خاموش کنید و آن‌ها را از تخت دور نگه دارید.

یک قرارداد روشن تنظیم کنید

با فرزندتان قراردادی بنویسید وبرای تماشای صفحه نمایش‌ها از قوانینی مشخص پیروی کنید؛ هر دو آن را امضا کنید و مطمئن شوید که زمان و مکان مناسب استفاده از دستگاه‌های دیجیتال و همچنین محدودیت‌هایی را که هر دو با آن‌ها موافقت کرده‌اید ذکر کرده‌اید. عواقب هر گونه تخلف را روشن کنید و تاکید کنید که جای هیچ بحثی وجود ندارد.






تاریخ : سه شنبه 101/3/3 | 9:28 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

بارز ترین ویژگی های رفتاری افراد راستگو و صادق

 

نمناک/ افراد راستگو دارای خصوصیات و ویژگی های رفتاری خاصی مانند میانه رویی و مبارزه برای باورهایشان و تحمل بالا هستند که با شناخت آن ها می توان پی به شخصیت فرد برد.

ویژگی افراد صادق و راستگو که در هر کسی دیده نمیشود
برای شناخت یک فرد روراست و راستگو نیاز به زحمت زیادی نیست ، رفتارها و ویژگی افراد راستگو را می توان با دقت بیشتری به سادگی تشخیص داد ؛ خصوصیات رفتاری که در این بخش به اصلی ترین و مهم ترین آنها خواهیم پرداخت.

افراد راستگو از گفتن حقیقت نمی ترسند
درستی بی معناست اگر شجاعت نداشته باشید ازحق دفاع کنید کسی که قلب صادق دارد بی عدالتی و دروغ را حمایت نمی کند به علاوه این افراد ازدیگران هم توقع صداقت دارند اما همه ی مامی دانیم حمایت و توسعه این ویژگی کاراسانی نیست.

نسبت به محدویت ها و اشتباه ها آگاه هستند

اصلا خوب نیست که از دیگران توقع صداقت کنیم درصورتی که خود رعایت نمی کنیم در زندگی روزمره افرادی را می بینیم خود ستایی می کنند همه ی اینها درحدصحبت است چون روی موعظه ها تمرین نمی کنند اینها افراد صادق نیستند آنها راه خود را میروند تامتوجه محدودیت ها نقصهایشان شوند.

آنها میدانندچه چیزی برای پیشرفت و تقویت نقطه ضعفشان نیاز دارند این خوداگاهی کمک میکند تا افکار و عمل هارمونی پیداکند .هیچ گونه اشتباه و دورنگی وجودندارد فقط تعادل ، فروتنی واحترام است.


به آنچه که می گویند حتما عمل می کنند

به طور کلی حساسیت زیاد در رفتار افراد صادق و راستگو مشاهده نمی شود. در صحبت هایشان از واژگان اغواکننده و فریبنده استفاده نمی کنند و آنچه را که لازم باشد شما بشنوید، می گویند؛ نه بیشتر و نه کمتر.

آنها شفاف هستند

به راحتی می توانید آنها را بشناسید ؛شفاف بودن به این معنی نیست که دیگران همه ی رازهای انسان را بدانند صداقت با شفافیت هم معنی است ازاین لحاظ که افراد صادق هرکاری که انجام میدهندبا شخصیتشان هماهنگی دارد.

هیچگونه تعصب و ناهنجاری وجود ندارد ، همیشه شفاف بودن کار ساده ای نیست و نمونه ی بارز انسان بودن است و همیشه به آن نیاز داریم .افرادصادق اگرچیزی مغایر قانونشان باشد آن را شفاف می کنند.

بخاطر چیزی که باور دارند مبارزه می کنند

گاهی اوقات صداقت و فروتنی اصیل ترین افرادکسانی است که بیشتر احساس تنهایی می کنند یاحتی افراد اطرافیان خود را رد می کنند .این اتفاق بخاطر دلایل ساده ای روی میدهد گاهی اوقات افرادصادق مبارزه میکنند و ازگفتن اینکه خوب و محترم نیستید نمی ترسند متاسفانه هیچکس صداقت بیرحمانه رادوست ندارد چون اغلب باعث ناراحتی افرادمی شود به همین خاطر ترجیح میدهند ریاکار و مطیع باشند.

مشتاق هستند

آنها با شرایط سازگار زندگی می کنند و تعادل خیلی عالی بین ارزش و عمل دارند و اغلب افرادی که مشتاق هستند را تقدیر می کنند . ممکن است درصحبت هایشان خصومت احساس کنید اگرچه افراد دانا ادر این مورد به خوبی ارزش میدهند و بسیار تقدیر میکنند.


برای جلب توجه دیگران تلاش نمیکنند

افراد صادق و راستگو هرگز نیازی به تقویت خودبینی ندارند. کسانی که سعی در جلب توجه دیگران کنند، کلا این هدف را دارند که شکاف و محدودیتی را پر کنند؛ در حالی که فرد صادق دارای خودآگاهی و عزت نفس است و کمبودی ندارد که برای برطرف کردن آن نیاز به جلب توجه داشته باشند.

حقایق و واقعیت ها را تشخیص می دهند

یک فرد راستگو و صادق، به سادگی در دام دیگران گرفتار نمی شوند و گول حرفهای بی اساس را نمی خورند. تلاش برای فهمیدن و تشخیص واقعیت ها به عنوان ویژگی بارز در آنها باعث می شود درست را از نادرست تشخیص دهند و بفهمند چه چیزی ناجور و غیرواقعی است.
با تحمل بالا و پرطاقت هستند
وقتی حساس نباشید، در برابر مشکلات مقاوم تر ظاهر می شوید و با اولین مانع ناامید نخواهید شد که مجبور به دوری از صداقت و حقیقت امر شوید. 

میانه رو هستند ، نه خیلی فروتن نه خیلی خودنما نیستند
از آنجا که این افراد عزت نفس دارند، نیازی برای گدایی توجه و جلب اعتماد دیگران ندارند. فروتنی و تواضع از صفات مثبت است اما بهتر است در حد تعادل باشد و در عوض بیشتر روراست و صادق بود.

رفتارهای بارز و ویژگی های خاص افراد راستگو 

علاقه ای به موعظه و نصیحت کردن دیگران ندارند، به خصوص برای رفتاری که خودشان عملا قادر به انجام آن نیستند و به این دلیل که خود را بهتر از دیگران نمی بینند، خیلی موافق نصیحت کردن نیستند.






تاریخ : سه شنبه 101/3/3 | 9:25 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

ضرب المثل/ نان خودش هم از گلویش پایین نمی‌رود

 

بیتوته/ در مورد افراد حریص و طماعی به کار می‌رود که از پول و دارایی خود راضی نمی‌شوند ذره‌ای خرج کنند.

روزی روزگاری، مرد تاجری تمام ثروتش را مقداری کالای کم ارزش و ارزان خرید تا به یک کشور دور ببرد، به این امید که با این کار سود زیادی به دست آورد.

مرد تاجر بارهایش را در کشتی جاسازی کرد سپس کشتی به حرکت درآمد. از صبح تا شب کشتی در دل دریا پیش رفت. نیمه‌های شب هوا کم کم طوفانی شد و موج‌های بلندی در دریا ایجاد کرد. کشتی باری با برخورد به این موج‌ها پیچ و تاب سختی می‌خورد و دوباره ثابت می‌شد ولی درنهایت کشتی نتوانست طاقت بیاورد و در دریا غرق شد. بسیاری از افرادی که بر روی کشتی کار می‌کردند و مسافران به همراه اموالشان غرق شدند. تعداد کمی از این افراد نجات پیدا کردند از جمله مرد بازرگان که خود را روی یک تخته از تکه چوب‌های باقی مانده از کشتی انداخته بود او به هر مشقتی بود توانسته بود خودش را از غرق شدن نجات دهد.

مرد بازرگان بعد از یکی دو روز که با تخته چوب روی آب شناور بود، کم کم یک شهر ساحلی دید. به هر سختی بود خود را به شهر ساحلی رساند و قدم بر خشکی گذاشت او که تا قبل از این اتفاقات فرد مشهور و ثروتمندی بود، در این شهر غریب و گرسنه مانده بود و کسی را هم نمی‌شناخت تا از او کمک بگیرد، تنها و سرگردان به دنبال لقمه‌ای غذا می‌گشت تا خود را از مرگ نجات دهد.

کم کم هوا تاریک شد ولی مرد بازرگان نتوانست حتی یک لقمه غذا برای خودش پیدا کند، خسته و گرسنه به خرابه‌ای رسید. با خود گفت: همین جا شب را می‌گذرانم تا فردا خدا بزرگ است نیمه‌های شب مرد نابینایی وارد خرابه شد و چند بار پرسید: کسی اینجا نیست؟

بازرگان می‌خواست جواب او را بدهد ولی واقعاً نه توان داشت و نه حوصله که زبان باز کند و جواب مرد را بدهد. مرد نابینا که دید پاسخی به گوش نمی‌رسد به خود گفت: خداروشکر که کسی اینجا نیست. همین طور که عصایش را زمین می‌کوبید به گوشه‌ی خرابه رفت جایی که چند تکه سنگ نسبتاً بزرگ روی هم بود. سنگ‌ها را برداشت و با کمی کنار زدن سنگ‌ها و خاک‌ریز آن کوزه‌ای پُر از سکه‌های طلا از خاک بیرون آورد. کوزه را مقابل خود گذاشت و گفت: تو حاصل عمر منی. تمام عمرم را گدایی کردم تا تو را پر کنم خدا را شکر کم کم داری پر می‌شوی.

بازرگان که گوش‌هایش را تیز کرده بود و به دقت کارهای مرد کور را زیر نظر داشت و حرفهای او را می‌شنید فهمید این مرد نابینا برخلاف ظاهرش گدا نیست و حتی جزء ثروتمندان شهر محسوب می‌شود. ولی به جای اینکه با این سکه‌های طلا کار و کاسبی راه بیندازد و چند نفر را بر سرکاری بگذارد و چند برابر سرمایه‌ی اولیه‌اش سود ببرد، دل خود را به جمع کردن سکه‌های طلا در داخل این کوزه خوش کرده و به کار گدایی‌اش ادامه می‌دهد.

فردا صبح وقتی بازرگان از خواب بیدار شد مرد نابینا خرابه را ترک کرده بود مرد بازرگان کمی به دنبال او گشت وقتی از دور شدن او مطمئن شد سراغ کوزه‌ی سکه‌های طلا رفت، آنها را از زیر خاک درآورد به شهر رفت و با آنها کلی جنس خرید و چون در این کار تجربه داشت بعد از چند ماه چندین بار این کار را تکرار کرد. کالایی را به قیمتی می‌خرید و در جای دیگر یا در شهرهای اطراف می‌فروخت و از این راه توانست پول خوبی جمع آوری کند.

بعد از چند ماه یک روز که مشغول حساب و کتاب پولهایش بود، دید پول قابل توجهی جمع کرده با خود گفت: حالا وقتش هست تا سکه‌های مرد نابینا را به او پس بدهم. رفت کوزه‌ی مرد نابینا را که در صندوقچه‌اش پنهان کرده بود آورد. تا جایی که کوزه جا داشت آن را پر از سکه‌ی طلا کرد سکه‌هایی که درواقع اصل پول مرد نابینا و سهم سود او از تجارت مرد بازرگان بود و آن وقت به طرف خرابه حرکت کرد در میانه‌ی راه یک مرغ بریان و چندین نوع میوه و شیرینی خرید تا به آنجا رسید. شب هنگام وارد خرابه شد. دید مرد نابینا در گوشه‌ای از خرابه نشسته. سلام کرد و گفت: عمو من در کیسه‌ام غذا دارم می‌خواهی با هم بخوریم.

مرد نابینا که گرسنه بود گفت: این بهترین پیشنهاد برای یک فرد گرسنه است. مرد بازرگان، سفره‌اش را باز کرد، غذا و میوه‌ای که خریده بود را داخل سفره گذاشت، چون می‌دانست مرد نمی‌تواند ببیند تکه‌ای از ران مرغ را کند و به دست مرد نابینا داد و گفت: عمو شروع کن! نوش جانت. مرد نابینا تکه‌ای از گوشت مرغ را که خورد ران مرغ را رها کرد و بقچه بازرگان را گرفت و گفت: تو دزد کوزه‌ی منی! گیرت آوردم. تو را باید ببرم و تحویل قاضی دهم تا به جزای اعمالت برساند. بازرگان مات و مبهوت مانده بود که مرد نابینا از کجا فهمید این مرد همان کسی است که کوزه‌ی سکه‌ی طلاهای او را برده؟ همینطور که بازرگان رفتار مرد نابینا را نگاه می‌کرد بالاخره عده‌ای از عابران صدای دادخواهی مرد نابینا که دائم فریاد می‌زد، مردم به دادم برسید دزد! این مرد کل دارایی من را غارت کرده شنیده و به داخل خرابه آمدند.

رهگذران مرد بازرگان را دستگیر کردند و تحویل داروغه شهر دادند. صبح روز بعد داروغه بازرگان را به همراه مرد نابینا که از شب تا صبح از دم در زندان تکان نخورده بود، نزد قاضی برد.

قاضی از بازرگان خواست ماجرا را تعریف کند. بازرگان گفت که حق با مرد نابینا است من کوزه سکه‌های طلای او را برداشتم تا با آن کار و کاسبی به راه بیندازم وقتی کارم پررونق شد تصمیم گرفتم برگردم و کوزه‌ی سکه‌های طلای او که سرمایه‌ی اولیه من بود را به او برگردانم من سهم سود او از این دادوستدها را هم به او تحویل دادم، چون مردم رهگذر کوزه سکه‌های طلا را هم به داروغه تحویل داده بودند. قاضی سکه‌ها را شمرد و از مرد نابینا پرسید سکه‌های تو چقدر بوده؟ بعد از پاسخ مرد نابینا معلوم شد که حق با مرد تاجر بوده و او اصل پول به همراه سودش را برای او برگردانده.

قاضی رو کرد به مرد نابینا و گفت: این مرد از تو دزدی نکرده پول تو را برداشته بدون اجازه‌ی تو با آن کاسبی راه انداخته و وقتی کسب و کارش پررونق شده اصل پول و سودش را به تو تحویل داده بازم شکایت داری؟

مرد نابینا که تازه متوجه قضایا شده بود، گفت: نه شکایتی ندارم حالا کوزه‌ام را به من برگردانید، وقتی کوزه‌اش را گرفت خوشحال و راضی شد و خواست تا دادگاه را ترک کند که قاضی او را صدا کرد و گفت: مرد بازرگان که ماجرا را تعریف کرد و خداروشکر همه چیز هم ختم به خیر شد ولی من نفهمیدم تو چطور در خرابه این مرد را شناختی و فهمیدی این همان دزد سکه‌های طلای تو است؟

گدای نابینا گفت: هر روز وقتی به در خانه‌ها برای گدایی می‌روم موقع غذا عده‌ای برایم لقمه‌ای غذا می‌آوردند و من هم می‌خوردم ولی دیروز وقتی ران مرغ را این مرد کند و به دست من داد، تکه‌ای از آن را گاز زدم، ولی هر کاری کردم از گلویم پایین نرفت و دانستم این مرغ بریان با پول خودم خریداری شده پس این مرد دزد سکه‌های من باید باشد.






تاریخ : سه شنبه 101/3/3 | 4:31 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

شمشیر دو لبه مقایسه خود با دیگران

 

خراسان/ مقایسه چه با افراد بالاتر از خود و چه پایین‌تر، سناریوهای مختلفی را در زندگی‌مان رقم خواهد زد که می‌تواند باعث موفقیت یا شکست ما شود
مقایسه کردن خود با شاگرد اول کلاس احتمالا از جمله اولین مقایسه‌های جدی است که در طول زندگی خود انجام داده‌ایم. مقایسه کردن با خواهر و برادر، دوست، همکار، همسایه و ... همان کاری است که معمولا همه ما در زندگی انجام می‌‌دهیم و می‌خواهیم معیاری پیدا کنیم که به ما نشان ‌دهد در کدام نقطه از توانمندی و مهارت ایستاده‌ایم، اما آیا مقایسه خودمان با دیگران از منظر روان‌شناسی توصیه می‌شود؟

   افتادن در دام مقایسه‌های وسواسی
شما پیش از گسترش رسانه‌‌ها و شبکه های اجتماعی، برای مقایسه با دیگران جامعه محدودی در اختیار داشتید اما حالا همه چیز فراتر از مرزها و محدوده‌‌های زندگی شما و اطرافیان‌تان است. وارد صفحه اینستاگرام می‌شوید و دنیایی بسیار گسترده در اختیارتان قرار می‌گیرد. رسانه و شبکه‌‌های اجتماعی این امکان را به شما می‌دهند تا به هر جا که می‌خواهید سرک بکشید و نتیجه شاید آن باشد که در دام مقایسه‌‌های وسواسی بیفتید!

   مقایسه خود با از خود بهترها یا از خود بدترها؟
گاهی در فرایند مقایسه به‌ سراغ کسانی می‌رویم که گمان می‌کنیم از ما بهترند. با شکل‌گیری چنین مقایسه‌ ای، حس پیشرفت کردن و بهتر شدن در وجودمان جان می‌گیرد. با جست‌‌و‌جو در کارنامه فردی بهتر از خود، ما هم می‌خواهیم خود را بالاتر بکشیم و بهتر بشویم. گاهی‌ هم ما دست به مقایسه خود با کسانی می‌زنیم که از ما دستاوردها و موفقیت ‌های کمتری دارند. این روش از مقایسه به‌ طور معمول برای تقویت روحیه و اعتماد به‌ نفس ماست. به طور کلی مقایسه اجتماعی چه با افراد بالاتر از خود و چه پایین‌تر از خود، ممکن است سناریوهای مختلفی را در زندگی مان رقم بزند. مقایسه خود با افراد ضعیف‌تر از خود شاید باعث تقویت اعتماد به نفس شود، شاید هم تصویر خوبی نسبت به خودمان در ما ایجاد کند. جنبه مثبت مقایسه‌ کردن خود با برترها هم در این است که انگیزه برای تلاش بیشتر در ما جان می‌گیرد.

   معایب مقایسه خود با دیگران
البته همیشه مقایسه کردن خود با افراد بهتر، راهی برای رشد کردن نیست. گاهی مقایسه خود با دیگران در هر دو حالت، یعنی هم مقایسه با از خود بهترها و هم مقایسه با از خود بدترها، می‌تواند معایبی هم به همراه داشته باشد. بیش‌از حد رقابت ‌کردن با دیگران از نتایج منفی مقایسه است. اگر بیش ‌از حد بخواهیم با دیگران رقابت کنیم و به پای آدم‌‌های بهتر از خود در زمینه‌‌های مختلف برسیم، فرسوده و خسته می‌شویم و آرامش از سرزمین روان‌مان دور می‌شود و گاهی هم روحیه‌‌مان کسل می شود، اعتماد به‌ نفس‌مان پایین می‌‌آید و هیجانات بدی مانند حسد در ما به‌ وجود می‌‌آید. مقایسه ‌کردن خود با دیگران گاهی باعث اشتباهات شناختی هم شده و باعث می‌شود تعصباتی نادرست را در ذهن‌مان شکل بدهد. برای مثال گاهی مقایسه خود با افرادی که از ما ضعیف‌‌ترند، تفکر از دیگران بهتر بودن را در ما تقویت می‌کند، در حالی که شاید مقایسه با آدم‌‌های متعدد دیگری که در آن زمینه از ما بهترند، نشان بدهد ما واقعا در آن زمینه ویژه، بهترین و خاص ‌ترین نیستیم. به‌خاطر داشته باشید فقط زمانی می‌توانید بفهمید که در پرش از دیگران بهتر هستید که آدم‌‌های زیادی پریده باشند. تا زمانی که چنین مقایسه‌ای صورت نگیرد، نمی‌‌فهمید جایگاه شما کجاست و چقدر بهتر از بقیه هستید‎؟
   تله مقایسه کجاست؟
خیلی از افراد در مقایسه خود با دیگران معمولا در دام می‌‌افتند. بسیاری از چیزهایی که به عنوان معیار مقایسه قرار می‌گیرند، نسبی و غیرقابل سنجش هستند. مثلا زیبایی افراد را چطور می‌‌شود ارزیابی کرد؟ هر کسی درکی از زیبایی دارد و آن را با حد و حدود خود و مطابق با برداشت‌‌های خود که حاصل تجربه و آموزش است، زیبایی را تعریف می‌کند. در این صورت چگونه می‌توان حدی را برای چیزی که اساسا قابل سنجش نیست تعیین کرد؟ افرادی که دچار وسواس مقایسه می‌شوند، معمولا چیزهایی را مقایسه می‌کنند که قابل سنجش نیستند. در واقع مشکل آن‌ها این است که میان چیزهای قابل اندازه‌‌گیری و چیزهای غیرقابل اندازه‌‌گیری سردرگم می‌شوند.
    سخن آخر؛ بالاخره مقایسه کنیم یا نه؟
در حالی که انسان‌‌ها به عنوان موجوداتی اجتماعی به هم متصل هستند، چگونه می‌توان مقایسه با دیگران را که لازمه بقاست، اشتباه دانست؟ در واقع کسانی که هرگز توجهی به دیگران ندارند، در ادغام و مشارکت‌‌های اجتماعی دچار مشکل هستند. بنابراین اگر شما خود را با دیگران مقایسه می‌کنید، توانایی سازگاری و هماهنگی‌‌های اجتماعی را دارید. این یک ابزار برای توسعه رفتارهای اجتماعی است، اما اگر مقایسه به یک فشار روانی تبدیل شود و باعث ایجاد نفرت از دیگران یا خودتان بشود، این مسئله‌‌ای است که فراتر از یک مقایسه طبیعی برای سازگاری با جامعه است و توصیه نمی‌شود.
نویسنده : فرزانه شهریاردوست | کارشناس ارشد روان شناسی






تاریخ : سه شنبه 101/3/3 | 4:29 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

گوناگون/ ممنونم که غیبت من رو کردی

 

آخرین خبر/ آیت‌‌الله مجتهدی تهرانی(ره) : شخصی شنید که غیبتش را کرده اند ، کت و شلوار ، و شیرینی خرید و به عنوان چشم روشنی برای غیبت کننده فرستاد. شخـص غیبت کننده پرسید:چرا به من چـشم روشنی داده ای؟!

جـواب داد: شما 40 روز ، تمامی نـماز و روزه و عباداتت را به مـن دادی و من به جایش این هـدیه را برای شما فرستادم!






تاریخ : دوشنبه 101/3/2 | 8:8 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.