داستانک/ معنویت اسبی
یکی بود/ شاگردی که شیفته استادش بود تصمیم گرفت تمام حرکات و سکنات استادش را زیر نظر بگیرد. فکر می کرد اگر کارهای او را بکند فرزانگی او را هم به دست خواهد آورد. استاد فقط لباس سفید می پوشید، شاگرد هم فقط لباس سفید پوشید. استاد گیاهخوار بود شاگرد هم خوردن گوشت را کنار گذاشت و فقط گیاه خورد. استاد بسیار ریاضت می کشید و شاگرد تصمیم گرفت ریاضت بکشد و برای همین هم روی بستری از کاه می خوابید.
مدتی گذشت. استاد متوجه تغییر رفتار شاگردش شد. به سراغ او رفت تا ببیند چه خبر است. شاگرد گفت: «دارم مراحل تشرف را می گذرانم. سفیدی لباسم نشانه ی سادگی و جستجو است. گیاهخواری جسمم را پاک می کند. ریاضت موجب می شود که فقط به معنویت فکر کنم.»
استاد خندید و او را به دشتی برد که اسبی سفید از آن می گذشت. بعد گفت: «تمام این مدت فقط به بیرون نگاه کرده ای در حالی که در دیار معرفت امور ظاهری هیچ اهمیتی ندارد. آن حیوان را آنجا می بینی؟ او هم موی سفید دارد، فقط گیاه می خورد و در اصطبلی روی کاه می خوابد. فکر می کنی اهل معنویت است یا روزی استادی واقعی خواهد شد؟»
روزی که شهید چمران گم شده بود
جماران/ گفته بودند قرار است وزیر دفاع برای سرکشی بیاید و یکی که او را نمیشناخت مدام سراغش را میگرفت.
چند تا از بچهها مشغول پهن کردن سفره بودند که دکتر مصطفی (شهید چمران) (1) از راه رسید. آن روز غذا اشرافی اشرافی بود، تکهای نان و پیالهای ماست.
گفتیم بماند. دستانش را شست و بر سر سفره نشست، وزیر دفاع را میگویم.
***
شایع شده بود که دکتر را دزدیده اند. بچهها پادگان را شخم زدند، اما اثری از او نبود که نبود.
چند تنی از بچهها خود را مسلح کرده و راه افتادند.
ظهر شده بود و نماز جماعت برگزار.
دکتر وسط نماز جماعت اهل سنت ایستاده بود و نماز میخواند.
1. دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد. چمران یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت. وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروفترین دانشمندان جهان در کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه آمریکا - برکلی - با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما شد.
فعالیتهای اجتماعی:
دکتر مصطفی چمران از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی در مسجد هدایت، و در درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت میکرد و از اولین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت. بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق در لوای یک گروه سیاسی سختترین مبارزهها و مسئولیتهای او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناکترین مأموریتها را در سختترین شرایط با پیروزی به انجام رساند.
چمران در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه ریزی کرد و از موسسان انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالان انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار میرفت که به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع میشود.
او پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی (س) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز میزند و به همراهی بعضی از دوستان مؤمن و همفکر، رهسپار مصر میشود و مدت دو سال در زمان عبدالناصر سختترین دورههای چریکی و پارتیزانی را میآموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شده و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی را بر عهده میگیرد.
وی به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی گرایی ورای اسلام، گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده کرد که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقه مسلمین میشود، به جمال عبدالناصر اعتراض کرد. ناصر با پذیرش این اعتراض گفت که جریا ن ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمیتوان به راحتی با آن مقابله کرد. چمران نیز با تأسف تأکید میکند که ما هنوز نمیدانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیه دشمن برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. از آن پس به چمران و یارانش اجازه داده میشود تا در مصر نظرات خود را بیان کنند.
حضور در لبنان:
بعد از وفات عبد الناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی ضرورت پیدا میکند، از این رو دکتر چمران رهسپار لبنان میشود تا چنین پایگاهی را ایجاد کند.
او به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی میکند. این سازمان در میان توطئهها و دشمنیهای چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده کرده، در معرکههای مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو میرود و در طوفانهای سهمناک سرنوشت، به استقبال شهادت میتازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبارترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرایان فالانژ، به اهتزاز در میآورد.
چمران از قلب بیروت سوخته و خراب تا قلههای بلند کوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیهای بسیاری به یادگار گذاشته و همیشه در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته است. شرح این مبارزات افتخار آمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابانهای داغ و بر دامنه کوههای مرزی اسرائیل برای ابد ثبت شده است.
چمران و انقلاب اسلامی ایران:
چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز میگردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب میگذارد. خاموش و آرام، ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی میپردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای پاسداران انقلاب در سعد آباد میکند. سپس در شغل معاونت نخست وزیری، روز و شب خود را به خطر میاندازد تا سریعتر مسأله کردستان را فیصله دهد. او در قضیه فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت ایمان و اراده آهنین و شجاعت و فداکاری خود را بر همگان ثابت میکند.
پس از این جریانها، فرمان انقلابی امام خمینی صادر شد. فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد.
رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حرکت در آمدند وبا تکیه بر همه تجارب انقلابی، ایمان، فداکاری، شجاعت، قدرت رهبری و برنامه ریزی دکتر چمران به شکوهمندترین قهرمانیها دست پیدا کردند و در عرض 15 روز همه شهرها و راهها و مواضع استراتژیک کردستان را به تصرف درآوردند. بدین ترتیب کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی شتافتند.
مصطفی چمران بعد از این پیروزی بی نظیر و بازگشت به تهران از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی (س) به وزارت دفاع منصوب شد. وی در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش، به یک سلسله برنامههای وسیع بنیادی دست زد که پاکسازی ارتش و پیاده کردن برنامههای اصلاحی از این قبیل است.
شهید چمران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش، حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشته ارتش را تغییر دهد. وی در یکی از نیایشهای خود بعد از انتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شکر میگوید: «خدایا، مردم آنقدر به من محبت کرده اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده اند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک میبینم که نمیتوانم از عهده آن به در آیم. تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برآیم و شایسته این همه مهر و محبت باشم.»
چمران سپس به نمایندگی حضرت امام (س) در شورای عالی دفاع منصوب شد و مأموریت پیدا کرد تا به طور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه کند.
پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دوران حماسه ساز و پرتلاش دیگری آغاز میشود. دکتر چمران در آن دوران نمونه کامل ایثار، شجاعت و در عین فروتنی و کار مداوم و بدون سر و صدا و فقط برای رضای خدا بود. او بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آنها به شهرها و روستاها و مردم بی دفاع، نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان و به همراه مقام معظم رهبری، آیت الله خامنهای که در آن زمان نماینده دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود، به اهواز رفت. از آنجایی که او همیشه خود را در گرداب خطر میافکند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست به کار شد و در شب اول حمله چریکیای را علیه تانکهای دشمن که تا چند کیلومتری شهر اهواز پیشروی کرده بودند، آغاز کرد.
مصطفی چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را به گرد خود جمع کرد و با تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه کم کم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یکی از این برنامهها بود، که به کمک آن جادههای نظامی به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپهای آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یکصد متر در مدتی کوتاه، آب کارون را به طرف تانکهای دشمن روانه کرد به طوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتری عقب نشینی کنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند. این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سر دشمنان به دور کرد.
یکی دیگر از کارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. بازده این حرکت و شیوه جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک تقریباً جدید جنگی بود. چیزی که ابرقدرتها قبلاً فکر آن را نکرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر به وجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر برود، ولی به علت خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد، ولی چندین بار نیروهایی بین دویست تا یک هزار نفر را سازماندهی کرده و به خرمشهر فرستاد. آنان به کمک دیگر برادران خود توانستند در جنگی نابرابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدتها مقاومت کنند.
پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، رژیم بعث عراق سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا رویای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانکهای حزب بعث شهر را در محاصره گرفتند. روز سوم تعدادی از آنها توانستند به داخل شهر راه پیدا کنند.
شهید چمران پیشاپیش یارانش، به شوق کمک و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر میشتافت که در محاصره تانکهای دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات پیدا کنند و خود را به حلقه محاصره دشمن انداخت؛ در این هنگام بود که نبرد سختی در گرفت؛ نیروهای کماندوی دشمن از پشت تانکها به او حمله کردند و او نیز در مصاف با دشمن متجاوز، از نقطهای به نقطه دیگر و از سنگری به سنگر دیگر میرفت. کماندوهای دشمن او را به زیر رگبار گلولههای خود گرفته بودند، تانکها به سوی او تیر اندازی میکردند و او شجاعانه و بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شدید آنها سریع، چابک، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغییر میداد.
در این درگیری همرزم چمران به شهادت رسید و او یک تنه به نبرد خود ادامه میداد و به سوی دشمن حمله میبرد. تا آنکه در حین «رقصی چنین در میانه میدان» از دو قسمت پای چپ زخمی شد. با پای زخمی بر یک کامیون عراقی حمله برد و آن را به غنیمت گرفت. او به کمک جوان چابک دیگری که خود را به مهلکه رسانده بود به داخل کامیون نشست و از دایره محاصره خارج شد.
دکتر چمران با همان کامیون خود را به بیمارستانی در اهواز رساند و بستری شد. اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند و بعد از آن به مقر ستاد جنگهای نامنظم رفت و دوباره با پای زخمی و دردمند به کار خود پرداخت. حتی در همان شبی که در بیمارستان بستری بود، جلسه مشورتی فرماندهان نظامی (تیمسار شهید فلاحی، فرمانده لشکر 92، شهید کلاهدوز، مسئولین سپاه و سرهنگ محمد سلیمی که رئیس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماینده امام در سپاه پاسداران (شهید محلاتی) در کنار تخت او در بیمارستان تشکیل شد. او در همان حال و همان شب پیشنهاد حمله به ارتفاعات الله اکبر را مطرح کرد.
شهید چمران به رغم اصرار و پیشنهاد مسئولان و دوستانش، حاضر به ترک اهواز و ستاد جنگهای نامنظم و حرکت به تهران برای معالجه نشد. تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در کنار بسترش و در مقابلش نقشههای نظامی منطقه، مقدار پیشروی دشمن و حرکت نیروهای خودی نصب شده بود و او که قدرت و یارای به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها مینگریست و مرتب طرحهای جالب و پیشنهادهای سازنده در زمینههای مختلف نظامی، مهندسی و حتی فرهنگی ارائه میداد.
چمران پس از زخمی شدن، اولین بار برای دیدار با امام امت و بیان گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را که اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادهای خود را ارائه داد. حضرت امام نیز پدرانه و با ملاطفت خاصی رهنمودهای لازم را ارائه میداد.
دکتر چمران از سکون و عدم تحرکی که در جبههها وجود داشت دائماً رنج میبرد و تلاش میکرد که با ارائه پیشنهادها و برنامههای ابتکاری حرکتی به وجود آورد. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپههای الله اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگه چزابه که نزدیکی مرز است رسانده تا ارتباطات شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود؛ و بالاخره در سی و یکم اردیبهشت ماه 1360، با یک حمله هماهنگ و برق آسا ارتفاعات الله اکبر فتح شد که پس از پیروزی سوسنگرد بزرگترین پیروزی تا آن زمان بود.
شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولین کسانی بود که پا به ارتفاعات الله اکبر گذاشت؛ در حالی که دشمن هنوز در نقاطی مقاومت میکرد او و فرمانده شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد با تعدادی از یاران خود توانستند با فداکاری و قدرت تمام تپههای شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف درآورند.
پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران اصرار داشت نیروهای ایرانی هرچه زودتر، قبل از این که دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، به سوی بستان سرازیر شوند که این کار عملی نشد و خود او طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداکاری رزمندگان جان بر کف ستاد جنگهای نامنظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی کرد.
شهادت
در سی ام خرداد ماه 1360 یعنی یک ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک و سکون نیروها انتقاد کرد و پیشنهادهای نظامی خود را از جمله حمله به بستان ارائه داد. این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود که در آن شرکت داشت و فردای آن روز، روز غم انگیز و بسیار سخت و هولناکی بود.
در سحر گاه سی و یکم خرداد 1360، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. شهید چمران یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند. در لحظه حرکت، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: «همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین (ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او (رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او آماده حرکت به جبهه است.»
به طرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات کرد. برای آخرین بار همدیگر را دیدند وبه حرکت ادامه دادند تا اینکه به قربانگاه رسیدند.
چمران همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پر نور و چهرهای نورانی و دلی مالامال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر خدا ما را هم دوست داشته باشد، میبرد.»
خداوند ثابت کرد که او را نیز دوست دارد و به سوی خود فرا خواند. چمران در آن منطقه در حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اصابت ترکش خمپارههای دشمن به شهادت رسید.
چرا مامون با وجود علاقهای که به امام رضا (ع) داشت ایشان را به شهادت رساند؟
تسنیم/ شناخت شخصیت دشمن اصلی و بزرگ حضرت امام میشود بسیاری از اسرار و رمزهای ماجرای تبعید آن حضرت که در نهایت به شهادت ایشان منجر شد، برملا شود و انگیزههای مأمون عباسی از این کار مشخص شود. آن طور که در منابع تاریخی آمده است، مأمون فردی باهوش، زیرک و اهل علم بود که بر حدیث و فقه هم تسلط خوبی داشت. او که امام رضا علیه السلام را بهعنوان عالم و دانشمند بزرگ عالم اسلام و حتی سرآمد همه مردم میدانست، علاقه بسیاری به هوش و ذکاوت آن حضرت پیدا کرده بود، اما این علاقه که اساس شیعی و اعتقاد به اصل و حقانیت امامت را با خود نداشت، انگیزههای ظلم او نسبت به آن وجود مبارک و بزرگوار را فراهم کرد.
برای شناخت بیشتر شخصیت مأمون و بررسی انگیزهها و فعالیتهای او، گفتوگویی با دکتر محمدحسین رجبی دوانی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام انجام داده ایم. این نویسنده تاریخی شرح میدهد: مأمون، چون مانند پدرش هارون الرشید به قدرت علاقه داشت، عدهای گمان میکنند که کنفرانس بینالادیان را به این مقصود بر پا کرد که از امام رضا علیه السلام مچگیری کند، در حالی که بهنظر من این نوع رویکرد صحیح نیست، چراکه مأمون به علم و دانش گسترده امام رضا علیه السلام اعتقاد داشت و وقتی آن حضرت در مناظرات بهخوبی میدرخشیدند و موفق بودند، مأمون به این رویداد پز میداد و افتخار میکرد. او کنفرانسها و مناظرات میان ادیان را برگزار میکرد تا به علمای دیگر ادیان و سرزمینها نشان بدهد که عالم اسلام چنین دانشمند فرهیخته و بزرگی دارد، نه اینکه بخواهد از آن حضرت سوءاستفاده کند و یا ایشان را در تنگنا قرار بدهد با این تصور که شاید نتوانند به سؤالات و مناظرات پاسخ شایسته و کامل بدهند.
علاقه مأمون نسبت به امام رضا علیه السلام
مأمون را بهعنوان قاتل امام رضا علیه السلام میشناسیم. در عین حال در روایتها و مطالبی در تاریخ عنوان شده که مأمون نسبت به آن حضرت علاقه زیادی داشت. آیا چنین مطلبی صحت دارد؟
نقلهای تاریخی درباره علاقه مأمون نسبت به امام رضا علیه السلام تا اندازهای صحیح است. به طوری که خود مأمون بارها به این موضوع اقرار کرده بود. در رفتارها و برخی از واکنشهای او هم مشاهده میشود که علاقهمند به آن وجود مبارک بوده است.
چطور؟
به عنوان مثال وقتی مأمون از امام رضا علیه السلام درخواست میکرد تا ایشان در مناظره با سران و دانشمندان ادیان گوناگون حاضر شوند و علم و دانش بسیار آن حضرت را مشاهده میکرد، بسیار مشعوف شده و بارها بر این نکته تأکید میکرد که دوستدار امام رضا علیه السلام است.
تمایز داشتن گرایشهای شیعی با شیعه بودن
با وجود این علاقه، چطور خود او قاتل امام رضا علیه السلام شد؟ آیا علاقه به امام با ارتکاب قتل آن حضرت همخوانی دارد؟
درست است که مأمون به امام رضا علیه السلام علاقه داشت، ولی علاقه بسیار بیشتری نسبت به قدرت و حکومت داشت. در این باره از مأمون سؤال کردند که: چه عاملی موجب شد تا تو گرایشهای شیعی داشته باشی؟ او جواب داد که: پدرم عامل این نوع گرایشها بود. سؤال کردند: پدرت هارون الرشید که دشمن اهل بیت علیهم السلام بود؟
مأمون جواب داد: روزی پدرم درباره عظمت شأن و منزلت اهل بیت علیهم السلام برای من میگفت و من از او سؤال کردم که: با وجود این خاندان بزرگ و گرامی چرا ما قدرت را در دست داریم؟ پدرم پاسخ داد:ای فرزند من! قدرت همان چیزی است که اگر تو که فرزند من و پاره از وجودم هستی در سر راه من بایستی تا به قدرت نرسم، تو را از بین خواهم برد و چشمانت را از حدقه در خواهم آورد؛ و همیشه میگفت: الملک عقیم.
بر اساس همین نوع اعتقاد و عشق به قدرتطلبی، ثروتاندوزی و جاهطلبی بود که نهتنها هارون الرشید عامل شهادت امام موسی کاظم علیه السلام شد، بلکه حتی مأمون که اظهار ارادت نسبت به امام رضا علیه السلام داشت، خودش قاتل آن حضرت شد و آن امام بزرگوار و والامقام را مظلومانه را به شهادت رساند.
آثار محبت بدون معرفت مأمون
آیا میتوان نتیجه گرفت اگر حتی قبول کنیم که مأمون نسبت به امام رضا علیه السلام محبتی داشته، اما نسبت به مقام آن حضرت معرفت نداشته است؟
همین طور است. همه خلیفههای بنی عباس و سایر خلفا حتی بنیامیه میدانستند که ائمه اطهار علیهم السلام دارای منزلت والایی هستند و باید حکومت اسلامی توسط آن بزرگواران بر پا شود. اما از یک طرف عشق بسیار نسبت به قدرت و دنیا داشتند و از طرف دیگر اعتقاد و معرفت نسبت به جایگاه امامت نداشتند.
چون اگر آنها و از جمله مأمون نسبت به مقام امامت ایمان و معرفت داشتند و آن بزرگواران را به عنوان امام و پیشرو حقیقی مردم و از جمله خودشان قبول داشته و باور داشتند که سعادت حقیقی آنها در گرو برپایی عدل الهی توسط امام است، دیگر نهتنها جرأت آزار و ظلم نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام را نداشتند، بلکه با کمال احترام و خشوع با ایشان رفتار کرده و چشمداشتی نسبت به قدرت و منصب حکومت نداشتند.
بررسی نقل شیخ مفید درباره مذهب مأمون
در مطلبی به نقل از شیخ مفید آمده است که مأمون شیعه بود. آیا چنین مطلبی صحت دارد؟
شیخ مفید که یکی از عالمان دینی است معتقد بود که مأمون شیعه بود و بر همین اساس حاضر نیست قبول کند که او قاتل و عامل شهادت امام رضا علیه السلام بوده است. استدلال شیخ مفید این است که شیعه هرگز مرتکب قتل امام خود نمیشود. نظر بنده این است که شیخ مفید در این مورد دچار اشتباه شده است، چون مأمون تنها گرایشهای شیعی داشت، نه اینکه لزوما شیعه باشد. شیعه بودن با داشتن گرایشهای شیعی تفاوت دارد و باید میان آنها تمایز قائل شد. بر همین اساس معتقدم که گرایش شیعی داشتن شاید به مفهوم علم و وقوف به حقانیت اهل بیت علیهم السلام باشد، اما باز هم با شیعه بودن تفاوت دارد.
حتی درباره منصور دوانیقی که قاتل امام صادق علیه السلام بود، عنوان شده که او در زمان بنی امیه در یک مجلس خصوصی از امام صادق علیه السلام این مطلب را شنید که با سقوط بنی امیه، خلافت در میان ما به کسی که قبای زردرنگ بر تن دارد خواهد رسید.
در آن محفل خصوصی تنها منصور قبای زرد بر تن داشت و خود او تعریف کرده که از زمانی که آن مطلب را درباره خلافت و حکومت از امام صادق علیه السلام شنیدم خودم را برای حکومت آماده کردم و برای این کار برنامهریزیهایی انجام دادم، چون باور داشتم که او صادق آل محمد علیهم السلام است و هر مطلبی که عنوان میکند کاملاً صحت داشته و حتماً به وقوع خواهد پیوست. به این ترتیب منصور دوانیقی هم چنین باورها و اعتقاداتی داشته، اما درنهایت او قاتل و عامل شهادت امام صادق علیه السلام شد؛ بنابراین این افراد نسبت به حقانیت اهل بیت علیهم السلام علم داشته و باور داشتند که آنها بزرگان و سرآمد خلق هستند، اما مقام امامت را آن طور که شیعه میشناسد و باور دارد، باور ندارند. از سوی دیگر به دلیل علاقهای که به قدرت و ظواهر دنیایی دارند حاضر نیستند به امامان معصوم علیهم السلام ایمان بیاورند.
برگزاری کنفرانس بینالادیان
یکی از اقدامهای مهم مأمون، برگزاری کنفرانس بینالادیان بود که امام رضا علیه السلام به عنوان چهره عالم و دانشمند عالم اسلام در آن حضور داشتند. اتفاقاً همین برنامهها عامل مهمی در ترویج و تبلیغ اسلام بود. هدف مأمون از این کار چه بود و با چه انگیزهای از امام رضا علیه السلام برای این برنامه دعوت میکرد؟
مأمون شخص عالم و باهوشی بود و سعی میکرد از هر موقعیتی برای گسترش دانش خودش استفاده کند. همین علاقههای او به علم دانش زمینه برگزاری مناظرهها و کنفرانس بین الادیان شده بود.
شاید به جرأت بتوانیم بگوییم در میان همه خلفا که البته همگی آنها غاصب هستند و البته به استثنای حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام که ایشان را امام و نه خلیفه تلقی کنیم، مأمون از همه خلفا زیرکتر، باهوشتر و عالمتر بود. او حتی بر حدیث و فقه هم تسلط خوبی داشت و تجربههای زیادی داشت که او را از سایر خلفا همانند خودش مستثنا میکرد.
او، چون مانند پدرش هارون الرشید به قدرت علاقه داشت، عدهای گمان میکنند که کنفرانس بین الادیان را به این مقصود بر پا کرد که از امام رضا علیه السلام مچگیری کند. در حالی که به نظر من این نوع رویکرد صحیح نیست، چراکه مأمون به علم و دانش گسترده امام رضا علیه السلام اعتقاد داشت و هر بار که آن حضرت در مناظرات به خوبی میدرخشیدند و موفق بودند، مأمون به این رویداد پز میداد و افتخار میکرد.
او کنفرانسها و مناظرات میان ادیان را برگزار میکرد تا به علمای دیگر ادیان و سرزمینها نشان بدهد که عالم اسلام چنین دانشمند فرهیخته و بزرگی دارد، نه اینکه بخواهد از آن حضرت سوءاستفاده کرده و یا ایشان را در تنگنا قرار بدهد با این تصور که شاید نتوانند به سؤالات و مناظرات پاسخ شایسته و کامل بدهند.
با این توضیحات، مأمون علم داشت که امام رضا علیه السلام، عالم آل محمد علیهم السلام است.
درست است. مأمون به این موضوع علم و یقین داشت و به همین علت از آن حضرت در مناظرات استفاده میکرد. البته او در عین حال گرایش و علاقه بسیاری به قدرت و حکومت داشت و همین علاقه همچنان که همه افراد را به سوی نابودی سوق میدهد، با مأمون هم همین کار را کرد و دستش را به خون مبارک و مطهر امام رضا علیه السلام آلوده کرد.
مأمون حتی قبل از ارتکاب چنین جنایت بزرگی، برادر خودش یعنی امین را که قصد تصاحب حکومت را داشت، به قتل رساند. حتی سر برادرش را در برابر خودش گذاشته بود و به مردم اعلام میکرد که بیایید و برای امین لعنت و نفرین بفرستید. این اندازه علاقه به قدرت در نهایت منجر به آن جنایت عظیم شد.
درگیریهای مأمون و امین
دلیل اصلی درگیری مأمون با برادرش امین چه بود و چه ارتباطی به ماجرای تبعید امام رضا علیه السلام داشت؟
بعد از مرگ هارون الرشید، پسرش امین قدرت را در دست گرفت و خلیفه شد. در این زمان مأمون ولیعهد برادرش، امین، بود. آنها هرچند دو برادر بودند، ولی بر سر قدرت به شدت با یکدیگر نزاع و درگیری داشتند. امین به عنوان خلیفه از منظر اهل تسنن مشروع بود و قدرت را در اختیار داشت و مأمون ولیعهد بود. اما مدتی بعد مأمون که به شدت به قدرت عشق میورزید و به خلافت چشم داشت، امین را به قتل رساند و صاحب قدرت شد.
در این میان هرچند که مأمون از لحاظ نظامی توانسته بود خلیفه را که اتفاقاً برادرش بود از میان بردارد، اما به دلیل جنایتی که مرتکب شده بود حکومتش از منظر اهل تسنن زیر سؤال رفته بود. مأمون متوجه این موضوع بود و به همین دلیل سعی کرد با در کنار داشتن امام رضا علیه السلام، نظر شیعه و علویان را به خود جلب کند.
دلایل تبعید امام رضا علیه السلام به مرو
دعوت مأمون از امام رضا علیه السلام مبنی بر اینکه از مدینه به مرو بیایند هم در همین راستا بود؟
بله. البته ظاهر ماجرا دعوت بود در حالی که حقیقت امر اجبار و تبعید بود، چون امام از این کار ابا داشتند و ناچار شدند فرمان را مأمون را اجرا کنند و در این کار اختیار و ارادهای از خود نداشتند که قبول کنند و یا رد کنند. مأمون در حقیقت در پی این بود که برای حکومت خود که با قتل خلیفه به دست آورده بود مشروعیتی به دست آورد.
در عین حال میخواست با تهدیدهای اهل تسنن مقابله کند. چون همان طور که اشاره شد اهل تسنن و به خصوص بنی عباس با قتل امین مخالف بودند و این عمل از سوی مأمون که سابقا ولیعهد بود، برای آنها قابل پذیرش نبود. به این صورت مأمون حتی از طرف اقوام و خویشاوندان خودش هم احساس خطر میکرد و قصد داشت آنها را نیز به نوعی تهدید کند که اگر شما هم با من درگیر شوید و قصد گرفتن قدرت از من را داشته باشید، خلافت را از تمام بنی عباس خارج میکنم و به طور کلی به خاندان علی علیه السلام خواهم سپرد. مأمون این منظور خود را با ولیعهد قرار دادن امام رضا علیه السلام ابراز کرد.
رویداد دیگری که در آن زمان موجب تهدید قدرت مأمون شده بود، آن بود که علویان به طور مداوم در گوشه و کنار حکومت او شورش و قیام میکردند. این قیامها پایههای حکومت مأمون را سست میکرد. اما اگر او موفق میشد امام رضا علیه السلام را ولیعهد کند و به دربار خودش بخواند، میتوانست جلوی شورش علویان را بگیرد. زمانی هم که به این کار موفق شد این قیامها تا اندازه زیادی خاموش و آرام شدند.
عجیب و غریبترین تسلیحات نظامی
باشگاه خبرنگاران/ در میان تسلیحات نظامی گوناگونی که تاکنون ابداع شده، برخی اشکال عجیب و غریب داشته و موجب حیرت و گاه هراس بیننده خود میشوند. در ادامه با ارائه فهرستی، برخی از این ابزارهای نظامی عجیب و غیر عادی را به شما معرفی میکنیم.
هیولای خزر
شما هواپیمایی که قادر به پرواز طولانی بر روی آب است و میتواند از تیررس رادارها در امان بماند را چه مینامید؟ زمانی که این هواپیما در آمریکا اختراع شد به آن لقب «هیولای دریای خزر» دادند و روسها آن را «ایکرانو پلن» نامیدند. این هواپیمایی عجیب 240 فوت طول داشت.
ربات بیگ داگ
بیگ داگ، رباتی چهارپاست که محصول مشترک شرکتهای «بوستون داینامیکس و فوستر میلر» است. ویژگی منحصر به فرد این ربات چهار پا، حرکت در زمینهای ناهموار با سرعت بیش از 6 کیلومتر بر ساعت است. ربات بیگ داگ همچنین قادر است باری به وزن 150 کیلوگرم را در مسیرهای شیب دار حمل کند.
خودروی شناسایی هامبر لایت
این خودرو نظامی در طول جنگ جهانی دوم به وسیله انگلیسیها طراحی و ساخته شد. در فاصله سالهای 1940 تا سال 1943 بیش از 3600 واحد از این خودروی زرهی ساخته و در جنگ به کار گرفته شد.
موتور جنگی سیمز
این موتور نظامی را باید تقریبا اولین خودروی زرهی ساخته شده دانست. این موتور نظامی وسیله ایست که ورقی فلزی همانند دامن دور آن پیچیده شده است. این وسیله نخستین بار در سال 1889 به وسیله «فردیک ریچارد سیمز» طراحی و ساخته شد. هر چند شاید اکنون دیدن آن برای شما ترسناک نباشد، ولی در زمان خودش هراس زیادی ایجاد کرد. این موتور در ابعاد 28 (طول) در 10 (ارتفاع) فوت با سرعت حداکثر 9 مایل در ساعت ساخته شد.
بشقاب پرنده آمریکایی
این وسیله نظامی در یک شرکت کانادایی به عنوان بخشی از یک پروژه مخفی نظامی آمریکا در سالهای اولیه جنگ سرد ساخته شد. این وسیله همزمان با دوران اوج گیری اخبار بشقاب پرنده ها، شاید شکل ظاهری خود را از این اشیا ماورایی الهام گرفته باشد.
BA-64 Bobik
این خودرو را باید خودروی پیشاهنگ زرهی چهار چرخ متعلق به شوروی سابق دانست. این خودرو بر روی شاسی یک جیپ GAZ-64 یا GAZ-67 ساخته شد. این وسیله در فاصله جولای و نوامبر 1941 ساخته شد تا جایگزین نمونه BA-20 شود و به خدمت ارتش سرخ درآید و به دلیل ارزانی و قابلیت اعتماد فوق العاده، بعدها به رایجترین وسیله جنگی زرهی چرخدار شوروی در طول جنگ جهانی دوم تبدیل شد.
ارهاردت E-V / 4
ارهاردت یکی از نخستین نمونههای طراحی ماشین آلات زرهی است. آلمانیها تقریباً تا آغاز جنگ جهانی دوم از این وسیله نظامی برای انجام وظایف پلیسی استفاده میکردند. این خودروی زرهی به سفارش ارتش آلمان برای مقابله با نمونههای بلژیکی ساخته شد. وزن آن نزدیک به 9 تن و دارای هشت یا 9 خدمه است و تا سه مسلسل را در خود جای میداد.
بیوربروک
یک خودرو زره پوش به سبک انگلیسی بود که در سال 1940 وارد بازار شد. این خودرو ساخت شرکت استاندارد موتور بود و ایده آن نخستین بار از سوی لرد بیوربروک مطرح شد. بعدها این خودروی زرهی به نام طراح خود نامگذاری شد.
خودروی زرهی فاکس: زیبای کشنده
اگرچه خودروی زرهی فاکس ممکن است کوچک به نظر برسد، اما این خودرو میتواند چهار نفر را به راحتی در خود جای دهد، یک فرمانده، یک توپچی، یک بی سیمچی و راننده. این خودرو در زمان جنگ جهانی دوم ساخته شد و تا دهه 70 میلادی استفاده میشد.
تانک چوب پنبهای
دلیل این نامگذاری ساده است. در این وسیله نظامی به جای چرخ، از مجموعهای از چوب پنبهها استفاده شده به صورتی که بتواند هر جادهای را به بهترین شکل طی کند. اگرچه روسیه پول زیادی صرف ساخت این تانک کرد اما هیچگاه این وسیله برای تولید انبوه مناسب تشخیص داده نشد. نمونههای اولیه ساخته شده این نوع تانک، اکنون در موزهها قرار دارند.
بستر پرواز
شاید این وسیله زرهی به نظر شما یک عنکبوت مکانیکی بیاید. این وسیله نظامی با شمایل عجیب و غریب اگرچه به یک وسیله پرنده شبیه است، اما قادر به برخاستن و نشستن با حفظ تعادل خود نیست.
کامیون متحرک
این خودرو نظامی تقریبا عظیم الجثه، زمانی بنا بود بر روی کره ماه استفاده شود. متأسفانه در آن زمان چنین کاری عملی نبود، زیرا این وسیله برای حرکت به اپراتوری نیاز داشت که در آن نشسته باشد و حداکثر سرعت آن فقط 5 مایل در ساعت بود.
تقویم تاریخ/ انفجار بمب در حرم مطهر امام رضا(ع) توسط منافقین کوردل
راسخون/ در بعدازظهر سیام خرداد 1372 ش برابر با عاشورای سال 1415 ق، در حالی که مردم عزادار در اوج برگزاری مراسم بزرگداشتِ قیام تاریخی امام حسین(ع) بودند، توسط منافقین کوردل بمبی داخل حرم مطهر و در نزدیکی ضریح منور امام رضا(ع) در مشهد منفجر شد. در پی این انفجار، دهها تن از زائران و علاقهمندان اهل بیت(ع) در حرم امام رضا(ع) شهید یا مجروح شدند و خسارت زیادی به حرم رضوی وارد آمد.
پس از این اقدام ضد بشری، مقام معظم رهبری حضرت آیتاللَّه خامنهای طی پیامی فرمودند: "منافقین کوردل نشان دادند که برای حریم مقدس اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نیز هیچ گونه حرمتی قائل نیستند. دشمنان منافق، معاند و سنگدل، با این جنایت نشان دادند که به هیچ یک از موازین انسانی پایبند نیستند و دشمنی آنان با ملت غیور و مؤمن ایران، هیچ حد و مرزی را نمیشناسد".تاریخ رویداد : 30 خرداد
اولین خواسته مردم از حکومتها چیست؟
باشگاه خبرنگاران/ قرآن کریم مشتمل بر معانی دقیق، تعالیم و حکمتهایی والا درباره حقیقت خلقت و اسرار هستی است که عمده مردم در عصر رسالت از درک آن ناتوان بودند. از این رو پیامبر اکرم (ص) و پس از ایشان مفسران به تبیین و شرح جزئیات آیات قرآن کریم پرداختند. ما نیز با هدف آشنایی بیشتر با آیات الهی، هر روز به چند آیه از کلام الله با استناد به تفاسیر معتبر مفسران قرآن کریم میپردازیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالُوا أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا ? قَالَ عَسَى? رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ
قوم موسی به او گفتند که ما هم پیش از آمدن تو (به رسالت) و هم بعد از آنکه آمدی به رنج و شکنجه (دشمن) بودهایم، موسی گفت: امید است که خدا دشمن شما را هلاک نماید و شما را در زمین جانشین کند آنگاه بنگرد تا شما چه خواهید کرد.
تفسیر آیه 129 سوره اعراف
بنی اسرائیل توقّع داشتند پس از قیام موسی (ع) کارها یک شبه درست شود و کشور مصر، با همه امکانات در اختیار آنان قرار گیرد و فرعونیان نابود شوند. از این رو مدّعی بودند که قیام حضرت موسی برایشان رفاه نیاورده است، امّا در پاسخ آنان میفرماید:پیروزی، نیاز به شرایطی همچون صبر، تلاش وتوکّل دارد که با فراهم شدن آنها، یاری الهی فرامی رسد.
پیامهای آیه 129 سوره اعراف
1-رفاه و امنیّت، اوّلین خواستههای مردم از حکومت هاست. «قالُوا أُوذِینا»
2-مردم ضعیف الایمان، در هر شرایطی از انبیا توقّع رفاه دارند و در غیر این صورت از آنان نیز انتقاد میکنند. «قالُوا أُوذِینا مِنْ قَبْلِ»
3-گاهی رهبران آسمانی، مورد انتقاد پیروان کم ظرفیّت و کم تحمّل خود نیز قرار میگرفتند. «قالُوا أُوذِینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا»
4-اغلب مردم، سعادت و خوشی را در راحتی و آسایش میپندارند و نبود آن را ناکامی میدانند، غافل از آنکه ادیان آسمانی برای تنظیم و جهت صحیح دادن به زندگی آمده اند، نه برطرف کردن تمام مشکلات دنیوی مردم. «مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما»
5-مشکلات طبیعی و اجتماعی را باید از راه طبیعی و با تدبیر حل کرد، نه با اعجاز. با توجه به آیه قبل «اصْبِرُوا»، و جمله: «بَعْدِ ما جِئْتَنا»
6-رهبر باید انتقادها را بشنود و پیام امیدبخش بدهد. «عَسی رَبُّکُمْ»
7-ایمان به نظارت خداوند، مایه دقّت و پرهیزکاری است. «یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ»
8-حکومت بر مردم، وسیلهآزمایش است، نه لذّت جویی. «فَیَنْظُرَ کَیْفَ»
9-مردم در قبال حکومت مسئولند و با آن آزمایش میشوند. «کَیْفَ تَعْمَلُونَ» و نفرمود: «کیف أعمل»
فوت و فن تربیت فرزندان موفق
جام جم/ همزمان با ورود به دنیای پدر و مادری، اتفاق قشنگی که درون والدین رخ می دهد خلق رویا برای آینده فرزندشان است. فارغ از این که این فرزند چه ویژگی های سرشتی و زیستی دارد یا قرار است از چه تجربیاتی برخوردار شود، اغلب والدین فردایی پر افتخار را برایش می خواهند و ترسیم می کنند. بنا براین لازم است با آگاهی و رعایت اصول صحیح، این خواست معقول و بدیهی خود را به طور مناسب و در حد تعادل به منصه ظهور برسانند؛ به ویژه که درعصر حاضر زندگی انسان ها بیش از حد لازم بر رقابت جویی متمرکز شده و برای رسیدن به قله افتخارگاه عجولانه و بی توجه به معیارهای انسانی به پیشرفت وموفقیت فردی فکر می کنند. بسیاری از والدین نیز از همان روزهای نخست والدگری ممکن است به منظور فراهم آوردن بستر پیشرفت فرزند، ناخواسته و از روی ناآگاهی وی را در دام رقابت جویی ناسالم گرفتار کنند.
والدین به عنوان اولین و مهم ترین منبع ارضای نیازهای کودک می توانند با رسیدگی صحیح به این نیاز در تعالی جامعه نیز نقش داشته باشند. یکی از آفات در مسیر تربیت فرزندان با انگیزه و مشتاق موفقیت، یاس و ناامیدی است. گاهی والدین ناخواسته و از روی ناآگاهی و شاید به منظور ارائه یک الگوی موفق، فرزند خود را در معرض مقایسه با اطرافیان و همسالان شان قرار می دهند. از آنجا که یکی از عوامل موفقیت وجود اعتماد به نفس بالا و احساس توانمندی و همچنین احساس ارزشمندی است، کودکی که مورد مقایسه قرار می گیرد این پیام را دریافت می کند که تو به اندازه کافی توانمند، شایسته وخوب نیستی .
وی این پیام را از طرف مهم ترین افراد زندگیش دریافت و آن را باور می کند، در نتیجه احساس ناکامی و ناامیدی به وی غلبه می کند و دست از تلاش برمی دارد. همچنین والدینی که دچار کمال طلبی مفرط و مضر هستند و موفقیت های فرزند خود را ناکافی می دانند و نارضایتی خود را غالبا به صورت ناخوشایند اعلام می کنند به اعتماد به نفس کودک آسیب می زنند به طوری که او ترجیح می دهد از هرگونه اقدام و عمل اجتناب کند.
برای داشتن کودکانی تلاشگر، مسوولیت پذیر و مشتاق پیشرفت لازم است نکاتی را مد نظر قرار دهیم : آنان را بدون قید و شرط دوست داشته باشیم . آنان را ابزاری برای تفاخر خود نکنیم . متناسب با سن و شرایط شان اختیارعمل به آنان بدهیم . توانایی های آنان را بشناسیم و بپذیریم انسان ها با هم متفاوتند، پس آنان را با هیچ کسی مقایسه نکنیم. همچنین توانایی آنان را دست کم نگیریم و به آنان اعتماد کنیم. فراموش نکنیم والدین اولین و مهم ترین الگوهای شخصیتی کودکان هستند. بنابر این اگر خود والدین افراد مسوولیت پذیر،مشتاق پیشرفت و تلاشگر نباشند و به رشد و شکوفایی خود اهمیت ندهند، نمی توان انتظار داشت فرزندان شان این خصوصیات را داشته باشند.
نویسنده: معصومه تختی (روانشناس)
حکمت/ خردمندترین فرمانروا
حوزه/ امام علی علیه السلام:
أعقَلُ المُلوکِ مَن ساسَ نَفسَهُ لِلرَّعِیَّةِ بما یُسقِطُ عَنهُ حُجَّتَها، و ساسَ الرَّعِیَّةَ بما تُثبِتُ بهِ حُجَّتَهُ علَیها
خردمندترین فرمانروا کسی است که خود را چنان سیاست (تربیت) کند که جایی برای بهانه و اعتراض ملّت بر او باقی نماند و با مردم چنان سیاستی در پیش گیرد که حجّت خود را بر آنان تمام کند.
غرر و درر آمدی،3350
حکمت/ اطمینان آدمی به خودش چه اشکالی دارد؟
شهر حدیث/ امام على علیه السلام :
از اطمینان به خودت بپرهیز ؛ زیرا که آن از بزرگترین دامهاى شیطان است .
غرر الحکم : 2678 منتخب میزان الحکمة : 610
هشت طلبکار انسان
سمت خدا/ روزی امیرالمومنین (ع) خدمت حضرت محمد (ص) شرفیاب شد پیغمبر پرسید؟ در چه حالی هستی ابوالحسن؟ عرض کرد: در حالیکه هشت طلبکار دارم: 1- خدا واجبات طلب می کند 2- شما سنت از من می خواهید 3- نویسندگان عمل راستگویی می خواهند 4- فرشته مرگ از من روح می خواهد 5- خانواده از من غذا می خواهد 6- شیطان از من گناه می خواهد 7- نفس از من لذت می خواهد 8- و دنیا تمایل و رغبت.
نصایح صفح? 281