حکمت/ جایگاه ماه مبارک رجب
امام کاظم علیه السلام:
رَجَبٌ شَهرٌ عَظیمٌ یُضاعِفُ اللّه ُ فیهِ الحَسَناتَ و یَمحُو فیهِ السَّیِّئاتَ
رجب ماه بزرگی است که خداوند [پاداش] نیکی ها را در آن دو چندان و گناهان را پاک می کند.
کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 2 ، ص 92
حوزه
توانایی مغز خود را با یک تست تصویری جالب بسنجید!
مغز دارای دو نیمکره است که هر کدام به چهار قطعه یا لوب تقسیم میشوند.
هر لوب مسئول عملکردهای مختلف است. به عنوان مثال قشر پیشانی (به رنگ آبی وظیفه تصمیمگیری و برنامهریزی را بر عهده دارد. لوب گیجگاهی (به رنگ سبز) برای زبان و حافظه، لوب آهیانهای (به رنگ زرد) برای مهارتهای فضایی و لوب پس سری (به رنگ قرمز) کاملاً به بینایی اختصاص دارد؛ بنابراین مکانی است که مسئولیت خطاهای بصری را به دوش میکشد.
در تصویر زیر دقت کنید و بگویید آیا بخش داخلی مربعهای آبی و زرد همرنگ هستند؟
احتمالا آنها را سرخابی و نارنجی میبینید.
اما این اشتباه است. آنها همرنگ هستند. دلیل متفاوت به نظر رسیدن آنها این است که یک رنگ در ارتباط آن با رنگهای مجاور متفاوت درک میشود (در اینجا آبی یا زرد بسته به مربع بیرونی).
به این خطای بصری «اثر بازولد» میگویند. ویلیام ون بازولد کشف کرد که یک رنگ ممکن است در مجاورت رنگهای دیگر به گونه دیگری به نظر آید.
توجه به این واقعیت که ذهن انسان در ادراک تمام حقایق جهان پیرامون به همان شکلی که هستند ناتوان است میتواند ما را به زندگیای روادارانهتر دعوت کند.
باشگاه خبرنگاران
7 واقعیت جالب درباره رنگها
یادآوری خاطرات
رنگها می وانند عمیقا خاطرات کودکی را بازیابی کنند. وقتی رنگی خاص را می بینید یا اسمش را می شنوید، اشیاء، حالات و احساساتی را که در کودکی با آن رنگ تجربه کردهاید، در ذهنتان دوباره روشن میشوند. مثلا ممکن است با دیدن رنگ پیراهن تیمی که دوستش داشتید، احساسات مثبت به سراغتان بیاید یا اگر در کودکی با عروسک باربی بازی میکرده اید، حالا به رنگ صورتی احساس خوشایندی داشته باشید.
نشانه طبقه اجتماعی در زمان قدیم
آبی یکی از آخرین رنگ هایی بود که در دنیای باستان پذیرفته شد. براساس نقاشیهای به جامانده از زمان قدیم هم معلوم می شود که قرمز، سیاه و قهوه ای رنگ های محبوبتری بوده اند. در روم باستان،آبی رنگ لباس طبقه کارگر بود که در طبقات اجتماعی جایگاه پایینی داشتند و ثروتمندان رنگ های سیاه، سفید و قرمز میپوشیدند.
قرمز، رنگ بچه ها
شنیده اید بعضی پدرومادرها میگویند رنگ موردعلاقه نوزادشان قرمز است؟ خب اگرچه بچه ها به رنگ قرمز توجه نشان می دهند اما این به معنی علاقه نیست چون رنگ دیگری را نمی بینند. محققان متوجه شده اند که قرمز، تنها رنگی است که نوزادان تا دوهفتگی میتوانند آن را تشخیص بدهند. دید رنگی بچه ها درطول رشدشان بهمرور تکمیل می شود و حدود پنج ماهگی میتوانند کل طیف رنگی را ببینند.
صورتی، رنگ آرامش
رنگ صورتی، خاصیت تسکین دهنده دارد. رئیس موسسه تحقیقات زیستاجتماعی واشنگتن می گوید، افراد در محیطی که رنگ صورتی وجود دارد، نمیتوانند خشونت و پرخاشگری بروز بدهند. این موسسه در زمینه تأثیر رنگها بر اضطراب و خشم زندانی ها تحقیق کرده است. نکته جالب درباره این رنگ آرامشبخش این است که بهنوعی انرژی افراد را میگیرد.
سفید، رنگ امن خودروها
مطالعاتی که درباره ارتباط بین رنگ خودروها و میزان تصادفات انجام شده، ثابت کردهاست سفید امنترین رنگ برای خودروهاست. طبق مطالعات، خودروهایی با رنگ سفید کمتر در تصادفات منجر به مرگ، دخیل بودهاند. طبق این توضیح احتمالا حدس میزنید که بدترین رنگ برای خودرو ازنظر تأثیر در میزان تصادفات، کدام است؟ بله، مشکی!
سبز، رنگ متغیر طی سال ها
معنی و کاربرد رنگها درطول سالیان متفاوت بودهاست. رنگ سبز امروز، نشانه سلامتی و طراوت و سرسبزی است اما در قرون وسطی و در فرهنگ آن جوامع رنگ خیانت، ناسازگاری و بیاعتمادی بودهاست. در نقاشیهای بهجا مانده از آن دوران هم شخصیتهای منفی مثل «یهودا»، حواری خائن حضرت عیسی، در لباس سبز تصویر میشدهاند.
تاثیر نیوتن بر شناخت ما از رنگ ها
نیوتن دستاوردهای زیادی برای علم و زندگی امروز ما داشته که یکی از ماندگارترینهایش، یافتههای او درباره تأثیر نور بر رنگ است. آزمایشهای نیوتن با منشور و طیف رنگینکمانی منعکسشده از آن، او را به مفهوم «چرخه رنگ» رساند. به اینترتیب این نظریه که رنگها جایی بیرون از نور و رنگ وجود دارند، ازبین رفت و ما حالا میدانیم نور سفید درواقع ترکیبی از رنگهای مختلف است.
خراسان
از خرت و پرتهای قدیمی گلدان درست کنید!
این گلدانهای خاص با ساده ترین مواد درست میشوند!
1- شیشه مرباهای کوچک!
درست کردن این دیوار آویز پر از گلدان کاری ندارد! یک صفحه چوبی مربع، مستطیل و یا هر شکل دیگری که میخواهید، تهیه کنید. تعدادی شیشه مربا را به وسیله حلقههای فلزی و پیچ به تخته وصل کنید. این حلقههای فلزی را از ابزار فروشیها تهیه کنید. حالا درون شیشه مرباها را با خاک پر کنید و هر گلی که دوست دارید درونشان بکارید. صفحه چوبی را به وسیله چند قلاب به دیوار آویزان کنید.
یک نکته: سعی کنید از گیاهانی که رشد کندی دارند و مراقبت کمی هم میخواهند، مثل کاکتوس و ساکولنت، استفاده کنید.
حالا دیوارهای خانهتان هم پر از گل هستند!
2- جعبه فلزی!
برای درست کردن این گلدان زیبا تنها چیزی که نیاز دارید یک جعبه فلزی کهنه یا حتی نو است. اگر جعبهتان زنگ زده چه بهتر! این به جذابیت گلدانتان اضافه میکند! در هر صورت اگر جعبه فلزیتان زنگ زده هم نباشد بعد از مدتی زنگ خواهد زد. بعد از انتخاب جعبه نوبت به انتخاب گیاه میرسد. گیاهانی را برای کاشت انتخاب کنید که به آهن حساس نباشند و دچار مسمومیت نشوند.
میتوانید در کف گلدانتان سوراخ زهکش هم ایجاد کنید. با استفاده از میخ و چکش چند سوراخ در کف جعبه ایجاد کنید تا خیالتان از بابت پوسیدگی ریشه هم راحت شود.
3- صندلی گلدانی
برای این کار تنها به یک صندلی قدیمی نیاز دارید. صندلیتان را با رنگهای روشن و شاد رنگ کنید. سپس قسمت نرم نشیمنگاه صندلی را جدا کنید و در حفره ایجاد شده خاک بریزید. به همین راحتی! برای این گلدان خلاقانه از گیاهانی استفاده کنید که سیستم ریشهای کوچکی داشته باشد.
4- قوطی
مواد دور ریختنی بازیافتیتان هم می توانند گلدان شوند! مثلا همین قوطیهای کنسروی که جز مواد بازیافتی هستند. پس دفعه دیگری که خواستید آنها را روانه سطل زباله کنید یکی دو تا را هم برای ساخت گلدان کنار بگذارید! میتوانید روی آنها نقاشی کنید یا یک رنگ ساده بزنید، تا ظاهر شادی به خود بگیرند!
با استفاده از یک ریسمان نازک میتوانید به گلدانهای آویز هم تبدیلشان کنید. این ریسمانها را دور قوطی بپیچید و گره بزنید و به وسیله پیچ به دیوار یا سقف آویزانشان کنید. اگر نمیخواهید آویزانشان کنید، میتوانید چند سوراخ به عنوان زهکش در کف قوطی ایجاد کنید.
5- دراور و کمدهای کهنه
این یکی از دیزاینهای محبوب من است! فقط به گیاهانی که شاخ و برگ پریشان خود را از لابه لای کشوها بیرون انداخته اند نگاه کنید!
اگر دراور یا کمد کشویی کوچکی دارید، کشوهای آن را پر از خاک کنید و هر گلی که میخواهید درونش بکارید. برای جذابیت بیشتر میتوانید کمد را با رنگهای شاد، رنگارنگ کنید و هر کدام از کشوها را به یک رنگ درآورید!
6- چکمههای گل گلی!
چکمه قدیمی دارید که سوراخ یا خراب شده است؟ پس درونش گل بکارید! این ایده خلاقانه به خصوص برای خانههای حیاط دار مناسب است. تصور کنید یک جفت از این چکمههای بامزه توی حیاطتان جلوی در ورودی خانه باشند! چون جنس چکمهها پلاستیک است و در صورت دریافت تابش مستقیم نور خورشید، درونش خیلی داغ میشود، آن را از معرض نور مستقیم دور نگه دارید و در سایه قرار دهید.
با این ایدههای خلاقانه دیگر نیازی به خرید گلدانهای فانتزی ندارید!
فوت وفن
خاطراتش شیرین و شنیدنی است، زادگاه آب و اجدادیاش در شهرستان رابُر تنها 30 کیلومتر با قنات ملک روستای سردار دلها فاصله دارد. شهادت و مجاهدت رسم دیرینهای در خاندانش دارد، پدرش در کربلای یک خلعت شهادت بر تن کرد. او برادرزاده مردی است که برای تأمین امنیت جنوب شرق کشور و دیار کریمان توسط اشرار در سال 1374 به فیض شهادت نائل آمد. شهیدانی که هر دو از فرماندهان لشکر 41 ثارالله و از دوستان قدیمی شهید قاسم سلیمانی بودند. سید اسماعیل حسینی قصه ما پس از شهادت پدر به عنوان نوجوان بسیجی در مناطق عملیاتی حضور یافت و در آن ایام مدتی حاج قاسم را در میدان جهاد درک کرد.
آشنایی خانوادهاش با سردار سلیمانی به دوران انقلاب اسلامی برمیگردد، آقا سیداسماعیل که این روزها از مدیران فرهنگی شهرستان جیرفت کرمان است. به واسطه ابوی شهیدش آقا سید منصور حسینی و عموی بزرگوارش سردار شهید آقا سید جواد حسینی از اوایل انقلاب با سردار دلها آشنا شد. رفت و آمد خانوادگی داشتند. شهید سلیمانی با پدر و عمویش رفیق بود و خانواده شان پیش از انقلاب زندان رفته رژیم سفاک پهلوی بودند. اولین پاسداران کرمانی که پس از تشکیل کمیته انقلاب اسلامی، سپاه کرمان را بنیان نهادند، حاج قاسم، پدر و عمویش بودند.
بی شک در کودکی شیفته حاج قاسم شده بود. به نظر او مهمترین ویژگیهای حاج قاسم مهربانی ویژه به نوجوانها و بها دادن به کودکان و جوانان بود. سید اسماعیل میگفت شهید سلیمانی ما را به گونهای تشویق میکردند که احساس نکنیم کودک هستیم او به ما احساس بزرگی میداد و این نشأت گرفته از روح بلند و آیندهنگری سپهبد سلیمانی در برخورد با کودکان بود. او با برنامههایی که در خصوص کودکان داشت به قدر توان و سن و سالمان به ما مسئولیتهایی میسپرد.
به قولش وفادار بود
خوش قولی رسم نیک مردان است و خاطرات آقا سید قصه ما، اینگونه شکل گرفته بود: خاطرم هست در روزگار کودکی وقتی به منزلمان آمد، گفت: اگر معدلتان فلان قدر شد هدیهای برای شما میخرم. آقای سلیمانی وقتی بعد از سه ماه به منزل ما آمد یک ماشین کوکی برایمان خریده بود. در همان احوال کودکی برایم جالب بود که با گذشت چند ماه قولش را فراموش نکرده بود. سردار به قولش وفادار بود. روستای ما و قنات ملک در شهرستان رابُر نزدیک یکدیگر با فاصله 30 کیلومتری است در همان کودکی خوشحال بودم از این همه محبتی که به ما داشت. تشویقهای دینی برای خواندن نماز و روزه نیز یکی دیگر از کارهای حاجی بود. همه این اقدامات به اقتضای سن و سالمان صورت میگرفت.
کوچه عشاق حاج قاسم
اینطور که آقا سید قصه ما میگفت، حاج قاسم هر وقت به شهر جیرفت سفر میکرد، حتماً به کوچه عشاق سر میزد. سید اسماعیل حسینی گفت: شهید سلیمانی اسمی برای کوچه ما انتخاب کرده بود، میگفت: «اینجا کوچه عشق حاج قاسم است.» همه ما را جمع میکرد میگفت شما فرزندان شهدا، عشقهای من هستید. این کوچه، به کوچه عاشقانههای حاج قاسم معروف بود. ما در کوچهای زندگی میکردیم که حدوداً 26 فرزند شهید در آن زندگی میکردند. شهید سید منصور حسینی 6 فرزند، شهید رمضان فاریابی 7 فرزند، شهید محمد رودباری مسئول مهندسی رزمی لشکر ثارالله 4 فرزند، شهید احمد سلیمانی معاون بهداری لشکر 2 فرزند و شهید مرتضی دلیری 7 فرزند داشتند که همگی در این کوچه سکونت داشتیم.
این اسلحه وارث دارد
وارث اسلحه پدری بوده است و در دیدار با حاج قاسم رسم دلیری را به جای آورد. او میگوید: پدرم در عملیات کربلای یک به شهادت رسید. بعد از آن حاج قاسم بیشتر به ما سرکشی میکردند در همان ایام شهادت پدرم شهید سلیمانی به منزل ما آمدند، پسرعمویم که چند سالی از من بزرگتر بود به آقای سلیمانی گفت: حاجی میخواهم جا پای شهید بگذارم. من هم با حاضر جوابی رو به پسرعمویم گفتم: این شهید وارث دارد لازم نیست اسلحه پدر مرا برداری. شما برو اسلحه خودت را بردار. من خودم اسلحه بابا را بر میدارم.
در همان دیدار به حاج قاسم گفتم حاجی من قصد دارم به جبهه بروم. آقای سلیمانی با لطایف الحیلی گفتند: نه شما فرزند ارشد این خانواده هستی، اولاً باید درس بخوانی و دوم کمک حال مادرتان باشی. هر چه اصرار کردم قبول نکرد، سرانجام گفت اگر معدلت بالای 18 شد من شما را به جبهه میبرم.
انگشت حاج قاسم را گاز گرفتم!
شیطنتها و کودکانههای سید اسماعیل سیزده ساله در کوچه پس کوچههای دیار کریمان به پایان نرسیده بود که لبخندی بر لبانش نقش میبندد و اینطور روایت میکند: چند روز بعد خلاصه خودم به جبهه رفتم. سن و سال کمی داشتم، رفتم جبهه جلوی سنگر فرماندهی نشسته بودم، آن روز از تدارکات وسیله گرفته بودم. جلسهای بود که عموی من هم داخل آن سنگر نشسته بود. یک نفر از پشت چشمم را گرفت و گفت: میدانی من چه کسی هستم؟ گفتم ناخن کوچکت را بده من تا بدانم چه کسی هستی. انگشت کوچکش را محکم با دندان فشار دادم. مردی که پشت سرم ایستاده بود، گفت: «سید اسماعیل ول کن من قاسمم» من فکر کردم کسی خودش را با نام حاجی معرفی میکند. باز من فشار محکمتری دادم. آخر یکی دو تا از دوستانم بودند، صدای حاج قاسم را خیلی خوب در میآوردند.
تا اینکه راننده حاجی گفت: «ول کن سید، حاج قاسمه.» من از شدت شرم میخواستم زمین دهن باز کند بروم توی زمین. با دندانهایم محکم انگشت حاج قاسم را گاز گرفته بودم. حاجی گفت اینجا چه کار میکنی؟ گفتم شما فرمودید: اگر معدلت خوب شد بیا جبهه، من هم معدلم خوب شد و آمدم جبهه، حالا هم حدوداً یک ماه و نیم است که در گردان شهید طیاری مشغول خدمتم. حاجی گفت: خب همین قدر کافی است و کم کم باید به کرمان برگردی. گفتم نه حاجی من باید بمانم رزمنده و بسیجی ام. خندید و گفت شما باید بروی به خانوادهات خدمت کنی.
هنوز نوبت من نشده
شمارش روزها و شبها برای رسیدن به معشوق سالها در دل حاج قاسم جا خوش کرده بود و انگار قصد رفتن نداشت. اسماعیل حسینی در این باره گفت: همان روز آقای سلیمانی میخواست به شلمچه برود، از او خواهش کردم تا مرا هم با خود به شلمچه ببرد و قبول کرد. وارد محور و خط اول شدیم. آتش بار عراق شدیداً منطقه را گلوله باران میکرد. حاج قاسم به دیدار محمد مارانی که الان فرمانده قرارگاه مدینه است، رفت.
من به شدت از صدای گلوله ترسیدم، حاجی گفت سید ترسیدی؟ گفتم بله. پیشانی من را بوسید گفت آفرین که صادقی. با خنده گفتم بیشتر از اینکه ناراحت خودم باشم، ناراحت شما هستم. آقای سلیمانی پاسخ داد: هنوز نوبت شهادت من نرسیده؛ رفت سردار محمد مارانی را دید و در منطقه سرکشیها را انجام داد و برگشت. من هم که واقعاً ترسیده بودم در سنگر ماندم و او را همراهی نکردم. وقتی برگشت، گفت: دیدی که هنوز نوبت من نیست، نگران من بودی. نکته جالب این کلامش بود که میگفت نوبت من نیست. در همان روز هم به جای اینکه مرا برگرداند احترام گذاشتند و با خودشان به محور بردند با اینکه من یک بچه بسیجی نوجوان بودم.
تجلیل رهبری از روحیه نوجوانِ بسیجی
سید اسماعیل حسینی، یکی از ماندگارترین افتخاراتش را دیدار با رهبر معظم انقلاب در سال 67 میداند او این خاطره شیرین را اینطور بیان میکند: قبل از عملیات بیت المقدس 8 مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیس جمهور بودند، به لشکر 41 ثارالله تشریففرما شدند. پس از سخنرانی؛ ایشان وارد ستاد شدند و با فرماندهان گردانها و فرماندهان ستادی دیدار داشتند.
فرزند شهید و کوچکترین رزمنده لشکر بودم و حاجی خیلی احترامم میکرد، مرا با خودشان به دفتر ستاد بردند. آقای شیرازی که الان نماینده، ولی فقیه در سپاه قدس هستند، به من گفت: آقا سید اسماعیل خیلی ریز قامت هستی، اگر آقا شما را ببینند حاج قاسم را دعوا میکنند. گفتم نه من رزمنده ام، جالب بود همان موقع که آقا آمدند وارد ستاد شدند ایشان که به من رسید، حاج قاسم به حضرت آقا گفتند: آقا سید اسماعیل رزمنده ما، بسیجی و فرزند شهید است. به محض اینکه اینها را آقای خامنهای شنید، گفتند آقای سلیمانی این بچه آمده جبهه بجنگد؟ این بچه را مبادا جلو بفرستید، عراق او را دستگیر کند، صدام میگذارد توی ویترین، آبروی جمهوری اسلامی میرود. همه خندیدند، حضرت آقا از کنار ما گذشتند؛ من که کم آورده بودم با چشمانی اشک بار سه بار گفتم: «آقای خامنهای» من آمدم توی جبهه به سراغ صدام، صدام حالا کجاست؟ ایشان خیلی از این جمله من تحث تأثیر قرار گرفتند و به سمت من برگشتند، آقا مرا بوسیدند و خطاب به فرماندهان ستادی و رزمی گفتند: «والله قسم اگر این روحیه در میان رزمندگان ما باشد، هرگز شکست نمیخورند.»
عموجان! رو سفیدم کردی
همیشه حاج قاسم وقتی سید را میخواست مورد خطاب قرار دهد به او میگفت عموجان! من فکر میکنم روح بلند حاج قاسم و تواضع ایشان با همه رزمندگان مسبب این پیوند عمیق شده است. این نوجوان بسیجی که حالا گَرد میانسالی بر چهره اش نشسته میگوید: چند روز بعد قرار شد از لشکر تسویه حساب کنم و به کرمان برگردم. حاج قاسم به من همیشه میگفت عموجان. بعد از این حرفی هم که در بازدید حضرت آقا گفتم، محبت شان به من بیشتر شد. به من گفت: عموجان ممنونم از شما، حسابی پیش آقای خامنهای برای ما آبروداری کردی. بعد هم فرمودند که دیگر گردان رزمی نباید باشی و باید به واحد تبلیغات لشکر 41 ثارالله بروی. پس از هماهنگی او به واحد تبلیغات لشکر رفتم.
مهر شیعه را در دل اهل سنت زنده کنید
حاج قاسم نمونهای از یک مسلمان واقعی بود. مسلمان هم که باشی به دنبال پیوند معنوی خواهی بود. آقا سید از جبههای میگوید که بعد از جنگ تشکیل شد و هدفش ترویج تشیع بود. او گفت: بعد از جنگ هم جبهه جهادی به نام جبهه جهادی محمدرسول الله (ص) تشکیل دادیم و روی مباحث تقریب مذاهب و وحدت شیعه و سنی در استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خوزستان و کردستان کار میکردیم. این اقدام بنا بر پیشنهاد حاج قاسم صورت گرفت. فرمودند بروید در مناطق اهل سنت و مهر شیعه را در دل اهل سنت زنده کنید.
برای پیشرفت در این حوزه همیشه گروه ما را حمایت و هدایت میکردند، گزارشها را که خدمت ایشان میبردیم از عملکرد ما خوشحال میشدند و حمایتهایی برای تأمین بودجه انجام میدادند. حاج قاسم میگفت: اهل سنت برادران ما هستند؛ حرکت ما نتایج خوبی هم در راستای وحدت شیعه و اهل سنت داشت. حرکت در این مسیر و هدایتگری گروه ما برای فعالیت در این حوزه، نشان از آیندهنگری و درایت حاج قاسم داشت. شهید سلیمانی میگفت: سلام من را خدمت برادران اهل سنت برسانید و بگویید فلانی شما را دوست میدارد. چند نفر از اهالی اهل سنت را خدمت حاجی آوردم و خیلی دیدار خوب و خاطرهانگیز و ماندگاری برایشان شد.
وارد جریانهای سیاسی نشوید
فرزندان شهدا بوی پدرانی را میدهند که دلیرانه و غیرتمندانه بر خاک وطن جان دادهاند. حاج قاسم نسبت به فرزندان شهدا محبت خاص و ویژه داشت. او نسبت به مسائل سیاسی نصیحتی را برای فرزندان شهدا داشت. سید اسماعیل خاطرهای را نقل میکند و میگوید: هر وقت فرزندان شهدا درخواست دیدار با حاج قاسم را داشتند، به گرمی میپذیرفت و همیشه سفارش میکردند که وارد جریانات سیاسی نشوید، مثل پدرانتان بین مردم بروید و خدمت کنید و مردم طعم شهادت را به واسطه شما فرزندان شهدا بچشند.
شهید سلیمانی تعصب خاصی نسبت به فرزندان شهدا داشتند. بنا بر پیشنهاد حاج قاسم گروه جهادیای ویژه فرزندان شهدا تشکیل دادیم تا برای محرومین در مناطق مختلف فعالیت کنیم. وقتی میشنید فرزندان شهدا برای خانوادههای محرومین فعالیت میکنند، بسیار خرسند میشد.
شما هم صاحب عزایی
سادات ادامه نسل حضرت فاطمه الزهرا (س) هستند و عطر محمدی شان هر کجا که باشند به مشام میرسد. وقتی سید اسماعیل حسینی خاطره سومین روز درگذشت مادر حاج قاسم را گفت، قلبم برای مادر اشک ریخت. او گفت: سومین روزی که والده حاج قاسم فوت شد از من به عنوان مجری دعوت کرد تا در مراسم حضور یابم. این مراسم در همان زادگاهشان قنات ملک برگزار شد. سرداران کشور از جمله حاج باقر قالیباف، عزیز جعفری و آقای حکیم نیز از مجلس اعلای عراق در این مراسم حضور داشتند.
من در حال اجرا بودم، حاجی به من گفت شما بیا به عنوان صاحب عزا کنارم بایست. شما بچه سید و فرزند شهید هستید و مادرم مورد توجه حضرت صدیقه زهرا (س) قرار میگیرد. میگفت سادات صاحب اختیار ما هستند.
دلم برای باباهای شما تنگ میشود
شهادت آرزوی مردان خدا است. آقا سید، چند ماه قبل از شهادت حاج قاسم را دیده بود. سید میگفت: آقای شهریاری تماس گرفتند و گفتند حاجی با شما کار دارد با همسرم که فرزند شهید و دخترعمویم هست خدمت حاجی رفتیم. آخرین دیدار ما قبل شهادت بود و فرمایشاتی داشتند. همسرم درخواست انگشتری کرد. من آن لحظه را با اجازه حاجی ثبت کردم. حاجی گفت این انگشتری خیلی برایم عزیز است، اما چه کنم فرزند آقا سید جواد هستی، انگشتری را داد به همسرم و گفت: شما دلتان شاد شد؛ برای من هم دعا کنید تا دل من هم شاد شود. من هم گفتم آمین. همسرم گفت: من میدانم شما چه خواستهای دارید من چنین دعایی نمیکنم، حاج قاسم گفت:، اما آمین را از سید اسماعیل گرفتم، آفرین به سید. گفتم، حاج آقا منظورتان شهادت که نیست؟ گفتند قطعاً منظورم شهادت است. آنجا کمی با همسرم گریه کردیم و گفتیم شما باید باشید و خدمت کنید. گفت چه کار کنم، «دلم برای باباهای شما تنگ شده است.»
میخواهی سرما سَرو شم؟
همه مصاحبه و مصاحبتها، یک طرف؛ لهجه شیرین و اصطلاحات و مَثلهای کرمانی هم طرف دیگر. سید حسینی با همان لهجه شیرین خاطرهای دیگر نقل میکند.
به حاجی گفتم به همسرم انگشتری دادید، لطفاً کاپشنتان را هم به من هدیه کنید. شهید سلیمانی با همان لهجه محلی به من گفت: «سید میخواهی سرما سَرو شم؟» گفت: میروم بعداً کاپشن را برایت میفرستم؛ که بعداً طبق وعده کاپشن را برایم ارسال کردند. روحشان شاد و دعایشان همراه ما باشد انشاءالله...
مهر
میتوانید یک روز بدون تلفن همراهتان زندگی کنید؟
مردمان/ این روزها زندگی به شدت به گوشیهای همراه وابسته شده است. هیچکس نمیتواند بدون گوشی موبایل خود از خانه بیرون برود و اگر آن را در خانه جا بگذارد، انگار بخش مهمی از خودش را جا گذاشته است.
تلفن های همراه بخصوص تلفنهای هوشمند به قسمتی از بدن انسانها تبدیل شده است.
بگذارید از شما سوال کنیم، اگر عمداً تلفن موبایلتان را در خانه جا بگذارید چه میشود؟ مثلاً فقط برای چند ساعت؟
احساس بدی پیدا میکنید؟ استرس میگیرید؟ احساس ناامنی یا ناراحتی میکنید؟
اگر برای چند ساعت نبینید که دوستانتان در فیسبوک، اینستگرام یا سایر شبکههای اجتماعی چه نوشتهاند چه اتفاقی میافتد؟
آیا مثل یک فرد سیگاری یا معتاد به موادمخدر که سیگار یا مواد به او نرسیده میشوید؟
جوانها حتی نمیتوانند تصور کنند که دنیا قبل از اختراع تلفنهای همراه چطور بوده است. این وسیلهی کوچک چنان به قسمت جدانشدنی از زندگیهایمان تبدیل شده است که زندگی بدون آن متصور نیست. درواقع این فقط منحصر به قشر جوان جامعه نیست و مردم در همه سنین نمیتوانند روزشان را بدون موبایلشان بگذرانند.
زندگی قبل از تلفنهای هوشمند چطور بود؟ آدمها زنده بودند و زندگی میکردند. نسبت به اتفاقهایی که اطرافشان میافتاد آگاهتر بودند، برخلاف آدمهای امروزی که توجهشان را بین صفحه موبایل و دنیای اطرافشان تقسیم میکنند. همچنین در گذشته آدمها رابطههای واقعی با همدیگر داشتند، نه رابطههای مجازی.
از شما میخواهیم یک آزمایش برای خودتان انجام دهید.
فقط برای یک روز وقتی از خانه به مقصد سرکار یا دانشگاه بیرون میروید، تلفنهمراهتان را با خودتان نبرید. آن را در خانه بگذارید، میتوانید اینکار را بکنید؟
میتوانیم تصور کنیم که میگویید، «چی؟ من هیچوقت همچنین کاری نمیکنم. این غیرممکنه.» فقط فکر بودن بدون موبایلتان، حتی برای زمانی کوتاه، به شما استرس میدهد.
این سوال پیش میآید، «کی رئیسه؟ شما یا موبایلتان؟»
ممکن است دلایل مختلفی را برای اینکه چرا به موبایلتان نیاز دارید ارائه کنید:
– اگر همسرتان به شما نیاز داشته باشد چه؟
– اگه موقعیت اضطراری پیش بیاید و به یک تلفن نیاز پیدا کنید چه؟
– باید با دوستانتان در ارتباط باشید.
– باید اخبار را بخوانید.
اینها چند مورد از بهانههایی است که احتمالاً به آن فکر میکنید.
تمان این دلایل منطقی هستند. ولی در گذشته مردم بدون موبایل زندگی میکردند، خیلی خوب هم زندگی میکردند.
هیچ اشکالی ندارد که برای چند ساعت کسی نداند شما کجا هستید. مطمئناً دنیا تمام نمیشود.
بدون تلفنتان شما از دنیای اطرافتان باخبر خواهید شد. حتی غذاها طعم دیگری برایتان خواهند داشت چون وقتی غذا میخورید فقط روی خوردنتان متمرکز میشوید نه اتفاقی که روی صفحه موبایلتان میافتد.
جا گذاشتن مویابل در خانه نیاز به قدرت درونی و اراده دارد و درنتیجه این تمرین بسیار خوبی برای رشد و پیشرفت این تواناییهاست. البته کار آسانی نیست و اگر اینکار را بکنید مطمئناً دستاورد بسیار بزرگی برایتان خواهد بود.
برایتان سادهترش میکنیم. موبایلتان را با خودتان ببرید و آن را در کیف یا جیبتان بگذارید ولی تا وقتی به خانه برگردید آن را خاموش نگه دارید. این آن حس امنیت را برایتان تامین میکند. ولی باید تمام روز قدرت درونیتان را نشان دهید و برای روشن کردن موبایلتان وسوسه نشوید.
یک راه دیگر این است که هر از گاهی به مدت سی دقیقه موبایلتان را خاموش کنید. البته وقتی منتظر یک تماس مهم هستید نباید اینکار را بکنید.
شما حاضرید این آزمایش را برای خودتان انجام دهید؟
13 نشانه افسردگی کودکان که هر پدر و مادری باید بداند
دکتر کرمانی/ به عنوان یک پدر یا مادر شما باید این مقاله را با دقت بخوانید و البته به خاطر داشته باشید چراکه در صورت بروز افسردگی در فرزندتان شما باید اولین کسی باشید که آنرا تشخیص می دهد و در کمترین زمان ممکن برای بهبود آن اقدام کنید.
با اینکه افسردگی بیشتر در نوجوانان دیده می شود اما این مشکل می تواند در هر سنی شروع شود. ممکن است فرزندتان نتواند با کلمات، افسردگیش را توضیح دهد. در اینجا شمایید که باید حواستان به برخی علائم باشد.
در ادامه می خواهم این نشانه ها را برایتان توضیح دهم.
نمرات فرزندتان افت کرده است
افسردگی دوران کودکی تمرکز را سخت می کند بنابراین گوش دادن به صحبت های معلم و یا انجام مرتب تکالیف برای کودک سخت خواهد شد. اگر فرزندتان که معمولا نمره های خوبی می گرفت، ناگهان افت محسوسی در نمرات داشت باید بررسی کنید که چه چیزی ممکن است پیش آمده باشد. بسیاری از عدم تمرکز و حواس پرتی گله می کنند و به حالت غم و اندوه اشاره ای نمی کنند. کودک احساس گیجی می کند و یک کار را باید بارها و بارها تکرار کند، حس می کند ذهنش به درستی کار نمی کند.
فرزندتان می خوابد اما باز هم خسته است
نوجوانان معمولا دیر می خوابند، اما یک تغییر نامتعارف در عادت خوابیدن می تواند نشانه افسردگی باشد. بعضی کودکان می خواهند کل بعدازظهرشان را به چرت زدن بگذرانند. افرادی که افسردگی دارند، معمولا زود از خواب بیدار می شوند و نمی توانند دوباره به خواب روند. خوابشان تقویت کننده نیست، یعنی مهم نیست چقدر می خوابند، روز بعد همچنان احساس ناتوانی می کنند. این خستگی ممکن است در مسیر زندگی آموزشی و اجتماعی کودکان قرار بگیرد. معمولا کودکان و نوجوانان، احساس خستگی و آشکار شدن تاثیر آن را گزارش می کنند. به کارهایشان دیر می رسند یا به کل فراموششان می کنند یا تکالیفشان را به خاطر خوابیدن زیاد انجام نمی دهند، بنابراین نحوه زندگی شان دچار مشکل می شود.
کودک اظهار بی ارزشی می کند
اگر کودکتان جملاتی مانند ” هیچکس مرا دوست ندارد ” یا ” من بی ارزشم ” را به کار برد، باید نگران شوید. در چنین مواقعی یک مشاور می تواند کمک کند این افکار منفی از کودکتان دور شود. پیدا کردن علت ناهنجاری های عامل افسردگی و یافتن راهی بهتر برای بهبود آنها می تواند کمک کننده باشد.
کودکتان با دیگر هم سالان خود رابطه ندارد و برایش هم مهم نیست
افراد افسرده بیشتر متمایل به مجزا کردن خود از دیگران هستند. کودکان ممکن است دیگر به سمت آن هم سال خود که افسرده است نروند. در چنین مواقعی ممکن است کودک تنها شده، زیاد به روی خودش نیاورد و حتی ابراز علاقه نکند که با همسالانش در ارتباط باشد. اما این بدان معنا نیست که از این شرایط لذت می برد. دور ماندن کودک از همسالان، می تواند او را اجتماع گریز و افسرده کند.
فرزندتان برنامه های جالب را قبول نمی کند
با وجود استرس کارهای مدرسه، قهر با دوستان، عملکرد در ورزش و دیگر موارد، این طبیعی است که گاهی فرزندتان احساس بی حالی کند. اما اگر کارهایی که استرس او را رفع می کنند، دیگر نتوانند شادش کنند باید نگران شوید. ما با دوستانمان به تفریح و گردش می رویم چون چنین فعالیت هایی روحیه مان را بهبود می بخشد. افراد افسرده به این کارها واکنش خوبی نشان نمی دهند یا حس می کنند خوشی آنها را ناراحت می کنند چون می خواهند طوری واکنش نشان دهند که دیگران می خواهند، اما نمی توانند.
تمام بحث ها تنش زا هستند
ناراحتی در افراد بالغ از نشانه های افسردگی است اما در کودکان ممکن است رفتار پرخاشگرایانه باشد، به همین خاطر تشخیصش سخت است. ممکن است یک کودک بعد از مدرسه کمی بهم ریخته باشد اما بعد از مدتی دوباره حالش خوب شود. در این مورد با یک تغییر خلق و خوی ساده روبرویید اما اگر کودک به خاطر کوچک ترین چیزی تحریک شد و رفتاری پرخاشگر داشت باید به دنبال دیگر نشانه های افسردگی باشید.
خاطرات خوش، کودکتان را به وجد نمی آورد
بعضی کودکان به صورت مزمن شاد نیستند، اما از نظر بالینی افسردگی ندارند. برای اینکه تفاوت را بسنجید، ببینید وقتی از خاطرات خوش صحبت می کنید کودکتان چه واکنشی نشان می دهد. فردی که ناراحت است، وقتی از دورانی خوش یاد می کنید حالش بهتر می شود اما یادآوری، کودکان افسرده را شاد نمی کند. اگر درباره خاطره ای خوش صحبت شود دوباره حال خوب را به نوعی تجربه می کنیم اما پاسخ یک فرد افسرده به این خاطرات چنین است: به خاطر نمی آورم، این برای زمانی دیگر بوده!
کودکتان بیش از هر زمان دیگری گریه می کند
گریه کردن یکی از راه های سالم بیان احساسات است. اما اگر فرزندتان که بیشتر مواقع آرام است بیش از هر زمان دیگر گریه کرد، ابتدا مواردی که باعث تحریک او می شوند را بسنجید. اگر حس کردید مشکلی وجود دارد، آن را نادیده نگیرید. موارد دیگر مانند علاقه نشان ندادن به کارهایی که قبلا دوست داشته، می تواند دلیل بر افسردگی کودک باشد.
فرزندتان نمی خواهد دلداریش دهید
احساس ناراحتی داشتن طبیعی است. مخصوصا بعد از یک اتفاق ناراحت کننده. اما افراد عادی دوست دارند در دوران سختی که می گذرانند حمایت شوند. یک کودک افسرده ممکن است با در آغوش گرفته شدن، از خودش ناراحتی نشان دهد چون می داند این کار غصه هایش را از بین نمی برد. در آغوش گرفتن افراد ناراحت و دلداری دادنشان با پاسخ متشکرم همراه است، اما یک فرد افسرده شاید بگوید این کارت باعث می شود حالم بدتر شود، من دوست دارم بهتر شوم ولی نمی توانم.
کودکتان مرتب تحت معاینه قرار می گیرد
اگر کودکتان افسردگی داشته باشد ممکن است دردهای فیزیکی مانند معده درد و سردرد، خود را نشان دهند. اگر کودکتان به صورت غیرمعمول و بیش از همیشه به خاطر چنین مشکلاتی تحت معاینه قرار بگیرد، می تواند نشانه خطر باشد.
کودکتان به نظر بی تفاوت می آید
بی علاقه شدن به کلاس فوتبالی که او را در آن ثبت نام کردید، فقط یک نشانه است. افسردگی می تواند باعث شود یک کودک به هیچ چیز اهمیت نشان ندهد، از رفتن به مدرسه گرفته تا وقت گذراندن با دوستانش. افسردگی فقط یک چیز را در زندگی هدف قرار نمی دهد بلکه همه چیز را تحت تاثیر خود قرار می دهد.
کودکتان الگوی غذایی جدیدی پیدا کرده است
تغییر در اشتها می تواند از نشانه های افسردگی باشد. ممکن است ناگهان کودک کم غذایتان شروع به پرخوری و خوردن غذاهای شیرین کند یا اگر خوب غذا می خورده حالا کم خوراک شود. رابطه کودک با غذا همگام با بزرگ شدنش به صورت طبیعی دچار تغییر می شود اما اگر این تغییر، با دیگر نشانه های افسردگی همراه بود باید نگرانش شوید. کم خوراک شدن یا پرخور شدن به خودی خود می تواند دلایل زیادی داشته باشد، پس با دیدن تنها یک نشانه برچسب افسردگی روی فرزند خود نزنید.
در خانواده، سابقه افسردگی دارید
با اینکه برخی بدون پیشینه خانوادگی دچار افسردگی می شوند اما متخصصان می گویند این مورد ( سابقه خانوادگی ) در ابتلا به افسردگی تاثیر دارد. پس اگر در خانواده سابقه ابتلا به افسردگی دارید، کودکتان بیشتر در خطر است.
شهر شیطان، جایی که تمام مردمانش سنگ شدند!
دلتا/ همه ما داستانهای مختلفی در مورد شیطان و شهرهای شیطانی شنیدهایم. اما در کشور صربستان منطقهای وجود دارد که به شهر شیطان شهرت دارد! وقتی به شهر شیطان میروید با ستونهای سنگی عجیب و غریبی مواجه میشوید که به ردیف کنار هم قرار گرفتهاند و تصویری ترسناک به وجود آوردهاند. با ما همراه باشید تا با هم سری به این منطقه بزنیم.
شهر شیطان، یکی از عجایب هفتگانه صربستان
شهر شیطان یکی از عجیبترین پدیدههای طبیعی در منطقه بالکان است که در جنوب صربستان قرار دارد. شهر شیطان مجموعهای از 200 ستون خاکی دوکی شکل است که در کنار هم قرار گرفتهاند. ارتفاع این ستونها با یکدیگر تفاوت دارد و بین 2 متر تا 15 متر متغیر است و عرض آنها هم بین نیم متر تا 3 متر است. دانشمندان معتقدند که شکل عجیب این ستونها حاصل پدیدههای طبیعی است و دلیل دیگری ندارد.
افسانههایی درباره نحوه شکلگیری شیاطین سنگی
در زمانهای بسیار قدیم در این منطقه مردمانی بسیار مهربان و بخشنده زندگی میکردند و شیطان به دنبال راهی بود تا به آنها آسیب بزند. او مردم را تسخیر کرد تا اعمال خلاف قانونی انجام بدهند. فرشتهها که شاهد این رفتارهای شیطان بودند، از خدا درخواست کمک کردند. خدا بادهای سرد و طوفانهای شدید را بر این شهر نازل کرد. مردم گناهکار که در این منطقه جمع شده بودند بر اثر این طوفانهای سرد به سنگ تبدیل شدند و به این ترتیب شهر شیطان به وجود آمد!
چشمههای شیطان
داستانهای شیطانی به ستونهای سنگی ختم نمیشود و موضوعات عجیبتری هم در این منطقه وجود دارد. دو چشمه در نزدیکی ستونهای شیطانی وجود دارند که غلظت مواد معدنی بسیار بالایی دارند به طوری که آب چشمهها را به رنگ قرمز درآورده است! آب این چشمهها بسیار اسیدی است و غلطت معدنی بسیار بالایی دارد.
مردم محلی به دلیل رنگ سرخ آب و نزدیکی به ستونهای شیطانی در مورد این آب نیز شایعات و افسانههای زیادی ساختهاند و نام چشمهها را چشمههای شیطان نامیدهاند. با این حال، این چشمهها در دنیا منحصربهفرد هستند و گفته میشود که به دلیل مواد معدنی میتوانند اثرات درمانی بسیار بالایی داشته باشند.
چنین شخصیت هایی عموما در برابر هر سئوالی پاسخگو هستند،اما پاسخ هایی که بعضا از استدلال و پشتوانه علمی و صحیحی برخوردار نیستند.
براستی چه عامل با عواملی باعث می شود تا فرد در برابر سئوالاتی که آگاهی ندارد به جای اظهار ندانستن به سر هم کردن پاسخ هایی مبادرت می ورزد که ادله متقنی برای آن وجود ندارد.
برای پرداختن به چرایی این رفتار،جامعه شناسان و آسیب شناسان اجتماعی نظریات متعددی را مطرح کرده اند که به برخی از آنها در ذیل این گزارش پرداخته خواهد شد.
**چرایی همه چیز دانی
صدیقه نوبهار،روانشناس و آسیب شناس امور اجتماعی در گفتگو با خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران اظهار کرد:افراد همه چیز دان از نمونه تیپ های شخصیتی محسوب می شوند که به نوعی اظهار ندانستن را برای خود حقارت و کوچکی می پندارند و در برابر هر موضوع و سوژه ای به اظهار نظر می پردازد.
وی افزود:اگرچه در نگاه اول ممکن است چنین روحیه ای بسیار ارزشمند به نظر می رسد،زیرا همین که فرد،نادانی و نا آگاهی را برای خود حقارت بپندارد،باعث رشد،پیشرفت و افزایش آگاهی در اوخواهد شد،اما این مشروط به زمانی است که فرد قدرت و توان اظهار نمی دانم را در خود بپروراند.
در واقع مشکل زمانی بروز پیدا می کندکه برخی از چنین تیپ های شخصیتی،به جای تلاش برای آموختن بیشتر وقت و انرژی خود را مصروف پاسخ دادن و حرافی های جسته و گریخته غیر مرتیط و پر شاخ و برگ می کنند.
روانشناس و آسیب شناس اجتماعی درتشریح جرایی بروز چنین رفتارهایی گفت:عوامل بسیاری همچون تجربیات شخصی،نحوه تربیت،محیط پیرامونی و اجتماعی افراد در شکل گیری چنین روحیه ای موثر است.
نوبهار گفت:عمده دلیل بروز و نهادینه شدن چنین رفتاری را باید در دو عامل مهم و اثرگذار جستجو کرد.
وی افزود:تحقیر و بزرگ پنداری کاذب در فرد دو مولفه اصلی در بروز چنین روحیه ای است.
نوبهار گفت:به بیان دیگر می توان گفت در هر دو مورد فرد برای پیشگیری از دفع حس حقارت و سرخوردگی خود پنداشته به پاسخگویی در برابر هر سئوالی مبادرت می ورزد زیرا گمان می کند ندانستن و یا نا آگاهی او از موضوع،باعث اُفت شخصیت وی می شود و به زعم خویش از این طریق تلاش می کند،تا مانع از شکل گیری چنین ذهنیتی در مخاطبان خود شود.
روانشناس و آسیب شناس اجتماعی عنوان کرد:در واقع امر چنین ذهنیت و تصوری از خویشتن خویش اشتباه و ناصحیح است،زیرا این یک قاعده است که همه چیز را همگان نمی دانند و در شرایطی که علم در ابعاد مختلف با چنان توسعه و پیشرفتی مواجه شده که هر شاخه از آن به تخصصی مجزا تبدیل شده،اشراف و آگاهی به تمامی حوزه ها عملا امکان پذیر نخواهد بود.
** همه چیز دانی،از غریزه تا برداشت های غلط
این روانشناس و آسیب شناس اجتماعی عنوان کرد:ساختار ذهنی مغز به گونه ای است که با توجه به برخورداری از سیستم پاداش دهی،عموما در برابر پاسخگویی به سئوالات،پیام های عصبی رضایت بخش را ارسال می کند،که این امر در زمان کسب موفقیت در آزمون ها و پاسخگویی به سئوالات مطروحه به روشنی قابل درک است.
وی افزود:به واقع نداشتن پاسخ و بی اطلاعی از آن باعث محروم شدن فرد از این رضایت می شود و برخی از افراد در چنین شرایطی،تلاش می کنند تا هیچ سئوالی را بی جواب نگذارند،حتی اگر پاسخگویی به قیمت ارائه نظریات بی پایه و اساس تمام شود.
نوبهار گفت:از سوی دیگر نباید از نظر دور داشت که بطور طبیعی نحوه پردازش و خروجی تحلیل ها و نظریات حاصل شده از فرآیند پردازش موضوعات در مغز با یکدیگر متفاوت است و تنوع در نظرات،پیشنهادات،علاقه ها و سلیقه ها از همین امر نشات می گیرد.
وی افزود:گاهی فرد از لحاظ شخصیتی با حس حقارت نیز درگیر نیست اما بر نظر خویش پافشاری می کند که دلیل اصلی این امر را باید به احساس شخصی فرد از درستی و صحت تحلیل ها و نظریات ذهنی خود جستجو کرد.
**مهار همه چیز دانی،چگونه و چرا؟
نوبهار،روانشناس و آسیب شناس اجتماعی با اشاره به لزوم مهار این نارسایی رفتاری اظهار کرد:یکی از اصلی ترین تبعات اجتماعی همه چیز دانی،دافعه ای است که به تدریج نسبت به درون مایه،محتوا و واقعیت اظهار نظرهای چنین افرادی ایجاد می شود.
وی افزود:بطور طبیعی بعد از مدتی،مخاطبان چنین افرادی ، متوجه اظهار نظرهای هیجانی و خلاف واقع آنها (همه چیز دانها) می شوند و چنین امری باعث ذهنیت ناخوشایندی در اطرافیان چنین افرادی می شود و حس بی اعتمادی را ایجاد می کند که از لحاظ اجتماعی پیامدهای نامطلوبی را برای شخص به همراه دارد.
نوبهار در تشریح راهکارهای موثر در مهار این رفتار ناخوشایند گفت:یادگیری و تلاش برای آموختن علم و دانش و رفع ابهامات،سنجیده سخن گفتن و داشتن اراده و اعتماد به نفس برای بیان نمی دانم نقش موثری در مهار این نارسایی ایفا می کند.
وی افزود:در برخورد با افراد همه چیز دان نیز باید همواره رعایت ادب،صبر،تحمل و خویشتن داری سرلوحه قرار گیرد،زیراعموما افراد همه چیز دان به سرعت حالت تدافعی و خشونت به خویش می گیرند زیرا تحمل رد نظریات خود را از سوی دیگران ندارند،لذا با خوب گوش دادن به صحبت های این افراد،باید با ادبیات مناسب به استقبال دلایل او بروید و با گفتمانی که حس تحقیر را در فرد ایجاد نکند،دلایل و استدلالات منطقی خویش را مطرح کنید.
شخصیت شناسی بر اساس برج فلکی ماه تولدتان
از زمانهای قدیم، بسیاری از افراد اعتقاد داشتند نشان زودیاک یا همان برج فلکی ماه تولد یک فرد، میتواند اطلاعات زیادی راجع به شخصیت او فراهم کند. در متن زیر، با توجه به برج فلکی ماه تولد خود، میتوانید بفهمید چه چیزهایی شما را خوش حال میکند.
1- فروردین؛ برج حمل (Aries)
هیجان
هیجان، چیزی است که به برج حملیها قدرت میدهد؛ بنابراین سعی کنید هر چند وقت یک بار به آنها چالشهای کوچکی بدهید و گوش به زنگ نگه شان دارید. کسانی که در برج حمل به دنیا آمده اند، از آتش، فرزند خدای آرس (مریخ) و سیاره جنگ و نبرد متولد شده اند.
آنها نیاز دارند همیشه پیروز باشند. اما بیشتر از همه زمانی خوش حال میشوند که بتوانند بر ترسهای خود غالب شوند. ترس بزرگترین دشمن آن هاست. چیزی که آنها را به اسارت گرفته و نمیگذارد هنگام دوچرخه سواری در طبیعت، بوی آزادی به مشامشان برسد.
اگر شما متولد برج حمل هستید، میخواهید خوش حالتر باشید و در فعالیتهایی که به شما هیجان میدهد، شرکت کنید. علاوه بر آن، دنبال راههایی هستید که بر ترسهای خود یکی یکی غلبه کنید. اما مراقب باشید بی پروایی را در پیش نگیرید. کنترل ترس باید همیشه صحیح و بی خطر باشد.
2- اردیبهشت؛ برج ثور (Taurus)
پایداری
کلمهای که ارزش دنیا را برای آنها دارد. اما پایداری واقعی چیست؟ بیشتر آنها نمیدانند. اما یک چیز قطعی است. آنها از تغییر دوری میکنند و از آن متنفرند. حتی اگر قلبشان از شدت خواستن تغییر، در حال سوختن باشد.
متولدین برج ثور دوست دارند به عنوان انسان پایدار شناخته شوند. عجیب است، نه؟ در واقع چیزی که آنها میخواهند، اطمینان خاطر است. به احتمال زیاد، خوش حال میشوند زمانی که شریکی پیدا میکنند که میتوانند به او اعتماد و خودشان را وقف او کنند. اعتماد برای آنها خیلی مهم است. با این که بسیار قوی اند، وقتی محبوبشان را میبینند، هم زمان آسیب پذیر و غیر قابل شکست میشوند. آسیب پذیر در برابر شریکشان، و شکست ناپذیر در برابر تهدیدهای خارجی. برای خوش حال شدن، تنها چیزی که نیاز دارند، عشق است. اما آیا این چیزی نیست که همه ما دنبال آن هستیم؟
3- خرداد؛ برج جوزا (Gemini)
آزادی
متولدین برج جوزا از بچگی احساس آزادی را طلب میکنند. ما آنها را میبینیم در حالی که تلاش میکنند از همه چیز و همه کس مستقل باشند. اما چیزی که بعدا در زندگی میفهمند، آن است که تمام چیزی که میخواهند، تنفس هوای آزادی در نبود ترس هایشان است. این چیزی است که میخواهند با آن خوش حال باشند.
شما نمیتوانید هوا را رام کنید و هم چنین نمیتواند یک متولد برج جوزا را رام کنید. تنها ترسها و افکار تاریکشان است که میتواند آنها را اسیر کند. این چیزی است که یک خردادی واقعا میخواهد از آن رهایی پیدا کند. بنابراین، اگر واقعا یک متولد برج جوزا را دوست داریم، باید نشان دهیم به او اعتماد داریم.
اگر متولد برج جوزا راهی برای حل کردن مشکلاتی که او را از لحاظ احساسی اسیر کرده است، پیدا کند، دوست و شریک فوق العادهای میشود. تنها چیزی که نیاز دارند، پیدا کردن راهی برای کنترل افکار تیره شان است.
4- تیر؛ برج سرطان (Cancer)
استمرار
متولدین تیر، نشانههای فرهنگ و تمدن و امنیت احساسی هستند. متولد برج سرطان بودن، مانند گشت و گذار در باد بر روی یک اقیانوس وسیع است. پستی و بلندیهای خود را دارد. مهمتر از همه، عمق دارد؛ دقیقا مانند احساساتشان. یک تیرماهی واقعی نیاز دارد از لحاظ عاطفی، احساس امنیت کند. چطور ممکن است این اتفاق رخ دهد؟
اول از همه، خیلی مهم است که برای یک تیرماهی مکانی امن برای تمام اتفاقات ممکن در زندگیشان داشته باشیم. این اتفاق ممکن است کار، دارایی و یا روابط شخصی شان باشد. متولدین تیر زمانی خوش حال هستند که ضمانت استمرار داشته باشند. از شکست متنفرند. زمانی که حس کنند آیندهای پربار دارند، تمام تلاششان را به کار میگیرند.
آیا میخواهید متولد برج سرطان سازنده و خوش حالتر باشد؟ مطمئن شوید پتانسیل آن را دارد که بیشتر رشد کند. اگر متولد تیر هستید، کاری که باید بکنید آن است که با تصمیم گیریهای مطمئن و امن، روی آینده خود سرمایه گذاری کنید. با اینکه شانس همیشه در خانه شما را میزند، اما شانسی است که در کنار پیشرفت شما رشد میکند. متمرکز بمانید.
5- مرداد؛ برج اسد (Leo)
اعتماد به نفس
هیچ چیز جذابتر از نگاه کردن به یک مردادی که در پاساژ با اعتماد به نفس در حال راه رفتن است، نیست. دلیل خوبی هم برای این وجود دارد. آنها وقتی حس اعتماد به نفس دارند؛ از خود خوشحالی و نوری متشعشع میکنند که به تعالی بقیه نیز کمک میکند.
آنها فرزندان خورشید و نورند. فقط آنها هستند که ضعیفترین بخشهای وجود خود را میپذیرند و بنابراین واقعا شکست ناپذیرند. چطور میتوانند به این مرحله برسند؟ اول از همه باید این را قبول کنند که نمیتوانند فوق العادهترین و عالیترین انسان دنیا باشند. سپس باید همان طور که هستند، خود را قبول کنند و احساس منحصر به فرد بودن بکنند.
همه ما با هم تفاوت داریم و این چیز خوبی است. احساس یگانه بودن، حس هیجانی آزادانه میدهد. به عنوان یک متولد برج اسد، باید متوجه باشید که تمام خوبیها و بدی هایتان شخصیت شما را کامل میکنند. انسانی که هستید را بپذیرید و دوباره سرافرازانه قدم بردارید. حالا که در جنگ علیه شک هایتان برنده شده اید، میتوانید کم کم روی عیب هایتان کار کنید.
6- شهریور؛ برج سنبله (Virgo)
ستایش
متولدین برج سنبله کیمیاگران بین تمام برجهای فلکی هستند. آنها فرستاده شده اند تا برای بهتر شدن دنیا، سخت تلاش کنند. تمام چیزی که یک شهریوری به شنیدنش نیاز دارد، یک "متشکرم" یا "کاری را که میکنی، تحسین میکنم. " است. این واقعا باعث خوش حالیشان میشود. چرا؟
برای این که یک شهریوری همیشه تمام دنیا را نقد میکند و مهمتر از همه، خودش را بیشتر از همه قضاوت میکند. این برای این است که آنها اعتقاد دارند همیشه جا برای رشد و ترقی وجود دارد. آنها نمیتوانند به راحتی استراحت کنند؛ چرا که حس میکنند همیشه کاری برای انجام دادن هست.
با این که این درست است، اما هر چند وقت یک بار با شنیدن "ممنونم" از کسانی که به آن ها کمک کرده اند، به خود استراحت میدهند. آنها میتوانند سخت کار کنند و تنها چیزی که میخواهند، حمایت روحی از جانب اطرفیانشان است. این چیزی است که به متولدین برج سنبله اعتماد به نفس میدهد. آنها باید به قضاوت کردن خود پایان دهند و سعی کنند در همه جوانب بهتر شوند.
7- مهر؛ برج میزان (Libra)
زیبایی
فرزندان واقعی الهه عشق و زیبایی – ونوس یونانی، تنها چیزی که میخواهند، زیبایی است. آنها برای زیبایی، عشق و محبت زندگی میکنند و عطش اینها را دارند. البته این زیبایی تماما درباره هارمونی و تعادل است. یک مهر ماهی واقعی، تمام اینها را میطلبد.
چیزی که متولدین برج میزان وقعا میخواهند آن است که با مردم و طبیعت اطرافشان در توازن باشند. یاد گرفتن این که زیبایی شان را از طریق انواع هنر یا صنایع دستی ابراز کنند، برایشان حیاتی است. این افراد از بچگی نیاز دارند محیطی آرام بخش برای ابراز و تصریح عقاید و خصوصیات خود داشته باشند.
مهرماهی هستید؟ هنری پیدا کنید که با آن احساس خوش حالی میکنید و تمرین را شروع کنید. نقاشی بکشید، نویسندگی کنید، آواز بخوانید ... خود را ابراز کنید. این چیزی است که شما را خوش حال میکند؛ پیدا کردن راهی برای خلق زیبایی!
8- آبان؛ برج عقرب (Scorpio)
قدرت
از آن جا که متولدین آبان تحت سلطه آرس – مریخ (سیاره جنگ و نبر) همراه با پلوتون (خدای عالم اسفل) – هادس (سیاره قدرت و تغییر) هستند، درگیری مادام العمری با قدرت دارند. بگذارید توضیح بدهم.
متولدین برج عقرب بازماندگان واقعی اند. تقریبا میتوانند از پس همه چیز برآیند. از کودکی، دنبال چیزی اند که به آنها قدرت کافی دهد. نیروی خود را از طریق فعالیتهایی مانند کسب پول به دست میآورند.
در حین رشد و تکامل، متوجه میشوند که قدرت واقعی درون یک فرد است. برای همین است که داناترین بین متولدین برجهای فلکی، آبانیها هستند. در نهایت به این میرسند که تنها باید به خودشان تکیه کنند؛ چرا که منبع قدرت واقعی، خودشان هستند. زمانی که راجع به خودشان به اطمینان برسند، حس خوشحالی واقعی به آنها دست میدهد.
9- آذر؛ برج قوس (Sagittarius)
امید
قدرت واقعی آنها از سیاره مشتری میآید؛ سیاره فرصت ها، رشد و توسعه. جایی که در آن، کوته فکری و نگرانیهای کوچک و بی فایده وجود ندارد. یک آذرماهی واقعی، همیشه هدفش را بالا و بالاتر میبرد و راهنمای او در این هدف گذاری، امیدش است.
آذریها در نبود خوش بینی، نمیتوانند خوش حال باشند. برای همین به کسانی در اطرافشان نیاز دارند که رویاهایشان را پرورش دهند؛ اما هر از چند گاهی هم آنها را سر عقل آورند تا از شکست و ناامیدی جلوگیری شود.
در نهایت، ذات دانایشان راهی برای رسیدن به آرزوهایشان در طول زندگی پیدا میکند؛ اما آنها همچنان به امید و انرژی مثبت برای رسیدن به خوشحالی نیاز دارند. این گونه است که وارد مرحلهای از سعادت دائمی میشوند.
10- دی؛ برج جدی (Capicorn)
عزت نفس
متولدین دی، در طول سالها لایهای ضخیم و مستحکم دور خود ساخته اند تا از آسیب دیدن در امان بمانند. اما چرا؟ چون بیشتر آنها به خودشان و هرکاری که انجام میدهند شک دارند.
این برای آنها خیلی عادی است؛ چرا که از بچگی همین کار را میکردند. آنها باید در همه چیز بهتر شوند. بهتر در درس، شغل، روابط، خانواده ... و همه چیز! آنها به معنای واقعی کمال گرا هستند و نمیتوانند به کمال نرسیدن خود را ببینند.
قابل احترام بودن از نظر اطرافیانشان، چیزی است که متولدین برج جدی به آن نیاز دارند. این جا جایی است که یاد میگیرند عزت نفسشان را بیشتر کنند. زمانی که احترامی که برای وجودشان قائل هستند را بپذیرند، خوشحال هستند و قادرند هر کاری را انجام دهد.
11- بهمن؛ برج دلو (Aquarius)
یکتایی
با این که از دوران کودکی یاد میگیرند هم رنگ جماعت شوند و با موفقیت با بقیه در هم آمیزند، هویت واقعی و منحصر به فرد بودن خود را حفظ میکنند. چرا؟ زیرا این باعث میشود از دیگران مستقل بمانند.
متولدین برج دلو از تفاوت داشتن با دیگران هراس دارند؛ اما در عین حال آن را میطلبند. یک بهمن ماهی زمانی خوش حال است که تمام جزئیاتی که باعث خاص بودن آن ها میشوند کاملا پذیرفته شوند. هر کسی، بخشهای تاریکی در وجودش دارد.
ما زمانی برنده ایم که تمام بخشهای وجود خود را بپذیریم و روح خود را آرام کنیم. زمان، بی پایان است. بنابراین، میتوانیم همیشه برگردیم و نواقص خود را درست کنیم. اما پنهان کردن آنها از خودمان، هیچ مشکلی را حل نمیکند. یگانگی خود را بپذیرید.
12- اسفند؛ برج حوت (Pisces)
متولدین اسفند تحت سلطه نپتون – پوزیدون (خدای دریا) و سیاره اقیانوسها هستند. هیچکس نمیتواند بگوید چه چیزی در زیر دریا نهفته است. گنج، انسانهای گمشده یا هیولاهای مخوف. احساسات اسفند ماهیها نیز دقیقا همین طور است.
آنها دائما از احساسات وسیع اقیانوس مانندشان، محرکهایی دریافت میکنند. از آن جا که نمیدانند منبع این محرکها چیست، همیشه در تلاش هستند راهی برای متعادل کردن آن چه در قلبشان اتفاق میافتد، پیدا کنند. گاهی راه را گم میکنند. وقتی تسلیم میشوند، به دنیاهای دیگری سفر میکنند تا آرامش ذهنی خود را پیدا کنند. اما این تنها ساز و کاری برای دفاع از خود است.
چیزی که متولدین برج حوت واقعا میخواهند، آن است که در اطراف خود کسانی را داشته باشند که به آنها حس امنیت بدهند و عشق بورزند. زمانی که حس کنند گرمی عشق درون قلبشان، در حال آب کردن یخ ترس هایشان است، خوش حال هستند.
باشگاه خبرنگاران