حکایت/ دوستی روباه و خروس
خراسان/ خروسی پیر و زبده روی شاخه درختی نگهبانی میداد. روباهی گرسنه زیر درخت به خروس گفت: « ای خروس! این خبر را شنیدی که شیر جنگل دستور داده همه حیوانات با هم به صلح و دوستی رفتار کنند؟ از درخت بیا پایین ای خروس تا ببوسمت و این پیغام را از نزدیک به تو گویم.» خروس گفت: «دوست خوبم روباه، خبری خوش و شیرین برای من آوردهای. اما لحظهای درنگ کن، سگانی از دور به این سمت میآیند...» روباه گفت: «باید بروم، راه دراز است و مقصد طولانی. بدرود ای خروس!»
خروس گفت: «بمان دوست خوبم، مطمئن باش سگها هم از دوستی با تو لذت خواهند برد!» روباه در حال فرار گفت: «میترسم این سگان این خبر را نشنیده باشند!»
خطبهای از پیامبر(ص) در اولین روز ماه شعبان که دلها را به لرزه انداخت
تسنیم/ پیامبر(ص) فرمود سوگند به کسی که مرا به حق مبعوث کرد، هنگامی که روز اول ماه شعبان میشود، ابلیس لشکریان خود را در جای جای زمین و افقهای آن پراکنده میکند و به آنها میگوید برای جذب برخی بندگان خدا بهسوی خود تلاش کنید.
یکی از پر فضیلتترین ماههای سال، ماه شریف شعبان است؛ ماهی که مقدمهای برای ورود به ماه مبارک رمضان محسوب میشود. در عظمت این ماه همین بس که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود ماه شعبان، ماه من و ماه رمضان، ماه خداست. از این جهت هر یک از معصومین علیهمالسلام نسبت به پاسداشت این ماه اهتمام ویژهای داشتند و آن را گرامی میداشتند و در هر سال که ماه شعبان آغاز میشد، به شیعیان خویش توصیههایی ابراز میداشتند؛ از جمله خطب? مشهور و در عین حال بسیار استثنایی که رسول الله (ص) در یکی از روزهای ماه شعبان بیان فرمود. این خطبه اولبار در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع) دیده شد و بعد از آن، عالمانی همچون علامه مجلسی در بحار و نیز میرزا حسین نوری در مستدرک الوسائل مشروح آن را منعکس کردند.
پیامبر (ص) در اولین روز از ماه شعبان فرمود:
آیا به شما دربار? لشکرکشی که از سوی ابلیس، یاران و سربازان او اتفاق میافتد و شدیدتر از آنچه از سوی دشمنان شما اتفاق میافتد خبر ندهم؟ گفتند بله یا رسول الله. فرمود سوگند به کسی که مرا به حق مبعوث کرد، هنگامی که روز اول ماه شعبان میشود، ابلیس لشکریان خود را در جای جای زمین و افقهای آن پراکنده میکند و به آنها میگوید برای جذب برخی بندگان خدا بهسوی خود تلاش کنید. خداوند نیز ملائکه را در جای جای زمین و افقهای آن پراکنده میکند و به ایشان میگوید به بندگانم عطا کنید و آنها را راهنمایی کنید. تمام آنها شما را شاد میکنند، مگر کسانی که امتناع ورزیدند یا سرکشی و ستم کنند، او در چنین شرایطی در حزب شیطان و سربازانش خواهد بود.
أَ وَ لَا أُحَدِّثُکُمْ بِهَزِیمَةٍ تَقَعُ فِی إِبْلِیسَ وَ أَعْوَانِه وَ جُنُودِهِ أَشَدَّ مِمَّا وَقَعَتْ فِی أَعْدَائِکُمْ هَؤُلَاءِ قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً، إِنَّ إِبْلِیسَ إِذَا کَانَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَعْبَانَ بَثَّ جُنُودَهُ فِی أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ آفَاقِهَا، یَقُولُ لَهُمْ: اجْتَهِدُوا فِی اجْتِذَابِ بَعْضِ عِبَادِ اللَّهِ- إِلَیْکُمْ فِی هَذَا الْیَوْمِ. وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَثَّ الْمَلَائِکَةَ- فِی أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ آفَاقِهَا یَقُولُ [لَهُمْ]: سَدِّدُوا عِبَادِی وَ أَرْشِدُوهُمْ. فَکُلُّهُمْ یَسْعَدُ بِکُمْ إِلَّا مَنْ أَبَى وَ تَمَرَّدَ وَ طَغَى، فَإِنَّهُ یَصِیرُ فِی حِزْبِ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ.
به درستی که خداوند عزوجل چون روز اول ماه شعبان میشود امر میکند به درهای بهشت پس باز میشود و امر میکند درخت طوبی را، پس شاخههای خود را بر این دنیا نزدیک میکند؛ آنگاه منادی پروردگار عزوجل صدا میزند: ای بندگان خدا این شاخههای درخت طوبی است پس به او در آویزید که شما را به سوی بهشت بلند کند و این شاخههای درخت زقوم است، بترسید از او که شما را به سوی جهنم هدایت نکند.
إِذَا کَانَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَعْبَانَ أَمَرَ بِأَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتُفَتَّحُ، وَ یَأْمُرُ شَجَرَةَ طُوبَى فَتُطْلِعُ أَغْصَانَهَا عَلَى هَذِهِ الدُّنْیَا، [ثُمَّ یَأْمُرُ بِأَبْوَابِ النَّارِ فَتُفَتَّحُ، وَ یَأْمُرُ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ فَتُطْلِعُ أَغْصَانَهَا عَلَى هَذِهِ الدُّنْیَا] ثُمَّ یُنَادِی مُنَادِی رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ: یَا عِبَادَ اللَّهِ هَذِهِ أَغْصَانُ شَجَرَةِ طُوبَى، فَتَمَسَّکُوا بِهَا، تَرْفَعْکُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ أَغْصَانُ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ، فَإِیَّاکُمْ وَ إِیَّاهَا، لَا تُؤَدِّیکُمْ إِلَى الْجَحِیمِ.
قسم به آنکه مرا به راستی به رسالت مبعوث کرده که هر که دری از خیر و نیکی در این روز کسب کند، پس به درستی که به شاخهای از شاخههای درخت طوبی در آویخته، پس آن درخت او را به سوی بهشت میکشاند و هر که کسب کند دری از شرّ را در امروز، پس به تحقیق که در آویخته به شاخهای از شاخههای درخت زقوم پس آن درخت او را به سوی آتش میکشاند
فَوَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً- إِنَّ مَنْ تَعَاطَى بَاباً مِنَ الْخَیْرِ وَ الْبِرِّ فِی هَذَا الْیَوْمِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِ شَجَرَةِ طُوبَى، فَهُوَ مُؤَدِّیهِ إِلَى الْجَنَّةِ، وَ مَنْ تَعَاطَى بَاباً مِنَ الشَّرِّ فِی هَذَا الْیَوْمِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ، فَهُوَ مُؤَدِّیهِ إِلَى النَّارِ.
در این روز هر کس برای خدا نماز مستحبی به جا آورد و هرکه در این روز روزه بدارد و هرکه میان زنی با همسرش، یا پدری با فرزندش، یا خویشاوندان، یا زن و شوهری صلح دهد، خود را به درخت طوبی نزدیک کرده است؛ کسی که پریشانی را از بدهکاری که طلبی از او دارد بزداید، یا از طلبش که بر عهده بدهکار است بکاهد و کسی که در حساب خود نظر کند و قرض کهنهای را بر عهده خود ببیند که طلبکارش از به دست آوردنش مأیوس شده، پس آن را به صاحبش برگرداند، خود را به طوبای بهشتی درآویخته است.
فَمَنْ تَطَوَّعَ لِلَّهِ بِصَلَاةٍ فِی هَذَا الْیَوْمِ فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ صَامَ هَذَا الْیَوْمَ فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ تَصَدَّقَ فِی هَذَا الْیَوْمِ فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ عَفَا عَنْ مَظْلَمَةٍ فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ أَصْلَحَ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ أَوِ الْوَالِدِ وَ وَلَدِهِ أَوْ لِقَرِیبِهِ أَوِ الْجَارِ وَ الْجَارَةِ أَوِ الْأَجْنَبِیِّ وَ الْأَجْنَبِیَّةِ فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ خَفَّفَ عَنْ مُعْسِرٍ عَنْ دَیْنِهِ أَوْ حَطَّ عَنْهُ فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ نَظَرَ فِی حِسَابِهِ فَرَأَى دَیْناً عَتِیقاً قَدْ أَیِسَ مِنْهُ صَاحِبُهُ فَأَدَّاهُ فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْن.
طوبی سهم کسی خواهد بود که یتیمی را سرپرستی کند و یا سفیهی را از ضربه زدن به آبرو و عِرض مؤمنی باز دارد و کسی که قرآن یا قسمتی از آن را بخواند و خدا را یاد کند، نعمتهایش را برشمارد و آنگاه شکر خدا کند. کسی که از بیماری عیادت کند و کسی که به پدر و مادر یا یکی از آنها نیکی کند و آن که پیش از رسیدن روز اول شعبان پدر و مادر خویش را به خشم آورده بود و در این روز خشنودشان کند و نیز هرکه جنازهای را تشییع کند و در این روز مصیبتزدهای را تسلی بخشد و هر کس در این روز چیزی از ابواب خیر را به جا آورد، در زمره کسانی است که در اول شعبان خود را به درخت طوبی بهشتی نزدیک و از زقوم جهنمی دور داشته است.
وَ مَنْ تَکَفَّلَ یَتِیماً فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ کَفَّ سَفِیهًا عَنْ عِرْضِ مُؤْمِنٍ فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ أَوْ شَیْئاً مِنْهُ فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ قَعَدَ یَذْکُرُ اللَّهَ وَ نَعْمَاءَهُ وَ یَشْکُرُهُ عَلَیْهَا فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ عَادَ مَرِیضاً فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ بَرَّ وَالِدَیْهِ أَوْ أَحَدَهُمَا فِی هَذَا الْیَوْمِ فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ کَانَ أَسْخَطَهُمَا قَبْلَ هَذَا الْیَوْمِ فَأَرْضَاهُمَا فِی هَذَا الْیَوْمِ فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ شَیَّعَ جَنَازَةً فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ مَنْ عَزَّى فِیهِ مُصَاباً فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْنٍ وَ کَذَلِکَ مَنْ فَعَلَ شَیْئاً مِنْ سَائِرِ أَبْوَابِ الْخَیْرِ فِی هَذَا الْیَوْمِ فَقَدْ تَعَلَّقَ مِنْهُ بِغُصْن.
سپس فرمود:
قسم به آنکه مرا به راستی به رسالت مبعوث کرده که هر که دری از شرّ در این روز کسب کند، پس به درستی که به شاخهای از شاخههای درخت زقوم در آویخته، پس آن درخت او را به سوی جهنم میکشاند. وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَ إِنَّ مَنْ تَعَاطَى بَاباً مِنَ الشَّرِّ وَ الْعِصْیَانِ فِی هَذَا الْیَوْمِ فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ فَهُوَ مُؤَدِّیهِ إِلَى النَّار.
پس از آن رسول الله صلی الله علیه و آله در حالی که اصحاب مات و مبهوت مانده بودند، به معرفی برخی مصادیق شرّ اشاره کردند که حاصل این بخش از خطبه، دوری از تمام شرارتها و اعمال شرّ و فاسد است.
در انتها، امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: " آیا بعد از این سخنی که در عظمت شعبان برایتان بیان کردم، این روز از شعبان را بزرگ نمیشمارید؟! پس چه بسیارند کسانی که در آن، خوشبخت شدند و چه بسیارند کسانی که در آن، به بدختی و هلاکت افتادند بکوشید از خوشبختشدگان این روز باشید نه از بدبختشدگان آن."
تقویم تاریخ/ بمباران شیمیایی شهر حلبچه توسط مزدوران رژیم بعث عراق
راسخون/ با پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات والفجر 10 و آزادسازی بسیاری از مناطق کردنشین از جمله شهر استراتژیک حلبچه، و استقبال مردم شهرها و روستاها از طلیعه سپاهیان نور و آزادی، رژیم بعثی عراق در یک اقدام غیرانسانی، به قصد انتقامگیری از این شکست فاحش و دشمنی با مردم، شهر حلبچه و اطراف آن را هدف بمبهای شیمیایی قرارداد. آن رژیم با ارتکاب به این عمل ضد بشری، هیروشیمای دیگری آفرید و برگ سیاه دیگری بر پرونده سراسر ننگ خود افزود. در این فاجعه بزرگ، حدود پنج هزار کرد عراقی به شهادت رسیده و هفت هزار تن دیگر مصدوم شدند. فاجعه حلبچه علاوه بر جنبههای انسانی و اخلاقی، زیانهایی در روابط خارجی رژیم بعثی عراق در پی داشت و حتی بسیاری از حامیان آن را برآشفته کرد. انعکاس صحنههای دلخراش قربانیان گازهای سمّی حلبچه در سراسر جهان، موقعیت بینالمللی رژیم عراق و حامیان وی را بسیار تضعیف نمود. اعزام خبرنگاران خارجی به ایران و بازدید از منطقه، تدریجاً ابعاد این جنایت دهشتناک را افشا کرد و واکنشهای متعددی را برانگیخت. به کارگیری سلاحهای شیمیایی از سوی عراق در حالی صورت میگرفت که این کشور جزو 120 کشور امضا کننده پروتکل ژنو راجع به منع استفاده از سلاحهای سمی و خفه کننده قرار داشت. تا حدود پس از یک ماه از بمباران حلبچه، بازتاب آن در رسانههای خبری خارجی مشاهده میشد. لیکن با اتمام حملات عراق به شهرهای ایران و نیز اعزام نمایندگان ایران وعراق به سازمان ملل و مذاکره با دبیرکل سازمان ملل، تدریجاً از جنایات عراق در حلبچه همه چیز به فراموشی سپرده شد.تاریخ رویداد : 25 اسفند
توجه به نزدیک شدن به ایام ثبت نام و انتخابات شوراهای شهر و روستا و تأثیر انتخاب شایسته در آبادانی روستا، در این پست به برخی وظایف دهیار اشاره می نمائیم:
دهیار قبل از هرچیز بایستی پیشینه مردم، اقوام، فرهنگ ها، مشکلات و موانع روستا را مطالعه کند.
همه مردم به ویژه جوانان وتحصیل کرده ها و افراد متبحر و متخصص در زمینه های موردنیاز را گرد آورده از آنان استفاده نماید.
هیچ چیز جز همکاری مردم در پیشرفت کار وپیشبرد هدف های دهیار مفید نخواهد بود، بنابراین صداقت وراستی را با مردم نباید از نظر دور داشت.
دهیار موفق کسی است که بتواند با روابط عمومی خوب و قوی و نفوذ و رابطه خوب و مستحکم با ادارات ودوایر دولتی و غیر دولتی در جذب امکانات وسرمایه ها بکوشد.
از اظهار نظر های غیر کارشناسی وسطحی و واکنش های سریع و تصمیم گیری های جسته و گریخته بپرهیزد و همواه خرد جمعی و دانش فردی و تجربه بزرگان روستا را در نظر گیرد و از رفتار های تبعیض آمیز و طایفه گری های بعضی اعضای شورا دور شود.
نجات باغ و کشاورزی و حمایت از دامداران در روستا از مهمترین اولویت های کاری دهیار باشد.
به عبارت دیگر، اگر بخواهیم مسیر روشن تری از وظایف یک دهیار موفق ترسیم نمائیم، ایشان بایستی 6گام اساسی را فراراه خویش قراردهند.
گام 1: دهیار باید وضعیت موجود روستا را کاملاً بشناسد.
در ابتدا دهیار بایستی از وضع موجود روستا شناخت کافی به عمل آورد که این شناخت در سه دسته کلی تنظیم می شود:
شناخت محیطی-کالبدی روستا(جاده هاکانالهای آبیاری مدرسه درمانگاه زمینهای مسکونی و کشاورزی و ... بطور کلی هر روستا باید نقشه داشته باشد)
شناخت ویژگیهای اجتماعی روستا(جمعیت روستا-مرد و زن و جوان و پیر-مهاجرت های فصلی و دائمی و گروهها و احزاب روستا)
شناخت منابع درآمدی و فعالیتها در روستا(فعالیتهای اقتصادی کشاورزی دامداری صنایع دستی و ماشینی کارخانه ها)
گام 2:دهیار باید مسائل و مشکلات و نیازهای روستا را بشناسد.
گام 3: دهیار باید با مشورت و نظرخواهی مردم مسائل و مشکلات و نیازها را اولویت بندی کند.
گام 4:دهیار با همکاری کمیته های متشکل از مردم و مسئولین راه حلهای قابل اجرا را پیدا کند.
گام 5: از این راه حلها بهینه ترین را انتخاب و منبع کسب درآمد اجرای آن را تعیین کند.باید مشخص شود که چقدر پول و از کجا باید تأمین شود و ریز حسابهای مالی آن برآورد شود.
گام 6:در نهایت این تصمیمات با این برنامه گرفته شده است ولی اگر به اجرا نرسد هیچ فایده ای ندارد بنابراین مهمترین مرحله اجرا است که به کمک مسئولین زیربط با توجه به ریز درامدها و هزینه های پروژه، این کار انجام می شود.
این پست با نظرات ارزشمند شما کامل تر خواهدشد.
ویژگی های یک روستای موفق
یکی از مهمترین و بارزترین ویژگی یک جامعه یا روستای ایده ال، سطح فرهنگ افراد آن جامعه یا روستا می باشد.این خصیصه ارتباط مستقیم و تنگا تنگی در توسعه یافتگی و پیشرفت همه جانبه یک جامعه کوچک یا بزرگ خواهد داشت. فرهنگ غنی فقط در سواد خلاصه نمی شود بلکه مدارج علمی یکی از خصوصیات مهم اینگونه جوامع می باشد.در جوامعی که سطح فرهنگ و آگاهی مردم بالا باشد، افراد علاوه بر تلاش در جهت ارتقاء مادی و معنوی زندگی خانوادگی، برای پیشرفت محیط اجتماعی خود نیز تلاش مستمر دارند. (محیط خانه و اجتماع را لازم و ملزوم یکدیگر می دانند .)
در فرهنگ دینی ما نیز به این امربسیار توصیه شده است . ما با خواندن قرآن و از طریق سیره و روش پیامبران و امامان در می یابیم که یکی از صفات انسانهای مومن، از خود گذشتن و به دیگران پرداختن می باشد. یعنی انسانهای مومن پس از خودسازی به این نتیجه می رسند که باید به دیگران کمک کنند تا به تکامل برسند، انسانهای با فرهنگ انسانهایی هستند که فقط به خود و خانواده خود فکر نمی کنند بلکه جامعه را نیز در کنار خود و خانواده قرار می دهد و تلاش می کند علاوه بر آسایش و آرامش خود و خانواده ، آسایش و آرامش اجتماعی که در آن زندگی می کند را نیز فراهم نمایند.
چند مثال ساده شاید ما را در فهم این مطالب یاری نماید:
مثال اول: همه ما کم و بیش از نقش رعایت بهداشت در سلامت جسم و روح آگاهی داریم. به همین منظور سعی و تلاش خود را در جهت پاکیزگی محیط خانواده و منزل خود به عمل می آوریم.اگر این خصوصیت را از محیط خانوادگی به محیط اجتماعی خود انتقال دهیم و پاکیزگی محیط اجتماعی را مؤثر در سلامت جسم و روان بدانیم این حرکت نشان دهنده ارتقاء فرهنگی می باشد.برای نمونه، اگر ریختن زباله در محیط خانه باعث آلودگی می شود، ریختن آن در خیابان هم باعث آلودگی خواهدشد.نتیجه می گیریم افراد با فرهنگ و آگاه از ریختن زباله در محیط اجتماعی خودداری می کنند.
مثال دوم: همه ما تلاش میکنیم که رفاه و آسایش در زندگی ما حاکم باشد، در همین راستا سعی می کنیم ، تا منزل خوب همراه با تمام امکانات در اختیار داشته باشیم.اگر این تفکر را به اجتماع خود انتقال دهیم یعنی محیط اجتماعی خود را مانند خانه خود بدانیم و برای عمران و آبادانی محیطی که در آن زندگی می کنیم تلاش و کوشش نماییم و با مسئولین محلی همگام باشیم توسعه و آبادانی با حداقل زمان بدست خواهد آمد. و این هم از نشانه های پیشرفت فرهنگی می باشد.
مثال سوم: در مسائل تربیتی نیز باید همین گونه فکر کنیم، یعنی همان قدر که تلاش می کنیم فرزندان صالح و مفید به جامعه تحویل دهیم، به همان اندازه باید برای تربیت فرزندان جامعه خود نیز تلاش نماییم.چون ما هرچه قدر تلاش کنیم و فرزندان خوب تربیت نماییم ولی جامعه ، جامعه ای سالم نباشد فرزندان ما را نیز به تباهی خواهد کشاند.پس در این مورد نیز باید احساس مسئولیت کرده و علاوه بر تربیت فرزندان خود، در جهت تربیت نوجوانان و جوانان جامعه ای که در آن زندگی می کنیم تلاش نمائیم.و نمونه های فراوان دیگر……
خداوند تبارک و تعالی انسان را موجودی اجتماعی آفریده وانسانها بسیاری از نیازهای ضروری زندگی خود را از طریق افراد دیگر برآورده می نمایند. اگر قرار بود هرکس به فکر خود و خانواده خود باشد نیاز به زندگی اجتماعی نبود، هر کس می توانست در گوشه ای از دنیای پهناور مکانی برای زیستن انتخاب نماید و به تنهایی زندگی نماید.
لازم به ذکر است، نگاه تک بعدی به اجتماع یک نوع عقب ماندگی فرهنگی است. برای مثال اگر حل مشکلات یک جامعه یا یک روستا را فقط در عمران و آبادانی خلاصه نماییم خود یک اشتباه بزرگی است.چون اجتماع را باید یک واحد به هم پیوسته دانست که هر قسمت آن به صورت متوازن باید رشد نماید.
در پایان نتیجه می گیریم انسانهای با فرهنگ ، همانقدر که به خود و خانواده خود توجه دارند به اجتماع خود نیز اهمیت می دهند و برای توسعه و آبادانی محیطی که در آن زندگی می کنند سعی و تلاش فراوان به عمل می آورند.
حال هر یک از ما باید خودمان را با این ویژگی ذکر شده بسنجیم.اگر این خصوصیت به صورت کامل در ما هست پس باید به خودمان ببالیم. اگر اندکی از این خصوصیت در ما نهادینه شده است تلاش کنیم تا آن را کامل در خود پرورش دهیم.و اگر فقط به خود و خانواده خود توجه داریم و به جامعه خود بی توجه ، باید متاسف باشیم و تلاش وافر نماییم تا این فرهنگ را در خود به شکوفایی برسانیم. چون کمک به همنوعان و جامعه ،یکی از نشانه های حرکت به سمت تکامل و به خدا رسیدن می باشد.
در فرهنگ دینی ما نیز به این امربسیار توصیه شده است . ما با خواندن قرآن و از طریق سیره و روش پیامبران و امامان در می یابیم که یکی از صفات انسانهای مومن، از خود گذشتن و به دیگران پرداختن می باشد. یعنی انسانهای مومن پس از خودسازی به این نتیجه می رسند که باید به دیگران کمک کنند تا به تکامل برسند، انسانهای با فرهنگ انسانهایی هستند که فقط به خود و خانواده خود فکر نمی کنند بلکه جامعه را نیز در کنار خود و خانواده قرار می دهد و تلاش می کند علاوه بر آسایش و آرامش خود و خانواده ، آسایش و آرامش اجتماعی که در آن زندگی می کند را نیز فراهم نمایند.
چند مثال ساده شاید ما را در فهم این مطالب یاری نماید:
مثال اول: همه ما کم و بیش از نقش رعایت بهداشت در سلامت جسم و روح آگاهی داریم. به همین منظور سعی و تلاش خود را در جهت پاکیزگی محیط خانواده و منزل خود به عمل می آوریم.اگر این خصوصیت را از محیط خانوادگی به محیط اجتماعی خود انتقال دهیم و پاکیزگی محیط اجتماعی را مؤثر در سلامت جسم و روان بدانیم این حرکت نشان دهنده ارتقاء فرهنگی می باشد.برای نمونه، اگر ریختن زباله در محیط خانه باعث آلودگی می شود، ریختن آن در خیابان هم باعث آلودگی خواهدشد.نتیجه می گیریم افراد با فرهنگ و آگاه از ریختن زباله در محیط اجتماعی خودداری می کنند.
مثال دوم: همه ما تلاش میکنیم که رفاه و آسایش در زندگی ما حاکم باشد، در همین راستا سعی می کنیم ، تا منزل خوب همراه با تمام امکانات در اختیار داشته باشیم.اگر این تفکر را به اجتماع خود انتقال دهیم یعنی محیط اجتماعی خود را مانند خانه خود بدانیم و برای عمران و آبادانی محیطی که در آن زندگی می کنیم تلاش و کوشش نماییم و با مسئولین محلی همگام باشیم توسعه و آبادانی با حداقل زمان بدست خواهد آمد. و این هم از نشانه های پیشرفت فرهنگی می باشد.
مثال سوم: در مسائل تربیتی نیز باید همین گونه فکر کنیم، یعنی همان قدر که تلاش می کنیم فرزندان صالح و مفید به جامعه تحویل دهیم، به همان اندازه باید برای تربیت فرزندان جامعه خود نیز تلاش نماییم.چون ما هرچه قدر تلاش کنیم و فرزندان خوب تربیت نماییم ولی جامعه ، جامعه ای سالم نباشد فرزندان ما را نیز به تباهی خواهد کشاند.پس در این مورد نیز باید احساس مسئولیت کرده و علاوه بر تربیت فرزندان خود، در جهت تربیت نوجوانان و جوانان جامعه ای که در آن زندگی می کنیم تلاش نمائیم.و نمونه های فراوان دیگر……
خداوند تبارک و تعالی انسان را موجودی اجتماعی آفریده وانسانها بسیاری از نیازهای ضروری زندگی خود را از طریق افراد دیگر برآورده می نمایند. اگر قرار بود هرکس به فکر خود و خانواده خود باشد نیاز به زندگی اجتماعی نبود، هر کس می توانست در گوشه ای از دنیای پهناور مکانی برای زیستن انتخاب نماید و به تنهایی زندگی نماید.
لازم به ذکر است، نگاه تک بعدی به اجتماع یک نوع عقب ماندگی فرهنگی است. برای مثال اگر حل مشکلات یک جامعه یا یک روستا را فقط در عمران و آبادانی خلاصه نماییم خود یک اشتباه بزرگی است.چون اجتماع را باید یک واحد به هم پیوسته دانست که هر قسمت آن به صورت متوازن باید رشد نماید.
در پایان نتیجه می گیریم انسانهای با فرهنگ ، همانقدر که به خود و خانواده خود توجه دارند به اجتماع خود نیز اهمیت می دهند و برای توسعه و آبادانی محیطی که در آن زندگی می کنند سعی و تلاش فراوان به عمل می آورند.
حال هر یک از ما باید خودمان را با این ویژگی ذکر شده بسنجیم.اگر این خصوصیت به صورت کامل در ما هست پس باید به خودمان ببالیم. اگر اندکی از این خصوصیت در ما نهادینه شده است تلاش کنیم تا آن را کامل در خود پرورش دهیم.و اگر فقط به خود و خانواده خود توجه داریم و به جامعه خود بی توجه ، باید متاسف باشیم و تلاش وافر نماییم تا این فرهنگ را در خود به شکوفایی برسانیم. چون کمک به همنوعان و جامعه ،یکی از نشانه های حرکت به سمت تکامل و به خدا رسیدن می باشد.
جوگیر شدن» یعنی چه؟ بهترین تعریف از نظر شما برای این اصطلاح چیست؟
با توجه به تغییرات گفتمان در زبان امروز جوانان، بسیاری از کلمات و عبارتها مفهوم خود را از دست داده یا دارای معانی جدید و متفاوتی شدهاند. یکی از این عبارات «جوگیر شدن» است. از نظر رفتارشناسی «جوگیر شدن» به معنای اسیر عوامل محیطی و تسلیم فشارهای محیط شدن و تن دادن به خواستههای اطرافیان اعم از دوستان یا همراهان است.
اما در گفتمان امروز «جوگیر شدن» به حالتی اطلاق میشود که فرد هنگامی که تحت فشار رفتارهای محیطی قرار میگیرد، برای همرنگ شدن با آن دست به کارهایی میزند که در شرایط عادی امکان ندارد به انجام آن حرکتها اقدام کند.رفتارهایی همچون استفاده از مواد مخدر، کشیدن سیگار یا سایر هنجارشکنیهایی که مغایر با اصول اخلاقی و رفتار درست و انسانیت است همه و همه ناشی از جوگیر شدن بعضی از افراد است.
آیا «جوگیر شدن» سن و سال خاصی دارد یا هر کسی در هر سن و سالی میتواند «جوگیر» شود؟
جوگیر شدن محدود به سن و سال یا برای افراد خاصی نیست چرا که هر کسی در هر سن و سالی اگر فاقد مهارتهای زندگی باشد و در این زمینه آموزشهای لازم را ندیده باشد، اسیر جو شده یا «جوگیر» میشود یعنی آنجا که باید پاسخ منفی بدهد، قدرت «نه» گفتن را ندارد یا دست به کارهایی میزند که در شرایط عادی نهتنها از وی بعید است بلکه ممکن است خود او نیز از مخالفان آن رفتار باشد. اگرچه «جوگیری» در همه سنین اتفاق میافتد اما در طیف سنی 11 تا 25 ساله بیشتر دیده میشود و «جوگیر شدن» در این سن و سال موجب گرفتار شدن جوانان و نوجوانان در آسیبهای اجتماعی و رفتاری میشود و خطر انحراف و ناهنجاریهای ناشی از «جوگیر شدن» در این سنین بیشتر است.
چرا جوانان سریعتر و راحتتر از بقیه سنین جوگیر میشوند؟
جوانان به دلیل حس چشم و همچشمی و ثابت کردن اینکه آنها نیز در سطح برابر با دیگران هستند زودتر«جوگیر» میشوند. فریب خوردن در عرصه رقابتهای نادرست، ضعف مبانی اخلاقی، کمرنگ بودن ارزشهای دینی، ضعف و کمبود خودباوری و اعتمادبهنفس پایین از دیگر عوامل «جوگیری» و اسیر شدن جوانان در فضای محیط اطرافشان است.
آیا علاقه جوانها به عضویت در گروه، میتواند سبب جوگیر شدن آنها شود؟
مسأله جوگیر شدن به گروه ارتباط ندارد. جوانان در گروه احساس امنیت میکنند البته ممکن است جوان یا نوجوان در کنار دوست یا همسایه خود نیز جوگیر شود اما اقدام به بزهکاری در قالب گروه برای نوجوانان و جوانان مقدورتر و سادهتر است.
در چه فضاها و محیطهایی شرایط برای «جوگیر شدن» فراهم میشود؟
«جوگیر شدن» در هر محیطی ممکن است رخ بدهد. اما در محیطهای شهری و در جاهایی که توجه به اشرافیگری و زندگی صددرصد مصرفی و استفاده از اینترنت، رایانه و ماهواره بیشتر باشد، این تهاجم رفتاری بیشتر خواهد بود.
به نظر شما آیا میتوان برخی از حرکتهای سیاسی یا اجتماعی را در جوگیر شدن افراد ریشهیابی کرد؟
بله در همین مسأله آشوبهای خیابانی بسیاری از جوانان و نوجوانان اسیر جو موجود شدند و برای خودنمایی در مقابل هم سن و سالها یا جنس مخالف اقدام به برخی کارها کردند. شاید 70 درصد از جوانان و نوجوانان برای اینکه به اصطلاح از قافله عقب نمانند و با جو موجود همرنگ شوند در برخی از آشوبها حضور داشتند وگرنه در شرایط عادی محال بود دست به چنین کارهایی بزنند.
«جوگیر شدن» جوانها چقدر در گرایش آنها به رفتارهای پرخطر و ضدهنجار تأثیر میگذارد؟
از آنجایی که حد و مرز رفتارها و نتایج آنها برای بسیاری از جوانها و نوجوانها روشن نیست، «جوگیری» به عنوان یک ناهنجاری رفتاری ممکن است منجر به سقوط آنها به اعتیاد یا دچار شدن به افسردگی یا آسیبهایی همچون فرار از خانه، ترک تحصیل خرابکاریهای سیاسی و حتی خودکشی شود.
شما از جنبههای منفی «جوگیری» گفتید، آیا «جوگیری» جنبههای مثبت هم دارد؟
بله، با آموزش مهارتهای زندگی و واقعگرایی به جوانان میتوان از این حس «جوگیر» شدنشان در مسیر درست و سازندهای استفاده کرد. بهطور مثال در جهاد سازندگی جوانان به خاطر رقابت در عرصههای سالم و خدمت به روستاها و مزارع میرفتند و امروز هم این کار صورت میگیرد. این خود نمونهای از بهرهبرداری درست از این حس جوانان است.
چه کنیم تا «جوگیر» نشویم.
از نگاه آسیبشناسی رفتاری، آموزشها، مهارتهای زندگی بهویژه مهارت گفتن «نه» اصلیترین واکسن برای جلوگیری از گرفتاری در این بیماری رفتاری است.
ترسیدن از تمسخر یا تبرئه کردن خود از اتهام ترسو بودن و امثال آن سبب میشود تا جوانان قدرت «نه» گفتن به دعوتها و خواستههای نامعقول و ضداخلاقی و مخالفت با ارزشها را از دست بدهند و این مسأله زیربنای اصلی «جوگیری» آنان است.
آیا جوگیر شدن در انسان ریشه روانشناسی دارد؟
«جوگیر شدن» ریشه رفتاری دارد و به خاطر خلأ رفتارهای سالم و پیشگیری کننده بهوجود میآید. الگوهای رفتاری سالم باید در خانواده و مدرسه ارائه شود. جوانانی که مهارتهای زندگی را آموختهاند یا در خانوادههای اصیل و ارزشی تربیت شدهاند هرگز اسیر جو نمیشوند.
منبع:
http://parham02.blogfa.com/post/46
تقویم تاریخ/ وفات همسر گرامی رسول خدا(ص)، "حضرت خدیجه"(س) به روایتی
راسخون/ حضرت خدیجه(س) پس از 25 سال زندگی مشترک با پیامبر اکرم(ص) در سن 65 سالگی، وفات یافت و در منطقهی حَجون مکه دفن گردید. وی در سن 40 سالگی با رسول خدا(ص) ازدواج نمود و ثمرهی ازدواج آنها، دو پسر و چهار دختر به نامهای قاسم، عبداللَّه، زینب، رقیه، امکلثوم و حضرت فاطمهی زهرا(س) بود. آن حضرت نخستین زنی بود که به دین اسلام گروید و تمام اموال خود را در راه ترویج اسلام در اختیار پیامبر اکرم(ص) گذاشت. یکی از روزهایی که در آن احتمال رحلت آن حضرت نقل شده، 29 رجب است.تاریخ رویداد : 29 رجب
مهارت زندگی/ 6 ذهنیت که زندگی شما را عوض می کند
روزیاتو/ زندگی در مورد رشد کردن است و بدترین کاری که شما میتوانید انجام دهید آن است که به صورت راکد و ایستا زندگی کنید. اگر شخصیت خود را بهتر کنید زندگی شروع به آسانتر شدن میکند و شما تبدیل به انسان شادتر، ثروتمندتر و سالمتری خواهید شد. زندگی پر از فرصتهایی که است که میتوان توسط آنها به پیشرفت خوبی رسید ولی اکثر مردم آنها را از دست میدهند، چون نه به آنها اهمیت میدهند و نه حاضر به تغییر کردن هستند. کارهایی که به شما معرفی میکنیم انجام دهید تا به زندگی خود کیفیت بهتری ببخشید.
1- بیشتر از اینکه صحبت کنید، گوش دهید
این کلید پیشرفت برای افراد جوان است. خیلی از افراد در گفتگو اصلا به حرفهای طرف مقابل گوش نمیدهند چون فقط منتظر این هستند که نوبت صحبت کردنشان فرا برسد. وقتی جوان هستید آن چنان از چم و خم زندگی و جزئیات آن خبر ندارید و البته این چیز عجیبی نیست و کاملا طبیعی است. از اینکه همیشه در حال پرسه زدن در توییتر و اینستاگرام باشید و با بقیه راجع به مسائل غیرمهم مانند فوتبال و فیلم و سریال بحث و جدل کنید، بپرهیزید. این کار هیچ تاثیری روی کیفیت زندگی شما بجز بدتر کردن آن ندارد! سعی کنید به جای آن، به حرفها و کارهای افراد بزرگی که میخواهید جای آنها باشید، دقت کنید و از آنها عبرت بگیرید. علاوه بر آن میتوان از هر کسی چیزی یاد گرفت حتی اگر آدم کودن و یا نادانی باشد. هر کسی که حداقل 40 سال زندگی کرده حتما تجربههای شنیدنی به همراه دارد.
2- میزان افکار مثبت و منفی تان را متعادل کنید
افکار مثبت افکاری هستند که شما با آنها تشویق میشوید، انگیزه میگیرید و آیندهای که میخواهید ببینید را با آنها تصور میکنید. در آن سوی قضیه افکار منفی افکاری در مورد ضعفها و مشکلات گذشته و احساس ناامنیای است که میکنید اما خبر خوش درباره آنها این است که میتوانید از پس آنها بر بیایید. شما ابتدا باید از غرق شدن در دریای افکار منفی نجات یابید و سپس با داشتن هدف و دید مثبت نسبت به آینده و اتفاقات پیرامون خود بر این مشکلات پیروز شوید.
3- یاد بگیرید در زمان حال زندگی کنید
خیلی از مردم را در اطرافمان میبینیم که در 24 ساعت روز و 7 روز هفته سرشان مانند کبک زیر برف است و به دنیای پیرامون خود توجه نمیکنند. این بدترین کاری است که میتوانید برای رشد خود انجام دهید. این کار باعث میشود دنیا و چیزهایی که میتوانید از آن یاد بگیرید را کنار بگذارید. به خیال پردازی بپردازید ولی متوجه از دست رفتن زمان باشید. البته این را نمیگویم که نباید فکر کنید، البته که باید به طور زیاد هم فکر کنید اما باید بدانید چه موقعی وقت فکر کردن است و چه موقعی نیست.
4- با همه روراست باشید
اگر ترس از دست دادن جایگاه و مقامتان در بین مردم را دارید و بخاطر آن دروغ میگویید شما فقط خودتان را عقب میاندازید. اما دقت کردید پیش چه کسی بیشترین ارزش را دارید؟ بله پیش خودتان. پس باید با خودتان بیشتر از هر کس دیگری روراست باشید. کلید خوشحالی و غلبه بر مشکلات گذشته این است که جایگاه فعلی خود را بپذیرید، با آن کنار بیایید و برای آینده تلاش کنید و از نشان دادن خودتان به شکل غیرواقعی جلوگیری کنید.
5- بینش خود را بسازید
این خیلی مهم است که بینش خوبی نسبت به مسائل در زندگی داشته باشید. آرزویی که میخواهید به آن برسید. در مورد چیزی که واقعا به دنبال آن هستید با خود حرف بزنید و به آن پایبند بمانید و زیاد به حواشی آن فکر نکنید. همانطور که قبلا گفتیم به زمان حال فکر و به الان که توانایی انجام کارها را دارید فکر کنید تا به آرزوی خود نزدیکتر شوید.
6- هر روز قدمهای کوچکی بردارید
هیچ وقت با کارهای فوقالعاده بزرگ و سنگین، کار خود را شروع نکنید خصوصا وقتی تجربه کافی را ندارید. وقتی تجربه مورد نظر را بدست آوردید آن وقت میتوانید قدمهای بزرگتر وسختتری بردارید. اما اگر تاکنون کار قابل توجهی انجام ندادهاید با این کار خود را خسته، افسرده و از کارافتاده میکنید. سعی کنید پروژههای اولیهتان کوچک و قابل انجام باشد. هر روز بیشتر از دیروز کار کنید و نسبت به دیروز قدم بزرگتری بردارید. با توجه به تواناییهایتان به انجام کارها برسید و سعی کنید هر روز در آن پیشرفت کنید.
مهمترین ویژگی فرد منتظر چیست؟
میزان/ حجت الاسلام و المسلمین سید محمد تقی حسین زاده پیرامون اینکه چرا جمعهها به عنوان جمعههای انتظار نامیده میشود گفت: در روایات از روز جمعه به عنوان روز ظهور «امام زمان (عج)» یاد شده است، با این همه باید توجه داشت که ظهور تنها مختص به جمعه نیست، زیرا روایتی دیگر وجود دارد که بیان میکند ظهور ممکن است به صورت ناگهانی باشد پس باید لحظه به لحظه منتظر ظهور باشیم.
وی به غربت «امام مهدی (عج)» در سایر روزهای هفته اشاره و ابراز کرد: ما باید همواره و در تمام زمانها به یاد «امام مهدی (عج)» باشیم، زیرا ممکن است ایشان در هر زمانی حتی به غیر از روز جمعه ظهور کنند. ظهور ناگهانی «امام دوازدهم (عج)» با واژه «بغتة» در روایت یاد شده است. این کلمه حتی در قرآن کریم برای بیان زمان آخرالزمان بیان شده است.
حسین زاده تمسک به ولایت «امام مهدی (عج)» را یکی از شرایط مهم منتظران خواند و تاکید کرد: براساس روایتها «امام مهدی (عج)» در زمانی ظهور میکند که در دین خداوند تغییر و تحولات توسط مردم رخ میدهد و مردم پس از ظهور «امام دوازدهم (ع)» از ایشان خواهند پرسید که آیا شما پیامبر جدید هستید و ایشان در جواب خواهند گفت نه من امام شما هستم، این تحولات و تغییرات در دین بوده که باعث شده شما حق را شناسایی نکنید.
وی ولایت پذیری را امری مهم در رویکرد منتظران حقیقی دانست و تاکید کرد: ولایتمداری یکی از مهمترین رویکردهای منتظران محسوب میشود. در دوران غیبت «امام مهدی (عج)» باید ابتدا ولایت خداوند و سپس ولایت «امام دوازدهم (عج)» را درک و پذیرفته باشیم.
حسین زاده در ادامه عدم ولایت پذیری و عواقب آن در آخر الزمان را بر شمرد و افزود: در زمان ظهور «امام مهدی (عج)» به علت عدم وجود شناخت درست شاهد ایستادن برخی از افراد و منتظران در مقابل «امام مهدی (عج)» خواهیم بود، در عین حال کلامی ترسناک و قابل تامل برای منتظران بیان شده است. کلام بدین مضمون بوده که، منتظران به هوش باشید، زیرا «امام حسین (ع)» را منتظرانش به شهادت رساندند.
وی کلید واژه «بندگی خدا» را به عنوان عاملی اثر گذار در پیمودن مسیر درست زندگی و انتظار دانست و تصریح کرد: کلید واژه «بندگی خدا» به عنوان عاملی اثر گذار در پیمودن مسیر درست زندگی فرد منتظر به شمار میرود، این کلید واژه دارای دو زیر مجموعه است ابتدا «ولایت پذیری» است که از کودکی با انسان همراه است، ولی کودک در ابتدا پدر و مادر و در مراحل رشد بعدی در مدرسه مدیر و در مسجد امام جماعت به عنوان، ولی مان شناخته میشود لذا قبل از امام جماعت نمیتواند رکوع بروید و یا سجده کنید. اینها درسها و تمرینی مستمر برای ولایت پذیری است.
حسین زاده انجام واجبات و ترک محرمات را به عنوانی یک دیگر از بخشهای زیر مجموعه بندگی خدا مورد بررسی قرار دادو اظهارکرد: بجا آوردن واجبات از جمله امور مهم در انتظار و بندگی خداوند خلاصه میشود آیت الله بهجت گناهان مسلمانان و شیعیان را عامل غیبت «امام مهدی (عج)» دانستهاند. «امام دوازدهم (عج)» حاضر نیست تا ما را بد حجاب و یا بدون نماز ببیند پس باید به واجبات عمل کنیم. انجام واجبات و ترک محرمات در دوران انتظار بسیار با اهمیت است.
حسین زاده اعمال مهم برای منتظران را که مورد نظر «امام مهدی (عج)» است برشمرد و بیان کرد: خواندن سوره یس، خواند دعای عهد، خواندن نمازهای جماعت و هدیه عمال نیک به «امام مهدی (عج)» همچنین دادن صدقه به نیت سلامتی «امام مهدی (عج)» ارزشمند و با فضیلت است، حتی میتوان صدقات را با این نیت جمع آوری کرد و در راه ایشان به قربانی کردن گوسفند اختصاص داد و گوشت آن را در بین نیازمندان تقسیم کرد.
حسین زاده «امام مهدی (عج)» را از دیدگاه «امام رضا (ع)» مورد بررسی قرار داد و خاطر نشان کرد: امام رضا (ع)» پیرامون شخصیت و ویژگی «امام مهدی (عج)» فرمودند: امام، ولی و شفیق مومنان و افراد است. حال اگر ما منتظران همواره به یاد «امام دوازدهم (عج)» خود باشیم و هر روز صدقه برای سلامتی ایشان بدهیم قطعا به عنوان یک از منتظران صادق آن حضرت خواهیم بود.