سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا و رژیم صهونیستی تحقیقات گستردهای را در خصوص حکومت امام زمان(عج) و علائم ظهور آن حضرت به انجام رساندهاند.
شیطانی به نام وسواس خناس...!!
*والذین اذا فعلو فاحشه او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذونبهم و من یغفر الذنوب الا الله...* پرهیزکاران کسانی هستند که هرگاه مرتکب گناه وکار زشتی شدند یا به نفس خود ستم کردند به یاد خدا می افتند برای گناهان خود طلب آمرزش میکنند و(میدانند)جزخدا هیچکس نمیتواند گناهان خلق را بیامرزد.(سوره آل عمران آیه135)
وقتی آیه فوق نازل شد شیطان نگران شد و به فراز یکی از کوه های بلند مکه رفت وبا صدای بلند فریاد زد و یاران وفرزندان خود را طلبد.
تمام آنان به دور او اجتماع کردند و علت ناراحتی و دعوت او را پرسیدند.
گفت:خداوند چنین آیه ای بر پیامبر نازل کرده و به مردم گناهکار وعده داده است که به وسیله توبه گناهانشان را بیامرزد.در نتیجه تمام زحمات ما به هدر میرود.
شما را دعوت کردم تا بدانم کیست که در برابر آن چاره اندیشی کند؟!
یکی از آنان گفت:با دعوت انسان به گناهان متنوع اثر این آیه را خنثی میکنیم.
ابلیس گفت:ما نمیتوانیم در این کار کاملا موفق شویم.
هرکس پیشنهادی داد اما شیطان همه را رد ونپذیرفت.بعد از مشورت فراوان شیطان کهنه کاری به نام وسواس خناس پیش آمد و گفت:این مشکل را من حل میکنم.
شیطان گفت چطور؟!
خناس گفت:انسا ن را با وعده های شیرین وآرزوهای طولانی به گناه آلوده میکنم پس استغفار و توبه وبازگشتبه سوی خدا را از یاد آنان می برم.
شیطان این پیشنهاد را با خوشحالی پذیرفت و او را در آغوش کشید و پیشانی او را بوسید و گفت:((این ماموریت را تا پایان دنیا به تو واگذار کردم!!!)).
منبع:نشریه قرآنی بشارت
یکى از جماعت هاى الگو در قرآن، که با افتخار و عزت از آنها یاد شده است، کشتگان اخدود مى باشند. قرآن در سوره بروج از آنها و سرنوشت عبرت آموز، ومقاومت جانانه شان در راه عقیده توحیدى سخن گفته است؛
قُتِلَ أَصْحابُ الأُخْدُودِ * النّارِ ذاتِ الوَقُود * إِذ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ * وَهُمْ عَلى ما یَفْعَلُونَ بِالمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ؛(1)
کشته شدند یاران گودال (خندق)؛ همان آتش مایه دار و انبوه. آن گاه که آنان بالاى آن خندق به تماشا نشسته بودند. و خود بر آنچه بر سر مؤمنان مى آوردند، گواه بودند.
در تفسیر قمى در ذیل جمله (قتل اصحاب الاخدود) آمده که : علت نزول این آیه چنین بود، که (ذونواس )، مردم حبشه را براى جنگ با یمن به هیجان آورد، و او آخرین پادشاه از دودمان (حمیر) و از یهودیان بود،
و به همین جهت همه مردم ، دین او را گرفتند و یهودى شدند، او خود را یوسف نام نهاده بود و سالها سلطنت کرده بود تا در آخر شنید که در نجران بقایایى از مسیحیان باقى مانده اند که بر دین عیسى و حکم انجیلند، و بزرگ دینشان عبد اللّه بن بریامن است ، اطرافیانش او را تحریک کردند که به سوى قوم نجران لشکر بکشد و آنان را به قبول دین یهود وادار سازد، ذونواس با لشکرش حرکت کرده به نجران آمد و همه مسیحى مذهبان را جمع کرده پیشنهاد کرد تا به دین یهود درآیند، مردم نپذیرفتند، با آنان مجادله کرد و باز پیشنهاد خود را تکرار و مردم را به قبول آن تحریک نمود، و تا جایى که توانست بر این کار حرص ورزید، اما نپذیرفتند، حاضر شدند کشته بشوند ولى به دین یهود در نیایند، پس ذونواس براى از بین بردنشان گودالى پر از هیزم درست کرد، و آتشى عظیم بر افروخت ، بعضى را زنده در آتش انداخت و بعضى را با شمشیر کشت و مثله کرد، یعنى بینى و انگشت و عورتشان و... را برید تا جایى که عدد کشتگان و سوختگان به بیست هزار نفر رسید، یک نفر از آنان به نام (دوش ذو ثعلبان ) بر اسب تیزتکى سوار شد و گریخت ، هر چه دنبالش رفتند نتوانستند او را بیابند، چون او راه رمل را پیش گرفت که افراد نا آشنا در آنجا گم مى شوند، ذونواس با لشکر خود برگشت و همچنان به کشتن آن مردم پرداخت و آیه شریفه (قتل اصحاب الاخدود... العزیز الحمید) مربوط به این جریان است .
و در مجمع البیان است که سعید بن جبیر گفته : وقتى اهالى اسفندهان شکست خوردند، عمر بن خطاب گفت : اینان نه یهودند و نه نصرانى ، و هیچ کتابى ندارند، بلکه مجوسیند. على بن ابى طالب فرمود: بلى ، اهل کتابند، چون کتابى داشته اند که از بین رفته .
و جریانش بدین قرار بوده که یکى از پادشاهان ایشان در حال مستى با دختر خود زنا کرد، - و یا فرمود: با خواهر خود - همینکه از مستى به خود آمد و فهمید که چه کرده ، در فکر چاره بر آمد، دخترش (و یا خواهرش ) گفت : اهل مملکت را جمع کن و به ایشان بگو که من معتقدم ازدواج با دختران جائز است ، و دستور بده که ایشان نیز با دختران خود ازدواج کنند، و این کار را حلال بدانند، شاه مردم را گرد آورد، ولى مردم حاضر نشدند او را در این عمل پیروى کنند، ناگزیر براى آتش زدن آنان زمین را کند و گودالى - اخدودى - درست کرده ، آن را پر از آتش ساخت ، و به یک یک آنان پیشنهاد کرد سنت او را بپذیرند، هر کس امتناع ورزید در آن اخدود افکند، و هر کس پذیرفت رهایش کرد.
مؤ لف : این معنا در الدر المنثور هم از عبد بن حمید از آن جناب روایت شده .
و از تفسیر عیاشى نقل مى کنند که به سند خود از جابر از امام باقر (علیه السلام ) روایت کرده که فرمود: على (علیه السلام ) شخصى را نزد اسقف نجران فرستاد تا بپرسد اصحاب اخدود چه کسانى بودند، اسقف پاسخى فرستاد امام فرمود اینطور که او پنداشته نبوده ، و به زودى من داستان اصحاب اخدود را برایتان مى گویم .
خداى عزوجل مردى از اهل حبشه را به نبوت برگزید، مردم حبشه او را تکذیب کردند، پیامبرشان با کفار نبردى را آغاز کردند ولى یارانش همه کشته شدند، و خود و جمعى از اصحابش اسیر شدند، آنگاه براى کشتنش گودالى درست نموده ، از آتش پر کردند، آنگاه مردم را جمع آورده گفتند هر کس بر دین ما است و دستور ما را گردن مى نهد کنار برود، و هر کس بر دین این مردم است باید به پاى خود (داخل ) در آتش شود، اصحاب آن پیامبر براى رفتن در آتش از یکدیگر سبقت مى گرفتند، تا نوبت به زنى رسید که کودکى یک ماهه در بغل داشت ، همینکه خیز گرفت تا در آتش شود ترس از آتش و ترحم درباره کودک بر دلش مستولى شد، ولى کودک یک ماهه اش به زبان آمد که مادر مترس ، من و خودت را در آتش بینداز، براى اینکه این مجاهدت در راه خدا، به خدا سوگند ناچیز است ، زن خود و کودکش را در آتش افکند، و این یکى از کودکانى است که در کودکى به زبان آمده .
مؤ لف : این معنا در الدر المنثور (نیز) از ابن مردویه از عبد اللّه بن نجى از آن جناب نقل شده .
و نیز الدر المنثور از ابن ابى حاتم از طریق عبد اللّه بن نجى از آن جناب نقل کرده که فرمود: پیامبر اصحاب اخدود، حبشى بود.
و نیز از ابن ابى حاتم و ابن منذر از طریق حسن از آن جناب روایت آورده که در تفسیر آیه اصحاب الاخدود فرمود: اهل حبشه بودند.
و بعید نیست از روایات وارده درباره اصحاب اخدود استفاده شود که داستان اصحاب اخدود یک داستان نبوده ، بلکه وقایع متعددى بوده که یکى در حبشه و یکى در یمن و یکى در عجم اتفاق افتاده ، و آیه شریفه مى خواهد به همه داستانها اشاره کند.
و در این میان روایات دیگرى نیز هست که از محل وقوع این داستان ساکت است .
منابع:
اثر گذاری ماهواره بر ارتباط عاطفی زوجین
گسترش و استفاده ی افراطی ماهواره با کارکرد متنوع خود و دگرگون سازی های پیوسته اش ، رفته رفته آسیب پذیر شده و استحکام خانواده را به مخاطره می اندازد ، در این صورت خانواده قوی ترین عامل دوام و رشد خود را که عاطفه و صمیمیت میان اعضاست ، به دست فراموشی می سپارد ،
برنامه های ماهواره به تدریج جای ارتباط بین فردی از نوع چهره به چهره را گرفته و توانسته اند فضای انفرادی را به جای فضای جمعی و اجتماعی خانواده حاکم کنند ، به گونه ای که در ابتدا به افزایش فردگرایی و کاهش جمع گرایی منجر شده و با رخنه در محیط گرم خانواده ترویج مفاسد دینی ، عفاف زدایی و ایجاد حس رقابت زن و شوهر نسبت به یکدیگر ، عامل مهمی در آسیب رساندن به انسجام خانواده شوند.
در کشورما بیشترین مخاطبان تلویزیون را زنان تشکیل می دهند همین باعث شده برنامه های این نوع شبکه ها با هدف قرار دادن شخصیت زن و القاء کردن فرهنگ غربی به او بتوانند شخصیت حقیقی زن مسلمان ایرانی را متزلزل ساخته و بنیان خانواده را به شدت تضعیف کنند.
در شبکه های ماهواره ای شدت بخشیدن به رقابتهای اقتصادی میان زن و مرد به جای پیوندهای عاطفی مستحکم نشده ،ارائه تعریف نادرست از زندگی مشترک ، موجب شده تا مفهوم عشق واقعی و تعهد به رقابت و سوء تفاهم تبدیل شود.
هالیوود کلمه ای است که توسط یک کافر مطرح شده است.هالیوود در واقع یعنی(چوب مقدس) و منظور آن چوبی است که در سحر و جادوگری کافران عصای جادوگری از آن ساخته شد و این اعتقاد وجود داشت که ساحرانی که مالک آن عصاها باشند میتوانند مردم را مسحور خود کرده و به کنترل در آورند.این بخش این کلمه حالت نمادی دارد اما مهم است که این بخش را نیز بفهمید که هالیوود مردم را مسحور خود کرده است.این یک حالت رویایی است که در آمریکا به آن ماشین رویا میگویند.برای مردم خیالها و فانتزی هارا به وجود می آورد و مردم را به حالت غیر عادی میبرد.چیزی که جالب است این است که چیزی که در سینما اتفاق می افتد فضای تاریکی است که مردم در آنجا به تلویزیون نگاه میکنند و در آن یک حالت خلسه و مسحور شدن اتفاق می افتد که به آن "حالت معلق بی ایمانی"میگویند.شما وارد یک حالت میشوید که دچار شک و بی ایمانی میشوید و بعد به حالتی وارد میشوید که به وسیله ی آن شروع به ایمان پیدا کردن میکنید.چیزی که به طور درونی میفهمید تصور است.مردم میروند و آنهارا تماشا میکنند و به دام آنها می افتند.مردم در طول فیلم گریه میکنند و تمام این تخلیه های هیجانی در این حالت اتفاق می افتد.خیلی از فیلمها این گونه هستند و این یک فاکتور مهم در مکانیزم کنترل است.این که به مردم اجازه داده میشود تا بروند و نوعی تخلیه هیجانی داشته باشند.که ارسطو راجع به فاکتور های مهم صحبت میکند:(یکی از فاکتور های لازم برای تراژدی ایجاد یک تجربه پالایش نفس است).به همین دلیل است که بیشتر فیلم ها و نیز خبر ها و چیزهایی مثل اینها برای این تمدن مهم هستند.همه ی مردم به این اخبار ها گوش میدهند و به خاطر دیدن حوادث غم انگیز دیگران,حس غم انگیز پالایش دهنده ای را تجربه میکنند و بعد احساس امنیت و رضایت برای تجربه شخصی خودشان از احساس خوشبختی فریبنده ای که در درون خود احساس میکنند.بنابراین اینها روش های بسیار ماهرانه و پیچیده ای هستند.شما بایستی بفهمید هالیوود باید تعداد بیشتری Marilyn monroes تولید کند تا شما را در رویاها سرگرم کند,تا شما زندگی خود را وقف این کنید که لذات دنیوی بیشتری به دست آورید.هالیوود همچنین علاقه زیادی دارد که خدایش را تکریم و ستایش کند که به جرعت میتوان گفت که تمام فیلم های پرفروش هالیوودی آخرالزمانی هستند و دارای نماد های عمیق فراماسونری هستند.هالیوود همیشه سعی کرده تا چهره فراماسونری را خوب جلوه دهد و بینندگان را فریب دهد تا فراماسون هارا انسانهای خوبی بدانند.خوب فیلم گنجینه ملی چه بود؟آن گنجی بود که شوالیه های معبد,در تالار های مخفی معبد حضرت سلیمان پیدا کردند اما بر خلاف گنجی از طلا و جواهرات که این فیلم به تصویر میکشد,چیزی که شوالیه ها پیدا کردن,کتابی بود که به آنها فنون رزمی و مخفی جادوگری و ستایش شیطان را یاد داد,و ار آن زمان تا کنون سعی در کنترل جهان کرده اند و اصرار دارند تا "نظم نوین جهانی" که اربابشان,شیطان برای آن کوشش میکند را روی کار بیاورند.
شب قَدر یا لَیلَةُ القَدر با فضیلتترین شب سال در فرهنگ اسلامی است که به صورت دقیق مشخص نیست کدامین شب سال است. بنابر روایات مشهور یکی از شبهای 19 یا 21 و یا 23 ماه رمضان است .
ضربت خوردن حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) در روز 19 ماه رمضان و به شهادت رسیدن ایشان در روز 21 ماه رمضان بر اهمیت این شبها نزد شیعیان افزوده است.
خداوند در قرآن مجید از شب قدر به بزرگی یاد کرده و سورهای نیز به نام «سوره قدر» نازل فرموده است.
در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمیرسد. شب قدر، شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح است. عبادت و احیا در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک سال انسانها و روزیها، عمرها و امور دیگر مشخص میشود. ملائکه در شب قدر بر زمین فرود میآیند، نزد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میروند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه میدارند. شبزندهداری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در شب قدر، بسیار توصیه شده است.
در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 40 قمری عبدالرحمن بن ملجم مرادی در مسجد اعظم کوفه کمین کرده و منتظر ورود امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(علیه السلام) شد. حضرت علی(علیه السلام) وارد محراب مسجد شدند و مشغول خواندن نماز گردیدند وزمانیکه سر از سجده اول برداشتند شمشیربرانابن ملجم بر فرق نازنین حضرت علی(علیه السلام) فرود آمد و سر مبارکشان را تا به محل سجده گاهش شکافت.
حضرت علی(علیه السلام) در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود: بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله، فزت و ربّ الکعبه؛ سوگند به خدای کعبه، رستگار شدم.
دو روز پس از ضربت خوردن حضرت علی (علیه السلام)، ایشان در 21 ماه رمضان به شهادت رسیدند.
وبدین گونه پیشوایی شایسته، امامی عادل، خلیفه ای حق جو، حاکمی دلسوز و یتیم نواز، کامل ترین انسان برگزیده خدا و جانشین بر حق محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله)، به دست شقی ترین و تیره بخت ترین انسان روی زمین، یعنی ابن ملجم مرادی ملعون، از پای درآمد و به سوی ابدیت و لقاء الله و هم نشینی با پیامبران الهی و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) رهسپار گردید و امت را از وجود شریف خویش محروم کرد.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
تصاویربدون شرح ازساختمان سرایدارمدرسه روستا
تشکروقدردانی ازآقای کریم حاتمی که دراین سالهابرای سیستم آمورشی روستازحمات زیادی کشیدند..
ان شالله باهمت اهالی، مسولین و مخصوصاخیرین روستا درآینده ای نزدیک شاهدافتتاح این مکان باشیم.
در تمامی ادیان، اوقات سحر بهترین موقع برای نیایش عنوان می شود و چه زیباست و دوست داشتنی است سحرهای ماه رمضان؛ خلوتی که کم تر دست می دهد تا به دور از غوغای بی حاصل روزانه که زندگی انسان ها را غرقه در خود ساخته است، این امکان فراهم آید تا دمی هم به خود بپردازیم و قصه دل های پرغصه را بازگوییم.
آن زمان که برادران خطاکار حضرت یوسف(علیه السلام) پدر را گفتند که: «برای ما استغفار کن»؛ حضرت یعقوب(علیه السلام) در پاسخ به این درخواست به آنان گفت: «به زودی در پیشگاه خدایم برایتان طلب بخشش می نمایم.» آن حضرت این فاصله زمانی را، از هنگام درخواست فرزندان تا زمان طرح تقاضا از خداوند، به این دلیل مطرح کرد تا وقت سحر فرا رسد و در آن هنگام از خداوند، بخشش آنان را طلب کند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نیز می فرمایند: «بهترین هنگامی که شما خداوند بزرگ را در آن می خوانید، وقت سحر است.»
چون امام حسن (ع) متولد شد، حضرت فاطمه زهرا به، پدرش علی (ع) عرض کرد: نامی برای او بگذار؛ علی (ع) فرمود: من در نام گذاری بر این کودک بر رسول خدا (ص) پیشی نمی گیرم. چون رسول خدا (ص) آمدند،، و آن کودک را در پارچه زردی
پیچیده ، به نزد آن حضرت بردند. حضرت فرمود: مگر من به شما نگفته بودم که او را در پارچه زرد نپیچید؟ سپس آن پارچه را به کنار زد و پارچه سفیدی گرفته و کودک را در آن پیچید، آنگاه رو به علی (ع) کرده فرموده : آیا او را نامگذاری کرده ای؟
عرض کرد: من در نامگذاری وی به شما پیشی نمی گرفتم! رسول خدا (ص) فرمود : من هم در نامگذاری وی بر خدا سبقت نمی جویم !
در این وقت خدای تبارک و تعالی به جبرئیل وحی فرمود که برای محمد پسری متولد شده ، به نزد وی برو سلامش برسان و تبریک و تهنیت گوی وبه وی بگو : براستی که علی نزد تو به منزله هارون است نزد موسی ، پس او را به نام پسرها هارون نام بگذار!
جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای تعالی به حضرت رسول اکرم (ص) تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: خدای تبارک و تعالی تو را مامور کرده که او را به نام پسر هارون نام گذاری. رسول خدا (ص) پرسید: نام پسر هارون چیست؟ عرض کرد: « شَبَر» فرمو: زبان من عربی است؟ عرض کرد: نامش را « حَسَن» بگذار ، و رسول خدا(ص) او حَسَن نامید.
طبرى در کتاب ذخائر العقبى روایت کرده، این گونه است که عمران بن سلیمان گفته:
«الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنة، ما سمیتبهما فى الجاهلیة»
(حسن و حسین دو نام از نامهاى اهل بهشت است که در زمان جاهلیتسابقه نداشته است.)
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع:
بحارالانوار،ج 43، ص 238.
ملحقان احقاق الحق، ج10،ص448