در گذشته ای نه چندان دور ، با گذر از کوی و برزن روستاها بوی نان محلی به مشام می رسید، زنانی که عطر خوب نان تازه پخته شده از چند فرسخی خانههایشان به مشام میرسید و نه تنها اهالی بلکه مسافرانی هم که به روستا سفر می کنند محال بود از این نوع نان محلی میل نکنند اما گویا تکنولوژی تنورها را نیز با خود بلعیده است و دیگر در کمتر روستایی زنان به پخت نان های محلی و تنوری می پردازند .
در دهه های گذشته زندگی روستایی تغییرات متعددی را از سر گذرانده است که نمود و ماحصل نهایی این تغییرات را می توان در سبک زندگی روستایی مشاهده نمود.
درسال های اخیر وجود نانوای ماشینی، کم شدن سهمیه آرد خانوارها، برچیده شدن تنورهای سنتی و رغبت کم بانوان روستا ،پخت نان محلی همانند گذشته دیگر در روستا رواج ندارد و دیگر بوی خوش نان گرم روستایی کمتر به مشام می رسد.
بوی صبح بخیرهای گرم و درست کردن نان محلی در هوای سرد زمستان که همیشه به عنوان برکت و با ارزش ترین نعمت الهی مورد احترام بود گویا این سنت هم همانند بسیاری از سنت های دیگر روستاهایمان به فراموشی سپرده می شود.
امروزه شهری شدن با تمام ابعادش در روستاها نمایان است، سبک زندگی جدیدی در حال شکل گیری است که روستا را از حالت قدیمی خارج کرده در حالی که متاسفانه از شهر شدن هم خبری نیست، در نتیجه خیلی چیزها را از دست دادیم که برای بدست آوردنش زمان طولانی صرف شده بود.
دیگر بوی نان محلی در کوچه های روستا به مشام نمی رسد، دیگر سفره روستاییان پر از مواد غذایی نیست که حاصل دسترنج خودش باشد، تصور کنید امروز روستایی شیر و گوشت و تخم مرغ تازه ندارد، تقریبا مغازه های موجود در روستا همه مایحتاج آنها را در اختیارشان قرار می دهد، تلویزیون جای شب نشینی ها را گرفته، روستاییان که در فصل بیکاری کنار دیوارهای افتابگیر می نشستند و مشکلات را مطرح می کردند و با هم در حل آن می کوشیدند به کنج خانه ها پناه برده اند، کم کم از احوال یکدیگر بی خبراند.
ای کاش به فکر سنت ها و فرهنگ روستا باشیم تا آنها از بین نروند، مثل روز روشن است که با از بین رفتن فرهنگ روستا چه مشکلاتی پیش خواهد آمد.
غفلت
«به عارفی گفتند: ای شیخ! دل های ما خفته است که سخن تو در آن اثر نمی کند چه کنیم ؟ گفت: کاش خفته بودی که هرگاه خفته را بجنبانی ، بیدار می شود؛ حال آنکه دل های شما مرده است که هر چند بجنبانی ، بیدار نمی شود.»
تکبر
«آورده اند که روزی عابدی نمازش را به درازا کشید و چون نگریست مردی را دید که به نشانه خشنودی در وی می نگرد ، عابد او را گفت : آنچه از من دیدی ، تو را به شگفتی نیاورد که ابلیس نیز روزگاری دراز، با دیگر فرشتگان به پرستش خدا مشغول بود و سپس چنان شد که شد .»
ما فعالان فضای مجازی بیکار نیستیم !
ما فعالان فضای مجازی بیکار نیستیم !
گاهی از ما پرسیده می شود که:
چرا اینقدر برای فضای مجازی وقت میگذارید، مگر بیکارید؟
ما در فضای مجازی به دنبال تفریح و سرگرمی نیستیم.
به دنبال پر کردن اوقات فراغت هم نیستیم .
به دنبال اسم و رسم نیستیم.
به دنبال التماس دعا از مسؤلین نیستیم.
به دنبال ریا و خود نمایی و تظاهر نیستیم.
نگاه ما به فضای مجازی متفاوت است .
ما فضای مجازی را یک جبهه جنگ می دانیم.
جنگ همیشه با شلیک توپ و تفگ نیست .
فضای مجازی میدان مبارزه است و مبارزه بوده و هست و خواهد بود ،فقط شکل و نوع آن تفاوت کرده است .
مبارزه مرد میخواهد نه انسان بیکار.
همانطور که در دوران جنگ مسلحانه و به تعبیری "جنگ سخت" مردانی حضور یافتند که :
خانواده داشتند،
درس و دانشگاه داشتند،
کار و زندگی داشتند.
بیکار نبودند ،ولی بزرگترین کارشان شد دفاع از اسلام و انقلاب و از همه چیز خود گذشتند و ایثار نمودند.
اکنون نیز در میدان "جنگ نرم" باید حضور یافت. ما که لیاقت بیش از این را نداریم و از هیچ چیزمان نگذشتیم جز اوقات فراغت خود برای دفاع به حد توان و وسع خود.
لا یکلف الله نفسا الا وسعها
به فرموده رهبر انقلاب؛
فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد.
و عرصه فرهنگی عرصه جهاد است.
اگر از فضای مجازی غافل شویم اگر نیروهای مؤمن و انقلابی این میدان را خالی کنند مطمئنا ضربه خواهیم خورد.
هر کس به اندازه وسع و توان و هنر خود باید در این میدان حضور یابد .
گاهی انسان حرف حق را می تواند با استدلال قوی و با زبان شیوا و هنرمندانه بیان کند که این حرف به گوش و چشم هزاران و شاید میلیونها مخاطب برسد .
گاهی شاید ما حرفی برای گفتن نداشته باشیم اما می توانیم انعکاس کارهای خوب و هنری دیگران در فضای مجازی بشویم .
گاهی با یک کلام ،یک جمله می توانیم باعث تقویت روحیه جناح مؤمن انقلابی فعال در فضای مجازی بشویم.
آیه:(1-5)
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ النَّازِعَاتِ غَرْقاً
وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطاً
وَ السَّابِحَاتِ سَبْحاً
فَالسَّابِقَاتِ سَبْقاً
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً
ترجمه:
سوگند به فرشتگانى که جان (کافران) را به سختى مى گیرند.
سوگند به فرشتگانى که جان (مؤمنان) را به آسانى و نشاط مى گیرند.
سوگند به فرشتگانى که (در انجام فرمان الهى) به سرعت شناورند.
و (در انجام مأموریّت) بر یکدیگر سبقت گیرند.
و امور (بندگان) را تدبیر کنند.
نکته ها:
«نزع» به معناى جدا کردن با کندن و کشیدن است. «غرق» و «اغراق» به معناى شدت است. «نشط» به معناى گشودن گره است و نشاط یعنى آنکه عقده هاى روحى باز شوند. بر خلاف بعضى انسانها که نمازشان با کسالت و انفاقشان با کراهت است، فرشتگان الهى در انجام مأموریّتها با نشاط هستند. «ناشط» به کسى گویند که کارى را با رغبت انجام مى دهد. همچنین این کلمه، در مورد کسى که سطل آب را از چاه بیرون مى کشد، گفته مى شود، گویا فرشتگان جان مؤمنان را به آرامى بیرون مى کشند.
«نازعات» و «ناشطات» در واقع دو وصف براى طایفهاى از فرشتگان است و چون کلمه «طائفة» مؤنث است این صفات نیز مؤنث آمده است.
«سابحات» از «سبح» به معناى حرکت سریع در آب یا هواست. اشاره به اینکه فرشتگان در انجام مأموریّتهاى الهى سریع و چابک هستند.
به فرموده حضرت على (علیه السلام) ، فرشتگان با آرامى و رفاقت جان مؤمنین را مى گیرند. «یقبضون ارواح المومنین یسلّونها سلاً رفیقا»
سوگند خداوند به فرشتگان، هم نشانه اهمیّت و جایگاه فرشتگان در نظام هستى است و هم اهمیّت امرى که برایش سوگند یاد شده است.
ممکن است پنج صفتى که در این آیات آمده، براى پنج گروه فرشته باشد و ممکن است براى یک گروه باشد، به این معنا که به محض صدور فرمان از جا کنده و با نشاط پیگیرى و با سرعت حرکت مى کنند و از یکدیگر سبقت مى گیرند تا فرمان را مدبّرانه انجام دهند.
پیام ها:
1- هر کس دل بسته تر به مادیات باشد، دل کندنش از آن سخت تر خواهد بود. «والنازعات غرقا»
2- لحظه مرگ، آغاز پاداش و کیفر است. «غرقا، نشطا»
3- هر دسته از فرشتگان مأمور کارى مخصوص اند.«النازعات، الناشطات، السابحات»
4- نشاط داشتن در انجام مأموریّت یک ارزش است. «والناشطات نشطا»
5 - تمام هستى میدان کار فرشتگان است. «والسابحات سبحاً»
6- فرشتگان در انجام مأموریّت الهى بر یکدیگر سبقت مى گیرند. «فالسابقات»
7- فرشتگان، کار خود را به نحو احسن انجام مى دهند. «غرقا، نشطاً، سبحاً، سبقاً»
8 - با اینکه تدبیر هستى با خداست: «یدبّر الامر»(12) ولى خداوند به فرشتگان نیز اجازه تدبیر داده است. «فالمدبّرات امرا»
9- فرشتگان در اداره و تدبیر مهارت لازم را دارند. «فالمدبّرات امرا»
10- تدبیر و مدیریّت امور، نیازمند نشاط و سبقت و چابکى است. «الناشطات، السابحات، السابقات، المدبّرات»
11- نظام هستى تصادف نیست، بر اساس تدبیر است. «فالمدبّرات...»
12- تدبیر ارزشى است که به خاطر آن مى توان سوگند یاد کرد. «فالمدبّرات امراً»
(تفسیر نور)
داستانهای طنز بهلول
یکی از مستخدمین خلیفه هارون الرشید ماست خورده و مقداری از آن در ریشش ریخته بود.
بهلول از او سوال نمود: چه خوردهای؟
مستخدم برای تمسخر گفت: کبوتر خوردهام.
بهلول جواب داد: قبل از آنکه بگویی من دانسته بودم.
مستخدم پرسید: از کجا میدانستی؟
بهلول گفت: فضلهای بر ریشت نمودار است.
*****************************************
دوست بهلول
شخصی که سابقه دوستی با بهلول داشت روزی مقداری گندم به آسیاب برد. چون آرد نمود، بر الاغ خود سوار کرد و چون نزدیک منزل بهلول رسید، اتفاقاً خرش لنگ شد و به زمین افتاد. آن شخص چون با بهلول سابقه دوستی داشت او را صدا زد و درخواست نمود تا الاغش را به او بدهد و بارش را به منزل برساند.
بهلول گفت: عجب دوست احمقی هستی. تو پنجاه سال با من رفیقی، حرف مرا باور نداری ولی حرف الاغ را باور مینمایی؟!
*****************************************
بهلول و جمع خرها
روزی بهلول، پیش خلیفه هارون الرشید نشسته بود. جمع زیادی از بزرگان خدمت خلیفه بودند. طبق معمول، خلیفه هوس کرد سر به سر بهلول بگذارد. در این هنگام صدای شیهه اسبی از اصطبل خلیفه بلند شد.
خلیفه به مسخره به بهلول گفت: برو ببین این حیوان چه میگوید، گویا با تو کار دارد.
بهلول رفت و برگشت و گفت: این حیوان میگوید مرد حسابی حیف از تو نیست با این خرها نشستهای. زودتر از این مجلس بیرون برو. ممکن است که خریت آنها در تو اثر کند.
*****************************************
بهلول و مرد شیاد
بهلول سکه طلائی در دست داشت و با آن بازی مینمود. شیادی چون شنیده بود بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت: اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه را که به همین رنگ است به تو میدهم!
بهلول چون سکههای او را دید دانست که سکههای او از مس است و ارزشی ندارد؛ به آن مرد گفت: به یک شرط قبول مینمایم. اگر سه مرتبه مانند الاغ عرعر کنی.
شیاد قبول کرد و مانند خر عرعر نمود.
بهلول به او گفت: تو با این خریت فهمیدی سکهای که در دست من است از طلاست چگونه من نفهمم که سکههای تو از مس است؟
*****************************************
بهلول و دنبه
روزی بهلول نزد هارون الرشید رفت و درخواست مقداری پیه کرد تا با آن پیه پیاز، که نوعی غذای ارزان قیمت برای مردم فقیر بوده، فراهم سازد.
هارون به خدمتکارانش گفت مقداری شلغم پوست کنده نزد او بیاورند تا شاهد عکسالعمل بهلول باشند و بیازمایند که آیا او میتواند میان پیه و شلغم پوستکنده تمایزی قائل شود یا خیر؟
بهلول نگاهی به شلغمها انداخت. آنها را به زبانش نزدیک کرد، بو نمود و بعد گفت: نمیدانم چرا از وقتی که تو حاکم مسلمانان شدهای، چربی هم از دنبه رفته است.
*****************************************
شکار رفتن بهلول و هارون الرشید
روزی خلیفه هارون الرشید و جمعی از درباریان به شکار رفته بودند. بهلول با آنها بود. در شکارگاه آهویی نمودار شد. خلیفه تیری به سوی آهو انداخت ولی به هدف نخورد.
بهلول گفت: احسنت!
خلیفه غضبناک شد و گفت: مرا مسخره میکنی؟
بهلول جواب داد: احسنت من برای آهو بود که خوب فرار نمود.
*****************************************
حمام رفتن بهلول
روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بیاعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند.
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت و این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند؛ ولی با این همه سعی و کوشش کارگران، موقع خروج از حمام بهلول فقط یک دینار به آنها داد.
بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز میپردازم تا شماها ادب شوید و رعایت مشتریهای خود را بنمایید.
***************************************
روزی خلیفه از بهلول پرسید: تا به امروز موجودی احمقتر از خود دیدهای؟
بهلول گفت: نه والله این نخستین بار است که میبینم.
*******************************************
بهلول پای پیاده بر راهی میگذشت.
قاضی شهر او را دید و گفت: شنیدهام الاغت سقط شده و تو را تنها گذاشته است.
بهلول گفت: تو زنده باشی یک موی تو به صد تا الاغ من میارزد.
*****************************************
بهلول و ثروتمند
شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به سُخره بگیرد.
به بهلول گفت: هیچ شباهتی بین من و تو هست؟
بهلول گفت: البته که هست.
مرد ثروتمند گفت: چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟
بهلول جواب داد: دو چیز ما شبیه یکدیگر است، یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است.
*****************************************
بهلول و دیدن شیطان
روزی مردی زشت و بداخلاق از بهلول سوال نمود که خیلی میل دارم که شیطان را ببینم.
بهلول گفت: اگر آئینه در خانه نداری در آب زلال نگاه کن، شیطان را خواهی دید.
*****************************************
مسجد بهلول
روزی مسجدی میساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه میکنید؟ گفتند: مسجد میسازیم؛ گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول میخواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» و شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول»، ناراحت شدند، بهلول را پیدا کرده به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد میکنی؟!
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساختهایم؟ فرضاً مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساختهام، خدا که اشتباه نمیکند.
طرزتهیه زولبیاوبامیه درخانه
زولبیا و بامیه
زولبیا و بامیه از شیرینی ها معروف و بسیار پر طرفدار ایرانی هستند که به عنوان شیرینی مناسبتی در ماه مبارک رمضان برای افطار و سحری مورد استفاده قرار می گیرند. شیرینی بامیه شباهت زیادی به شیرینی لگیمات عربی دارد.
با مقدار موادی که در این دستور شیرینی پزی قرار گرفته است می توانید برای 6 نفر زولبیا و بامیه تهیه کنید. در صورتی که می خواهید مقدار کمتر یا بیشتری زولبیا و بامیه تهیه کنید کافیست مقدار مواد را ضرب یا تقسیم کنید.
مواد لازم برای 6 نفر
مواد لازم شربت زولبیا و بامیه
- شکر 2 لیوان
- آب 1?5 لیوان
- گلاب ¼ لیوان
- آبلیمو ½ قاشق چایخوری
- زعفران دم کرده 1 قاشق غذاخوری
دستور تهیه
طرز تهیه شربت زولبیا و بامیه
برای تهیه شربت زولبیا و بامیه ابتدا آب را در یک قابلمه کوچک می ریزیم و روی حرارت قرار می دهیم و شکر را به آب اضافه می کنیم و مرتب هم می زنیم تا کاملا شکر در آب حل شود و زعفران دم کرده را می افزاییم و آبلیمو و گلاب را نیز اضافه می کنیم
و تامل می کنیم تا مواد به خورد هم بروند و همین طور شربت قوام بگیرد و کمی غلیظ شود. بعد از اینکه شربت غلیظ شد آنرا از روی حرارت بر می داریم و کنار می گذاریم تا خنک شود و بعد در یخچال قرار می دهیم تا خنک شود.
مواد لازم برای 6 نفر
مواد لازم زولبیا
- ماست ¼ لیوان
- نشاسته 50 گرم
- اسانس هل 2 قطره
- کره ½ قاشق چایخوری
- گلاب 1 قاشق غذاخوری
- روغن مایع به اندازه کافی
- آرد سفید 1 قاشق غذاخوری
- جوش شیرین ¼ قاشق چایخوری
دستور پخت
طرز تهیه زولبیا
برای تهیه شیرینی زولبیا ابتدا نشاسته را در کاسه ای بزرگ می ریزیم و ماست را به آن اضافه می کنیم و با هم مخلوط می کنیم تا یکدست شوند و به مدت 5 دقیقه کنار می کذاریم.سپس کره را از یخچال بیرون می آوریم و می گذاریم تا نرم شود.
پس از گذشت 5 دقیقه کاسه مخلوط ماست و نشاسته را می آوریم و آرد را کم کم به آن ها اضافه می کنیم و هم می زنیم و کره را نیز می افزاییم و خوب مخلوط می کنیم تا مایه زولبیا یکدست شود. بعد گلاب ، اسانس هل و جوش شیرین را به مایه اضافه می کنیم
و مجددا مواد را مخلوط می کنیم تا مایه غلظتی شبیه به ماست داشته باشد.اگر دیدید مایه سفت شده است می توانید کمی گلاب اضافه کنید. سپس در یک ظرف مانند یک تابه روغن به حدی می ریزیم که استخر روغن داشته باشیم و زولبیا ها راحت در ان شناور باشند
و تابه را روی حرارت کم می گذاریم تا به مرور زمان روغن داغ شود.مایه زولبیا را در قیف می ریزیم و قیف را بالای تابه نگه می داریم و خیلی سریع قیف را فشار می دهیم و مایه زولبیا بیرون می آید و سریع دستمان را مانند دایره می چرخانیم
تا زولبیا که از قیف بیرون می آید و داخل روغن ریخته می شود به شکل یک دایره در بیاید.می توانید اگر قیف ندارید مایه را در جا سسی بریزید تا راحت تر مایه بیرون بیاید و شکل بگیرد.شربت آماده شده از قبل را حتما در یخچال قرار می دهیم تا سرد شود
و زمانی که زولبیا ها سرخ شدند از روغن بیرون می آوریم و در توری فلزی قرار می دهیم به مدت 1 دقیقه تا روغن اضافه آن خارج شود و بعد در شربت قرار می دهیم تا به مدت 5 دقیقه در شربت سرد بماند و طعم دار شود
و مجددا از شربت که بیرون آوردیم زولبیا را در توری قرار می دهیم تا شربت اضافه آن خارج شود. تمامی زولبیا ها را به همین صورت آماده می کنیم و در ظرف می چینیم و روی آن سلفون می کشیم و در یخچال قرار می دهیم تا خنک شود و نوش جان کنید.
مواد لازم برای 6 نفر
مواد لازم بامیه
- آرد ½ پیمانه
- آب ½ پیمانه
- کره 25 گرم
- تخم مرغ 1 عدد
- شکر 1 قاشق غذاخوری
- روغن مایع به اندازه کافی
- بکینگ پودر یک چهارم قاشق چایخوری
دستور پخت
طرز تهیه بامیه
برای تهیه شیرینی بامیه ابتدا آب را در قابلمه ای می ریزیم و کره را به آن اضافه می کنیم و روی حرارت می گذاریم تا به جوش بیاید یعنی آب کاملا قل بزند و بعد بکینگ پودر را با آرد مخلوط می کنیم و یکدفعه به آب در حال جوش اضافه می کنیم
و خوب مخلوط می کنیم همین طور روی حرارت ملایم هست مخلوط می کنیم ،ابتدا کمی سفت است اما همچنان به مخلوط کردن ادامه می دهیم و لای خمیر را باز می کنیم و مجددا جمع می کنیم تا اگر آب لابه لای خمیر مانده است
بیرون بیاید و خوب که مخلوط شد خمیر را کنار می گذاریم تا خنک شود.البته باید دقت داشته باشیم که منظور از خنکی سرد شدن خمیر نیست چون اگر خمیر کاملا سرد شود زمانی که تخم مرغ را به ان اضافه می کنیم خیلی دیر جذب خمیر می شود
و اگر هم خمیر داغ باشد زمان اضافه کردن تخم مرغ در خمیر می پزد پس منظور از خنک شدن خمیر این است که کمی گرم باشد. آن وقت در ظرف کوچک گودی روغن زیادی می ریزیم به طوری که یک استخر روغن داشته باشیم و روی حرارت کم می گذاریم
تا روغن به مرور زمان داغ شود.اگر می خواهید زولبیا با بامیه درست کنید پس حتما اول زولبیا را سرخ کنید و بعد بامیه ها را چون بامیه تخم مرغ دارد و ممکن است روغن کف کند. سپس زمانی که خمیر کمی خنک شد، تخم مرغ را به خمیر اضافه می کنیم
و با همزن برقی خوب هم می زنیم و ابتدا خمیر تیکه تیکه می شود و از هم جدا می شوند ولی همچنان به هم زدن ادامه می دهیم تا خمیر یکدست شود. بامیه نیاز به هم زدن زیاد دارد پس اگر احساس کردید هنوز خمیر سفت است
می توانید نصف یک عدد تخم مرغ دیگر به آن اضافه کنید و مجددا هم بزنید تا یکدست شود. خمیر آماده شده را در قیف می ریزیم و قیچی تمیز را در روغن فرو می کنیم تا زمان بریدن زولبیا ها به آن ها نچسبد و قیف را بالای ظرف روغن که داغ شده است
نگه می داریم و قیچی را در دست دیگرمان می گیریم و قیف را فشار می دهیم تا مایه بامیه بیرون بیاید و به اندازه دلخواه که بیرون آمد قیچی می زنیم و داخل روغن می افتد.پشت سر هم به اندازه ای که ظرف روغن ظرفیت داشته باشد
و بامیه ها به یکدیگر نچسبند از بامیه در روغن قرار می دهیم و می گذاریم تا خوب با حرارت کم مغز پخت و سرخ شوند.با یک قاشق بامیه ها را در روغن تکان می دهیم تا به هم نچسبند.سپس شربت سرد را از یخچال بیرون می آوریم
و بامیه ها که سرخ شدن به مدت 2 دقیقه در شربت قرار می دهیم تا شربت جذب بامیه ها شود و بعد از شربت خارج می کنیم و در توری می گذاریم و بعد در ظرف مورد نظر آن ها را می چینیم و با چای نوش جان کنید.
گلچینی از فرمایشات حضرت علی (ع)
برگرفته از نهج البلاغه
***
1.قدر هر کس به قدر همت اوست.و راستگویی هرکس به قدر مروت اوست. وشجاعت هرکس به قدر حمیت اوست. وعفت هر کس به قدر غیرت اوست.
2.پیروزی به دور اندیشی است،ودور اندیشی به جولان دادن اندیشه ، واندیشه به نگاه داشتن اسرار است.
3.سینه عاقل صندوقچه اسرار اوست. خوشرویی دام دوستی است. بردباری گور عیبهاست.
4.چون بر دشمن خود پیروز شدی بخشش او را شکر پیروزیت قرار بده.
5.ناتوان ترین مردم کسی است که از یافتن دوست ناتوان باشد، و ناتوانتر از او کسی است که دوستی راکه یافته از دست بدهد.
6.از لغزشهای جوانمردان چشم بپوشید، که هیچ یک از آنها نلغزد مگر آنکه دست خدا دستش را بگیرد و از زمین بلند کند.
7.ترس قرین نومیدی است،و شرم بیجا موجب محرومی است. فرصت چون ابر می گذرد،پس فرصتهای نیک را غنیمت شمارید.
8. هر که عملش سبب عقب ماندگی او شود، نسبش او را جلو نیندازد.
9. هیچکس چیزی را در دل نهان نمیدارد،مگر آنکه در سخنان ناسنجیده و رنگ رخساره اش آشکار می شود.
10. تا درد با تو می سازد تو نیز با درد بساز و خود را از پا نینداز.
11. برترین پارسایی نهان داشتن پارسایی است.
12. بخشنده باش اما اسرافکار مباش، حسابگر باش اما سختگیر مباش.
13. زبان خردمند پشت دل اوست ودل بی خرد پشت زبان او.
14. گناهی که آزرده خاطرت سازد ، نزد خدا بهتر است از کار نیکی که به خود پسندیت اندازد.
15. بخشندگی آن است که ابتداء صورت گیرد. اما بخشندگی پس از درخواست، یا از روی شرم است و یا از بیم بدگویی
16. توانگری در غربت،وطن است و تهیدستی در وطن، غربت است.
17. مال ریشه و مادهُ شهوات است.
18. زن عقربی است که نیش آن شیرین است.
19. هر گاه تو را درودی گفتند، در پاسخ آن درودی بهتر بگو. و هرگاه دست احسانی به سوی تو دراز شد ، آن را به احسانی بیشتر پاداش ده، با این حال فضیلت از آن کسی است که سلام و احسان را آغاز کرده است.
20. از دست دادن دوستان، غربت و تنهایی است.
21. از بخشش کم شرم مکن، که محروم ساختن سائل کمتر از آن است.
22. هرگاه نشد آنچه خواستی، باکی نداشته باش که در چه حال هستی.
23. ارزش هر کس به قدر هنر اوست.
24. بی ارج ترین دانشها آن است که بر سر زبان بماند، و پر ارج ترین آنها دانشی است که بر اعضا و جوارح انسان آشکار باشد.
25. غیرت زن کفر استو غیرت مرد ایمان.
26. نماز مایه تقرب هر پرهیزگاری به خداست. و حج جهاد هر ناتوانی است. وهر چیز زکاتی داردو زکات بدن روزه است. و جهاد زن خوب شوهرداری کردن است.
27. دوستی با دیگران نیمی از خرد است.
28. چه بسیار روزه دارانی که از روزهُ خود جز گرسنگی و تشنگی بهره ای نبرند. وچه بسیار شب زنده دارانی که از شب زنده داری خود جز بیداری و رنج نصیبی نگیرند. و خوشا خواب زیرکان و افطارشان.
29. برادرت را با نیکی به او شرمنده ساز و شرش را با بخشش به او دور گردان.
30. هرکه از رأی و اندیشه دیگران استقبال کند مواضع خطا را خواهد شناخت.
31. هرگاه از کاری واهمه داری خود را به میان آن درانداز، زیرا سختی پرهیز از آن، سخت تر از خود کاری است که از آن بیم داری.
32. ابزار ریاست بردباری و پر حوصلگی است.
33. با پاداش دادن به نیکوکار بدکار را از کار بدش بازدار.
34. لجاجت اندیشه درست را از بین میبرد.
35. طمع ورزی بردگی همیشگی است.
36. دلها میل و هوایی و اقبال و ادباری دارند، پس به هنگام میل و اقبال آنها سراغشان روید و آنها را به کار گیرید ، زیرا دل را هرگاه به کاری نا خواسته وادارند کور شود و فهم و بصیرت خود را از دست بدهد.
37. خود پسندی آدمی یکی از حسودان عقل اوست.
38. در دگرگونی احوال است که گوهر مردان شناخته میشود.
39. بهترین خصال زنان بدترین خصال مردان است و آنها عبارتند از: تکبر، ترس و بخل.زیرا هرگاه زن متکبر باشد کسی را به خود راه ندهد. و چون بخیل باشد از مال خود و شوهرش نگاهداری کند. و چون ترسو باشد از هر چه پیش پایش قرار گیرد می هراسد و به کارهایی که مصلحت او نیست اقدام نمیکند.
40. کرم و جوانمردی بیش از خویشاوندی مهر می آورد.
41. خدای سبحان را به گسستن عزم ها، و باز شدن گره اراده ها وشکستن تصمیم ها شناختم.
42. خشم و تند خویی نوعی دیوانگی است، زیرا صاحبش پشیمان میشود، و اگر پشیمان نشد دیوانگی اش استوار است.
43. وفاداری با بی وفایان، در نزد خدا بی وفایی است. وبی وفایی با بی وفایان در نزد خدا وفاداری است.
44. تندرستی محصول کم حسدی است.
45.حسد بردن دوست نشان خلل در دوستی است.
46. از دستت نرفته است مالی که نابودی آن مایهُ پند و عبرتت شده است.
47. میوه کوتاهی کردن پشیمانی است، و میوه دور اندیشی سلامتی است.
48. هرکه خود را در موارد تهمت قرار دهد، نباید کسی را که به او بد گمان شده سرزنش کند.
49. علم بهتر از مال است، علم تو را پاس می دارد و مال را تو پاس می داری. هزینه کردن از مال می کاهد و علم با هزینه کردن افزایش می یابد. و احسان مالی با از میان رفتن مال از میان می رود.
50. صبر به اندازه مصیبت نازل می شود. و هر که به وقت مصیبت(از روی بی تابی) بر زانو زند عملش(اجرش) تباه گردد.
مضرات قلیان بر سلامت انسان
مصرف قلیان آشکارا نشان داده است که تاثیرات مضری بر دو عضو حیاتی بدن به نام ریهها و قلب دارد. سرطان ریه، سرطان مری، بیماری انسدادی ریوی مزمن، آمفیزم، پایین بودن وزن هنگام تولد نوزاد، افزایش حملات آسم و ذاتالریه برخی از خطرات مربوط به کشیدن قلیان هستند.
یک سری باورهای نادرست و واقعیت درباره کشیدن قلیان وجود دارد که برای شما بیان می کنیم:
باور غلط 1- ازآنجا که تنباکوی قلیان از طریق آب فیلتر میشود، کلیه مواد مضر آن تصفیه میشود.
واقعیت 1- کشیدن تنباکو از طریق آب، مواد سرطانزای آن را تصفیه نمیکند. این دود میتواند به اندازه دود سیگار اثر مخرب بر روی ریه و قلب داشته باشد.
باور غلط 2- استنشاق دود قلیان ریهها را نمیسوزاند، به همین دلیل مضر نیست.
واقعیت 2- دود قلیان وقتی استنشاق میشود، ریهها را نمیسوزاند، زیرا از طریق آبی که در پایین آن قرار دارد خنک میشود. با اینکه دود خنک میشود، اما هنوز هم حاوی مواد سرطانزایی است که برای بدن مضر است.
باور غلط 3- کشیدن قلیان سالمتر از کشیدن سیگار است.
واقعیت 3- دود قلیان به همان اندازه دود سیگار مضر است. قلیان به طریقی متفاوت دود تولید میکند: دود سیگار از سوختن تنباکو ایجاد میشود، در حالی که دود قلیان از طریق گرم شدن تنباکویی که در کاسهای بالای آن قرار دارد از طریق زغال تولید میشود. محصول نهایی آن یعنی دود، یکسان است که حاوی مواد سرطانزا است.
باور غلط 4- کشیدن قلیان به اندازه کشیدن سیگار اعتیادآور نیست، زیرا نیکوتین ندارد.
واقعیت 4- تنباکوی قلیان هم مثل تنباکوهای معمولی حاوی نیکوتین است. در واقع، در یک جلسه 60 دقیقهای قلیان، فرد در معرض حجم دودی 100 تا 200 مرتبه بیشتر از یک سیگار قرار میگیرد.
باور غلط 5- تنباکوی گیاهی قلیان سالمتر از تنباکوی معمولی است.
واقعیت 5- این هم مثل کشیدن سیگار گیاهی یا "طبیعی"، فرد را در معرض مواد سرطانزا قرار میدهد.
مصرف سیگار و قلیان موجب پوکی استخوان می شود.
مصرف سیگار و قلیان موجب اختلال در جذب کلسیم و ساخت استخوان، یائسگی زودرس، کاهش وزن و تخریب هورمون های جنسی می شود که به تسریع پوکی استخوان می انجامد. مصرف الکل نیز با کم کردن فعالیت سلول های سازنده استخوان موجب پوکی استخوان می شود.
مخاطرات پزشکی قلیان
تنباکویی که در قلیان مصرف می شود غالبا" از نوع نامرغوب ترین تنباکوهاست. آلودگی این تنباکوها به یک نوع باکتری موسوم به کوکسی گرم مثبت و یک نوع قارچ موسوم به آسپرژیلوس به اثبات رسیده است . تحقیقات نشان داده است مصرف این تنباکوها آسیبهای جبران ناپذیری به ریه و دستگاه تنفس انسان وارد میکند و علاوه بر سرطانزا بودن این مواد دخانی بیماری پنومونی را بطور چشمگیری در مصرف کنندگان افزایش میدهد. همچنین تفاله های تنباکو که باید در زباله دان ریخته و معدوم شوند در قلیان مصرف می گردند پس در اصلی ترین بخش، پدیده قلیان که تنباکوی آن است، از زیانبارترین و بدترین نوع تنباکو استفاده می شود که نمی توان آن را کم خطر از مصرف سیگار دانست. دیدگاه کارشناسی در امور دخانیات براین است که درصد سرطان زایی از نوع حاد آن در کسانی که قلیان می کشند، بیش از افرادی است که معتاد سیگارند. برخلاف تصوراتی که قلیان را اعتیادآور نمی پندارند، این پدیده به علت بالا بودن میزان نیکوتین در خون، خاصیت اعتیادآوری دارد، نکته قابل توجه اینکه این تنباکوها به علت نا مرغوب بودن قابل استفاده در سیگار نبوده و به همین دلیل آن را با انواع مواد شیمیایی و اسانس میوه ترکیب می کنند و به اسم توتون میوه ای می فروشند که این امر بیماری زایی دود آن را چند برابر می کند. ضرر قلیان میوه ای بیشتر از قلیان معمولی است.
پویش نه به قلیان،نه به سیگار
گویشهای بلوچی میناب یکی از غنی ترین گویش های محلی کشور است اما این فرهنگ بومی و محلی به مرور از کانون صحبتهای مردم دور می شود و برخی اصطلاحات این لهجه رو به فراموشی است.
کم تر استانی در کشور یافت می شود که به زبان و گویش محلی شان در آن ها صحبت نشود در گذشته اکثر روستاهای میناب با گویش بلوچی باهم حرف میزنند، اما گویش بلوچی در روستاهای میناب کم کم در حال فراموشی است.
یکی از دلایل فراموشی این گویش محلی را خجالتزدگی افراد بومی بهخاطر گویش محلی در برابر افراد غیربومی دانست و برخی از مردم از این مساله رنج میبرند که روستایی و یا به اصطلاح بیکلاس خوانده شوند و بههمین علت گویش مرکز را بر گویش خود ترجیح میدهند.
بهنظر میرسد از بینرفتن آثار باستانی همانقدر تاسف برانگیز است که نابودشدن یک گویش یا زبان خاص، زیرا پیامد منسوخشدن این گویشها، از بین رفتن تاریخ و فرهنگ شفاهی، قصهها، ضربالمثلها، خاطرات است.
از بین رفتن واژگان و گویشهای محلی، ورود تکنولوژی و افراد غیربومی به منطقه دانست و بسیاری از واژگان غیربومی را از این طریق وارد گویش محلی خود میکنیم.
والدین در مرگ گویش محلی بیتقصیر نیستند، پدر و مادرها امروزی به جای این که فرهنگ و این زبان مادری گذشته را برای نسل های بعدحفظ کنند متاسفانه کودکان رومجبوربه یادگیری غیرزبان مادری شان می کنند.
آموزش در مدارس بر اساس زبان معیار است فرایند طولانی آموزش و گذران دوران مختلف تحصیلی، مجال و زمینه پرداختن نسل جوان به گویش محلی را ایجاد نمیکند و این امر، در کمرنگ شدن و به فراموشی سپردن گویشهای محلی و تقویت لهجهای رسمی تاثیر زیاد دارد.
فقدان زمینه کار در روستاها و الزام حضور افراد تحصیلکرده و آموزش دیده در سطح شهرها و ارتباط آنان با افراد غیر محلی، موجب گرایش به زبان مشترک و معیار میشود و تمرین نکردن گویشهای محلی، زمینه فراموشی آنها را بهوجود میآورد.
دگرگونی فرهنگی و تحولات سیاسی که در دهههای اخیر، موجب گسست نسلی شده است و تغییرات اساسی در باورهای فرهنگی ایجاد کرده و با تاثیرپذیری از فرهنگهای برونمرزی و دورنمرزی، ذائقه نسل جوان را به سمت پرهیز از گویشها و لهجههای محلی و فرهنگ بومی سوق داده است.
شهید جابر شبانی در اول مهر ماه سال 1365هجری شمسی برابر با 18محرم1407هجری قمری در روستای مازغ بالا محله امام رضا (ع) از توابع شهرستان میناب چشم به جهان گشود. و در دامان پاک خانواده ای مومن و با تقوا رشد یافت. او فرزند چهارم یک خانواده هفت نفری بود. وجود پدر ومادری مومن و مذهبی موجب شد تا روح پاک جابر از همان دوران کودکی با معنویت آشنا شود. و وی دارای اخلاق ویژه ای بود او دوران تحصیلات ابتدائی را در دبستان شهید کامیاب روستای مازغ بالا با موفقیت گذراند. و پس از اخذ مدرک دبستان دوره راهنمائی را در مدرسه شهید زاهدی دهو به پایان رسانید. برای ادامه تحصیل در مقطع متوسطه به شهرستان میناب رفت و در رشته حسابداری از هنرستان شهید چمران دیپلم بگیرد . برای ایشان دوران دبیرستان، دوران بسیار سختی بود به علت نداشتن وسیله ایاب ذهاب و مخارج سنگین تحصیل با این وجود دوران متوسطه را به پایان برد. اما عشقی که به امام و انقلاب داشت سبب شد تا جابر در سال 1381 به عضویت پایگاه مقاومت بسیج شهید رنجبری روستا در آید و در رشته فرهنگی و ورزشی مشغول فعالیت بود. که در این زمینه همیشه با موفقیت های چشم گیر او مواجه بودیم . ایشان در رشته حسابداری در دانشگاه آزاد شهرستان رودان قبول شد و پس از پایان تحصیلات در مورخه 01/12/1387 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد . دوره آموزشی را در مرزن آباد چالوس،پادگان شهید ادیبی گزراند و با درجه استوار یکم وظیفه راهی سیستان و بلوچستان شد . ایشان از زاهدان به جنوب استان یعنی هنگ مرزی جکیگور و نگور اعزام گردید و در یکی از پاسگاهای منطقه شمال شرقی چابهارمشغول به خدمت شد تا اینکه در مورخ 10 تیر ماه سال 1388 که عده ای از اشرار مسلح و قاچاقچیان مواد مخدر قصد ورود به خاک میهن اسلامی آن هم از مرز پاکستان را داشتند. ایشان با عده ای از همرزمان خود برای جلو گیری و سرکوب اشرار به همراه فرمانده و دو تن از همرزمان خود به درجه رفیع شهادت نایل می گردند.