برگی از تاریخ/ تدبیر امام موسی صدر برای بازسازی بقیع
مهر/ در سالهای پیش از انقلاب اسلامی، قبرستان بقیع و محیط اطراف آن در پی تخریبهای وهابیها وضعیت نامناسبی داشت و حضور در قبرستان بقیع و در اطراف قبور ائمه اطهار و سایر بزرگان شیعه بسیار سخت بود و گرد و خاک از همه جا بلند بود و مردم در شرایط بسیار سختی به آنجا رفت و آمد میکردند. مفتیان وهابی تخریب قبور و از بین بردن آثار مرتبط با شیعه و ائمه را در دستور کار داشتند و با جدیت آن را دنبال میکردند. حتی خیابانهای اطراف بقیع را نظافت هم نمیکردند و همه جا پر بود از زباله. به نظر میرسید این کار عمداً صورت میگیرد.
همان زمان شنیده شد که امام موسی صدر در سفری به حج با مقامات عربستان سعودی صحبت کرده و آنها را مجاب ساخته که باید قبرستان بقیع از این وضعیت خارج شود و شرایط را برای زائران اصلاح کنند. لذا مقامات عربستان اقدام به خیابانکشی در داخل بقیع کردند و مسیر تردد زائران از وضعیت قبلی خارج شد و این کار از دست کسی غیر از امام موسی صدر برنمیآمد. این خدمتی بود که ایشان انجام داد و بعدها هم گسترش پیدا کرد.
امام موسی صدر در سفرهایی که به عربستان سعودی داشت با بزرگان آنها صحبت کرده بود و اشکالات آنها را با دلیل و منطق و زبان خوش جواب داده بود. حتی توانسته بود اجازه بازسازی قبور بقیع را بگیرد اما متأسفانه با ربوده شدن ایشان، حجم زیادی از این برنامهها تعطیل شد.
امام موسی صدر پس از تلاشهایی که برای بازسازی قبرستان بقیع در دیدار با شاهزاده سعودی داشت، در محرم سال 1394 هجری قمری نامهای برای یادآوری و درخواست دوباره مینویسد. ترجمه فارسی این نامه را در ادامه میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
سرور و برادر بزرگوارم، عالیجناب، شاهزاده امیر محسن عبدالمحسن بن عبد العزیز آل سعود
سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد که از حرمین و حجاج آن محافظت و صیانت میکنید و پایههای حکومتتان را بر احکام الهی بنا نهادهاید و جایگاه مسلمانان را بالا بردهاید و چون آزمون فرا رسید، تحت رهبری آن رهبر پیروز، چنان موضعی اتخاذ کردید که سرزمین و امت و رهبری شما را در برابر دو ابر قدرت، به نیرویی الهی و والا بدل کرد. آرزوها را بارور کردید و اعتماد و خرسندی را در جان اعراب و مسلمانان نشاندید. گوارایتان باد و پاینده باشید. در اینجا، سفر برادر و خویشاوند خود حضرت علامه هادی قمی را برای ادای عمره غنیمت میشمرم و این نامه را بدو میسپارم تا به وسیله آن پیمانم را تجدید کنم و به برادری گرامی که دیدار کوتاهش باعث شد احساسی عمیق و دوست داشتنی با اخلاص و احترامی همراه با محبت داشته باشم، سلامی برسانم و سپس، گفتوگویی را به آن سرور شاهزاده یادآوری کنم که در دیدار سال 1392 در دفتر جنابعالی درباره برخی تعمیرات و سازماندهیهای اطراف بقیع داشتیم.
در آن دیدار، با ملاحظه خاطر بزرگوار و همت بلند و روح مؤمن و دورنگری و روشنبینی جناب عالی، گفتم که ساختن بارگاه برای امامان اهل بیت، مورد اتفاق فقهای مسلمانان نیست و به همین سبب، برای پرهیز از حرج، چنین درخواستی نداریم، اما سر و سامان دادن به قبرستان و آسفالت یا سنگفرش کردن راههای داخلی آن و کاشتن اطراف آن و تبدیل آن به بوستانی آزاد با فواره و آبنما و مرمت دیوارها و گذاشتن سنگهای زیبا در آنها و تعبیه سایهبانهای مرتب گرداگرد آن و اقداماتی از این دست، موضع اتفاق فقهاست و موجب تکریم صدها هزار نفر زائر و عمرهگزار و حجگزار و دوستدار است و سبب تألیف قلوب گِردِ رهبریِ اسلامی درخشان و فزاینده شما خواهد بود؛ خصوصاً در این زمان که اعلیحضرت کوشش فراوانی برای وحدت مسلمین و همدلی آنان دارد.
سرور و برادر من امیر بزرگوار! خداوند شاهد است و همو برای شاهد بودن کافی است که این پیشنهاد از قلبی پرخلوص و ذهنی آگاه بر آمده که ابعاد مسئله را درک میکند و خیرخواه همه شما به خصوص شخص جنابعالی است؛ چراکه دوستدار شما هستم. پس خود را در صفحات تاریخ و در دل و زبان میلیونها بلکه صدها میلیون مسلمان، بلکه اجازه دهید بگویم، در جان رسول اکرم که درود و سلام فراوان بر او باد جاودانه کن. و از این فراتر، این کار را به مثابه دِینی بر گردن دوستارانت که من کوچکترینشان هستم قرار ده؛ دِینی که با دوستی و خدمت و ایثار دار و ندار هم ادا کردنی نیست.
من بیتابانه منتظر پاسخ هستم و بسیار شادمان خواهم شد اگر هنگامی که در بیروت به استقبال شما میآیم یا هنگامی که برای زیارت بارگاه پیامبر اکرم و دیدار با نگهبان و پاسدار آن، امیر، به مدینه مشرف میشوم، درباره بسیاری از مسائل با هم گفتوگو کنیم.
در خاتمه، ای بزرگوار، دعا و سلام و درودها و اشتیاق مرا بپذیرید. والسلام
برادر شما. موسی صدر