اعجاز قدرت "کلمات" در موفقیت و شکست در زندگی
کلمات به مجموعه واژگانی که در قالب جمله بیان میشود و به منصه ظهور میرسد گفته میشود، کلماتی که بیان کننده اندیشه ها، خواسته ها و حالات درونی ما هستند. گاهی این کلمات چنان تأثیرگذار هستند که سرنوشت دیگران و یا گوینده این کلمات به وسیله آن تغییر میکند و این ناشی از قدرت و بازتاب آن است.
واژگانی که از دهانمان خارج میشوند را دست کم نگیریم، این واژگان گاهی جادو میکند و گاهی هم معجزه، گاهی با یک واژه به دل شخص یا تودهای از مردم راه مییابیم و گاهی برعکس، گاهی هم یک کلمه میتواند زخم کهنهای را التیام بخشد و گاهی هم دلی را بشکند و پیوندی را بر هم بزند. کلمات چنان قدرتی دارند که میتوانند خون بهپا کنند و در عین حال جلوی ریخته شدن خونهای بسیاری را بگیرند.
این کلمات اگر حامل انرژی مثبت باشند، میتوانند آینده ما را بسازند و اگر منفی باشند، قادرند ما را در رسیدن به مقصد و هدف ناکام سازند. «من میتوانم» جملهای است با سه کلمه که میتواند ما را تا رسیدن به هدف همراهی و کمک کند ولو اینکه راه دشواری تا رسیدن به آن در برابر ما باشد، «من نمیتوانم» نیز میتواند اراده را در جسم و روحمان از بین ببرد و ما را تبدیل به انسان بیاراده و بیخاصیتی کند که بود و نبود ما را یکسان میکند.
کلمات؛ سرآغاز خیر و شر
کلمات حتی میتوانند سرآغاز خیر و شر باشند، این کلمات میتوانند فرد را به سوی عاقبت به خیری و گاهی هم به سوی شقاوت و بد سرانجامی سوق دهند. گاهی با کلمه «لا اله الا الله» انسان در مسیر رستگاری و حق قرار میگیرد. رسول اکرم خطاب به مشرکین فرمود قُولُوا: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، تُفْلِحُوا» یا امام رضا علیهالسلام: قال الله تعالی کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی» و با یک کلمه ابلیس که گفت («أنا خیرٌ مِنهُ»؛ من از او (آدم ع) بهترم)، مقربترین مخلوق به خدا، از عرش به فرش میافتد و از اوج به حضیض میرسد.
با این پیش درآمد میتوان گفت کلمات، مجموعه واژگانی هستند که کتابها را تشکیل میدهند و قرآن نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ چراکه این کتاب آسمانی که معجزه پیامبر اسلام (ص) به شمار میرود با همین کلمات تشکیل شده است، کلماتی که اگر به منشأ الهی آن یقین داشته باشید دوا و درمان بسیاری از دردها «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» و آرامشدهنده جسم و روح مؤمنین در دنیا هستند و به کار بردن این کلمات در جای مناسب میتواند معجزه کند.
سحر و جادو، ترکیبی از کلمات و آموزههای شیطانی
تأثیرات شگرف کلمات چنان زیاد و قابل لمس است که جادوگران با به کارگیری این ابزار تأثیرگذار و عبور از خطوط قرمز و ورود به عالم تاریک سحر، کلماتی را برای برهم زدن پیوندها و بیمار کردن دیگران به کار میبرند و با آمیختن این کلمات با افعالی بسیار ناپسند، زندگی دیگران را تحت تأثیر اعمال شرورانه خود قرار میدهند. این کلمات توسط اربابان شر به ساحران آموخته میشود و تأثیر آن چنان زیاد است که گاهی به اولیای خدا نیز آسیب میزند.
در روایات آمده که یک ساحر یهودی با نوشتن کلماتی بر روی کاغذ و گره زدن نخ و دمیدن در آن و سپس انداختن این مجموعه سحر در یک چاه، توانست به جسم رسول خدا (ص) آسیب بزند و ایشان را بیمار کند، این ماجرا توسط دو فرشته به اطلاع پیامبر اکرم (ص) رسید و مکان آن چاه نیز آشکار شد. آن حضرت، امیرالمؤمنین علیهالسلام را به همراه برخى از یاران فرستاد و با نشان و آدرسى که به آنان داد، نوشته آن مرد افسونگر را از عمق چاه بالا کشیدند و آوردند، آنگاه بود که معوذتین (سوره فلق و سوره ناس) بر پیامبر نازل شد و با خواندن کلمات (آیات) این دو سوره بر آن نوشته و آن نیرنگ افسونگرانه، همه بافتهها و دمدمههاى ساحر نقش بر آب شد و پیامبر اسلام (ص) در همان لحظه سلامت خود را باز یافت.
در دوران حضرت سلیمان (ع) نیز بازار سحر و جادو داغ بود و ساحران چنان به مردم آسیب میزدند که زندگی عادی آنان مختل شده بود. خداوند دو فرشتهای به نامهای هارورت و ماروت به سوی آنها فرستاد تا مردم را از چنگال ساحران نجات دهند و آن دو فرشته به مردم طرز ابطال سحر ساحران میآموختند تا بتوانند به زندگی عادی خود برگردند.
این سحرها ترکیبی از کلمات و حروف خاص و رمزگونهای بودند که بر روی کاغذ نوشته میشدند و با افعالی ناپسند آمیخته میشدند که نشان دهنده تأثیر هراسانگیز این کلمات بود که توسط ساحران به کار میرفت. این حکایت تا روزگار ما همچنان ادامه دارد که باید از آموختن اینگونه کلمات و آن افعال پرهیز کرد و هرگز به آن نزدیک نشد.
قرآن؛ گنجینه اعجاز کلمات
قرآن مگر غیر از مجموعه کلماتی است که خداوند بر پیامبر نازل کرده؟ همان گونه که در بالا به آن اشاره کردیم، این کلمات گاهی در سوره فلق و ناس قرار میگیرند تا به باطل السحر در آیند و در جای دیگری در سوره اخلاص کنار یکدیگر چیده شوند تا به ما درس توحید بدهند و در سوره حمد - که خداوند به صورت ویژهای از آن در قرآن به عنوان سبعالمثانی یاد میکند به خاطر کاربرد خاص و کلمات ستایشگرانه، دعاگونه و پر معنایی که در آن به کار رفته - آثاری اعجازگونه از خود بر جا بگذارند و در جای جای قرآن، خداوند با همین کلمات با ما سخن میگوید تا ما حضور مقدس و مبارکش را با جان و دل لمس کنیم.
اغلب ما درک درستی از قدرت این کلمات نداریم که اگر داشتیم لحظهای از ذکر خدا غافل نمیشدیم. در احادیث پیامبر اکرم (ص) و روایات متعدد ائمه معصومین علیهمالسلام اذکار فراوانی به ما آموخته میشود که راهگشای زندگی و حلال مشکلات ماست، اذکاری تشکیل شده از کلماتی ساده، اما پرمعنی و پر رمز و راز که آنها را بر زبان جاری میکنیم و منتظر آثار معجزهگونه آن مینشینیم. همین کلمات کدها و نرمافزارهایی هستند که سخت افزارها و کائنات پیرامونمان را در زمان و مکان مناسب به حرکت در میآورند تا اعجاز این کلمات را به نظاره بنشینیم.
یک مثال ساده از قدرت کلمات
برای مثال حضرت یونس علیهالسلام وقتی خودرا در شکم ماهی گرفتار دید خدارا با این کلمات صدا زد: «لا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (آیه 57 سوره انبیاء). او با همین کلمات ساده توانست خود را - از این مهلکه که مرگ حتمی به دنبال داشت - نجات دهد و این از برکات کلمات است که اگر ما هم به قدرت اعجازگونه آن ایمان داشته باشیم میتوانیم بن بستهای زندگی را بوسیله آن باز کنیم.
خداوند برای تأیید این موضوع که اگر حضرت یونس علیه السلام این کلمات را بر زبان جاری نمیکرد به مرگ حتمی دچار میشد، در آیههای 143 و 144 سوره صافات صراحتاً فرمود: «فَلَوْلا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ»، ( و اگر او از زمره تسبیحکنندگان نبود قطعاً تا روزى که برانگیخته مىشوند در شکم آن [ماهى] مىماند ) و این یعنی تغییر سرنوشت حضرت یونس اتفاق نمیافتاد مگر با به به کاربردن کلماتی که خداوند از آن در آیههای فوق به عنوان تسبیح یاد کرد، کلماتی که اهل ذکر، آن را «ذکر یونسیه» میخوانند.
آموختن کلمات الهی به آدم
شاید برخی، از ادعای فوق خرده بگیرند که این چه سخنان گزاف و مبالغهآمیزی است که مطرح میکنید ولی ما بدون پشتوانه قدم در این راه برنداشتهایم و میتوانیم ادعای خود را اینگونه بیان کنیم که مگر «اسم اعظم» جز یک کلمه است که اگر به آن دست پیدا کنیم، ما هم میتوانیم معجزه بیافرینیم، اما خداوند آن را تنها در اختیار اولیای خود قرار داده و از دیگران پنهان ساخته تا مورد سوء استفاده سفیهان قرار نگیرد.
مگر توبه حضرت آدم(ع) جز بر زبان جاری کردن کلماتی نبود که از خداوند آموخته بود؟ «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؛ مگر خلقت حضرت عیسی (ع) به فرموده خداوند جز یک کلمه نبود که بر حضرت مریم القا فرمود؟ «إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ» و مگر خلقت حضرت آدم با کلمه «کُن» نبود؟ «إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»، البته در تفسیر کلمه و کلمات در آیاتی که ذکر شد تفاوت هایی وجود دارد اما ریشه آنها یکی است و بهکار بردن «کلمه و کلمات» در این آیات برای نشان دادن ارزشمندی کلمه و اهمیت به کارگیری و به موقع واژگان است.
ممکن است بر این نوع نگاه خرده گرفته شود که منظور از «کلمه» در آیات قرآنی «واژه» نیست بلکه صرفاً اشاره به اتفاقات مهمی است که خداوند میخواهد از آن به عنوان «کلمه» یاد کند و ما داریم در برداشت صحیح از این موضوع و تفسیر آن به بیراهه میرویم. البته این اشکال در جای خود وارد است، اما منظور ما تأکید خداوند در قرآن بر«کلمه» است که نشان از قدرت پر رمز و راز آن دارد.
اطاعت از خدا؛ شرط دستیابی به قدرت کلمات
هر معجزهای که توسط خدا فعلیت پیدا میکند با رمزواژه «کُن» اتفاق میافتد، کلمهای که تنها یک واژه نیست بلکه جمله کامل فعلی است که به دنبال آن یک اتفاق بزرگ رخ میدهد، یعنی هر امر الهی که به فعل در میآید و عینیت مییابد با این فعل امر (یعنی کلمه ی کُن) اتفاق میافتد «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (آیه 82 سور یس)، کلمهای دو حرفی، اما دارای آثاری بینظیر که مختص خالق بیهمتاست. البته دستیابی انسان به مرحله اعجاز این کلمه زمانی امکانپذیر است که اذن آن از سوی خدا صادر شود و لازمه آن رسیدن به مرحله یقین از باور الهی است که مقدمه و پیش شرط ورود به عالم کلمات و آثار اعجازگونه آن است.
برای درک بهتر قدرت «کلمه» و مثالهای فوق کافی است به این حدیث قدسی توجه کنید «قال الله عزوجل: یَا ابْنَ آدَمَ ... أَنا أَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ، أَطِعْنی فیما أَمَرْتُکَ أَجْعَلُکَ تَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ» اى فرزند آدم … من به هر چیزى بگویم باش پس مىشود، تو هم مرا اطاعت کن تا به هر چه بگویی باش بشود. البته رمز دستیابی به قدرت کلمه، اطاعت محض از دستورات الهی است.
یک نمونه
برای آسان شدن فهم آنچه در بالا گفتیم به ماجرایی که در گذشته در شهر تبریز اتفاق افتاده توجه کنید:
میگویند در تبریز قبری وجود دارد معروف به قبر حمال (حامبال قبری) و از آنِ عارف بی سواد اما مستجابالدعوهای است که دعای امام زمان عجل الله تعالی فرجه در حقش مستجاب شده است. نقل شده «حامبال» در سن 70 سالگی در حال گذر از محله دئوه چی بود که کودکی را میبیند در نزدیکی لب بام پایش لیز میخورد و از بالا به پایین میافتد، در این هنگام، این عارف بزرگ با بیان جمله «ساخلییان ساخلا» (نگهدارنده نگهشدار) از مرگ حتمی این کودک جلوگیری میکند. به گفته مردم آن محله، کودک چنان پایش به زمین میرسد که گویی او را با دو دست گرفته، به حالت ایستاده و سلامت روی زمین گذاشتند، بدون اینکه احساس درد کند و یا زخمی بردارد.
در پی این حادثه مردمی که آنجا شاهد ماجرا بودند به سوی این شخص رفته و لباس های وی را دریدند و از او پرسیدند که چگونه این کودک را از مرگ نجات داده است، وی در پاسخ به مردم گفت: «من چندین سال عبادت خدا را کردم بدون اینکه چیزی از او بخواهم و هرچه او گفت و خواست من اطاعت کردم اما در این لحظه از خدا خواستم که این بچه را حفظ کند و خداوند مهربان نیز خواستهام را اجابت کرد.»
به کار بردن کلماتِ خاص در زمان و مکان مناسب به وسیله افرادی که دارای شرایط کافی برای تأثیرگذاری این واژگان بر محیط پیرامون خود، میتواند معجزات الهی را به منصه ظهور برساند و این یک سنت الهی است که خداوند به بندگان خاص خود عطا میکند.
خلاصه مطلب
حال که تا این اندازه کلمات میتوانند در خیر و شر ما نقش ایفا کنند، بجاست از به کار بردن کلمات مخرب و زیانبار پرهیز کنیم و هرگز آنها را در زندگی و محاورههای روزمرهمان به کار نبریم و دنبال عالیترین و سازندهترین کلمه و یا کلمات باشیم تا از برکات مادی و معنوی آن بالاترین بهرهها را ببریم. قرآن کریم راه رسیدن به عالیترین کلمه میان همه کلمات را در این آیه از سوره توبه کوتاه کرده است: کلمةُ اللهُ هیَ العُلیا کلمةالله عالیترین است.
تسنیم
البته برخی مفسرین معتقدند معنای کلمه در آیه فوق تنها به مصطلح "کلمه" محدود و خلاصه نمیشود بلکه شامل "اراده" خداوند نیز میشود، یعنی در اینجا در ظاهر به کلمه اشاره شده، اما در باطن آن، اراده الهی مستتر است و مراد باطن کلمه است، به معنای دیگر خداوند میخواهد به ما بفهماند که همه این اراده در خدا و حول محور "الله" خلاصه میشود؛ بنابراین برای رسیدن به عالیترین و کاملترین کلمهای که قرار است ما را به اوج و کمال برساند، باید به خداوند نزدیک شد و از دستورات ایشان اطاعت کرد تا از برکات بی پایان حضرتش بهرهمند شویم.