برگی از تاریخ/ ماجرای زیبای اولین زائر امام حسین (ع) در روز اربعین
برنا/ جابر به همراه «عطیه»، فرزند سعد کوفی، یکی از راویان شیعه و از محدثان، به سوی کربلا رفت. عطیه ماجرای زیارت امام حسین (ع) را اینگونه روایت میکند: هنگامی که نزدیک کربلا رسیدیم، جابر در نهر فرات غسل کرد و لباس پوشید و خود را خوش بو ساخت. هر گامی که به سوی قبر امام حسین (ع) برمی داشت، زبانش به ذکر و یاد خدا مشغول بود. هنگامی که نزدیک قبر رسید، گفت: دست مرا به قبر برسان. دست او را روی قبر نهادم. جابر از بسیاری غم و اندوه از هوش رفت و روی قبر افتاد. من به سر و صورتش آب پاشیدم. آن گاه که به هوش آمد، سه بار فریاد زد: «یا حسین». سپس گفت: چگونه دوستی است که پاسخ دوست خود را نمیدهد؟ سپس گفت: «چگونه میتوانی پاسخ بدهی، در حالی که رگهای گردنت بریده شده، خونت ریخته شده و سرت از بدن جدا گشته است؟
در ادامه کتاب اعیان الشیعه، آمده: جابر به اطراف قبر روی گرداند و چنین گفت: سوگند به خداوندی که محمد (ص) را به پیامبری برانگیخته، ما نیز در پاداش شما شریکیم. عطیه از او پرسید: «چگونه در پاداش با آنان شریکیم؟! در حالی که شمشیری نزدهایم؟ حال آنکه سرهای آنان در راه خدا از تن جدا گشت و فرزندانشان یتیم و همسرانشان بیوه شدند؟». جابر پاسخ داد: «ای عطیه، از حبیبم پیامبر خدا (ص) شنیدم که میفرمود: «هرکس گروهی را دوست بدارد، روز رستاخیز در صف آنان قرار میگیرد و با آنان در یک مکان گرد میآید و هرکس رفتار گروهی را دوست داشته باشد، در پاداش یا کیفر عمل آنان شریک خواهد بود؛ سوگند به خدایی که محمد (ص) را به پیامبری برانگیخته، نیت و اعتقاد من و یارانم، همان اعتقاد و نیت حسین و یارانش است».
عطیه، ادامه ماجرا را اینگونه بیان میکند: «در این هنگام، سیاهی کاروانی از سوی شام پدیدار شد! جابر گفت: «برو از این کاروان برای ما خبری بیاور، رفتم و گفتم: «جابر، برخیز و به پیشواز حرم رسول خدا (ص) بیا. اینک زین العابدین است که همراه عمهها و خواهرانش میآیند.» جابر با سروپای برهنه حرکت کرد. هنگامی که نزدیک امام سجاد (ع) رسید، امام به وی فرمود: «آیا تو جابری؟» عرض کرد: «آری». امام فرمود: «جابر، در این مکان بود که مردان ما کشته شدند، کودکانمان را سر بریدند، زنانمان اسیر گشتند و خیمههای ما را آتش زدند.» (منبع: عمادالدین قاسم طبری آملی، بشارة المصطفی، ص 125، حدیث 72؛ بحارالانوار، ج 68، ص 130، ح 62).
گوناگون/ چرا در زیارت عاشورا لعن وجود دارد؟
تسنیم/ یکی از بخشهای مهم در زیارت عاشورا به لعن قاتلان، دشمنان و غاصبان حق امام حسین (ع) میپردازد و در این میان از بنیامیه به عنوان گروهی که مورد نفرین الهی قرار میگیرند، یاد میکنیم. در اینجا امکان دارد این شبهه برای عدهای ایجاد شود که چرا ما اجازه داریم انسانهای دیگری که به دلیل ظلمهای بزرگشان لعن کنیم؟ و یا آیا در میان بنیامیه افراد خوبی نبودهاند که ما در مجموع همه آنها را مورد لعن قرار میدهیم؟ پیدا کردن پاسخ سؤالاتی از این دست مستلزم آن است که مروری دقیق بر روایات رسیده از اهل بیت علیهم السلام داشته باشیم و همچنین آیات قرآن کریم را نیز مورد توجه قرار بدهیم تا بدانیم چرا با وجود گناه یک یا چند نفر از خانواده یا قبیله و شهری، همه افراد آن خانواده یا شهر مورد لعنت الهی قرار میگیرند.
در گفتوگویی که با حجتالاسلام علی صبوری، استاد و کارشناس امور اسلامی، انجام داده به بررسی موضوع لعن در زیارت عاشورا و نفرین دشمنان امام حسین علیه السلام پرداخته ایم.
چرا مردم راضی به ظلم لعن میشوند؟
میدانیم که ممکن است در هر گروه و قوم و خویشاوندانی، افرادی خوب و بد در کنار هم زندگی کنند و با این وجود ما در زیارت عاشورا وقتی دشمنان امام حسین علیه السلام را لعنت میکنیم، بر همه مردم بنیامیه لعنت میفرستیم و میگوییم «لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّهَ قاطِبَهً». آیا این نوع لعن کردن به مفهوم لعن همه افراد بنیامیه، حتی افراد خوب آنها نیست؟
برای جواب دادن به این سؤال باید توجه داشته باشیم که خدای متعال در قرآن کریم وعده داده و فرموده است که: «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» به این مفهوم که هیچ کسی بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد و هر کسی به دلیل گناهان خودش عقاب میشود، همان طور که پاداش اعمال هر کسی به خود او تعلق میگیرد.
پس خداوند هیچ کسی را به دلیل اینکه پدر یا برادر یا اقوامش گناهکار بودهاند، مورد توبیخ قرار نمیدهد و نه در این دنیا و نه در آخرت عذاب نمیشود. مگر اینکه انسان به نوعی در گناه دیگری شریک باشد یا از کار او راضی باشد و یا در برابر او سکوت کند و نهی از منکر را انجام ندهد.
نکته دیگر در این مورد این است که ما، انسانها تا زمانی که روی زمین زندگی میکنیم، خودمان را با اقوام و خویشاوندان خود میشناسیم و نسبت قبیلهای و فامیلی داریم. اما این در حالی است که در عالم معنوی هر کدام از ما به گروهی تعلق داریم که با آنها تشابه فکری، عقیدتی و عملی داریم. این مفهوم از آیات قرآن کریم و روایتها مشخص میشود. همان طور که در مورد ماجرای طوفان زمان حضرت نوح علیه السلام مشاهده میکنیم که خدای متعال به آن حضرت فرمود که این پسرت از اهل تو نیست. یعنی هرچند که او در عالم دنیا پسر حضرت نوح علیه السلام بود، ولی در حقیقت از اهل پدر خود نبود، چراکه تشابه فکری و عملی با آن حضرت نداشت.
بر این اساس منظور از اینکه بنیامیه را لعن میکنیم، افرادی هستند که از لحاظ فکری و رفتاری هماهنگ با قاتلان و ظالمان در حق امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا هستند. در این میان هر کسی که در طول تاریخ با آنها همراه شده و یا آنها را هم تأیید کرده، مورد لعنت قرار میگیرند. پس افراد خوب و نیکوکار و محبان حضرت سیدالشهدا علیه السلام به هیچ عنوان تحت این عبارت قرار نمیگیرند، چون آنها جزء گروه و اصحاب امام حسین علیه السلام قرار میگیرند.
لعن در قرآن کریم
آیا این نوع لعن کردن در قرآن کریم هم عنوان شده است؟
بله. نمونه آن را در ماجرای حضرت صالح علیه السلام مشاهده میکنیم. جایی که درواقع یک نفر از مردم قوم ثمود، شتر حضرت صالح علیه السلام را پی کرده بود، اما قرآن کریم همان گناه یک نفر را به همه آن مردم نسبت میدهد و میفرماید: «فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ یا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کنتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ؛ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ؛ سپس ناقه را پى کردند و از فرمان پروردگارشان سر پیچیدند و گفتند: اى صالح! اگر تو از فرستادگان (خدا) هستى، آنچه ما را با آن تهدید میکنى، بیاور! سرانجام زمینلرزه آنها را فرا گرفت و صبحگاهان جسم بیجانشان در خانههایشان باقى مانده بود.»
در حقیقت، چون همه مردم ثمود به کار آن کسی که شتر حضرت صالح علیه السلام را پی کرد و به این کار راضی بودند و حتی در برابر آن نایستاده و نهی کردند، همه آنها خود را لایق عذاب کردند. به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام رضایت همه آنها بر گناه مشترک، همه آنها را مشمول عذاب و سرنوشت شوم مشترک کرد.
همچنین خدای متعال در قران کریم یهودیان دوران پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله را به خاطر گناه نسلهای قبل از آنها و پدران و اجدادشان مورد سرزنش قرار داده است، چون آنها به کارهایی مانند بتپرستی، ظلم، تحریف کلام الهی و کشتن پیامبران خدا مشغول بودند. این افراد از عمل پدران خود اظهار پشیمانی نمیکردند بلکه به کار آنها راضی بوده و به آن افتخار میکردند. به همین علت خداوند متعال آنها را سرزنش فرموده است.
به همین علت است که همه بنیامیه را در زیارت عاشورا لعن میکنیم؟
همین طور است. چون در میان مردم بنیامیه گروهی بودند که به عمل گناه و ظلم یاران و خویشاوندان خود نسبت به حق امام حسین علیه السلام راضی بودند. حتی اگر آنها خودشان در روز عاشورا مقابل امام حسین علیه السلام نایستاده باشند، ولی چون نهی از منکر نکردند، اعلام برائت نکردند و یا به عمل آن افراد رضایت دادند، پس خود را مستوجب لعن کردند.
دقت کنید که در روایتی نوشته شده که در دوران امام محمد باقر علیه السلام فردی به نام سعد که از نسل عبدالعزیز بن مروان بود، به خدمت امام باقر علیه السلام رفت. در حالی که با صدای بلند گریه میکرد.
امام دلیل گریه او را پرسیدند و او عرض کرد: «چطور گریه نکنم وقتی من از نسل و باقیمانده همان درخت ملعون در قرآن هستم.» امام محمد باقر علیه السلام به او فرمودند: «تو از آنها نیستی، تو از ما و شیعیان ما هستی. آیا نشنیدهای کلام خدای تعالی را که فرمود: پس هر کسی که از من تبعیت کند، از من خواهد بود.»
با این وجود آیا پسر یزید در زیارت عاشورا لعن شده است؟
لعنهای زیارت عاشورا حتی شامل فرزند یزید، یعنی معاویه دوم، هم میشود. این در حالی است که در بعضی منابع نوشته شده او انسان خوبی بود و از اعمال پدر و اجداد خود اظهار برائت کرد.
این مورد هم جزء همان افرادی هستند که در از نظر اعمال و افکار خود در گروهی قرار میگیرد. البته در مورد اینکه معاویه دوم، فرزند یزید، لعن شده یا نه باید زندگی او را شناخت، چون خدای متعال هم به اعمال هر کسی جدا از حضور در خانواده و شهری نگاه میکند. این که پسر یزید بعد از مرگ پدرش به حکومت رسید، اما خیلی زود از حکومت کناره گرفت و آن را حق خودش ندانست، رفتار خوبی بود.
چون او به درستی متوجه شده بود که این حکومت غصب حق ائمه اطهار علیهم السلام است. اما در هر صورت ما نمیدانیم که آیا او تمام شرایط توبه را به جا آورده بود یا خیر. یعنی حکومت را به صاحبان آن یعنی امام سجاد علیه السلام تسلیم کرد یا نه.
نتیجه تشابه فکری با ظالمان
در مجموع لعنهای زیارت عاشورا به افرادی میرسد که از لحاظ فکری جزء دشمنان اهل بیت علیهم السلام هستند و خدا به حال افراد آگاه است که هر کسی لایق لعن است یا خیر.
اما ما در مجموع آنها را لعن میکنیم
درست است؛ ولی منظور لعن عمل و عاملان ظلم است، نه لعن خوبان. گروهی از بنیامیه واقعاً خوب و شیعه خالص بودند. افرادی مثل سعدالخیر، ابوالعاص بن ربیع یا خالد بن سعید بن عاص شیعه بودند. اما سران و بزرگان این قوم ظالمان بزرگی بودند. به همین دلیل از آنها با نفرین یاد شده است.
وقتی شرحهای نوشته شده بر زیارت عاشورا را میخوانیم به این نکته پی میبریم. به عنوان مثال میرزا ابوالفضل تهرانی شرحی بر زیارت عاشورا نوشته و در آن ثبت کرده که منظور از بنیامیه، آن گروه از فرزندان بنیامیه هستند که با ائمه اطهار علیهم السلام دشمنی و از ایشان نفرت داشتند. همچنین وقتی امام باقر علیه السلام در زیارت عاشورا واژه بنیامیه را به کار بردهاند، بعد از آن به افرادی مثل ابوسفیان، معاویه و آل مروان اشاره کردهاند تا معلوم شود منظور چه کسانی با چه افکاری هستند.
تقویم تاریخ/ شهادت "حضرت رقیه(س)" دختر کوچک امام حسین(ع) در شام
راسخون/ رقیّهخاتون یا فاطمه بنت الحسین(ع) معروف به فاطمهی صغیره، دختر آخر امام حسین(ع) از مادری به نام اماسحاق بنت طلحه یا شاهزنان بود. سن مبارک او را 5 4- -3 یا 7 سال دانستهاند. امام حسین(ع) بسیار به او مهر میورزید و وی نیز به پدر، علاقهی فراوانی داشت. رقیّه به همراه پدر، برادران، عموها و دیگر خاندان نبوی راهی سرزمین کربلا شد. پس از شهادت امام و یارانش به اسارت کوفیان درآمده و سپس راهی شام شدند. رقیّه خاتون در شام، شب و روز در فراق پدر میگریست و پدر را طلب میکرد. معروف است که در خرابهی شام، پس از دیدن سَرِ بریدهی پدر و گفتگوی سوزناک با وی، لب بر لبهای پدر نهاده و آن چنان گریسته که بیهوش شد. وقتی که او را حرکت دادند، دریافتند که از دنیا رفته است. آستانهی حضرت رقیه(س) یکی از زیارتگاههای شیعیان در شهر دمشق پایتخت سوریه، در 300 متری شمال شرقی مسجد مشهور اُموی واقع است.
داستانک/ عاقبت لجبازی
آخرین خبر/ هیزم شکن فقیری به جنگل رفت درخت را قطع کرد و آنها را جمع کرد و محکم بست سپس آنها را روی پشتش گذاشت و به طرف شهر راه افتاد تا آنها را بفروشد. چوبها خیلی سنگین بود و مرد می ترسید که چوبها به مردمی که در خیابان راه می رود برخورد کند برای همین با صدای بلند می گفت مواظب باشید مواظب باشید. عابران که صدای هشدار هیزم شکن را میشنیدند از فاصله میگرفتند تا چوبها به آن ها نخورد در بین راه مرد لجبازی صدای هیزمشکن را شنید اما از سر راه کنار نرفت و در همین حین یکی از چوبها به پالتو مرد گیر کرد و آن را پاره کرد مرد عصبانی شد و بر سر هیزمشکن فریاد کشید آنها پیش قاضی رفتند و خسارتی که هیزم شکن به او وارد کرده را از او بگیرد. هر دو به دادگاه رفتند و جلوی قاضی ایستادند قاضی از هیزم شکن سوالی کرد اما هیزمشکن هیچ جوابی نداد قاضی چند بار پرسید اما هیزمشکن هیچ حرفی به میان نزد. قاضی از وی پرسید آیا هیزمشکن کرولال است یا خیر. مرد لجباز پاسخ داد که جناب قاضی این مرد کاملاً زبان سالمی دارد و میتواند به درستی سخن بگوید قاضی هم پرسید که شما از کجا می دانید که این فرد می تواند به درستی سخن بگوید؛مرد نیز گفتش که این مرد در خیابان بر سر مردم فریاد میزد که بروید کنار برای کنار قاضی خندید و متوجه شد که لجبازی مرد بوده که پالتو وی را خراب کرده و مرد هیزم شکن بیگناه است. نتیجه: هیچ گاه لجبازی نکنید زیرا بر علیه خودتان می شود و اگر کسی بر علیه شما لجبازی کرد صبر پیشه کنید.
اسلام و رفع تبعیض
اسلام برای همه است، اسلام برای بشر است
شما این را بدانید که اسلام برای یک قشر نیست، اسلام برای یک طایفه نیست؛ اسلام برای همه است، اسلام برای بشر است، برای انسان است، برای همه است. خیال نکنید که یک تبعیضی در اسلام باشد؛ در اسلام تبعیض نیست.
تقویم تاریخ/ آغاز بازگشت آزادگان سلحشور از بند رژیم بعثی پس از سالها اسارت
راسخون/ روز 26 مرداد سال 1369، میهن اسلامی شاهد حضور آزادگان سرافرازی بود که پس از سالها اسارت در زندانها و اسارتگاههای مخوفِ رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. در این میان ستاد رسیدگی به امور آزادگان که در 22 مرداد 69 تشکیل شده بود به تبادل انبوه اسرا پرداخت. این ستاد با مساعدت و همراهی دیگر دستگاهها، تبادل حدود چهل هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی انجام داد. آزادگان، با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شکنجههای مزدوران بعث هراسی به خود راه ندادند. آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضیترین کسان به قضای الهی بودند. اینان سینههایی فراختر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند. آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسانیات رهایی یافته بودند.
حکمت/ موجب یاد خداوند شویم
خراسان/ امامرضا(ع) میفرمایند: «نقش انگشتر عیسی(ع) این دو جمله بود که خوشا به حال بندهای که موجب یاد خدا باشد و وای به حال بندهای که باعث فراموشی خدا شود»(عیون أخبار الرضا(ع)،ج 2، ص 55). یاد خدا یعنی دوری از غفلت، بسان محافظی بر رفتار و گفتار انسان مواظبت کرده و از کجی و کاستی و خطا و گناه انسان را دور میکند. از همین رو امامرضا(ع) بر آن تاکید دارند که خوشبختی ناشی از یاد خدا برای بندهای است که هم خود به یاد خداست، هم رفتار و گفتارش در خانواده و اجتماع یادآور خدا نزد دیگران است و این صعود به قله خوبیها و قرار گرفتن در دایره نیکان و بندگان صالح خداست.
نویسنده : جواد رستمی
پوشش به روایت اقوام ایرانی
مهر/ پوشش زنان استان بوشهر در طول تاریخ علیرغم اینکه تحت تاثیر حضور حکومتهای محلی مختلف بوده ولی همواره پوششی معقول و عفیفانه به شمار میرفته است. مسئله پوشش و حجاب مطابق با فطرت انسانها است و بشر همواره بر این اساس کوشیده تا بدن خود را بپوشاند.
در کشورها و سرزمینهای مختلف هر چه میزان اعتقادات و پایبندی به اصول اخلاق بیشتر بوده است میزان رعایت عفاف و حجاب در آن جامعه نیز کاملتر و هر چه میزان ایبندی به اصول اخلاقی کمتر، رعایت عفاف در آن جامعه نیز کمرنگتر بوده است.
در کشور ما نیز از قبل از اسلام مسئله حجاب و پوشش زنان وجود داشته و بررسیهای تاریخی و آثار به جای مانده از ایران باستان نشان از حفظ حجاب و پوشش مناسب به ویژه توسط زنان ایرانی دارد، با آمدن اسلام به این سرزمین و به عنوان کاملترین دین، حجاب هم به عنوان یکی از دستورات الهی به شکل کاملتر مطرح شده و از آن زمان به بعد، داشتن پوشش برای زنان ایرانی شکلی آمیخته با فرهنگ ملی و آموزههای دینی پیدا کرد.
زنان استان بوشهر دارای پیشینه تاریخی درخشان
بوشهر از استانهای مهاجر پذیر است و به دلیل مراوده با سایر کشورها، موقعیت جغرافیایی، شرایط آب و هوایی و نوع فعالیت داری نوع پوشش متناسب با این شرایط بوده و در این پوششها همواره توجه به حفظ اصالت، عفاف، حجاب و پوشیده بودن بدن در میان زنان و مردان این دیار مورد توجه بوده است.
زنان استان بوشهر در تاریخ باشکوه و استعمارستیز این استان دارای پیشینه درخشانی هستند و حماسههای تاریخی از حضور بانوان این دیار در کنار مردان برای حفاظت از این سرزمین در برابر متجاوزان و استعمارگران بر پیشانی تاریخ ثبت و ضبط شده است.
حضور چشمگیر بانوان این خطه از سرزمین کهن ایران همواره با حفظ پوشش مناسب، عفت، شرافت، عزت مندی، پاکدامنی، رعایت عفاف و حجاب در صحنههای مختلف دینی، ملی، مذهبی، اجتماعی و فرهنگی بیانگر فرهنگ غنی مردم این دیار و دیدگاه بلند آنها است که ریشه در اصالت آنها دارد.
نوع پوشش زنان و مردان در این استان در دورههای مختلف و در میان اقوام و ملیتهای که در این استان حضور داشتهاند در نوع خود بسیار متنوع و زیبا و متناسب با فعالیتهای آنها بوده است.
اجزای لباس محلی بوشهر
بانوان معمولاً در بوشهر پیراهن بلند دورچین به همراه عبای سیاه یا چادر محلی، مقنعه نازک سیاه رنگ، روبنده نازک، شلوار چیت و نوعی کفش به نام «کوش» میپوشیدند و پیراهن رسمی آنها لباسی به نام لباس عربی بوده است.
زنان در منطقه دشتستان نیز دامنی پر چین به نام «شلوار باز» میپوشیدند و پیراهن آنها هم رنگی بوده است.
در مناطق عشایری و کوهستانی لباسهایی به نام محلی «ماند» توسط زنان پوشیده می شده است که در مناطقی از استان همچنان حفظ شده است.
در میان مردان نیز پوشیدن لباس بلندی به نام «دشداشه» که بیشتر در مناطق جنوبی کشور و کشورهای عربی پوشیده میشود از لباسهای رایج بوده است همچنین پوشیدن لنگی که در زبان محلی به آن «لنگوته» میگویند و دور کمر و پاها را میپوشاند در مناطق ساحلی رواج داشته است که روی شلوار بسته میشود.
همچنین مردان در زیر پیراهن خود لباس آستین کوتاه سفید میپوشیدند و برای پوشاندن سر خود از گرما و شدت تابش خورشید سرپوشی سفید به نام «عرقچین» استفاده میکردند.
پوشیدن عبا بر روی لباس نیز به ویژه در بین افرادی که از نظر اجتماعی و علمی در موقعیت بالاتری قرار داشتهاند مرسوم بوده است.
فرهنگ پوششی بوشهر تلفیقی است
مدیر بنیاد ایرانشناسی شعبه بوشهر اظهار داشت: در استان بوشهر به دلیل مهاجرپذیر بودن و حضور اقوام و ملیتهای مختلف یک فرهنگ ترکیبی ایجاد شده است و تحت تأثیر حضور این اقوام و ملیتهای گوناگون، لباسها و نوع پوشش نیز در میان مردم، هم زنان و هم مردان متنوع بوده است.
عبدالکریم مشایخی افزود: برای مثال در گذشته مردان بوشهری اغلب لباسی یکدست سفید شامل کت، شلوار، پیراهن، کلاه، جوراب و کفش سفید میپوشیدند.
وی گفت: در میان زنان نیز در دورههایی مانند قاجار و یا رژیم پهلوی به دلیل تسلط دوره حدود 100 ساله عربها و خاندان «آل مذکور» بر این منطقه، پوشش خاص این دوره رواج یافته و حتی در عکسهای این دوران زنانی با برقعه دیده میشوند در حالی که در لباس بوشهری برقعه وجود ندارد.
مدیر بنیاد ایرانشناسی شعبه بوشهر گفت: اما زنان معمولاً در حریم خانواده خود، لباسهایی رنگی میپوشیدند یا حجاب و مقنعه ای که به سر داشتند نوعی مقنعه ملیله دوزی شده و دارای تزئینات حتی با نقره بوده است.
وی یادآور شد: بنابراین به همه این دلایل بسیار سخت است که به صراحت بتوان گفت لباس زنان بوشهری در یک دوره تاریخی صرفاً گونه خاص بوده، بلکه فرهنگ پوششی استان بوشهر در دورههای مختلف یک فرهنگ تلفیقی و ترکیبی است.
حجاب همواره در میان مردم بوشهر وجود داشته است
وی با تاکید بر اینکه فرهنگ پوشش و حجاب همواره و در همه دورهها در استان بوشهر وجود داشته است، گفت: علیرغم همه این تنوع پوششها، فرهنگ پوشش و رعایت حجاب همواره و در همه دورانها در بوشهر وجود داشته است اگر چه در دورانی مانند پهلوی لباسهای جدید رواج یافت اما خانوادههای اصیل بوشهری هرگز زیر بار این نوع پوشش نمیرفتند و حتی در مدارس سعی میکردند پوشش اسلامی خود را کامل رعایت کنند.
مشایخی با بیان اینکه با نگاهی به پیشینه تاریخی ایران باستان حفظ پوشش و حجاب نه در بوشهر بلکه در تمام ایران وجود داشته است خاطرنشان کرد: زن ایرانی همواره و در همه دورانهای تاریخی کوشیده حجاب و پوشش خود را حفظ کند.
عفاف و حجاب امری فطری، قرآنی و تمدنی است
یکی از فعالان فرهنگی استان بوشهر اظهار داشت: حجاب مظهر حفظ عزت و کرامت انسانی در برابر آسیبهای بیرونی که ممکن است فرد را مورد تعرض قرار دهد.
نصرالله شفیعی با بیان اینکه خداوند وظیفه پوشش و حجاب را بر عهده عقل و اراده انسان گذاشته است گفت: کسی که حجاب و پوشش را رعایت میکند یک عمل فطری انجام داده است و این پوشش نه یک «بار» بلکه یک «بال» برای تکامل انسان محسوب میشود.
شفیعی یادآور شد: از سوی دیگر از آنجا که آموزههای قرآن کریم ریشه در فطرت انسان دارد، امر به حجاب در قرآن کریم بیان شده و در 2 آیه در یک جا با تعبیر «خمار» یا «خمر» و در جایی با تعبیر «جلابیب» که جمع جلباب است که هر دو به معنای پوششی که انسان را حفظ میکند، بیان شده است.
این فعال فرهنگی اضافه کرد: علاوه بر امر فطری و دستورات قرآنی و دینی، ما ایرانی هستیم و در یک نگاه به ریشه تمدنی ایران باستان دیده میشود که زنان ایرانی همواره بر مبنای ندای فطری خود دارای پوشش و حجاب بودهاند و در هیچیک از آثار باستانی حتی یک زن بی حجاب دیده نمیشود و در کتیبههای تاریخی آنجا که تصاویر زنان گذاشته شده همگی نشان دهنده زنانی با حجاب لازم است.
شفیعی بیان کرد: بر اساس همه این موارد حجاب یک امر فطری، قرآنی و تمدنی و ریشه در تمدن ایران باستان دارد و با هر نگاه به مسئله حجاب دیده میشود که رعایت حجاب یک امر عقلانی است.
زنان بوشهر حجاب را ارزش برای خود میدانند
وی گفت: حجاب دارای جنبه دینی و اسلامی، ایرانی و ملی و بومی است و به طور کلی زنان استان بوشهر حجاب را به عنوان نماد شخصیت، عفت، و حیثیت و ارزش برای خود از قدیم تا کنون حتی در دوران طاغوت دانسته و رعایت کرده و میکنند و برای مثال در دوران طاغوت علیرغم تبلیغات شدید رژیم علیه حجاب ولی زنان استان بوشهر در آن شرایط سخت نیز حجاب خود را که نمادی از ارزش و شخصیت آنها بود حفظ میکردند.
لباسهای پوشیده سنتی الگوی تولیدکنندگان
یک تولید کننده پوشاک در استان بوشهر در گفتوگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: در تاریخ ایران و دورانهای مختلف رعایت عفاف و حجاب در کشور ما وجود داشته و زنان ایرانی حجاب را رعایت میکردند.
سجاد سلیمی پور افزود: در ایران پوششهای کامل مخصوصاً دامنهای چند لایه برای زنان مرسوم بوده است و از آنجا که بانوان اغلب در کارهای بیرون از خانه نیز کمک و همکاری میکردند، این لباسها به گونهای به صورت چندلایه طراحی و دوخته و قرار گرفته که به هیچ عنوان برجستگیهای بدن را نمایان نکند.
این تولیدکننده و فعال حوزه پوشاک بیان کرد: نمونه این لباسها را امروز در لباس عشایر میتوان دید که حداقل شامل چهار لایه لباس است که باعث میشود به هیچ عنوان اندام یک زن نمایان نشود.
حجاب و عفاف در فرهنگ و تمدن مردم بوشهر در هم آمیخته شده است و علیرغم وجود خرده فرهنگهای مختلف و ورود مردم از فرهنگهای گوناگون به این استان اما زنان محجبه این استان نمادی از زنان ایرانی محسوب میشوند که حجاب را زینت خود میدانند.
برگی از تاریخ/ پایان حکومت 508 ساله عباسیان با حمله مغول
صدا و سیما/ با قتل مسعتصم در 28محرم سال 656 قمری به دست مغولان، حکومت 508 ساله سلسله عباسی در ایران به پایان رسید.
هولاکو لشکرکشی خود را در ایران علیه دژ اسماعیلیان نزاری در الموت آغاز کرد. سپس به بغداد لشکر کشید و از المستعصم درخواست تسلیم کرد. اگرچه عباسیان آماده نبرد نبودند، خلیفه حاضر به تسلیم نشد. هولاکو متعاقباً شهر را محاصره کرد و مستعصم را به قتل رساند.
زندگینامه مستعصم عباسی آخرین خلیفه عباسیان
با درگذشت مستنصر، پسرش ابواحمد عبدالله ملقب به «المستعصم بالله» در سال 640 قمری بر تخت خلافت نشست و مدت 16 سال و 8 ماه حکومت نمود.
ابن العلقمی، وزیر دانشمند و شیعه مذهب او بوده است. دربار این آخرین خلیفه عباسی، محل کشمکش و نزاع بین امیران و پیروان مذاهب مختلف بود.
اوضاع دربار مستعصم
مستعصم عباسی به خواندن کتاب علاقه نشان میداد و در 642 قمری، وزارت خویش را به مؤیدالدین مشهور به ابن العلقمی که مذهب شیعه داشت، سپرد. او به هواداری از اهل تشیع برخاست و در مقابل، ابوبکر پسر مستعصم به هواخواهی از اهل سنت قد برافراشت و بر اهل تشیع نارواییهای زیادی رواداشت. به همین دلیل ابن العلقمی از خلیفه رنجید و زمانی که هلاکو خان مغول آهنگ بغداد را کرد، دربار خلافت گرفتار چنددستگی و ناسازگاریهای خانمان برانداز بود.
قتل مستعصم و انقراض عباسیان
هلاکوخان مغول بعد از حمله به ایران، از همدان نمایندگانی نزد خلیفه فرستاد و نمایندگانی از بغداد به خدمت هلاکو آمدند.
هلاکو از خلیفه مستعصم درخواست کرد که بر علیه اسماعیلیان با او همداستان شود، ولی درخواست او بدون پاسخ ماند.
خلیفه از این فرصت مناسب استفاده نکرد و در مقابل، مغولها به سوی بغداد سرازیر شدند.
خلیفه که در آن زمان توان گردآوری نیرو و پایداری نداشت با سپاهی کوچک که برای دفاع گسیل داشته بود، به آسانی شکست خورد و مغولان دست به چپاول شهر زدند و دیوارهای آن را ویران نمودند. کوشک خلیفه چپاول شد و خلیفه را با شماری زیاد از خویشانش به بیرون شهر برده و همه را به قتل رساندند.
در برخی از منابع آمده است هفت روز پس از تصرف بغداد توسط نیروهای نظامی هلاکوخان ایلخان مغولی و قتل عام ساکنان آن، در در 28 محرم در سال 656 قمری روی داد مستعصم بالله (ابواحمد عبدالله) آخرین خلیفه عباسی کشته شد و خلافت عباسیان برای همیشه پایان یافت.
به هلاکو گفته بودند خلیفه عباسی یک مقام اسلامی است و ریختن خون مقام مذهبی منع شده و برای حکومت او بدیمن است، خیر و برکت را از میان میبرد و بدبختی خواهد آورد.
هلاکو این اندرز را چند روز مورد بررسی قرار داد و سرانجام تصمیم گرفت مستعصم بالله را به طریق نمدمال کردن از میان بردارد که با این طریق خون او ریخته نمیشود که بدیمنی به بار آورد.
نمدمال کردن خلیفه عباسی
این تصمیم بیستم فوریه مصادف با 28 صفر به اجرا درآمد و خلیفه را لای یک نمد بزرگ (به اندازه فرش) قرار دادند و آنقدر بر زمین مالیدند و حلقه نمد را تنگ کردند تا درگذشت بدون اینکه خونش جاری شود.
سن او بنا به گفته حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده، 46 سال و سه ماه بوده است. بدین ترتیب با مرگ مستعصم، سلسله عباسیان پس از حدود 500 سال سیادت مادی، مذهبی و دینی، فروپاشید و از میان رفت.
مغولان چهل شبانه روز شهر را آزاد گذاشتند و سپاهیان به قتل و غارت و آتش سوزی پرداختند و شهر از مردم خالی شد. آنان به گنجهای مادی و ادبی و علمی که در قرنهای گذشته در بغداد گرد آمده بود، دست یافتند.
روایت تاریخ نگار مسلمان است حمله مغولان
سید بن طاووس در اقبال مینویسد: این واقعه در دوشنبه 28 محرم بود و من نیز در بغداد در خانه خودم به مفیدیه بودم... و ما آن شب را که شب خوف و وحشت بود، بیتوته کردیم و خداوند ما را سالم نگاه داشت از آن هولها، و پیوسته در حمایت الهى بودیم تا آنکه پادشاه زمین در ماه صفر مرا طلبید و مرا والى گردانید بر علویین و علما و زهّاد، و با من هزار نفر از جانب خود همراه کرد که ما را نگاهدارى کنند تا به حلّه برسیم....
حکمت/ عاقبت تکبر و گردن فرازى
حدیث گراف/ امام صادق علیه السلام:
ما مِن رَجُلٍ تَکَبَّرَ أو تَجَبَّرَ إلا لِذِلَّةٍ وَجَدَها فی نفسِهِ
هیچ مردى تکبّر یا گردن فرازى نکرد، مگر به سبب احساس خوارى و حقارتى که در خود یافت
الکافی جلد2 صفحه312