تبیان/ بارزترین ویژگیهای رفتاری قاتلان اباعبدالله علیهالسلام
روزانه/ روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را بـه ده برد تا بـه او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.
ان دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد:
عالی بود پدر! پدر پرسید آیا بـه زندگی ان ها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد بـه آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.
ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و ان ها ستارگان را دارند.
حیاط ما بـه دیوارهایش محدود میشود اما باغ آن ها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو بـه من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.
تقویم تاریخ/ ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه
راسخون/ در روز دوازدهم محرم سال 61 قمری، کاروان اسیران کربلا که شامل زنان و کودکان شهیدان قیام کربلا بود، وارد شهرکوفه شد. سرپرستی این کاروان را امام سجاد(ع) فرزند امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) خواهر آن امام، بر عهده داشتند. این دو بزرگوار، با وجود سختیها و ناملایمات فراوان که از سپاهیان یزید دیده بودند، در کوفه باشجاعت و صراحت، ستمها و جنایات حکومت اموی را افشاء و مردم این شهر را به خاطر یاری نکردن امام حسین(ع) و مقابله با ایشان سرزنش کردند. امام سجاد(ع) و حضرت زینب در مدت اقامت در کوفه، وظیفه و رسالت خود را مبنی بر ابلاغ و نشر پیام امام حسین(ع) در جامعه، به شایستگی انجام دادند.
فارس/ خون حسین (ع) در بستر زمان میجوشد و عزای حسینی در امتداد تاریخ جریان دارد؛ چه آن زمان که عزاداریها در خیابانها برگزار میشد و چه زمانی که مردم در خانه هایشان بر سیدالشهدا اشک ماتم ریختند.
محرم حکایت سوگهای بیپایان است و چنان با این سوگ و ماتمها انس گرفتهایم که گویی همیشه تاریخ و از همان سال شهادت حضرت سیدالشهدا با این شور و حال و بدون هیچ منعی برگزار میشد. در حالی که تاریخ میگوید عزای حسینی فراز و نشیبهای زیادی داشته است.
حکومتهای گوناگون آمدند و رفتند، یکی میخواست نام حسین (ع) را پرآوازه کند و دیگری تلاش میکرد نور حسین (ع) خاموش شود، ولی حسین (ع) نوری است که شعلههای آن در سراسر گیتی و در امتداد تاریخ پخش شده است.
عزاداری سید و سالار شهیدان در طول تاریخ چهرههای مختلفی داشت که در گفتگو با دکتر میکاییل جمال پور پژوهشگر، نویسنده و استاد دانشگاه و رئیس دانشگاه پیام نور آذربایجانشرقی به بررسی شیوههای عزاداری در زمان حکومتهای مختلف و برخی موضوعات پیرامون قیام حسینی پرداختهایم که ماحصل این گفتگو پیش روی شماست.
اولین مراسم عزاداری برای حضرت سیدالشهداء توسط چه کسانی برگزار شد؟
ابتدا به یک مقدمهای اشاره کنم، بعد از مرگ معاویه حکومت پسرش یزیدبن معاویه آغاز شد و حکومت یزید بسترساز حادثه تلخ و ناگوار واقعه عاشورا شد.
آن زمان شهر مدینه محل سکونت اهل بیت و امام حسین علیه السلام بود. " ولید بن عقبه" نماینده یزید در مدینه به دستور یزید میخواست از امام حسین (ع) بیعت بگیرد و آن حضرت نیز در جواب فرمودند مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ" فردی مثل من با فردی مثل یزید بیعت نمیکند".
پس از آن امام حسین علیه السلام با خانواده از مدینه به مکه حرکت کرد که چهار ماه طول کشید. آن حضرت در طی این سفر با تهدیدهای زیادی از طرف یزید مواجه میشد و هر لحظه امکان داشت به شهادت برسد.
از سوی دیگر در طی این مدت تعداد بیشماری نامه از طرف مردم کوفه دریافت کرد که ایشان را به کوفه دعوت کرده و خواستار تشکیل حکومت بودند.
در هشتم ذی الحجه آن حضرت به طرف کوفه حرکت کردند، اما قبل از رسیدن به کوفه با عهد و پیمان شکنی کوفیان و حکومت نظامی ابن زیاد و عمربن سعد مواجه شدند.
در مسیر کوفه حربن یزید ریاحی راه حرکت امام حسین (ع) به طرف کوفه را بست و آب را به روی آنها قطع کرد و امام به سمت کربلا حرکت کند و در ادامه با لشگری انبوه به فرماندهی عمربن سعد مواجه شد و در روز دهم محرم (عاشورا) واقعه دردناک شکل گرفت و نتیجه این جنگ خونین به شهادت رسیدن امام حسین علیه السلام و یاران اندک ایشان بود.
سپاه یزید به فرماندهی عمربن سعد به این جنگ تلخ و ناگوار بسنده نکرد و بعد از شهادت آن حضرت و سایر شهدا و جوانان بنی هاشم و شیعیان آن حضرت به خیمههای اهل بیت حمله کرده و بازماندگان از جمله زنان و دختران را به اسارت برده و سر شهیدان را به نیزه میکنند و همراه با اسراء از جمله امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) پیش " عبیدالله بن زیاد " میبرند و سپس آنها را به صورت دلخراش راهی سرزمین شام میکنند.
حادثه عاشورا چنان جانکاه و ناگوار بود که تاریخ نگاری واقعه عاشورا شکل میگیرد و در طول تاریخ سئوالات زیادی مطرح میشود از جمله اینکه اولین عزاداران امام حسین (ع) چه کسانی بودند؟
عزاداری از روز واقعه آغاز شد
تاریخ میگوید: عزاداری برای امام حسین علیه السلام از همان روز واقعه یعنی عاشورا و از کربلا آغاز میشود. بدون شک اولین افرادی که در این ماتم عظیم به سوگ نشستهاند اهل بیت امام حسین (ع) و قبیله بنیهاشم بودند. روز 11 محرم سال 61 هجری قمری که اهل بیت در کنار پیکرهای مطهر شهیدان غرق در ماتم و عزا بودند نقطه آغازین این عزاداری تاریخی محسوب میشود.
همان طور که عاشورا یک واقعه تاریخی بود عزاداری این واقعه نیز عزاداری تاریخی بود که با هیچ عزاداری قابل مقایسه نیست وقتی اسراء به کوفه منتقل میشوند امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) و حضرت ام کلثوم عزاداری و سخنرانی کرده و از آن حادثه عظیم میگویند به طوری که مردم به شدت گریه و زاری میکنند. این عزاداری تا زمان رسیدن اسراء به شام ادامه داشت و زمانی که به شام میرسند به مدت سه روز عزاداری میکنند که این عزاداری دومین عزاداری محسوب میشود.
بعد از شام حضرت زینب (س) و خاندان پاک و مطهر آن حضرت برای امام حسین (ع) مراسم اربعین گرفته و عزاداری میکنند.
مدینه کانون عزاداری حسینی
بعد از اربعین مدینه کانون عزاداری میشود. وقتی اهل بیت به مدینه میرسند، حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) واقعه عظیم عاشورا را تعریف کرده و امالسلمه همسر پیامبر عظیم الشان اسلام مراسم عزاداری برگزار میکند و به این ترتیب مدینه مرکز عزاداری و کانون به سوگ نشستن عزاداری حضرت سیدالشهداء تبدیل میشود.
وقتی مراسم عزاداری به اوج میرسد عمربن سعد موضوع را به یزید اعلام میکند و در اثر افشاگریهای حضرت زینب (س) یزید او را از مدینه به شام تبعید میکند.
با همه فراز و نشیبها عزاداریها در طول تاریخ ادامه پیدا میکند. همه امامان در عصر خودشان در دهه اول محرم برای مصیبت جدشان و سایر شهدای کربلا به روشهای مختلف عزاداری میکنند.
اولین آئین عمومی عزاداری یا به عبارتی شکل سازمان یافته و رسمی عزاداری چه زمانی مرسوم شد؟
عزاداریها تا قرن سوم هجری قمری توسط ائمه اطهار ادامه داشت و از قرن چهارم باید گفت برپایی عزاداریها به صورت سازمان یافته در زمان حکومت آل بویه مرسوم شد.
تاریخ نوشته است حکومت آل بویه به معارف اهل بیت علاقهمند بودند و مردم را به عزاداری سیدالشهدا تشویق و ترغیب میکردند.
سلاطین آل بویه اعلام کرده بودند عزای عمومی برگزار شود، مردم لباس مشکی بپوشند و بازارها تعطیل شود. به این ترتیب اولین آئین عمومی عزاداری شکل میگیرد.
نکته جالب اینکه در عزاداری آلبویه اهل سنت نیز همراه با شیعیان عزاداری کرده و خاک بر سر ریخته و بر قاتلان آن حضرت لعنت میفرستادند که در زمان آلبویه به این مراسم " النیاحه "گفته میشد.
نکته دیگر اینکه در زمان آلبویه با توجه به فاصله نزدیک عید غدیر تا محرم و روز عاشورا اهل سنت به برگزار نشدن مراسم جشن عید غدیر حساسیت نشان دادند و سلاطین آل بویه بعد از 40 سال حکومت و در سال 393 هجری قمری ممنوعیت و مخالفت با عزاداری عاشورا و برپایی جشن عید غدیر خم را اعلام کردند و این کار با مخالفت علنی شیعیان مواجه شد.
ولی بعد از 10 سال وزیر سلطان ال بویه بهاءالدوله برگزاری عزاداری در روز عاشورا در ایران را آزاد اعلام میکند و بعد از چهار سال دوباره بر ممنوعیت عزاداری تصمیم گرفته میشود.
به این ترتیب ممنوعیت یا آزادی برگزاری عزای سیدالشهدا در طول تاریخ ادامه پیدا میکند.
رویکرد سلاطین سلجوقی به عزاداری سیدالشهداء چگونه بود؟
در قرن پنجم هجری حکومت سلجوقیان آغاز شده است. ملکشاه سلجوقی در اقدامی قابل ذکر به زیارت کاظمین، نجف و کربلا میرود و یکی از دانشمندان اسلامی درباره حادثه جانکاه عاشورا و مظلومیت امام حسین (ع) و اهل بیت مرثیه سرایی میکند. ملکشاه تحت تاثیر این مرثیه و مظلومیت ائمه قرار گرفته و به مرثیه میپردازد و مخالفتی با برگزاری عزاداری ندارد.
بعد از تسلط مغولها بر کشورهای اسلامی رابطه آنها با اسلام چگونه بود؟
حکومت بنی عباس توسط مغولها در بغداد سقوط کرد و به این ترتیب مغولها بر بخشهای زیادی از کشورهای اسلامی تسلط پیدا کردند.
حکومت مغولها با اسلام میانه خوبی داشتند به طوری که الجایتو مذهب رسمی شیعه را انتخاب میکند و مراسم عزاداری آزادانه و به طور کامل برگزار میشود.
در این میان نباید اقدامات ارزشمند و ماندگار دانشمند اسلامی خواجه نصیرالدین طوسی که 18 سال در مراغه و آذربایجان حضور داشت نادیده گرفته شود. مسلمان شدن پادشاه مغول تحت تاثیر او و شاگردانش از جمله علامه حلی در زنجان بود.
در ادامه الجایتو نام خود را به سلطان محمدخدابنده تغییر میدهد و گنبد سلطانیه را در زنجان احداث میکند. هدف او از احداث گنبد سلطانیه انتقال مرقد امام حسین (ع) به زنجان بود که اعلام میکنند بر اساس مذهب و آیین شرعی امکانپذیر نیست و او آنجا را به آرامگاه خانوادگی خود تبدیل میکند.
عزاداری در قرن هشتم تا دهم چه سیری داشته است؟
بعد از دوران مغول به سلسله تیموریان میرسیم که مصادف با قرن هشتم و نهم هجری قمری بود. در دوره تیموریان منقبت خوانی ائمه اطهار در ملاء عام، مداحی و نوحه خوانی بر سر زبانها افتاد.
در حالت کلی عصر تیموریان با رواج و رونق آیینهای مذهبی به یژه مراسم عزاداری برای امام حسین (ع) همراه بود و بستر مناسبی را برای برگزاری و پاسداشت این آیینها در عهد صفوی فراهم کرد، تا آنجا که به جرأت میتوان گفت سبک بزرگداشت این آیینها و شیوه برگزاری این مراسم در عصر صفوی، برآمده از عصر تیموری بوده است.
تاج گذاری شاه اسماعیل صفوی و اوج عزاداری حسینی
در قرن دهم با روی کار آمدن صفویه مذهب رسمی ایران شیعه اعلام شد و شاه اسماعیل صفوی در مدرسه طالبیه تاج گذاری کرد. به این ترتیب تبریز پایتخت جهان تشیع گردید.
در زمان حکومت صفوی برگزاری مراسم شعرخوانی در مدح ائمه اطهار و عزاداری برای حضرت اباعبدالله و شهدای کربلا ارزشمند میشود و این موضوع در برگزاری عزاداری محرم تاثیر زیادی میگذارد و برپایی این مراسم با عظمت با شکوه بیشتری هر سال گسترش پیدا میکند.
همچنین دراین دوران کتاب معروف " روضه الشهداء" توسط" ملا حسین واعظ کاشفی" فقیه، محدث و مفسر قران کریم به عنوان مقتل و ذکر مصیبت اهل بیت علیهم السلام و واقعه کربلا نوشته میشود، رفته رفته روضه خوانی این کتاب آغاز میشود و، چون اهل منبر از روى این کتاب مىخواندند به روضه خوان مشهور شدند.
باید اشاره کرد در زمان صفویه تعزیهخوانی و شبیهخوانی وجود نداشت. اما قمه زنی در دوران صفویه مرسوم بود که در سفرنامههای مستشرقان به آن اشاره شده است.
بعد از صفویه کدام حکومتها روی کار آمده و رویکرد آنها به عزای حسینی چگونه بود؟
بعد از صفویه در قرن دوازدهم و سیزدهم حکومت افشاریه، زندیه و قاجاریه روی کار آمده بودند، نادرشاه با عزاداری امام حسین (ع) موافق نبود و محدودیتهای زیادی ایجاد میکرد.
نادرشاه افشار بعد از تاجگذاری، مذهب شیعه را مورد حمایت قرار نداد و بیشتر به مسائل سیاسی و نظامی پرداخت.
حضور کمرنگ علمای شیعه در ساختار حکومت و به حاشیه رانده شدن آنها، تنزل مقام متولیان امور دینی، محدود شدن شدید منابع مالی و فعالیتهای آموزشی علمای شیعه و مهاجرت آنها به سرزمینهای مجاور، تعامل حداقلی نادرشاه با شیعیان و علمای شیعه را نشان میدهد.
کریم خان زند و شروع تعزیه خوانی
مورخان شروع تعزیه خوانی را به زمان حکومت کریم خان زند نسبت میدهند، در تاریخ آمده است شخصی در مورد واقعه کربلا مطالبی درباره مصیبت اهل بیت برای کریم خان زند بیان میکند و کریم خان بعد از شنیدن این واقعه تحت تاثیر قرار گرفته و دستور میدهد نمایشنامههایی برای بیان واقعه عاشورا نوشته و اجرا شود. بعد از آن بود که تعزیهخوانی، شبیهخوانی و پردهخوانی شکل میگیرد.
ناصرالدین شاه و برپایی تکیه دولت
بعد از حکومت زندیه با سلسله قاجار مواجه میشویم. پادشاهان دوران قاجار توجه ویژهای به عزاداری داشته و آن را فرصتی برای عرض ارادت خودشان به اهل بیت میدانستند، همچنین مراسمهایی در دربار خودشان برگزار میکردند. همچنین اعلام میکردند با آغاز محرم خیابانها و کوچهها به نشانه عزا با پرچمهای مشکی پوشانده شود.
ناصرالدین شاه برای اولین بار " تکیه دولت " را با ظرفیت هزار نفر تماشاگر ساخت تا عزاداری حسینی با آیینهای مختلف در این تکیه برگزارشده و نمایش داده شود.
در دوران قاجار سخنرانی در مورد ابعاد گوناگون حادثه عاشورا یا مراسمهایی مانند تشتگذاری در شهرها مانند اردبیل و تعزیهخوانی توسعه پیدا میکند. همچنین تکیهها برای اولین بار شکل گرفته و از لحاظ شکل و محتوا پیشرفت و توسعه پیدا کرده و نقطه آغاز شبیهخوانی که امروز شاهد برگزاری آن در شهرهای مختلف هستیم به همین تکیهها باز میگردد.
مظفرالدین شاه و برگزاری شام غریبان
از عزاداری مهم قابل ذکر در عصر قاجار میتوان به برگزاری شام غریبان اشاره کرد که قدمت برگزاری آن به زمان مظفرالدین شاه باز میگردد.
سیک و سیاق برگزاری عزاداری در حکومتهای قبل از قاجار نشان میدهد مراسم عزاداری به 10 روز اول محرم اختصاص دارد در حالی که در دوران قاجار ایام عزاداری شامل محرم و صفر میشود.
در ادامه باید اشاره کرد متاسفانه در دوران قاجار قمه زنی استمرار داشت.
آیا در حکومت پهلوی، رضاخان و محمدرضا رویکرد متفاوتی به عزاداری حسینی داشتند؟
یکی از نقاط عطف مراسم عزاداری حسینی به دوران پهلوی از سال 1299 تا 1357 شمسی باز میگردد. رضاخان بعد از سفر به ترکیه و دیدار با آتاتورک در برنامه تجددخواهی خود به دنبال مدرنسازی ایران بود.
تخریب تکیه دولت توسط رضاخان
بنابراین بعد از 15 سال حکومت در سال 1315 مخالفت و ممنوعیت عزاداری محرم و صفر را اعلام کرد و به دنبال آن در سال 1317 تکیه دولت را تخریب کرد رضاخان با هرگونه مراسم عزادادی مخالف بود و سردسته عزاداران را دستگیر و روانه زندان میکرد.
باید گفت هر دو مخالف برگزاری عزاداری بودند رضاشاه مخالف جدی و سرسخت بود، ولی مخالفت محمدرضا به اندازه پدرش نبود، محمدرضا سعی میکرد عزاداریها کنترل شده باشد و البته آزادی مطلق برای عزاداری وجود نداشت.
در زمان محمدرضا پهلوی خیابانها برقکشی نبود و دستههای عزاداری شاخسی در تبریز با روشن کردن چراغهای زنبوری سعی میکردند مسیر عزاداری را روشن نگهدارند تا بتوانند عزاداری کنند، آن روزها بنده شاهد بودم که ماموران آمده و مردم را متفرق کرده و دستجات عزاداری را تعطیل میکردند و حتی سردسته عزاداران را دستگیر و روانه زندان میکردند به عبارتی افرادی که میخواستند عزاداری کنند باید مجوز داشته باشند.
گسترش روضههای خانگی
در این ایام ما شاهد گسترش مرثیهها و روضههای خانگی هستیم. محدودیتها باعث شدند عزاداریهای عمومی خیابانی به خانهها رفته و به صورت جمعهای پنج نفره یا 10 نفره برگزار شود.
تاثیرگذاری قیام حسینی را در شکلگیری انقلاب اسلامی چگونه ارزیابی میکنید؟
باید گفت انقلاب اسلامی یکی از تجلیات حادثه کربلاست و از قیام امام حسین (ع) الهام گرفته است. بعد از انقلاب اسلامی با راهنمایی و هدایت حضرت امام خمینی (ره)، متفکران اسلامی همچون شهید مطهری تلاش کردند تا پیرایهها و بدعتهایی که به حادثه کربلا اضافه شده است از بین ببرند.
کتاب گرانقدر " حماسه حسینی" در جهت زدودن این پیرایهها توسط استاد مطهری نوشته شد که در جایگاه خود بسیار ارزشمند است. در دوران انقلاب اسلامی شکل نوینی از عزاداری مثل سبکهای شورزنی ایجاد شد. استفاده از اشعار جدید رونق گرفت. در برخی شهرها شیوه عزاداری به صورت خاصی برگزار میشود و میتوان به عزاداری حسینیه اعظم زنجان اشاره کرد که اکنون به یک جاذبه گردشگری هم تبدیل شده است.
هیاتهای مذهبی بعد از انقلاب اسلامی گسترش پیدا کردهاند به طوری که حدود سه هزار هیات مذهبی در تبریز تشکیل شده است. در تبریز شیوه کهن عزاداری مراسم شاخسی، واخسی (شاه حسین و شاه حسن) دچار خیلی از خرافات نشده و زلالی خودش را حفظ کرده است.
در این نوع عزاداری، چون قبلا سیستم صوتی مانند میکروفن و بلندگو وجود نداشت یک دسته ورد و شعری میخواند و دسته دیگر به آن ورد جواب میداد و این یک رسم بسیار خوب به نام و یاد امام حسین (ع) است که در تاریخ آذربایجان به یادگار مانده است.
عزاداری خاص در سراسر ایران اسلامی
همچنین برخی از مراسمها به مناطق خاصی اختصاص دارد مثلا همین شاخسی متعلق به آذربایجان است، علم گردانی مخصوص مراغه، سنج و بوق برای استان خوزستان و در استان خراسان نیز مشعل گردانی وجود دارد.
در حالت کلی مرثیه خوانی، روضه خوانی، زنجیر زنی، علم گردانی و ... عرض ارادتی به ساحت مقدس امام حسین (ع) و شهدای کربلا است.
وظیفه ما برای انتقال مکتب حسینی به نسل آینده چیست؟
اگر شیعه امروز فعال است برای این است که عاشورا به یک موضوع جهانی تبدیل شده و نام شیعه به عاشورا گره خورده است. اسلام و تشیع بدون عاشورا و کربلا معنا ندارد.
باید توجه کرد با یک حادثه بزرگ مواجه هستیم، عاشورا یکی از داشتههای معنوی ماست، باید مواظب این مراسمهای معنوی باشیم تا دچار تحریف نشوند. دشمنان میخواهند این ثروت ارزشمند معنوی را با شگردهای مختلف منحرف کنند.
آبا و اجداد ما این رسالت بسیار بزرگ را به ما منتقل کردهاند. هر فرد باید به نحوی در حفظ عزاداریها و انتقال آن به نسلهای بعدی تلاش کند.
پرداختن به مصیبت و غفلت از فلسفه قیام عاشورا مهمترین آسیب
به نظر شما مهمترین آسیب هیاتهای عزاداری کدام موارد است؟
یکی از مهمترین آسیبهای هیاتهای عزاداری سکولار بودن آن است. یعنی پرداختن به مصیبت و غفلت از فلسفه قیام عاشورا.
به عبارت دیگر مجموعه عواملی که باعث قیام عاشورا شده است فراموش میشود. قیام حسینی و حادثه کربلا بدون دشمن شناسی معنایی ندارد. هیات مذهبی بدون پرداختن به دشمنان امام حسین (ع) نه هیات است و نه نظام جمهوری اسلامی آن را تایید میکند.
در طول تاریخ انحرافات و تحریفاتی در قیام حسینی به وجود آمده است. در شرایط فعلی وظیفه همه افراد جلوگیری از رواج انحرافات است.
باید علت و چرایی قیام عاشورا تبیین شود، امر به معروف و نهی از منکر که یکی از مهمترین اهداف قیام حسینی است تشریح شود. ذکر مصیبت و گریه کردن بدون اندیشه گریه انفعالی است.
چرا عزاداری حضرت سیدالشهدا از روز اول محرم آغاز میشود؟
9 روز اول محرم مقدمه و آماده سازی فکری و عاطفی مردم برای بیان واقعه عاشورا ست. باید اشاره کرد قیام حسینی دارای اضلاع سه گانه است:
ضلع اول: مصیبت وارد شده به امام حسین (ع) است که عامل به وجودآورنده آن بنی امیه است ضلع دوم: حماسه است که به وجودآورنده حماسه امام حسین (ع) است و ضلع سوم: پیام بعد از حماسه عاشورا است که با روشنگری امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) شکل گرفته است. به همین علت 10 روز اول محرم حماسه و ذکر مصیبت بوده و بعد از عاشورا تبیین پیام است.
تحمل سختترین شکنجهها توسط امام سجاد (ع) در ماجرای کربلا
باشگاه خبرنگاران/ امام چهارم شیعیان (ع) در طول زندگی خود، همواره از مصائب کربلا یاد میکردند و میگریستند.
حضرت علی بن الحسین، امام سجاد (ع)، فرزند امام حسین (ع) در 12، 18 و بنابر روایت مشهوری در 25 محرم سال 95 هجری قمری در سن حدود 56 سالگی مسموم شدند و به شهادت رسیدند.
آن حضرت در واقعه کربلا 23 سال داشتند و مرقد شریفشان در مدینه، در قبرستان بقیع کنار مزار عموی بزرگوارشان، حضرت امام حسن مجتبی (ع) است.
دوران امامت حضرت زین العابدین (ع) 35 سال و مصادف با دشوارترین دوران ظلم و خفقان امویان بود.
امام سجاد (ع) در دوران زندگی خود، رنجها و مصیبتها و ناراحتیهای بسیاری دیدند و در ماجرای کربلا، سختترین شکنجهها و ستمها را متحمل شدند و پس از بازگشت به مدینه، در طول 35 سال عمر خود، همواره از مصائب کربلا یاد میکردند و میگریستند و در حالی که اشک میریختند، میفرمودند: «حسین (ع) فرزند رسول خدا (ص) را گرسنه و تشنه کشتند.»
روزی، یکی از غلامان حضرت (ع) مخفیانه به ایشان نگریست و دید که امام سجاد (ع) به سجده افتاده اند و گریه میکنند.
عرض کرد: «آیا وقت پایان حزن نرسیده است؟»
امام سجاد (ع) به ایشان فرمودند: «وای بر تو، مادرت به عزایت بنشیند، حضرت یعقوب (ع) در میان دوازده پسر، یکی از پسرانش حضرت یوسف (ع) از نظرش غائب گردید، گریه میکرد و میگفت: «آه و اندوه بر یوسف و چشم یعقوب بر اثر اندوه، سفید شد و او خشمگین بود.»
و من در نزدیک خود، پدر و جماعتی از بستگانم را دیدم که سر بریدند، چگونه گریه نکنم؟
آن حضرت (ع) به نوادگان عقیل بیشتر از نوادگان جعفر طیّار، نظر لطف داشت و وقتی علتش را پرسیدند، فرمودند: «من وقتی که به یاد جانبازیهای پدران آنها در کنار امام حسین (ع) در کربلا میافتم، دلم به حال آنها میسوزد.»
مسموم شدن امام سجاد (ع)
مقام امام سجاد (ع) و توجه معنوی مردم حجاز به آن بزرگوار باعث شد که هشام بن عبدالملک در عصر حکومت ولید بن عبدالملک، نقشه قتل آن حضرت را بریزد.
او توسط افراد مرموزی، امام سجاد (ع) را مسموم کرد و آن بزرگوار بستری شدند و معالجهها سودی نداشتند و حضرت (ع) به شهادت رسیدند.
برخی نقل میکنند: امام سجاد (ع) بر اثر زهری که ولید بن عبدالملک (ششمین خلیفه اموی) به آن حضرت خورانید، مسموم شدند و به شهادت رسیدند.
البته ممکن است که امام سجاد (ع) با دسیسه هشام بن عبدالملک، به دستور برادرش ولید بن عبدالملک، مسموم شده باشند و هر دو در این موضوع شریک باشند.
از دعوات راوندی نقل است که امام چهارم شیعیان (ع) در بستر شهادت مکرر میفرمودند: «خدایا به من رحم کن که تو بزرگوار هستی. خدایا به من رحم کن که تو مهربان هستی.»
امام محمد باقر (ع) فرمودند: «هنگامی که وفات پدرم فرا رسید، مرا به سینه خود چسباندند و فرمودند: پسر جانم. بپرهیز از ستم کردن بر کسی که یاوری برای انتقام جز خدا ندارد.
حضرت ابوالحسن (ع) فرمودند: هنگامی که وفات امام سجاد (ع) نزدیک شد، ایشان سه بار بیهوش شدند و سپس، دیده باز کردند و سورههای «اذا واقعت الواقعة» و «انا فتحنا» را قرائت کردند و فرمودند:
«سپاس خداوند را که وعده خود را با ما وفا کردند و زمین را میراث ما قرار دادند و در بهشت، هر جا که بخواهیم اقامت میکنیم، چه نیک است پاداش اهل عمل.» و سپس، همان دم از دنیا رفتند.
فلسفه نام کربلا چیست؟
ایرنا/ علی بن طاووس معروف به سید بن طاووس در کتاب اللهوف علی قتلی الطفوف؛ آهی سوزان بر مزار شهیدان درباره وقایع عاشورا می نویسد:
راوی میگوید: سپس حسین برخاست و سوار شد و حرکت کرد ولی سپاهیان حر گاهی جلوگیری از حرکت میکردند و گاه حضرت را از مسیر منحرف. تا روز دوم محرم به سرزمین کربلا رسید.
چون به آنجا رسید فرمود: نام این زمین چیست؟
عرض شد: کربلا.
گفت: خداوندا من از اندوه و بلا به تو پناه میبرم. سپس فرمود: اینجا سرزمین اندوه و بلاست. فرود آیید که بارانداز و قتلگاه و مدفن ماست. جدم رسول خدا این را به من خبر داد.
پس جمله خیمه زدند و حر و سربازانش نیز در سوی دیگری فرود آمدند.
حسین نشست و به اصلاح شمشیر خود پرداخت و در ضمن اشعاری در مذمت دنیا خواند: ای دنیا! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن میدهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمیورزی...
زینب دختر فاطمه اشعار را شنید و گفت: برادرم، کسی این سخنها را میگوید که به کشتهشدن خود یقین داشته باشد.
فرمود: آری خواهرم.
زینب گفت: وای چه مصیبتی! برادرم خبر مرگ خود را به من میدهد.
راوی میگوید: زنان همه گریان شدند و به صورتشان سیلی زدند و گریبان چاک کردند.
امکلثوم فریاد میزد: وای یا محمد، وای یاعلی...، ای وای از بیچارگی که پس از تو در پیش داریم ای حسین.
پس حسین امکلثوم را تسلی داد: خواهرم! تو به وعدههای الهی دلگرم باش که ساکنان آسمانها همه فانی میشوند؛ اهل زمین همه میمیرند و همه مخلوقات جهان هستی راه نیستی را میپیمایند. خواهرم امکلثوم! و تو ای زینب! و تو ای فاطمه! و تو ای رباب!، به هوش باشید وقتی کشته شدم گریبان پاره نکنید و صورت نخراشید و سخنان بیهوده بر زبان نیاورید.
در روایتی دیگر، زینب که در گوشهای با زنان و دختران نشسته بود، همین که این اشعار را شنید، سر برهنه و دامنکشان بیرون شد و نزد برادر آمد و گفت: آه چه مصیبتی! کاش مرگ به زندگی من پایان میداد.
حسین نگاهی به خواهر کرد و فرمود: خواهرم، دامن شکیبایی را شیطان از دستت نگیرد.
زینب گفت: پدر و مادرم به قربانت، راستی به زودی به قتل میرسی؟
گریه راه گلوی حسین را گرفت و چشمها پر از اشک شد و فرمود: اگر مرغ قطا (1) را میگذاشتند، در آشیانه خود میخوابید.
زینب گفت: واویلا، تو به ظلم کشته میشوی؟ این زخم بر دل من عمیقتر و تحملش سختتر است.
زینب این را بگفت و دست برد و گریبان چاک زد و بیهوش روی زمین افتاد.
حسین برخاست و آب به سر و صورت زینب فشاند تا به هوش آمد. سپس تا آنجا که میتوانست مصیبتهای پدر، مادر و جدش را یادآور شد و تسلایش داد.
منبع: لهوف، سید بن طاووس، مترجم: سیداحمد فهری زنجانی
(1) مرغ قطا: جزو پرندگان پر صداست و چه به هنگام پرواز و چه در وقت دانه چینی با صدایی شبیه به غو غو کردن به نحو دلنشینی آواز میخواند.
گفتوگوی امام حسین(ع) با یزیدیان
ایرنا/ به نقل از کتاب لهوف، راوی میگوید: عبیدالله بن زیاد یاران خود را برای جنگ با حسین برانگیخت و آنان نیز پیروی کردند. ابن زیاد، آخرت عمر سعد را به دنیایش خرید و او را به دوستی خاندان بنیامیه دعوت کرد. او نیز پاسخ مثبت داد و با چهار هزار سوار به جنگ حسین بیرون شد.
ابن زیاد نیز سربازان را پشت سرهم میفرستاد تا آن که در ششم ماه محرم، 20 هزار سوار در رکاب عمر سعد گردهم آمدند.
گفت و گوی حسین(ع) با دشمن
آنان کار را بر حسین تنگ گرفتند تا آنجا که تشنگی بر حسین و یارانش فشار آورد. حسین به پای خاست و بر دسته شمشیر خود تکیه داد و با صدای بلند فریاد زد: شما را به خدا مرا میشناسید؟
گفتند: آری تو نواده پیامبری.
گفت: شما را به خدا میدانید پدر من علی بن ابیطالب و مادر من فاطمه زهرا است؟ همان علی که نخستین کسی بود که اسلام آورد و از همه دانشمندتر و بردبارتر بود.
گفتند: آری به خدا.
گفت: شما را به خدا میدانید جده من خدیجه است و او نخستین زنی است که اسلام آورد؟ شما را به خدا میدانید حمزه سیدالشهداء عموی پدر من است؟ شما را به خدا میدانید که این شمشیر رسول خداست که بر کمر دارم؟
گفتند: آری به خدا.
گفت: پس چرا ریختن خون مرا حلال کردهاید؟ با این که اختیار حوض کوثر دست پدر من است و مردانی را مانند شتران رانده شده از آب، از کنار حوض کوثر خواهد راند و پرچم حمد در روز قیامت در دست اوست.
گفتند: همه اینها را که گفتی ما میدانیم ولی با این همه دست از تو برنداریم تا تشنه جان دهی.
نامه عبیدالله بن زیاد
حسین که این خطبه را خواند دختران و خواهرش زینب گریه و ناله سر دادند و سیلی به صورت خود زدند و صدایشان به ضجه بلند شد.
حسین برادرش عباس و فرزندش علی را به سوی زنان فرستاد و دستور دارد که زنان را ساکت کنند و گفت: به جان خودم قسم که گریههای فراوانی در پیش دارند.
راوی میگوید نامهای از عبیدالله بن زیاد به عمر سعد رسید که دستور داده بود هر چه زودتر جنگ را شروع کند و مسامحه نکند.
دست رد به سینه شمر
با رسیدن این نامه، لشکر کوفه سوار شد و به طرف حسین حرکت کرد. شمر بن ذی الجوشن آمد و صدا زد: خواهرزادههای من عبدالله، جعفر، عباس و عثمان کجایند؟
حسین فرمود: جوابش را بدهید؛ هر چند فاسق است ولی از داییهای شماست.
شمر را گفتند چه کار داری؟
گفت: شما در امانید. خودتان را به خاطر برادرتان حسین به کشتن ندهید و از امیرالمومنین یزید فرمان برید.
عباس بن علی صدا زد: هر دو دستت بریده باد و لعنت بر آن امانی که برای ما آوردهای. ای دشمن خدا به ما پیشنهاد میکنی از برادر و مولای خود دست برداریم و سر به فرمان ملعونان و ملعون زادگان فرود آوریم؟
شمر که این پاسخ را شنید خشمناک به سوی لشکر خود بازگشت.
درخواست حسین(ع) از عباس(ع)
حسین چون دید مردم حریصاند تا هر چه زودتر جنگ را شروع کنند به برادرش عباس گفت: اگر میتوانی امروز اینان را از جنگ منصرف کنی، بکن. شاید امشب در پیشگاه الهی به نماز بایستیم که خدا میداند من نمازگزاردن و قرآن خواندن را دوست دارم.
عباس، خواسته حضرت را پیشنهاد کرد اما عمر بن سعد از پذیرفتنش سرباز زد.
عمرو بن حجاج زبیدی گفت: به خدا قسم اگر دشمن ما از دیلم بود و چنین پیشنهادی میکرد، ما میپذیرفتیم تا چه رسد بر اینان که اولاد پیامبرند.
پس از این گفتار، پیشنهاد را پذیرفتند.
راوی میگوید حسین بر زمین نشست و به خواب رفت.
منبع: لهوف، سید بن طاووس، مترجم: سیداحمد فهری زنجانی
حکمت/ چرا باید تسلیم خواست و اراده ی خداوند بود؟
شهر حدیث/ أوحَى اللّهُ تعالى إلى داودَ علیهالسلام : تُرِیدُ واُرِیدُ ، وإنّما یَکونُ ما اُرِیدُ ، فإن سَلَّمتَ لِما اُریدُ کَفَیتُکَ ما تُرِیدُ ، وإن لَم تُسَلِّم لِما اُرِیدُ أتعَبتُکَ فیما تُرِیدُ ، ثُمّ لا یَکونُ إلاّ ما اُرِیدُ .
خداوند متعال به داود علیهالسلام وحى فرمود : تو مىخواهى و من مىخواهم ولى فقط آن چیزى واقع مىشود که من مىخواهم ؛ پس ، اگر تسلیم خواست من شوى ، خواست تو را هم تأمین کنم ، امّا اگر تسلیم خواست من نشوى ، تو را در راه خواستهات به رنج و زحمت مىافکنم و آن گاه همان مىشود که من مىخواهم .
بحار الأنوار : 82/136/22 منتخب میزان الحکمة : 280
گوناگون/ کدام خیّر است که عمل خود را به دست خود، بی ارزش میکند؟
باشگاه خبرنگاران/ اگر کسی بیمارستان یا مؤسسه خیریهای را ساخته و ایجاد کند، اما در کنار آن در پی مشهور شدن، مطرح ساختن نام خود باشد عملش را بی ارزش کرده است.
صحیفه سجادیه کتابی حاوی 54 دعا از امام سجاد (ع) است. این کتاب پس از قرآن و نهج البلاغه مهمترین میراث مکتوب شیعه به حساب میآید و به نامهای خواهر قرآن و «انجیل اهل بیت» نیز مشهور است. صحیفه مانند قرآن و نهجالبلاغه از نظر فصاحت و بلاغت مورد توجه قرار گرفته است. امام سجاد (ع) بسیاری از معارف دینی را در دعاهای خود بیان میکند.
صحیفه سجادیه تنها شامل راز و نیاز با خدا و بیان حاجت در پیشگاه وی نیست، بلکه مجموعهای مشتمل بر بسیاری از علوم و معارف اسلامی است که در آن مسائل عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پارهای از قوانین طبیعی و احکام شرعی در قالب دعا بیان شده است.
در بخش ارتباط با خداوند طبق مقتضای زمانهای مختلف و احوال گوناگون دعاهایی بیان شده است، برخی دعاهای آن به صورت سالانه، همچون دعای عرفه و وداع ماه رمضان، و برخی ماهانه، مانند دعای دیدن هلال، و برخی هفتگی و برخی برای هر شبانه روز قرار داده شده است.
دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه از دعاهای مأثور از امام سجاد (ع) که آن را میخواند. امام سجاد (ع) در این دعا وظایف مؤمن واقعی را بیان میکند و از خدا درخواست دارد که از شرّ شیطان در امان باشد.
حضرت زینالعابدین در ابتدای این دعا، خدا را به دلیل دادن مقام شکر به بندگان سپاسگزار است و از خدا درخواست پاک شدن گناهان و رسیدن به مقام صالحان را دارد.
آنچه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیت اللّه علامه مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال 87 ایراد شده است. قسمت یازدهم آن را با هم میخوانیم:
نیّت خالص شرط صحت عمل
امام سجاد سلام الله علیه پس از فرازهایی که حمد و ستایش الهی را نمود از خداوند خواستههایی را طلب فرمودند. در پایان این خواستهها میفرمایند: «ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِکَ کُلَّهُ مِنْ رِئَاءِ الْمُرَائِینَ، وَ سُمْعَةِ الْمُسْمِعِینَ، لا نَشْرَکُ فِیهِ أَحَدا دُونَکَ، وَ لا نَبْتَغِی فِیهِ مُرَادا سِوَاکَ.»؛ امام سجاد (ع) در این فراز میخواهند به ما توجه بدهند که برای بهرهمندی از فضیلت و برکت ماه رمضان تنها دوری از گناه و انجام عبادات کافی نیست، چه بسا انسان شبانه روز به عبادت و ذکر و مناجات و دعا و کارهای خیر میپردازد، امّا هیچکدام از اینها قبول نمیشوند. راز این نکته در آن است که تنها برای قبولی اعمال حُسن فعلی کافی نیست؛ و عمل انسان باید حُسن فاعلی نیز داشته باشد. به تعبیر دیگر علاوه بر صحّت عمل، باید نیّت عمل نیز صحیح باشد.
از همین رو در این فراز تأکید میفرمایند به ما توفیق بده که عمل ما همچون عمل ریاکاران و اهل سُمعه نباشد. اهل ریا و سمعه در پی آنند تا دیگران اعمال خیر آنان را دیده و در آینده گفته و شنیده شود. در حقیقت با عمل خود، در پی انتشار آوازه خویش هستند. ریا باعث میشود تا عمل از ارزش بیفتد. «سُمعه»؛ از ماده «سمع»؛ است، یعنی انسان کاری کند تا دیگران بشنوند. «ریا»؛ یعنی نشان دادن عمل به دیگران.
نیّتی، برای ابطال همه عمل
«ریا»؛ و «سمعه»؛ ممکن است در برخی احکام باعث ابطال عمل شود. زمانی که انسان بخواهد عمل عبادی را انجام دهد، باید عمل دارای همه شرایط باشد. اگر در عمل عبادی، نیت ریا وارد شود، عمل با قصد قربت منافات داشته، و عمل کاملاً باطل میشود.
گویا انسان هیچ عملی انجام نداده است و تلاش او در عبادت هیچ ارزشی ندارد. برخی اعمال با ورود ریا و سمعه، نه تنها هیچ ارزشی ندارد، بلکه عمل به واسطه آن ارزش منفی نیز پیدا میکند. به عنوان نمونه اگر کسی از روی عمد به گونهای وضو بگیرد یا نماز بخواند، که دیگران او را بستایند و با شگفتی به حال او غبطه خورند؛ نه تنها عمل او باطل، بلکه مرتکب گناه نیز شده است. ریا در عبادت واجب، گناه و نوعی شرک به حساب میآید.
اگرچه در اینجا شرک به معنای بتپرستی، یا از سایر انواع شرک جلی نیست؛ اما وقتی انسان عبادتی را که باید برای خدا انجام شود، برای تحسین و ستایش مردم انجام دهد، برای خدا در عمل شریک قرار داده و برای همین شرک به حساب خواهد آمد.
هدر دادن اعمال نیک
البته در اعمال توسلی، قصد قربت شرط نیست و اگر در آن ریا وارد شود، گرچه آن عمل دیگر هیچ ارزشی ندارد، اما گناه و معصیت به حساب نمیآید. اگر کسی بیمارستان، مدرسه علوم دینی یا مؤسسه خیریهای را ساخته و ایجاد کند، اما در کنار آن در پی مشهور شدن، مطرح ساختن نام خود یا استفاده از موقعیتهای اجتماعی و سیاسی باشد، عمل خود را بیارزش مینماید. در مباحث فقهی و رسالههای عملیه در این باره مسئلهای مطرح میشود که آیا هر نیتی غیر از رضای خدا، باعث بطلان عمل میشود؟
به عنوان نمونه اگر انسان در هوای گرم تابستان بخواهد نماز بخواند و با آب خنک وضو بگیرد تا علاوه بر اینکه طهارت پیدا کند، خنک نیز بشود، یا در زمستان با آب گرم وضو بگیرد تا اینکه بدن نیز گرم شود. آیا نیت سرد و گرم شدن میتواند باعث ابطال وضو شود؟ این مسئله از دیرباز مطرح بوده و بعضی از فقها نیز، به ابطال وضو فتوا دادهاند. چرا که عمل باید، تنها برای انجام وظیفه باشد. البته بیشتر علما و به ویژه مراجع کنونی گفتهاند که اگر نیت اصلی وضو برای نماز باشد و در کنار وضو این منفعت نیز حاصل شود، وضو اشکالی ندارد. اما اگر نیت اصلی وضو این باشد که انسان خنک شود، وضو باطل است.
به تعبیر فقها اگر قصد اولی، عبادت باشد، و در ضمن و در پی آن عمل، منفعتی هم وجود داشته باشد؛ عبادت اشکالی پیدا نمیکند. اما اگر قصد عبادت و منفعت، هر دو مساوی، یا قصد اولی، منفعت باشد، فقها میفرمایند عمل باطل است.
منفعت حلال در کنار قصد عبادت
آنچه که مسلم است، ریا باعث بطلان عبادت میشود، اما اگر انسان در عبادت، در پی منافع دیگری برای خود باشد که در آن ریا نیست، عمل صحیح است. ممکن است کسی میداند که روزه موجب سلامتی انسان میشود و نیت او این باشد که علاوه بر اطاعت خدا، سلامتی را نیز پیدا کند. اگر شخص روزهدار، روزه را، چون خدا فرموده، بگیرد و علاوه بر آن در پی منفعت سلامتی بدن هم باشد، روزه این شخص درست است.
برای نماز، نیز گفته شده است که حرکات نماز فایده ورزشی دارد. اگر کسی که میداند حرکات رکوع و سجود برای بدن مفید است، در ضمن خواندن نماز، فایده ورزشی آنرا نیز در نظر بگیرد، نماز صحیح است. اما این شخص باید ببیند که اگر نماز فایده ورزشی نداشت، باز هم نماز را میخواند؟ اگر برای کسی این وظیفه و آن فایده مساوی باشد به گونهای که اگر نماز فایدهای بدنی نداشت، آنرا نمیخواند؛ وجود دو قصد و دو انگیزه مساوی، برای نمازگزار، منجر به بطلان نماز میشود.
عبادت مزدورانه و اطاعت عاشقانه
مطلبی که در اینجا مطرح میشود این نکته است که اگر منظور از قصد خالص در عبادت، فقط اطاعت امر خداست و هیچ قصد دیگری نباید باشد، انجام عمل بسیار مشکل میشود. محرک اصلی بسیاری از مردم در انجام نماز یا عبادت بخشش گناهان، ترس از عقاب و امید به ثواب است.
از آیات و روایات استفاده میشود که نه تنها چنین قصدی در عبادت اشکال ندارد؛ بلکه مفید نیز هست. «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً» 1، «وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً» 2. بعضی از مفسرین همچون فخر رازی، از اجماع متکلمین اهل سنت بر بطلان عمل و عبادتی که به قصد ثواب یا دوری از عقاب انجام شده، خبر دادهاند.
متکلمین و علمای شیعه بر این باورند که انجام عبادت، به قصد ثواب و دوری از عقاب، موجب کاهش ارزش آن میشود، ولی باطل نمیگردد. همین اندازه که انسان باور دارد ثواب عمل را خدا میدهد، اطاعت و عبادت خدا به شمار خواهد آمد.
البته انسان به تدریج باید این معرفت را در خود تقویت کند که اگر خدا ثواب نیز نمیداد، برای اطاعت از امر خدا، آن عمل را انجام بدهد. مرتبه عالی و بالای این نوع نگاه در اولیا خدا، دیده میشود. تا جایی که انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات در این افراد فقط برای خدا انجام میگیرد. تا جایی که اگر خدا بخواهد آنان را به خاطر اعمال نیک و انجام واجبات نیز به آتش افکنده و عقوبت کند، آنان سر تسلیم فرو میآورند و تابع امر خدا هستند. این مرتبه بسیار بلندی است که مخصوص اولیا خداست.
خالق، سزاوار پرستش و عبودیت
از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در روایتی نقل شده است که: «إِلَهِی مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ عِقَابِکَ وَ لَا طَمَعاً فِی ثَوَابِکَ وَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُکَ»؛ خدایا من برای نجات از آتش، تو را عبادت نکردم و برای دستیابی به بهشت، تو را نپرستیدم، بلکه، چون سزاوار پرستش هستی، تو را عبادت میکنم.
اگر تو را عبادت نکنم، چه کنم؟ در برابر تو چیزی جز عبادت شایسته نیست. این معرفتی است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارای آن است و آن را فرموده است تا پس از هزار و چندصد سال به ما توجه دهد، تا به این اندازه از معرفت و ایمانی که داریم، اکتفا کنیم. تلاش ما باید در بالا بردن سطح معارفمان باشد.
هنگامی معرفت انسان نسبت به خدا بالاتر میرود که محبّت انسان به خدا بیشتر شود. بین محبّ و محبوب، رابطه اینگونه نیست که محب کاری برای محبوب انجام داده و مزدی در برابر آن دریافت کند. رابطه گرفتن مزد در قبال کار، رابطه مزدور با کارفرماست. اگر چه گرفتن مزد حلال اشکالی ندارد. اگر انسان عبادتی انجام دهد تا خدا به او بهشت را نصیب کند اشکال ندارد. آن هم برای گرفتن مزد چندین برابر.
«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»؛ اما این رابطه کاسبکارانه رابطه محب و محبوب نیست. اگر انسان، کسی را دوست داشته باشد، با تمام وجود میخواهد هر آنچه در اختیار دارد برای او هزینه کند تا فقط محبوب او تبسّمی و اظهار خشنودی کند. تبسّم و خرسندی محبوب برای محب کافی است. اگر انسان واقعاً محبت خدا را بیابد، دیگر شرم میکند تا از خدا برای عبادت مزدی طلب کند.
جز او لایق محبت کیست؟
به راستی ما چرا نباید خدا را دوست داشته باشیم؟ خدا چه کاستی دارد؟ مگر نه آنکه هر چه خوبی هست، از اوست؟ مگر همه گذشتها از او نیست؟ آیا کسی که گناهان فراوان ما را نادیده میگیرد و فقط با یک توبه، همه آنها را میبخشد، لایق دوست داشتن و محبّت نیست؟ آیا کسی که این اندازه نعمتهای رایگان را در اختیار ما قرار داده و همه امکانات را، پیش از تولد برای ما فراهم نموده و تا پس از مرگ نیز تا عالم قیامت انتظار داریم به ما عنایت فرماید، دوست داشتنی نیست؟
هنگامی که رابطه محبت بین انسان و خدا برقرار شد و انسان خدا را از عمق دل دوست داشت، آن هنگام انسان نسبت به خدا احساس طلبکارانه نخواهد داشت بلکه خود را همیشه بدهکار میداند. چنین انسانی تنها در پی جلب رضایت و خشنودی خدا خواهد بود.
امام سجاد (ع) در این فراز از دعا در هنگام درخواست از خداوند عرضه میدارد: خدایا، غیر از اینکه میخواهم من را موفق داری که در طول این ماه رمضان از همه گناهان اجتناب کنم و همه کارهای خیری که از من ساخته است، انجام بدهم، تمام جوارح و اندامهایم را به کار بگیرم برای اینکه در راه رضای تو خدمت بکنم، علاوه بر اینها، وقتی اینها به من نتیجه میدهد که اینها خالص باشد. اما اگر آلوده به ریا و سمعه باشد، فایدهای نخواهد داشت؛ لذا میفرماید: «ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِکَ کُلَّهُ»؛ خدایا آنچه که گفتم و از تو خواستم، پاک و خالص قرار ده و اعمالم را از ریای ریاکاران و آوازهی آوازه جویان، دور بدار. بزرگان دین و ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین در عبادت خدا و جلب رضایت او رفتارهای سنگینی را انجام میدادند؛ عبادتهایی شاق که تصورش نیز برای ما آسان نیست. درباره امیرالمؤمنین (ع) نقل شده و معروف است که از اشتیاق الهی، شبی هزار رکعت نماز میخواندند. درباره پیغمبر اکرم (ص) در قرآن اشاره شده است «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی» 5؛ای پیامبر! چرا تا این اندازه خود را به زحمت میاندازی؟ ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا اینکه خودت را زجر دهی و به مشقت بیاندازی.
در تفسیر و شأن نزول این آیه گفته شده است که پیامبر (ص) آنقدر در عبادت ایستاده بودند که پاهای مبارک ایشان متورم شده بود. گفتن و شنیدن این آسان است! مگر انسان چقدر میایستد که پاها ورم کنند؟
یکی از پیامبران خدا که بسیار گریه میکردند، حضرت یحیی بود. درباره حضرت یحیی (ع) نقل شده که آنقدر از شوق و اشتیاق به خدا گریه کردند که پای چشم ایشان زخم شده بود. مادر ایشان تکههای پارچهای نمدی را تهیه کرده و در پای چشم یحیای نبی مینهادند تا؛ اشک چشم، پوست صورت ایشان را آزار نرساند 6.
کلیم الله (ع) در خدمت نبی الله (ع)
درباره حضرت شعیب (ع) گفته شده است که ایشان چندین بار، در سالهای طولانی، آنقدر گریه کردند تا چشمهای ایشان نابینا شد. خدا باز او را بینا کرد. حضرت شعیب (ع) دوباره گریه کرد تا چشمهایش نابینا شد.
دفعه سوم خدای متعال جبرئیل را فرستاد و فرمود اگر تو از ترس عذاب گریه میکنی، من عذاب را بر تو حرام کردم و اگر از شوق بهشت اشک میریزی بهشت را در اختیار تو قرار میدهم. شعیب (ع) عرض نمود: خدایا تو میدانی که این گریهها نه برای ترس از عذاب است و نه برای شوق به ثواب. این گریهها برای شوق لقاء توست. به شعیب (ع) خطاب شد که پس من کلیم (همصحبت) خود را خدمتکار تو قرار دادم.
پس آن بود که حضرت موسی (ع) پس از فرار کردن از مصر به مدین رسید و در آنجا ماجرای سقایی کردن برای دختران شعیب (ع) پیش آمد و شعیب (ع)، مهریه همسر موسی (ع) را هشت تا ده سال چوپانی قرار داد، چون شعیب (ع) نابینا بود، و بیش از صد سال عمر داشت. حضرت شعیب (ع) تا آنجا خالصانه برای شوق لقاء خداوند گریست که خدا نیز حضرت موسی (ع) را خدمتکار او قرار داد.
رسیدن به مقام خلیفه اللهی، راز عبادت
درباره عبادتهای حضرت داوود (ع) نیز قرآن به صراحت اشاره نموده است. 8؛ سوال این است که خدای متعال چه نیازی به عبادت بندگان دارد؟ آن هم عبادتهایی سخت و جان شکار؟ راز این همه عبادت توسط اولیا و بزرگان چیست؟ حقیقت آن است که فهمیدن این راز آسان نیست، «ربّ حامل فقه الی من هو أفقه منه.»؛ راز اصلی، این است که انسان هنگامی به درجه خلیفةاللهی میرسد که همه چیز خود را در برابر خدا ببازد؛ یعنی عبد حقیقی باشد.
اگر ما چیزی را برای خود قائل شویم، از جهالت است. ما هیچ چیز نداریم که از خود ما باشد. هر چه داریم برای اوست. اگر انسان ناداری، فقر، بیچارگی و ذلت ذاتی خود را درک کند، میتواند به مقام بندگی و خلافت الهی نائل گردد. آینه؛ تا صیقل داده نشود، صورتی در آن منعکس نمیشود. مقام خلیفةاللهی که خدای متعال برای انسان مقرر فرموده، جز از راه بنده شدن، آن هم بنده خالص شدن، میسر نیست، این مقام فقط در اثر بندگی پیدا میشود.
فقیریم و بنده درگاه او
بندگی باید به گونهای باشد که انسان در همه مراحل نسبت به خالق احساس نیاز و فقر کند. اگر کسی ثروت فراوان و اموال بسیاری داشته باشد و به واسطه حادثهای همه ثروت و اموال و املاک خود را در یک روز از دست دهد، به گونهای احساس فقر و بیچارگی میکند که ناخواسته با ناراحتی گریه میکند. در چنین زمانی که انسان میفهمد هیچ چیزی ندارد به طور طبیعی اشک میریزد. گریه برای چنین جایی است.
گریه حالتی احساسی است برای هنگامی که انسان احساس بیچارهگی میکند. اگر کسی بخواهد بنده خدا باشد، باید نسبت به خدا احساس نیاز و فقر کند. از همین رو خدای متعال مقدمات و شرایطی را فراهم میکند، تا هر کسی به اندازه معرفت خود، این حالت را درک کند.
فراق امام عصر (عج) نشانه فقر و بندگی ما
انسان در طول هشتاد سال عمر طبیعی که در این دنیا، دارد، از محبوب حقیقی جداست. البته برای شیعیان مراتب دیگری نیز وجود دارد.
شیعیان از امام زمان صلوات الله علیه هم جدا هستند. چه کسی در این عالم دوست داشتنیتر از او؟ آیا این فراق نباید سوزی در ما ایجاد و اشک ما را جاری سازد؟ از نخستین لحظات تولد نام او را شنیده و دل به او سپردهایم و تاکنون دیدار میسّر نگشته است. این نشانه نیاز و ناداری ماست. حالت تضرع و اشک هنگامی به وجود میآید که بدانیم هیچ چیزی در اختیار انسان نیست و اختیار همه عالم به دست خداست.
کسانی که کمال معرفت را دارا هستند به خوبی میدانند که در این عالم هیچ چیز در اختیار آنان نیست. فرق آنان با ما این است که وقتی ما چیزی نداریم نیز خود را فقیر نمیبینیم. تفاوت ره از کجاست تا به کجا! راز برخی از این سختی کشیدنها و زجر دیدنهای ما برای آن است که ما بنده بودن خود را بفهمیم. وقتی خدا تکلیفی را معین فرموده اگر درست انجام دادیم هیچ چشمداشتی نداشته باشیم و بگوییم ما بندهای بیش نیستیم. در این هنگام انسان لیاقت مقام خلیفة اللهی را پیدا کرده و به مراتب قرب میرسد.
هرچه از دوست رسد نیکوست
چهارده معصوم (ع) در اوج مراتب خلیفهی اللهی هستند چرا که هیچ چیز برای خود نمیخواهند. نمونه آشکار آن حالت سیدالشهداء (ع) در قتلگاه، است آیا تصور میکنید امام حسین (ع) در لحظه شهادت از اینکه نعمتهای دنیا را از دست میدهد، محزون و اندوهگین است؟
در آن لحظه سید الشهدا (ع) میفرمایند: خدایا! همه آنچه که داشتم را برای رضایت تو دادم، فقط برای رضای تو. مقام والای ائمه اطهار (ع) در تصور ما هم نمیگنجد، چه رسد به آنکه، چون آنان باشیم. باید گام به گام تمرین کنیم و با این تکالیف روزمره؛ و واجبات که برای ما تعیین شده به مراتب اولیه بندگی برسیم. خلاف بندگی و محبت است که برای عبادت از خدا مزد بخواهیم. اگرچه اشکال ندارد، اما نباید به گونهای باشد که انسان گردنکشی کند.
من با این نمازم فقط خواستم به خدا بگویم که یاغی نیستم
برخی علمای اخلاق و، حضرت امام (ره) میفرمایند: اگر دقت کنیم باید از بسیاری از عبادات و اعمال واجب که انجام دادهایم، استغفار کنیم. برای آنکه اگر بررسی کنیم آن قدر در نماز زشتی و کاستی داریم که دیگر جایی برای ثواب بردن نمیماند. وقتی در نماز به فکر همه چیز هستیم به جز خدا، یعنی از خدا رو برگرداندهایم. اگر کسی پشت به شما، با شما حرف زند، چقدر زشت است؟ وقتی انسان در نماز به کار دیگری فکر میکند، اینگونه است.
اما خدا از لطف و رحمتی که دارد، قبول میفرماید. مرحوم آخوند کاشی در مدرسه صدر اصفهان سکونت داشتند. یک روز یکی از عشایر اطراف اصفهان، در هنگام غروب، جهت خواندن نماز وارد مدرسه شد. پس از آنکه در سر حوض مدرسه وضو گرفت، مشغول نماز شد. نماز او که بیشتر به خم و راست شدن شبیه بود، اشکالات بسیاری داشت.
مرحوم آخوند به سمت او رفت و گفت: آیا این نماز بود که خواندی؟ مرد عشایری گفت: خیر! مرحوم آخوند گفت: پس این چه کاری بود که انجام دادی؟ مرد عشایر جواب داد: من با این کار فقط خواستم به خدا بگویم که یاغی نیستم. مرحوم آخوند به گریه افتاد و گفت: نماز همین است. ما که نماز نمیخوانیم؛ اگر نماز آن چیزی بود که علی (ع) میخواند، پس ما نماز نمیخوانیم؛ همین قدر است که به خداوند بگوییم یاغی نیستیم و نمیخواهیم با تو مخالفت کنیم.
با این نماز به خدا میگوئیم، نفس، شیطان، هواهای نفسانی و فریبهای شیطانی در کمین ما هستند. تو ما را از شرّ آنان حفظ کن و ما را یاری نما تا از آلودگیها پاک شویم. همین اندازه که گردنکشی نمیکنیم؛ کفایت میکند.