داستانک/ نگاهی به درون خود انداختن!
آخرین خبر/ مردی متوجه شد که گوش همسرش شنوایی اش کم شده است. ولی نمیدانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد انجام بده و جوابش را به من بگو: در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله 3 متری تکرار کن. بعد در 2متری و به همین ترتیب تابالاخره جواب بدهد.
آن شب همسر مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود. مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم، و سوالش را مطرح کرد جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت ودوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت: ” شام چی داریم؟” و این بار همسرش گفت: عزیزم برای چهارمین بار میگم؛ ” خوراک مرغ!“
گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم شاید عیبهایی که تصور میکنیم دردیگران وجود دارد در وجود خودمان است.
ناگفته های زنان سوری از نبرد با داعش
تسنیم/ در گزارش زیر به بررسی کتاب اینجا سوریه است، از جمله نامزدهای نهایی جایزه جلال پرداختهایم.
سالها پس از آغاز جنگ سوریه و اتفاقاتی که حول آن بر این کشور رفته، آثار متعددی در قالبهای متنوع از این واقعه منتشر شده است. سوریه همواره به عنوان یکی از کشورهای مسلمان و تحرکات رژیم صهیونیستی در مرزهای این کشور و علل دیگر، همواره به عنوان یکی از کشورهای مهم در منطقه شناخته شده است. انتشار آثار مختلف طی سالهای گذشته همواره از این منظر بوده که بگوید در شام چه خبر است و جنگ، چه بلایی بر سر کشور و مردم سوریه آورده است.
در این میان سهم نویسندگان بیش از دیگر هنرمندان بوده است. طی سالهای گذشته آثار مختلفی در قالب داستان، زندگینامه و خاطره با محوریت افرادی که در سوریه حضور داشته و از نزدیک شاهد ماجرای جنگ تن به تن سوریها با داعش و گروههای تکفیری بودهاند، منتشر شده است. با نگاهی به آثاری که تاکنون به زبان فارسی منتشر شده، به این نتیجه خواهیم رسید که عمده این آثار وقایع سوریه را از منظر مدافعان حرم روایت کردهاند. بیشتر آثاری که حداقل در پنج سال گذشته منتشر شده، بر همین مبنا و در قالب خاطره بودهاند. با توجه به این امر، جای خالی روایتی از دل سوریه و از زبان مردم این کشور همواره احساس میشده است. مردمی که با پوست و خون خود طعم جنگ، بیخانمانی و مهاجرتهای اجباری را چشیدهاند و خاطرات متعددی از داعش، گروههای تکفیری، حبسها و آزادیها، ایرانیها و ... در ذهن خود دارند.
تلاش زهره یزدانپناه در کتاب «اینجا سوریه است» از این منظر قابل ستایش است؛ کتابی که در نتیجه مدتها گفتوگو با زنان سوری آواره با اقوام و ادیان مختلف به ثمر نشسته است. کتاب یزدانپناه از چند وجه خواندنی است؛ هم نویسنده و هم راوی. کتاب پژواک صدای زنان سوری است که با چنگ و دندان طی سالهای اخیر زندگی، خانواده و خانهشان را حفظ کردهاند؛ از همان زمان که جغد جنگ به ناگاه بر سرشان آوار شد و آرزوهایشان را دزدید، آموختند که چگونه در شرایط جدید زندگی کنند و در عین حال، آفریننده زندگی در خط مقاومت باشند.
زنان عمدتاً آخرین مرجع برای بیان وقایع جنگها هستند، در هر جنگی ابتدا این سربازان و فرماندهان هستند که از هرآنچه در میدان گذشته، روایت میکنند. با این حال، زنان همواره وجه دیگری از جنگ را پیش چشم مخاطبان خود قرار میدهند؛ وجهی که در آن «انسانیت» و مسائل مرتبط با آن پررنگتر از روایت پیشرویها و عقبنشینیها است. گویی نویسنده با انتخاب این قشر، به لایه زیرینی از وقایع سوریه پرداخته و بُعد انسانی و اجتماعی آن را از زبان قربانیان روایت کرده است.
«نویسنده»، دومین نقطه ثقل این کتاب است، او اولین نویسنده زن ایرانی است که در خاک سوریه قدم گذاشته و پای درد دل این زنان نشسته است. «زاویه دید» سومین ویژگی مهم کتاب یزدانپناه است، او هنرمندانه «انسان» را ملاک روایتهایش قرار داده است؛ فارغ از تمام تعلقات دینی و مذهبیاش. تمام اینها در کنار نثر شیوا و خواندنی، «اینجا سوریه است» را در مقایسه با بسیاری از آثار متفاوت و متمایز میکند.
یزدانپناه در گفتوگویی با تسنیم، درباره چگونگی شکلگیری این کتاب و تجربهاش از حضور در سوریه به عنوان اولین نویسنده زن میگوید: حضور من به عنوان یک خانم نویسنده، پژوهشگر و مستندساز ایرانی در سوریه، تقریباً نوعی خطشکنی در میدان، برای حضور در سوریه درگیر جنگ، بود. اما لطف خداوند و عنایت شهدای مدافع حرم مانند شهید محسن حججی که به گمان خودم، اصلاً قصه حضور من در سوریه برای نوشتن این کتاب، به نوعی به شهادت این جهادگر مُخلص و سپس عنایت خاص او گره میخورد و اتفاقات بعد از آن و طرح و ایده اولیهای که مطرح شد و من در مقدمه کتاب به آن اشاره کردهام، این توفیق نصیبم شد. از این بابت هم، زبانم از شکر خداوند برای این توفیق، قاصر است.
او ادامه میدهد: طبیعی است که چنین سفری، تلخیها و شیرینیهای خاص خودش را دارد که من به عنوان چاشنی کتاب، سعی کردم به برخی از این موارد تلخ و شیرین- تأکید هم میکنم که فقط به برخی از این موارد-، به عنوان حاشیه سفر، در لابهلای دیگر روایتهای کتاب، بپردازم تا ضمن ملموس شدن سختیهای این کار، فضای کاری در شرایط بحران هم برای مخاطب ترسیم شود. مثلاً از کِش وقوسهایی که در هر سفر، برای اعزامم پیش میآمد تا شرایطی که برای برخی سوریهای مسئول برای حفظ امنیت آنجا که در طی کارم با آنها هم مواجه میشدم، باید کلی تلاش و ترفند به کار برده میشد تا ثابت شود که من دوستم، نه دشمن.
نویسنده کتاب «اینجا سوریه است» به چرایی انتخاب «زنان» به عنوان سوژه اصلی کتابش اشاره و اضافه میکند: در بیشتر جنگها و در واقع بهتر است بگویم در هر جنگ و درگیری، معمولاً هم حضور مردان در میدان جنگ و مبارزه و دفاع، به خوبی دیده میشود و هم، رنج جراحت و حتی شهادتشان، به خوبی به چشم میآید. اما کمتر موقعیتهایی پیش میآید که هم حضور زنان و دختران در چنین میدانهایی به خوبی چشم بیاید و هم فعالیتهایشان در پشت جبهه به خوبی دیده شود و هم اینکه گاهی باید یادمان بیاید که وقتی مردی در جبهه و میدان مبارزه و دفاع، شهید یا حتی مجروح میشود، بیشترین اعضای خانواده این شهدا و مجروحان که رنجهای چنین موقعیتهایی گریبان آنها را میگیرد، زنان و دختران و مادران و خواهران و حتی فرزندان هستند؛ یعنی وقتی کلمه زن به میان میآید، بالطبع، کلمه خانواده هم درکنار این کلمه به میان میآید؛ یعنی همسر، فرزند، خواهر، برادر، پدر و مادر و سایر اعضای خانواده.
به گفته او؛ بار مسئولیتی که زنان و دختران شهدا و مفقودان و مجروحان در کشورهای درگیر جنگ به دوش میکشند، خیلی بیشتر از مسئولیت به شهادت رسیدن و مجروحیت و جانبازی مردان در خط مقدم و میدان مبارزه یا سایر فضاهای درگیر جنگ و دفاع است. چون اینها هم باید جای خالی پدر، همسر و برادر را در خانواده پُر کنند.
یزدانپناه از تلخیها و شیرینیهای سفرش به سوریه و روایتهایی که شنیده است، میگوید؛ از وضعیت دردناک زنان و کودکان در زندانهای جبهةالنصره گرفته تا انفجار اتوبوسها در راشدین تا زنده بودن خط مقاومت در سوریه به مدد زنانی که پای کار ایستاده و از جان و مال خود گذشتهاند. او در اینباره میگوید: گرچه رنجهای من که فقط این روایتها را از راویهایشان میشنیدیم، به اندازه رنج خود راویها که طعم تلخ این دردها را با همه جان و روح شان چشیده بودند، نبود، اما معتقدم، از آنجا که حتی ذرهای از چشم خداوند پنهان نمیماند و در این عالم گم نمیشود، من به اندازه سهم خودم در تحمل این رنجها، پاداشم را گرفتم. چون در آخرین روزهای سفرم که دیگر میخواستم به ایران برگردم، ناگهان اعلام کردند، آخرین گروه از مردم تحت محاصره فوعه و کفریا، قرار است طی مبادله با مسلحین و خانوادههای آنها آزاد شوند. من که تازه از حلب برگشته بودم، به هیچ وجه معطل نکردم و نیم ساعت بعد، در جاده دمشق- حلب بودم تا خودم را به جبرین حلب برسانم. به این ترتیب در واقع، اولین و تنها بانوی نویسنده، پژوهشگر و مستندساز ایرانی بودم که شاهد آزادی مردم فوعه و کفریا بوده که در روایت این آزادی باشکوه در کتاب، خود شاهد راوی بودم.
انتشار کتاب «اینجا سوریه است» بازتابهای مختلفی داشت. زینب سلیمانی، فرزند شهید سردار قاسم سلیمانی، در مراسم رونمایی از این کتاب، خواندن آن را به تمام کسانی توصیه کرد که چرایی حضور ایران در سوریه در ذهنشان به پرسش بدل شده است. او در اینباره گفت: نیاز امروز ما این است که درباره مسئله سوریه، این کتابها نوشته شوند تا 10 سال دیگر یک سندی برای رجوع افراد مختلف باشد.
مدیر بنیاد مکتب حاج قاسم در ادامه سخنانش تصریح کرد: رسانههای غربی همواره در تلاشاند تا ما را از ناحیه حضور در منطقه، زیر سؤال ببرند اما آنچه که بیشتر مورد توجه آنهاست، این است که چرا جمهوری اسلامی در سوریه ورود کرده است؟ چرا در سوریه باید جوانانمان شهید بشوند؟ سعی دارند که تصویر دیگری از حقیقت واقعی سوریه را با شلوغکاریها و اطلاعات کمی که در دسترس میگذارند، نشان دهند. این کتاب و امثال این کتاب، به ما که در عصر امروز زندگی میکنیم و به آیندگان بعد از ما نشان میدهد که چه خطر بزرگی در مقابل جامعه بشریت وجود داشت و اگر از بین نمیرفت چه اتفاقات وحشتناکی رخ میداد.
سلیمانی اضافه کرد: توصیه بنده به کسانی که با موضع اینکه چرا ما در سوریه جنگیدیم و از آن دفاع کردیم، مخالف هستند، این است که کتاب «اینجا سوریه است» را بخوانند و لحظهای چشمانشان را ببندند و ایرانی پر از داعش را تصور کنند. اگر مدافعان حرم و فرمانده شهیدشان در سوریه نمیایستاد، نه فقط ایران بلکه تمام کشورهای منطقه درگیر میشدند. برای حاج قاسم و مدافعان حرم اینکه این افراد مسیحی هستند یا سنی یا شیعه، مهم نبود؛ مهم این بود که زن و بچه مردم در چنگال یک غده سرطانی نباشند. خواهشم از تمام عزیزان که مخالف این تفکر و ایستادگیاند این است که این کتاب را و امثال آن را لطفاً مطالعه کنید و خود را جای مصاحبهشوندگان کتاب بگذارید.
در بخشهایی از کتاب «اینجا سوریه است» میخوانیم: «... افراد زخمی را جلوی چشم بچههای کوچک شلاق میزدند. بچهها که این صحنهها را میدیدند، از ترس گوشهای پناه میبردند و گریه میکردند. مسلحین ایلین را با همان بدن مجروح شلاق زدند؛ آنهم جلوی چشم بچههایش. بقی? زنهای اسیر، بچههایش را در آغوش میگرفتند و سعی میکردند با دست جلوی چشمهایشان را بگیرند. دخترهای چهارساله و دوسالهاش با وحشت و نگرانی گریه میکردند.
وقتی مسلحین بیرحمانه شلاق به سروصورتمان میزدند؛ تنها کاری که میتوانستیم بکنیم این بود که دستهایمان را سپر سروصورتمان کنیم تا ضربههای کمتری بهمان بخورد.»
انتشارات راه یار کتاب «اینجا سوریه است» را در 776 صفحه و در شمارگان هزار نسخه منتشر کرده و در دسترس علاقهمندان قرار داده است.
چگونه با فرزندان خود صبورتر باشیم؟
فرادید/ وسط راهرو پایتان به کفش گیر میکند و زمین میخورید، پایتان روی یک ماشین اسباببازی میرود و باز پیراهن دیگری کف اتاق فرزندتان افتاده است. سعی میکنید داد نزنید، چون میخواهید با او صبورتر رفتار کنید. اما این فکر دست از سر شما برنمیدارد: «مگه همین تازگی دوبار ازش نخواستم اتاقشو تمیز کنه؟ ولی انگار نه انگار!» در چنین مواقعی در یک چشم بهم زدن از کوره در میرویم. در این مطلب قرارست نکتههایی را برای صبوربودن بیشتر با بچهها بخوانید.
داد زدن، بحث کردن، برافروخته شدن چهره و خشم ... همهی اینها نشانههای از دست دادن صبر ماست، اما این چهرهای نیست که هیچ مادری بخواهد فرزندش از او به یاد بیاورد حتی هیچ مادری نیست که بخواهد فرزندش را در آینده پدر یا مادری خشمگین تصور کند. نگران نباشید! این مشکل حلشدنیست.
دلایل و درمان خشم افسردگی
برای صبورتر شدن با فرزندتان باید دیدگاهتان را تغییر دهید: با خانوادهتان مثل «مهمان» رفتار کنید تا آنها هم با شما به همین روش رفتار کنند. آیا سرِ مهمان بخاطر نشستن دستهایش قبل از غذا داد میکشید؟ اگر عجله داشته باشید به مهمان میگویید: یالا بجنب؟! سعی کنید برای یک هفته هم که شده با فرزندتان مثل مهمان رفتار کنید. اگر برای خودتان یک نوشیدنی یا اسنک درست کردید، به اعضای دیگر خانواده هم تعارف کنید، کارهایی از این دست! با این روش جوّ خانه را آرام نگه میدارید، همه به خوبی با هم کنار میآیند و به زودی همین رفتار را با خود شما خواهند کرد.
صبر میوهی اندیشیدن است: ببینید مشکل کجاست. خودم را مثال میزنم: چند روز قبل سر موضوعی از شوهرم ناراحت بودم (یادم نیست سر چه موضوعی بود). همان موقع دختر 3 سالهام سمت من آمد. با گریه و زاری میگفت: من گشنمه! من هم با تشر جوابش را دادم: هر وقت تونستی مثل یه دختر بزرگ با من حرف بزنی کمکت میکنم! حرف بدی نزدم، اما مشکل لحنِ کلام من بود. لبهایش را آویزان کرد و چشمهایش پر از اشک شد. دلم میخواست من هم پا به پای او گریه کنم. من از دست دخترم عصبانی نبودم، اما او تنها کسی بود که باید با رفتار من کنار میآمد یا بهتر بگویم او قربانی عصبانیت من از شوهرم بود.
خواب برای بالا بردن صبر مهم است: به قدر کافی استراحت کنید. درست مثل بچهی بدعنقی که شب خوب نخوابیده شما هم اگر به قدر کافی نخوابید کمصبر و بداخلاق میشوید. 7 ساعت خواب شب (8 ساعت چه بهتر!) را از خودتان دریغ نکنید تا متوجه تغییر آن در خلق و خویتان شوید. صبور بودن وقتی بیش از حد خسته باشید کار سختیست. همهی ما میدانیم کمبود خواب با یک بچهی 2 ساله چه کار میکند. در نظر بگیرید شما هم یک 2 سالهی بالغ هستید که فقط مهارتهای مقابلهاش قدری بهتر شده!
آبرسانی در از دست ندادن صبر مهم است: بیشتر آب بنوشید و بهتر غذا بخورید. سلامتی شما متاثر از چیزیست که میخورید. اگر به قدر کافی آب نمیخورید انتظار نداشته باشید انسان شاد و صبوری باشید. شاید بعید به نظر برسد که آبرسانی یک عامل مستقیم در افزایش صبر در برابر کودکان است، اما هر یک گامِ کوچک میتواند شما را به صبورتر شدن نزدیک کند.
تحرک به صبورتر شدن شما کمک میکند: ورزش آزادکنندهی اندورفین است، عاملی که شما را شادتر میکند. علاوه بر کمبود خواب، کمبود حرکت عامل دیگری در بدخلقی کودکان 2 ساله است. در نظر بگیرید خود شما هم ممکن است از بیتحرکی کمصبر شده باشید. اگر بیرون از خانه و در هوای تازه ورزش کنید اثرگذاری ورزش بیشتر خواهد شد.
استراحت کنید: پس از عصبانیت و از دست دادن صبر برای آرام شدن به نیم ساعتِ کامل زمان احتیاج دارید. در این مواقع از تمام اعضای خانواده بخواهید در اتاق خودشان به مدت 30 دقیقه سرگرم خواندن یا بازی شوند تا آرامش شوند. با این روش به آنها یکی از مهارتهای مهم زندگی را میآموزید یعنی «مقابله با بیصبری». راه دیگر آرام شدن تمرینات تنفسی و مدیتیشن است. به طور کلی خشم برای بدن سم است پس با کنترل احساسات از بدنتان مراقبت کنید.
رفتار را هدفِ اصلاح قرار دهید نه کودک را: ببنید آیا فرزند شما مثل شما رفتار میکند. وقتی مشکلی به وجود میآید، او چه واکنشی نشان میدهد؟ اگر واکنش او مشابه شماست (یک واکنش منفی)، در صدد اصلاح آن برآیید. اگر بهترین نسخه از خودتان نیستید آن را به عنوان یک حقیقت بیچونوچرا نپذیرید، بیشتر تلاش کنید. هر وقت احساس کردید فشار خونتان در حال بالا رفتن است، سعی کنید به جای داد زدن با صدای آهسته صحبت کنید! این کار معجزه میکند!
بگومگو نکنید: با فرزندتان بگومگو نکنید. اگر کلافه باشید، با بگومگو کردن او را به حالِ خودتان دچار میکنید. قاطع، اما منصف باشید. یک قانون بگذارید و به آن پایبند بمانید تا جلوی هرگونه جروبحث غیرضروری را بگیرید، چون فایدهای ندارد. بعد از این که فرزند شما فهمید قرار نیست به چیزی که میخواهد برسد، با او همدردی کنید. با این روش به فرزندتان میآموزید چگونه با همسالان خودش صبور باشد!
الگوی صبر باشید: به یاد داشته باشید فرزند شما نظارهگر رفتار شماست. چرا بیرون از خانه والدین صبورتری هستیم، اما در خانه نه؟ از آنجا که فرزندان ما تمام طول روز در حال تماشای ما هستند و از رفتار ما الگوبرداری میکنند بهتر است الگوی خوبی برای آنها باشیم.
کنشگر باشید: ریشهی رفتارهای بیتابانهی من همیشه آماده نبودن است. اگر وقت ناهار رسیده باشد و من آماده نباشم، بچهها بدعنق میشوند (بخاطر گرسنگی) و من عاقبت از کوره در میروم. اگر قبل خواب ناهار فردای بچهها را برای مدرسه درست نکرده باشم، صبحِ پرجنب و جوشی در پیش خواهم داشت، چون بچهها دیر به مدرسه میرسند و من باز هم از کوره درمیروم. آماده بودن جلوی تمام این عصبانیتها را میگیرد.
مهربانی، عشق و بخشش را به فرزندتان بیاموزید: از یکدیگر تعریف کنید. شاید این کار در ابتدا سخت باشد، اما حالِ همه را خوب میکند. این لطف را در حق اعضای خانوادهتان کنید و الگوی عشق ورزیدن باشید. میتوانید برای نخستین بار در وعدهی نهار این کار را تمرین کنید، مثلاً هر یک از اعضای خانواده از دو خصوصیت دیگری تعریف کند.
آموزش بخشش از خود شما آغاز میشود: هر زمان اشتباه کردید عذرخواهی کنید. وقتی به فرزندتان فروتنی را آموزش میدهید مسئولیتپذیری را هم به او آموختهاید و او یاد میگیرد در آینده به لطف داشتن الگویی، چون شما مسئولیت اشتباهاتش را بپذیرد.
به خودتان برای تغییر فرصت بدهید. اگر معمولاً زود از کوره درمیروید، برای ترک این عادت به خودتان زمان بدهید. خودتان را به خاطر هر کاری که آن روز انجام دادهاید (عصبانی شدن، داد زدن، چند دقیقه بیشتر تنبیه کردن) ببخشید و سعی کنید فردای آن روز رفتارتان را بهتر کنید. هیچیک از ما نمیتوانیم همیشه بیعیبونقص باشیم، بالاخره گاهی خشم به سراغ ما میآید، اما میتوانیم برای بهتر کردن رفتارمان تلاش کنیم.
هر روز یک شروع جدید است: هر زمان یکدیگر را بهتر شناختیم، رفتارمان هم بهتر میشود. شما به عنوان والدین همیشه فرصت یادگیری، رشد و بهتر شدن را دارید. اشتباه کردن مهم نیست، مهم درسیست که از تکتک اشتباهاتمان میگیریم. هر وقت احساس کردید در حال از دست دادن صبرتان هستید برای آرام کردن خودتان تلاش کنید، چشمانتان را باز کنید و به فرزندتان نگاه کنید که در حال تماشای شما و حالتهایتان است. سعی کنید بهترین الگوی صبر و مهربانی برای فرزندتان باشید.
با این رفتار اعتماد به نفس در کودکتان میمیرد
ایرنا/ به گفته یک روانشناس تربیتی، بسیاری از کودکان به دلایل زیادی در ایجاد و حفظ اعتمادبهنفس مشکلدارند. یکی از دلایل رایج این مسئله، رفتارهای آسیبزننده والدین و معلمان با کودک است.
از همان اوایل زندگی، پاسخگویی والدین به نیازهای نوزادانشان بر رشد اعتمادبهنفس و عزتنفس تأثیر میگذارد. مثلاً کودک لبخند میزند و والدین با قربان صدقه رفتن، عکسالعمل نشان میدهند. این عکسالعمل والدین در اوایل کودکی، نوجوانی و بزرگسالی نشاندهنده پذیرش، تصدیق و تحسین است و بهطور قابلتوجهی به رشد عزتنفس و اعتمادبهنفس کمک میکند اما هنگامیکه والدین عکسالعمل مناسبی نسبت به افکار و احساسات کودکشان نشان نمیدهند یا زمانی که والدین بیشازحد درگیر میشوند و فرصت کمی برای کودک فراهم میکنند تا افکار و احساسات خود را بروز دهد، در هر دو صورت رشد اعتمادبهنفس و عزتنفس کودک به خطر میافتد. علاوه بر این، متأسفانه برخی رفتارهای مخرب والدین باعث میشود که اعتمادبهنفس کودک برای همیشه سرکوب شود.
دکتر زهره نصیری، متخصص روانشناسی تربیتی در گفتوگو با خبرنگار ایرنا زندگی با اشاره به رفتارهای آسیبزننده والدین، به بررسی اهمیت اعتمادبهنفس در کودکان میپردازد.
ضرورت داشتن اعتمادبهنفس در کودکان
دکتر نصیری در تعریف اعتمادبهنفس میگوید:«اعتمادبهنفس به معنای اعتماد به خود است. باید توجه داشت که عزتنفس با اعتمادبهنفس متفاوت است. عزتنفس بسیار مهمتر از اعتمادبهنفس است و در برخی متون این دو اصطلاح را باهم معنا میکنند درحالیکه این دو متفاوت از یکدیگرند.»
به گفته نصیری، ضرورت داشتن اعتمادبهنفس مستلزم داشتن عزتنفس است:« اگر کسی عزتنفس داشته باشد، میتواند اعتمادبهنفس هم داشته باشد اما اگر کسی اعتمادبهنفس داشته باشد و عزتنفس نداشته باشد، ممکن است دچار اعتمادبهنفس کاذب شود لذا برای داشتن عزتنفس لازم است که خودمان را عزیز و ارزشمند بدانیم. بنابراین، بیش از اعتمادبهنفس لازم است از همان کودکی داشتن عزتنفس را به کودک آموزش دهیم.»
این روانشناس تربیتی نداشتن عزتنفس و اعتمادبهنفس را خطری برای کودکان و جوانان میداند و میگوید: «متأسفانه امروزه محرکهایی همچون فضای مجازی، مواد مخدر، داروهای روانگردان و... به یک صنعت تبدیلشده که اگر کودکی اعتمادبهنفس نداشته باشد، بهراحتی از مصرفکنندگان این صنعت خواهد شد.»
رفتارهای آسیبزننده به اعتمادبهنفس کودک
نصیری معتقد است که والدین نقش به سزایی در پرورش اعتمادبهنفس کودک دارند: «والدین برای افزایش اعتمادبهنفس در کودکشان نباید ازواژههای دستوری استفاده نمایند زیرا واژههای دستوری بهصورت امرونهی میتواند موجب کاهش یا سلب اعتمادبهنفس در کودک شود.»
این روانشناس تأکید میکند: «والدین بههیچعنوان نباید بیش از سه دستور در طول روز به فرزندشان بدهند؛ البته سه دستور هم شرایط خاص خود را دارد.»
نصیری یکی دیگر از رفتارهایی که باعث سلب اعتمادبهنفس در کودک میشود راهشدار دادن دانست و افزود: «بسیاری از والدین از روی نگرانی یا دلسوزی، خیلی زودهنگام به فرزندشان هشدار میدهند. هشدارهایی مثلاینکه «لباست را بپوش، سرما نخوری»، «نیفتی!»، «لیوان رو از دستت نندازی» و...؛ این والدین اصلاً اجازه نمیدهند که فرزندشان با دنیای طبیعی خودشان روبرو شوند و تجربه کسب کنند.»
این روانشناس ادامه میدهد: «کودکی که همیشه قصد انجام کاری را داشته و به او هشدار دادهشده و درنهایت مادر یا پدر آن کار را به انجام رسانده، قطعاً نمیتواند اعتمادبهنفس داشته باشد چراکه چنین کودکی همیشه اعتماد به والدین داشته نه اعتماد به خودش!»
نصیری، تمسخر را بهعنوان سومین عامل آسیبزننده به اعتمادبهنفس کودک ذکر میکند و میگوید: «تمسخر نهتنها به اعتمادبهنفس آسیب میزند بلکه عزتنفس کودک را نیز خدشهدار میکند. گاهی والدین مدام در حال برچسب زدن به کودکشان هستند؛ زمانی که کودک دستخط خوبی ندارد، منظم نیست یا به دلیل اختلال یا رشد غضروفی زمین میخورد، با برچسبهایی مثل دست و پا چلفتی، بینظم و... کودک را تمسخر میکنند.»
به گفته این روانشناس، اینگونه رفتارهای تمسخرآمیز باعث میشود تا کودک احساس بیارزشی کند؛ درنتیجه عزتنفس کودک از بین میرود و درجایی که عزتنفس وجود نداشته باشد، اعتمادبهنفسی وجود نخواهد داشت و اگر هم اعتمادبهنفس وجود داشته باشد، آن اعتمادبهنفس کاذب است و بهسرعت فرومیریزد.
نصیری میگوید والدی که فرزندش را تهدید میکند هم اعتمادبهنفس کودکش را نیز از بین میبرد: «تهدید والدین، کودک را دچار اضطراب و ترس میکند و این اضطراب کمکم اعتمادبهنفس کودک را از بین میبرد.»
روش آموزش در پرورش اعتمادبهنفس کودک مؤثر است
نصیری معتقد است که علاوه بر والدین، معلم و سیستم آموزشی نیز در پرورش اعتمادبهنفس کودک مؤثر است. او میگوید سیستم رقابتی در آموزشوپرورش میتواند باعث از بین رفتن اعتمادبهنفس در کودک شود: «سیستم رقابتی وقتی صحیح است که همه افراد ازنظر استعداد و سطح هوشی یکسان باشند لذا زمانی که سطح هوش دانشآموزان با یکدیگر متفاوت است، برقراری سیستم رقابتی برخلاف عدالت است و باعث میشود تا کودک مدام خودش را با دیگر دانشآموزانی که از سطح هوش بالایی برخوردارند مقایسه کند، درنتیجه این مسئله منجر به سلب اعتمادبهنفس در دانشآموز میشود.»
این روانشناس ادامه میدهد: «رفتارهای آسیبزنندهای مثل دستور، هشدار، تهدید و تمسخر که از طرف والدین باعث سلب اعتمادبهنفس کودک میشود، از طرف معلم و سیستم آموزشی نیز میتواند بر روی اعتمادبهنفس کودک تأثیرگذار باشد.»
نصیری تأکید میکند: «رفتارهای آسیبزننده از طرف والدین در سنین زیر 7 سال، بسیار اثربخشی بیشتری دارد و نقش والدین را پررنگتر میکند اما رفتارهای آسیبزننده از طرف معلم و با قرار گرفتن کودک در گروه همسالان منجر به از بین رفتن عزتنفس میشود و همانطور که اشاره کردیم سلب عزتنفس منجر به سلب اعتمادبهنفس خواهد شد.»
شکلگیری اعتمادبهنفس از سنین 2-3 سالگی شروع میشود
به گفته نصیری، عزتنفس از همان لحظه تولد کودک شکل میگیرد اما شکلگیری اعتمادبهنفس از سنین 2-3 سالگی شروع میشود. اگر دقت کنید کودکان در سنین 3 سالگی که شروع به حرف زدن میکنند، زیاد از کلمه «من» استفاده میکنند؛ این «منِ کودک» مقدس است و والدین باید برای آن ارزش قائل شوند و اجازه تجربه به او داده شود چراکه درست در همین سنین اعتمادبهنفس کودک شکل میگیرد و رفتار والدین در افزایش یا کاهش اعتمادبهنفس کودک بسیار مؤثر است.
اعتمادبهنفس پایین، بهخودیخود درمان نمیشود
نصیری در رابطه با درمان اعتمادبهنفس میگوید:« اعتمادبهنفس بهاندازهای میتواند درروند رشد ما تأثیرگذار باشد که درمان این مسئله بههیچعنوان بدون کمک و راهنمایی متخصصین و روانشناسان امکانپذیر نیست و از طرف دیگر، عدم درمان اعتمادبهنفس بهمرورزمان منجر به اضطراب اجتماعی، اضطراب مدرسه، اضطراب فراگیر و... میشود.»
این روانشناس در رابطه با نحوه برخورد افراد با اعتمادبهنفس پایین میگوید: «برخی افراد که از اعتمادبهنفس پایینی برخوردارند، گاهی با رفتن به کلاسهای ورزش یا کسب یک مهارت خاص تلاش میکنند تا بهصورت معکوس، کمبود اعتمادبهنفسشان را بپوشانند. این افراد ممکن است به موفقیت دست پیدا کنند اما صرف دستیابی به یک مهارت منجر به اعتمادبهنفس کاذب شده و خودشیفتگی نتیجه این نوع رفتار است.»
نصیری در رابطه با درمان اعتمادبهنفس در کودکان میگوید: «صرف تغییر رفتار والدین برای درمان و افزایش اعتمادبهنفس کودک کافی نیست زیرا والدینی که با رفتارهایشان باعث سلب اعتمادبهنفس در کوکشان میشوند، خودشان افرادی آسیبپذیر هستند لذا این دسته والدین باید آموزش ببینند و از طرف دیگر، میزان آسیبدیدگی اعتمادبهنفس در کودک باید موردبررسی قرار گیرد.»
با خودآگاهی اعتمادبهنفس فرزندتان را افزایش دهید
نصیری معتقد است که والدین بهمنظور افزایش اعتمادبهنفس کودکشان لازم است که مهارت «خودآگاهی» را به او آموزش دهند: «علایق، استعدادها، مهارتها و احساسات بارز کودک باید موردبررسی قرار گیرد و پس از بررسی خودآگاهی، لازم است نقاط قوت و ضعف کودک از یکدیگر تفکیکشده و با استفاده از نقاط قوت، اعتمادبهنفس کودک را افزایش داد.»
این روانشناس تأکید میکند: «کودکان باید به نقطه پذیرش دست یابند و چنانچه نقطهضعفی در آنها قابلتغییر نبود، باید آن را بپذیرند و اگر قابلتغییر بود، با حل مسئله و راهحل باید آن را تغییر دهند.»
نصیری میگوید: «متأسفانه یکی از اشتباهات والدین این است که گاهی کودکشان را با نقطهضعفهایش مواجه میکنند؛ مثلاً کودک از توانایی جسمی پایینی برخوردار است و والد برای پوشاندن این نقص، فرزندش را در یک کلاس هنری و مهارت خاص ثبتنام میکند.»
این روانشناس تربیتی بابیان اینکه کودکان تا قبل از 12 سالگی نباید کاری را بهصورت حرفهای انجام دهند، میگوید: «کودکان باید کودکی کنند و هر چیزی را تجربه نمایند لذا انجام یک مهارت در سنین کودکی بهصورت حرفهای نوعی سوءاستفاده از کودک است و نهتنها تأثیری در رفع نقطهضعف کودک ندارد بلکه باعث سلب اعتمادبهنفس کودک نیز میشود چراکه کودک بهیکباره وارد حرفهای میشود که هیچ توانایی در انجام آن ندارد.»
تصاویر مادرانی که نابغه بار آوردند
ایسنا/ مادران، زنان شگفتآوری هستند که از ما مراقبت میکنند و بیش از هر فرد دیگری در جهان به ما عشق میورزند. به بهانه روز مادر در این گزارش زنانی را معرفی میکنیم که برخی از بزرگترین نقاشان تاریخ را تربیت کردهاند.
«آنا مک نیل ویستلر» در ویلمینگتون واقع در کارولینای شمالی به دنیا آمد و با «جورج واشنگتن ویستلر» ازدواج کرد که در آن زمان همسرش را از دست داده بود و سه فرزند داشت. «جورج ویستلر» یک مهندس بود و برای کار در راه آهن بین مسکو و سنت پترزبورگ به روسیه فرستاده شده بود.
تابلو نقاشی «مادر هنرمند» اثر «جیمز مکنیل ویستلر» سال 1871 / «موزه اورسی»او خانوادهاش را با خود به روسیه برد و در آن جا بود که «آنا»، «جیمز» کوچک را در مدرسه هنری «آکادمی هنرهای امپراتوری» ثبت نام کرد. «آنا» پس از درگذشت همسرش بر اثر وبا، به ایالات متحده بازگشت و در فقر نسبی زندگی کرد. او به توصیه دختر ناتنیاش، به لندن نقل مکان کرد و با جیمز زندگی کرد.
«پرتره مادر هنرمند» اثر «وینسنت ونگوگ» سال 188 میلادی / مجموعه هنری شخصیمادر «وینسنت ونگوگ» دنیای هنر را به او معرفی کرد. «آنا کاربنتس» مادر «ونگوگ» خود یک هنرمند آماتور بود. مادر «ونگوگ» در خانوادهای مرفه در «لاهه» متولد شد و همیشه تلاش میکرد فرزندانش موقعیت اجتماعی بالاتر خود را حفظ کنند. او به عنوان همسر یک کاهن مسیحی، بسیار مذهبی و خانواده دوست و در عین حال مادری سختگیر بود.
«مادر هنرمند» اثر «پل سزان» سال 1867 میلادی / موزه هنر سن لوئیس«آن الیزابت آنورین اوبرت»، مادر «پل سزان» شخصیت بسیار تأثیرگذاری در زندگی این نقاش بود؛ بانویی شاد و عاطفی که نگرش سزان به زندگی را شکل داد.
«مادر هنرمند در خواب» اثر «اگون شیله» سال 1911«ماری» مادر «اگون شیله» نقاش برجسته اتریشی بود که از پدری چک و مادری آلمانی متولد شد. «ماری» زندگی غم انگیزی داشت: دخترش، یعنی خواهر بزرگتر اگون، زمانی که اگون سه ساله بود درگذشت. او همچنین یکی از فرزندانش را در زایمان از دست داد. علاوه بر این، شوهرش زمانی که اگون فقط یک پسر 14ساله بود درگذشت و او تصمیم گرفت دوباره ازدواج کند.
«جولیا وارهولا» اثر «اندی وارهول» 1974جولیا وارهولا شاید تاثیرگذارترین فرد در روند پیشرفت هنری اندی وارهول بوده باشد. او در اسلواکی امروزی به دنیا آمد اما در 29 سالگی با همسرش به ایالات متحده نقل مکان کرد. او زن بسیار بااستعدادی بود که شیفته نقاشی کردن به خصوص فرشتهها و گربهها بود و خانه را با گلدوزی تزئین می کرد. جولیا حتی دسته گل میساخت و آوازهای محلی میخواند. «اندی» او و نقاشی هایش را تحسین میکرد. «وارهول» در سال 1966 فیلمی به نام «خانم وارهولا» ساخت که در آن جولیا حضور دارد و کارهای روزمره را انجام میدهد.
نگاهی به برخی ویژگیهای قرآنی حضرت فاطمه (س)
تسنیم/ با مطالعه منابع دینی در مییابیم وجود مقدس حضرت فاطمه سلامالله علیها شخصیتی فرازمانی و فرامکانی و در عین حال اثرگذار در تحولات عالم از گذشته تا آینده داشته است.
دختر، همسر و مادر
شاید عمده تصوری که یک فرد مذهبی از حضرت زهرا سلامالله علیها دارد، محدود به نگاه تاریخی باشد؛ به این صورت که وقتی از شخصیت و ویژگیهای فاطمه زهرا سلامالله علیها سؤال شود، ایشان را دختر آخرین پیامبر خدا، همسر امیرالمؤمنین علیهالسلام و مادر حسنین علیهمالسلام و زینب سلامالله علیها معرفی میکند. در نگاه رایج، آن بانوی بزرگوار یک سبک زندگی الهی داشت، عالم به قرآن و علوم بود، همچنان که دختری مهربان، همسری صالح و مادری دلسوز و مظهر صفات خدا بود که در اثبات امامت و خلافت همسرش علی علیهالسلام رشادتها به خرج داد و در نهایت در سن پایینی مظلومانه به شهادت رسید. تمام ویژگیهای مثبتی که از حضرت زهرا سلامالله علیها نقل میشود، حاکی از بانویی آسمانی است که البته در تاریخ محدود شده، نشان به اینکه وقتی از آن بانوی بزرگوار یاد میکنیم، از افعال ماضی استفاده میبریم.
زنی که خورشید به تن داشت
اما با مطالعه منابع دینی در مییابیم وجود مقدس حضرت فاطمه سلامالله علیها شخصیتی فرازمانی و فرامکانی و در عین حال اثرگذار در تحولات عالم از گذشته تا آینده داشته است. ایشان یکی از حجتهای خداوند بر خلق است که به تعبیر روایات، زمین بدون آن تمام اهلش را در خود فرو میبرد. نام آن بانوی بزرگوار به همراه پدر بزرگوارشان و سایر اهل بیت وحی در کتب مقدس انبیای پیشین ثبت شده و عالمان یهودی و مسیحی با آن شخصیت بزرگوار کاملاً آشنایی داشتند. قرآن در آیات مختلف بر این حقیقت صحه میگذارد از جمله آنکه فرمود «الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُم...» یعنی آنانکه به آنها کتاب اتا شد، او (پیامبر) را مانند فرزندانشان میشناسند.» یا آنجا که عیسی علیهالسلام خطاب به بنیاسرائیل فرمود «.. وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَد» و من بشارتدهنده به رسولی هستم که بعد از من میآید و نامش احمد است. مکاشفهی یوحنا که بخش از انجیل است، گفته است که «آنگاه نشانی عظیم و شگرف در آسمان پدیدار شد: زنی که خورشید به تن داشت و ماه زیر پا داشت و تاجی از دوازده ستاره بر سر داشت»؛ مسیحیان میگویند این زن حضرت مریم سلامالله علیها و دوازده ستاره هم حواریون هستند، درحالی که یکی از این حواریون خائن بود و نمیتواند ستاره باشد.
کوثری برای نسل کثیر پیامبر
اما برخی ویژگیهای قرآنیِ آن بانوی بزرگوار که به برخی از آنها کمتر پرداخته شده، شامل مواردی همچون کلمةالله، مصداق اسماءالله، مصداق اسماءالحسنی، مصداق عالّین، کوثر، روحالله، روحالقدس، مصداق آیهی مباهله، کوکَبٌ دُرّی، مصداق آیهی تطهیر و ... در کنار اینها آن بانوی بزگوار صاحب مقامت عصمت، حجت و امامت نیز هستند؛ در بخشی از خطبهای که آن بانوی بزرگوار در دفاع از مقام امامت و خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام در مسجدالنبی (ص) ایراد کردند، فرمود: «إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ»؛ یعنی امامت ما از تفرقه امنیت میدهد. یا امام صادق علیهالسلام در روایتی تصریح میکنند «نَحْنُ حُجَةُ اللّه عَلى خَلْقِهِ وَ فاطِمَةُ حُجَّةُ اللّه عَلیَنا»؛ یعنی ما حجت خداوند بر خلقش هستیم و فاطمه سلامالله علیها حجت خداوند بر ماست.
تقویم تاریخ/ ولادت حضرت "فاطمه ی زهرا"(س) دختر بزرگوار حضرت محمدمصطفی(ص)
راسخون/ حضرت فاطمهی زهرا، دختر نبیمکرّم اسلام در سال پنجم بعثت، هشت سال قبل از هجرت، در مکه به دنیا آمد. ام ابیها،ام الحَسَنین، اُمُّ السِّبطَین وامُّ الائمَه از کُنیههای آن بانو و صدیقه، کبری، بتول، سیّدهی نساءالعالمین، مطهّره، راضیه، مرضیه، طاهره و محدثه و... از القاب آن حضرت است. مادرش، خدیجه بنت خویلد میباشد. فاطمهی زهرا، فرزند رسول اللَّه، همسر ولیُّ اللَّه و مادر اوصیاء اللَّه است که خداوند در آیهی تطهیر، به پاکی او شهادت میدهد. او بهترین زنان از گذشتگان و آیندگان تا روز قیامت میباشد و سیدهی همه زنان عالم است. صدیقهی طاهره، در مقام تقوا و عصمت و طهارت به جایی رسید که رسول خدا(ص) غضب و خشنودی آن بانو را غضب و خشنودی خداوند معرفی میکند. یکی از یادگارهای حضرت زهرای مرضیّه(س) تسبیحِ آن بزرگوار در تعقیب نمازها است که در روایات امامان(ع) به نام تسبیح حضرت زهرا، آمده است.