سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حکمت/ هشیاری در طلب دنیا

 

باشگاه خبرنگاران/ اهمیت حدیث در میان مسلمانان به این دلیل است که کلام معصوم، از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود و همچنین، احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی هستند.

پیامبر اکرم (ص):

اجمِلوا فی طَلَبِ الدُّنیا؛ فَإِنَّ کُلاًّ مُیَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ.

در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید؛ زیرا هرکس به آنچه براى او آفریده [و مقدّر] شده است، مى رسد.

کنز العمّال: ج 4 ص 20 ح 9291






تاریخ : یکشنبه 100/11/10 | 9:12 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()


گوناگون/ شهر‌های باستانی گمشده جهان را بشناسید

 

صدا و سیما/ شهر هـای بزرگ و معروفی در گذشته‌های دور وجود داشته اند کـه حالا خبری از آن‌ها نیست.
 
از نمونه شهر‌های معروفی که در گذشته وجود داشته اند و حالا خبری از آن نیست می‌توانیم شهر آتلانتیس مشهور را نام ببریم، اما غیر از این شهر افسانه ای، شهر هـای مهم دیگری نیز هستند کـه در ادامه آن‌ها را بررسی خواهیم کرد.

شهر باستانی فاناگوریا «Phanagoria»


شهر گمشده باستانی فاناگوریا تقریباً 2550 سال پیش بنا شده اسـت و ساکنان آن در قرن دهم این منطقه را ترک کرده‌ند. فاناگوریا بزرگ‌ترین شهر یونانی اسـت کـه در حال حاضر در خاک روسیه قرار دارد. دانشمندان هنوز نمی‌توانند دلیل فرار مردم راکه تمامی وسایل خود، پول‌ها و تزئینات گرانبها را جا گذاشتند، توجیه کنند.


این شهر، تاریخ طولانی و پر فراز و نشیبی دارد و هم چنین ارتباطات تنگاتنگ و همه‌ی جانبه‌ی سیاسی، اقتصادی و ... با تمامی شهر هـای باستانی دریای مدیترانه داشت و عضو جدانشدنی این تمدن بـه حساب می‌آمد. دربخش بزرگی از این شهر، پهنه‌ای از قبرستان، ستون‌های مرمری بـه‌عنوان محافظ پایه‌ی مجسمه‌ها و تعداد زیاد مصنوعات، وجوددارد.

شهر باستانی شی چنگ «Shicheng»

شهر باستانی شی چنگ کـه بـه «آتلانتیس شرق» معرف اسـت، شهری باشکوه و مرموزی از دوران امپراطوری چین اسـت. قدمت معماری بنا‌های این شهر بـه سلسله‌ی مینگ و چینگ برمی‌گردد. این شهر 40 متر زیر آب‌های دریاچه‌ی کیاندائو قرار دارد کـه در استان ژجیانگ واقع شده اسـت.


درسال 1959 این شهر گمشده باستانی و دهکده مجاورش با برنامه‌ای از پیش تعیین شده برای ایجاد یک سد بـه زیر آب رفتند تا یک دریاچه مصنوعی و هم چنین یک نیروگاه تولید نیروی برق آبی راه اندازی شود. شهر شی چنگ بـه صورت معجزه‌آسایی دچار فرسایش چندانی نشده و ساختمان‌ها، دیوار‌ها و حتی جزئیات چوبی آن تقریباً دست نخورده و سالم باقیمانده‌اند.


باستان شناسان در اندیشه این مسئله‌اند کـه چگونه این شهر از چنگال تخریب و فرسایش تدریجی جان سالم بـه در برده اسـت. گرچه درسال 2004 یک زیر دریایی با هزینه 6.4 میلیون دلار برای گشت و گذار توریست‌ها دراین شهر ساخته شد، اما هیچ‌گاه مورد استفاده قرار نگرفت و متاسفانه هنوز هیچ امکانات غواصی برای گردشگران مهیا نشده تا از اینبخش باستانی دیدن کنند. امروزه این مکان بـه بهشتی رویایی برای غواصان تبدیل شده اسـت.

شهر باستانی Thonis-Heracleion


شهر تاریخی Thonis Heracleion، یکی از شهر هـای باستانی مصر یونان اسـت. این شهر کـه در رود نیل بنا شده بود، بدلیل شرایط نامناسب از لحاظ زمین شناسی بـه زیر آب رفت. شهر Thonis، حدود 1200 سال پیش از روی زمین محو شده و امروزه در زیر دریا در قسمت غربی خلیج ابولخیر مصر یافت شده اسـت.


دراین اکتشاف علاوه‌بر ساختار خود شهر، باقیمانده بیش از 64 کشتی کـه در بستر دریا دفن شده، سکه‌های طلا و وزنه‌های ساخته شده از برنز، تندیس غول پیکری بـه همراه چندین تندیس کوچک‌تر از خدایان مصر باستان، کتیبه‌هایی از جنس سنگ کـه روی آن بـه زبان یونانی و زبان باستانی مصر حکاکی شده بود پیدا شد. چیزی کـه هنوز معلوم نیست، نحوه‌ی غرق شدن این شهر در کف دریا اسـت.

کاخ باستانی کلئوپاترا «Cleopatra»



کمی دورتر از ساحل اسکندریه، در زیر آب‌ها چیزی قرار گرفته کـه گمان می‌رود قسمتی از قصر سلطنتی کلوپاترا بوده اسـت. گفته میشود کاخ کلوپاترا آخرین ملکه‌ی سلسله‌ی پتولمیس در مصر بوده اسـت. محققان عقیده دارند کـه این محل درحدود 1600 سال قبل بـه‌وسیله‌ی زمین‌لرزه و بالا آمدن آب دریا بـه زیر آب‌ها فرو رفته اسـت.


بیشتر حفاری‌ها بر روی جزیره‌ای غرق شده بنام «آنتیرهودوس» متمرکز اسـت کـه گفته میشود کلوپاترا در این جا قصری داشته اسـت. دراین حفاری‌ها یک کشتی غرق شده کـه بـه خوبی حفظ شده و یک تکه سنگ گرانیت با نوشته‌هایی کـه پدر کلوپاترا، شاه پتولمی دوازدهم را معرفی می‌کند، پیدا شده‌اند.

اشیا کشف شده هنوز در محل خود قراردارند، چون دولت مصر قصد دارد یک موزه‌ی زیردریایی بنا کند. باستان شناسان در زیر آب‌های ساحلی این شهر گم شده باستانی کـه امروزه بـه اسکندریه مشهور اسـت، تندیس‌ها، ستون‌ها، مجسمه‌هایی از جانوران مرموز، معابد و زیربنای یک کاخ را کشف کرده‌اند کـه بنظر می‌رسد همه‌ی آن‌ها بـه کلوپاترا تعلق داشته‌اند. بخش بیشتر این آثار یا از بین رفته‌اند.

شهر باستانی اولوئوس «Olous»



در سواحل مدیترانه‌ای یونان شهری کوچک بنام «اولوس» وجوددارد کـه سالیان سال پیش شهری با 40 هزار نفر جمعیت بوده اسـت. این شهر گم شده باستانی کـه بعنوان یک شهربازاری شناخته میشد بر اثر زمین لرزه‌های مختلف و سیل بـه زیر آب رفت، ولی هیچ وقت از ذهن‌ها خارج نشد، زیرا همیشه بقایای آن بـه اسانی قابل مشاهده بوده اسـت.


این شهر اینروز‌ها بعنوان شهر غواصانی شناخته می‌شود کـه قصد دارند ساعتی را زیر آب در شهری باستانی باشند. شهر اولوئوس برخلاف دیگر شهر هـای جزیره‌ی کرات کـه روی سنگ بنا شده بودند، شهر اولوئوس روی شن‌هایی ساخته شده بود کـه ثبات چندانی نداشتند و سرانجام در اثر زمین لرزه بطور‌کامل مدفون شد.

روستای باستانی مولیفنوا «Mulifanua»


سکونت‌گاه اصلی قوم لاپیتا، میکرونزی «Micronesid» و پلینزی «Polynesia» بودند کـه بعد از مستقر شدن در جزایر اقیانوس آرام، تعداد بسیاز زیادی سکونت‌گاه ساختند.


مشخص نیست کـه چـه تعداد روستای دیگر دراین جزایر وجود داشته اسـت، چرا کـه پس از چند قرن، سطوح آبی شدیدا متغیر اسـت و نقطه‌ای کـه زمانی خط ساحلی بوده، ممکن اسـت در حال حاضر مرکز یک جزیره باشد. کشف 4 هزار از تکه سفال در سواحل جزیر آپولو، نشان میدهد این منطقه‌ای کـه زیر آب مدفون شده از روستا‌های لاپیتا اسـت.

خلیج باستانی کامبای «Cambay»


خلیج کامبای یا خامبات بـه‌طور گسترده‌ای با استفاده از دستگاه سونار «ردیاب زیردریایی» مورد بررسی و کاوش قرار گرفته و پژوهشگران معتقدند هزاران ساخته دست بشر از جمله قطعاتی از سفال و دیگر وسائل خانگی در خلیج وجوددارد.

قدمت این شهر زیر آبی بـه 9500 سال قبل از میلاد مسیح باز می‌گردد، در صورتی کـه اگر این تاریخ صحت داشته باشد، بـه این معنی اسـت کـه این شهر زمانی ساخته شده بود کـه هیچکس تصور نمی‌کرد بشر قادر بـه ساخت چنین شهر‌هایی با این وسعت باشد.


دراین شهر جدید تکه‌های سفالی، مهره‌های تزئینی و مجسمه‌هایی با استخوان و دندان انسان از این شهر جدید، کشف شده‌اند. این شهر گم شده باستانی بدلیل ذوب آخرین یخ‌های عصر یخبندان و بالا آمدن سطح آب، زیر آب مدفون شد.

دریاچه باستانی تیتیکاکا «Titicaca»


دریاچه‌ی تیتیکاکا بـه‌عنوان پرارتفاع‌ترین دریاچه کشتیرانی، اسرار زیادی را سال‌هاست در خود دارد هم چنین این دریاچه، پهنه آبی بسیار زیبایی اسـت کـه سواحل آن بین پرو و بولیوی تقسیم شده اسـت. این دریاچه بزرگتر از پورتوریکو بوده و دارای چندین جزیره اسـت کـه عده‌ای از آن‌ها خرابه‌های دوره اینکا را در خود دارند.

سطح آب دراین جزیره‌ها بسته بـه فصل بـه‌طور متوسط 1.5 متر بالا و پایین می‌رود. می‌توانید با قایق بـه جزیره Taquile رفته و برای رسیدن بـه آثار تاریخی از 553 پله سنگی بالا بروید.


اخیرا گروهی از غواصان بنام “Akakor Geographical Exploring” بعد از 200 عملیات ناموفق و کاوش در خرابه‌های داخل دریاچه، سرانجام ویرانه‌های معبدی را یافته‌اند کـه از زمان اینکا‌ها باقیمانده اسـت کـه شامل اشیائی مانند، تکه‌های طلا، مجسمه‌های سرامیکی، بشقاب‌های سنگی، استخوان انسان و حیوان، میشوند. براساس افسانه‌های مردم اینکا عامل پیدایش تمام تمدن اینکاها، دریاچه‌ی تیتیکاکا اسـت.

اتلیت یام «Atlit-Yam»


شهر باستانی اتلیت یام در فاصله‌ای کمتر از 1.5 کیلومتری ساحل ودر نزدیکی شهر «هیفا» قرار دارد. این شهر گم شده باستانی تقریباً دست‌نخورده باقیمانده و باستان‌شناسان توانسته‌اند اسکلت‌های فراوانی رابه طور دست نخورده و سالم در درون قبر‌های آن بیابند.

در مخازن گندم کشف شده از این شهر نیز بقایای شپش‌های گندم یافت شده اسـت. هم چنین ابزار‌های سنگی و استخوانی بـه همراه دانه‌ی گیاهان اهلی مانند کتان و جو دراین ناحیه کشف شده‌اند.


شواهد نشان دهنده‌ی جامعه‌ای اسـت کـه نه تنها متکی بـه ماهیگیری بوده بلکه حیوانات اهلی و کشاورزی هم در آن نقش بسزایی داشته‌اند. قدمت این شهر گم شده باستانی کـه 40 هزار مترمربع وسعت دارد بـه 7000 سال پیش از میلاد مسیح بازمی‌گردد.

معرفی برخی اکتشافات مهم باستان شناسی

درسال‌های اخیر چندین کشف مهم باستان شناسی داشت کـه مهمترین این اکتشافات توسط باستان‌شناسان آمریکایی یافت شده‌اند. از مهمترین رویداد هـای دنیای باستان‌شناسی می‌توان بـه کشف 400 لوح چوبی رومی در محل ساختمان جدید کمپانی بلومبرگ، اشاره کرد.

جا خنجری شاه توت عنخ آمون

توت عنخ آمون، پسر فرعون مصر باستان کـه در سن 18 سالگی مرد و بعد ازآن بدنش در تابوتش آتش گرفت. محققان در دانشگاه پیسا در پلی‌تکنیک میلان «Milan Polytechnic, Pisa University» و موزه مصری در کاریو از طیف‌سنجی فلورسانس اشعه ایکس استفاده کردند تا ترکیب بـه‌کاررفته در خنجر را بدون آسیب زدن بـه آن دریابند.


گرچه در ظاهر فقط مـا در استفاده ازآن مهارت داشته‌ایم؛ فلز بـه کار رفته در تیغه آن دارای درصد زیادی نیکل، مقدار اندکی کبالت و فسفر و مواد دیگری اسـت کـه نشان میدهد مواد خام آن از منطقه‌ای دیگر آورده شده اسـت. محقق دنیل کوملی «Daniela Comelli» میگوید: تنها یک شهاب‌سنگ بنام خارگا «Kharga» پیداشده کـه داری نیکل و کبالت می‌باشد و شاید با ترکیب خنجر همسان باشد.

زانو‌های ملکه نفرتاری

این زانو‌ها برای دهه‌ها دریک موزه ایتالیایی در دسترس دید عموم قرار داشته‌اند، اما باستان‌شناسان توجهی بـه آن‌ها نداشته‌اند. بتازگی گروهی از محققان بطور دقیق و گسترده، این یک جفت اندام 3200 ساله را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده‌اند و اعلام کرده‌اند کـه این اندام بـه ملکه نفرتاری تعلق دارند. نفرتاری مریموت یکی از زیباترین زنان مصر و ملکه فرعون رامسس بزرگ بود.


«دقت کنید کـه این ملکه با نفرتی‌تی کـه همسر فرعونن آخن‌آتن بود اشتباه گرفته نشود». برای آن‌کـه مشخص شود این یک جفت زانو بـه چـه کسی تعلق دارد، کارشناسان از سرتاسر جهان با انجام آزمایشاتی نظیر پوشش رادیوکربن، دیرین آسیب‌شناسی، ژنتیک، شیمی و مصرشناسی بـه این دستاورد مهم رسیدند. در آرامگاه این ملکه، صندل‌های او نیز یافت شده‌اند کـه با استفاده از گیاهان، برگ درخت خرما و پاپیروس ساخته شده بودند.

این نوع صندل‌ها در دوران نفرتاری بسیار مرسوم بوده‌اند. کارشناسان میگویند با توجه بـه اندازه‌گیری‌های صورت گرفته، مشخص شده کـه اندازه پا‌های او براساس معیار ایالات امریکا، 9 بوده اسـت و این یعنی پا‌های او از نظر اندازه کاملا با قد و هیکلش تناسب داشته‌اند. البته عده‌ای از آزمایشات نیز موفقیت آمیز نبوده‌اند.

بازسازی صدای مرد یخی

درسال 2016، دانشمندان با استفاده از سی‌تی اسکن توانستند با موفقیت صدای این مرد عصر حجری را بازسازی کنند. این کشف مهم باستان شناسی درسال 1991 در کوه‌های آلپ اوتسال ودر مرز میان اتریش و ایتالیا یافت شد. نام این فرد از «اوتسال» همان منطقه‌ای کـه در آن یافت شد گرفته شده اسـت و کهن‌ترین مومیایی طبیعی یافت شده در اروپا اسـت.


رونالد فاستوس، یکی از محققان این پژوهش و متخصص حنجره در بیمارستانی در بولزانو اظهار کرد کـه با توجه بـه در دست نبودن تعداد زیادی از اطلاعات مهم مرد یخی 5300 ساله امکان بازسازی دقیق صدای اصلی آنرا را ندارند، اما با اندازه‌گیری طول مجرای صوتی و تار‌های صوتی، آن‌ها موفق شدند صدای تقریبی مرد یخی را شبیه‌سازی کنند.

نتایج این پژوهش در روز 21 سپتامبر ودر جریان کنگره‌ای بـه مناسبت بیست و پنجمین سالگرد کشف اوتسی نمایش داده شد. در چنین روزی بود کـه دو کوهنورد درسال 1991 مرد یخی 5300 ساله را پیدا کردند ودر طول این 25 سال دانشمندان مشغول بررسی این کشف مهم باستان شناسی بودند. بـه عقیده محققان اوتسی درحدود سال هـای 3300 قبل از میلاد می‌زیست.

کشف شهر عصر برنز در بریتانیا

بـه‌دنبال کاوش‌های باستانشناسی در منطقه کمبریج شایر انگلستان، دانشمندان بقایای یک مجتمع مسکونی و وسایل زندگی مردم در عصر برنز را پیدا کرده‌اند. 3 هزار سال پیش دراین محل، خانه‌های مدوری روی سکو‌های چوبی در مسیر رودخانه‌ی قرار داشتند. بـه دنبال یک آتش سوزی، خانه‌ها ویران شدند، آب روی سکو‌ها را پوشاند؛ و سرانجام آثار جالبی رابا خود نگه داری کرد کـه قدمت آن‌ها بـه هزار تا هشتصد سال پیش از میلاد، یا اواخر دوره برنز در بریتانیا میرسد. دانشمندان تصور می‌کنند با فرار ناگهانی مردم از آتش، وسایل ان‌ها بـه جا مانده اسـت. یکی از باستان شناسان در مورد این کشف مهم باستان شناسی میگوید:

29 شی کامل پیدا کرده‌ایم کـه برای باستان‌شناس‌ها بسیار جالب اسـت. اما جالب‌تر ازآن باقی‌ماند‌ه‌های مواد غذایی اسـت کـه ساکنان موقع آتش‌سوزی و خراب شدن این منطقه در حال خوردن آن بودند؛ پدیده‌ای بسیار کمیاب نه تنها در بریتانیا بلکه در اروپا اسـت. کاوش‌ها از ماه اوت امسال در نزدیکی شهر پیتربورو در شرق انگلستان شروع شد کـه با مدفون شدن شهر پمپی درسال 79 پیش از میلاد مقایسه شده اسـت.


دانکن ویلسون مدیر یک موسسه تاریخ می‌گوید: بهترین قیاس تشبیهی بنظر مـن، مدفون شدن شهر پمپی زیر آتشفشان و فرار ناگهانی مردم از این بلای طبیعی اسـت، آن‌ها غذایشان را در ظرفهایشان بجا گذاشتند و بعضی‌ها در همان لحظه مردند. هنوز خاطرجمعی نداریم، ولی بقایای انسانی دراین محل پیدا کرده‌ایم کـه در حال استخراج آن‌ها هستیم.






تاریخ : شنبه 100/11/9 | 7:16 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()


حکایت/ دلقک شهر آشوب!

 

 کتابدونی/ دلقکی بر اسب نشست و از روستای خود چهارنعل به سوی ترمذ (از شهرهای کهن) شتافت. شتاب دلقک چندان بود که اسب در بین راه سقط شد. بر اسبی دیگر نشست و باز شتابان تاخت. آن اسب هم از پای درآمد. سرانجام با سومین اسب به ترمذ رسید. از آنجا که مردم ترمذ می‌دانستند که سلطان محمد خوارزمشاه قصد حمله به دیار آنان را دارد، با دیدن عبور پر سرعت و عجولانه دلقک از میان کوچه و بازار شهر، گمان کردند که حتما او خبری ناگوار برای حاکم ترمذ آورده است. وقتی دلقک به دربار رسید، راه را برای او گشودند. حاکم شهر، هراسان و ترسان به استقبال دلقک آمد. دلقک، نفس‌زنان از حاکم خواست که به او مهلت دهد تا کمی نفس تازه کند.
حاکم ترمذ، بیمناک و هراسان چشم به لب‌های دلقک دوخت تا سخن بگوید؛ اما هر چه انتظار کشید، جز تشویش و اضطراب در چهره او ندید. حاکم گفت: "ما تا امروز از تو جز خنده و شادی ندیده بودیم. بگو چه دیدی یا شنیدی که اینقدر آشفته و سرآسیمه‌ای؟" دلقک باز هم مهلت خواست تا کمی بیشتر استراحت کند. این‌بار سلطان فریاد زد:" یا همین الان حرفت را می زنی یا سرت را از تن جدا می‌کنم."
دلقک به‌ناچار به سخن آمد و گفت: "من در روستای خویش بودم که شنیدم جارچیان شما ندا می‌دهند که هر اُلاق (پیک سواره) که پنج روزه به سمرقند برود و بازگردد و از آنجا برای حاکم ترمذ خبر بیاورد، پاداشی گرانبها در انتظار اوست. من همان‌ لحظه بر اسب نشستم و به سوی شما آمدم تا بگویم که به من امید نداشته باشید که از این کار ناتوانم!"
حاکم گفت:" ای ابله! شهری را به آشوب کشیدی و مردم را ترساندی و جان مرا به لب آوردی که همین را بگویی؟! این گرد و خاک چیست که برای ندانستن و نتوانستن، برانگیخته‌ای؟ اگر خودت می‌دانی که دلقکی بیشتر نیستی و غیر از دلقک بودن و شوخی و خندادندن مردم هنری نداری، این بیم و هراس چیست که در دل مردم انداخته ای؟ مگر من به تو رسالتی یا مأموریتی داده بودم که چنین شتابان و پر تشویش به عذرخواهی آمده‌ای؟ چرا در خانه ات ننشستی تا ما از تو آسوده باشیم و مردم از تو در امان؟"
منبع مثنوی_معنوی






تاریخ : پنج شنبه 100/11/7 | 8:10 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

تصاویری از مسابقات نقاشی با موضوع حجاب و عفاف وطناب زنی ویژه دهه فجردانش آموزان دبستان شهیدکامیاب روستای مازغ بالا

 

دانش آموز فاطمه اسلامی کلاس ششم دبستان شهید کامیاب در رشته نقاشی در شهرستان میناب مقام کسب نموده امیدواریم همه دانش آموزان درهمه مراحل زندگی موفق و پیروز باشند.

نن

ننن

نن






تاریخ : چهارشنبه 100/11/6 | 11:32 صبح | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()


حکمت/ سه راهکار برای ثمربخشی کار نیک  

 

حوزه/ امام صادق (علیه السلام):

رَأَیْتُ اَلْمَعْرُوفَ لاَ یَصْلُحُ إِلاَّ بِثَلاَثِ خِصَالٍ تَصْغِیرِهِ وَ سَتْرِهِ وَ تَعْجِیلِهِ فَإِنَّکَ إِذَا صَغَّرْتَهُ عَظَّمْتَهُ عِنْدَ مَنْ تَصْنَعُهُ إِلَیْهِ وَ إِذَا سَتَرْتَهُ تَمَّمْتَهُ وَ إِذَا عَجَّلْتَهُ هَنَّأْتَهُ وَ إِنْ کَانَ غَیْرُ ذَلِکَ مَحَقْتَهُ وَ نَکَّدْتَهُ.

در نظر من کار نیک جز با سه خصلت به صلاح نمی‌گراید:

کوچک شمردنش، و پوشیده داشتش، و شتابان انجام دادنش؛ زیرا چون کوچکش شماری در نظر طرف احسان بزرگش کرده‌ای، و چون پوشیده‌اش داری به کمالش رسانده‌ای، و چون در انجامش شتاب کنی گوارایش ساخته‌ای و اگر جز این باشد آن را تباه و بی‌مقدار کرده‌ای.

 

من لا یحضره الفقیه / ترجمه بلاغی و غفاری، ج 2، ص 






تاریخ : سه شنبه 100/11/5 | 8:0 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

ضرب المثل/ دانه دیدی، دام ندیدی

 

بیتوته/ این ضرب المثل در مورد افرادی گفته می‌شود که با غرور کاذبشان دچار درد سر می‌شوند.

داستان ضرب المثل:

در روزگاران گذشته، کلاغ و عقابی در جنگل زندگی می‌کردند. کلاغ روی یکی از درختان بلند جنگل لانه داشت و عقاب روی قلّه‌ی کوه بلندی در وسط جنگل لانه ساخته بود. کلاغ خیلی دوست داشت مثل عقاب آرام و سریع بتواند پرواز کند. اما قادر نبود. کلاغ هر روز جلوی لانه‌اش می‌نشست و به پرواز عقاب نگاه می‌کرد. خبر این کار کلاغ به گوش عقاب رسیده بود که کلاغی روی درخت چنار بلند جنگل زندگی می‌کند که از پرواز عقاب لذّت می‌برد. به همین دلیل عقاب هر روز وقتی شکارش را به دست می‌آورد یک دور اضافه بالای درخت چنار می‌زد و به لانه‌اش در بالای کوه می‌رفت.

یک روز عقاب هرچه گشت شکار مناسبی پیدا نکرد وقتی از شکار ناامید شد تصمیم گرفت به سراغ کلاغ برود و او را از نزدیک ببیند و بپرسد نظرش در مورد پرواز او چیست؟ با این افکار عقاب آمد روی شاخه جلوی لانه‌ی کلاغ نشست. کلاغ داخل لانه‌اش بود وقتی دید عقاب به در لانه‌ی او آمده سریع از لانه‌اش خارج شد و با خوشحالی گفت: سلام. من همیشه شیفته‌ی شما و پروازتان بوده‌ام، من هر روز ساعت‌ها روی این شاخه می‌نشینم و پرواز زیبای شما را نگاه می‌کنم.

عقاب لبخندی زد و گفت: ممنونم. من هم خوشحالم که تو پرواز من را دوست داری ولی تو باید در حد توانایی‌های خودت از خودت توقع داشته باشی من عقابم و تو کلاغ توانایی‌های ما در پرواز با هم متفاوت هست.

کلاغ گفت: می‌دونم ولی واقعاً برای من جالبه که بدونم شما وقتی در آسمان با آرامش بالهایتان را باز می‌کنید و به آرامی حرکت می‌کنید چه حسی دارید؟ اصلاً ‌زمین، درخت و رودخانه‌های روی زمین رو چه طوری می‌بینید؟

عقاب ابتدا خواست واقعیت را بگوید و بگوید که از آن همه بالا همه چیز به وضوح این پایین نیست و همه چیز رو حتی کوچکتر از اندازه واقعی آنها می‌بیند ولی وقتی که کلاغ اینقدر از او تعریف کرده بود و به توانایی او غبطه خورده بود دچار غرور کاذب شد و نتوانست واقعیت را بگوید در عوض گفت: من درسته که در فاصله‌ی زیادی نسبت به زمین پرواز می‌کنم ولی به حدی تیزبین هستم که حتی تخم گنجشکی که در لانه‌اش بالای یک درخت هست را می‌توانم ببینم.

کلاغ ساده گفت: خوش به حالت. عجب چشمان تیزبینی داری؟ عقاب گفت: این که چیزی نیست معمولاً دانه‌های کوچکی را که روی زمین افتاده است را هم قادرم ببینم. کلاغ که خیلی تعجب کرده بود گفت: چه جالب، در آن دور دست‌ها و اطراف جنگل چه می‌بینی؟ عقاب درواقع هیچ چیز نمی‌دید ولی برای اینکه دروغ اولش لو نرود مجبور شد بگوید: چند دانه‌ی گندم روی زمین ریخته که من از اینجا می‌بینم. کلاغ که واقعاً باورش نمی‌شد عقاب از این فاصله قادر باشد در دامنه‌ی کوه دانه‌های گندم را ببیند گفت: می‌شه برای اینکه قدرت تیزبینی تو به من ثابت بشه از این جا به طرف آنجا بروی من هم با تمام توانم پرواز می‌کنم تا به آنجا برسیم.

عقاب به امید اینکه در این فاصله‌ی طولانی بالاخره جایی چند دانه‌ی گیاه می‌بیند و آن را به کلاغ نشان می‌دهد و می‌گوید من از آنجا اینها را دیدم به راه افتاد. بعد از کمی که پیش رفت، سعی کرد فاصله‌اش با زمین را کمتر کند تا با دقت بیشتری بتواند زمین را ببیند تا شاید دانه گیاهی برای خوردن پیدا کند.

کلاغ بیچاره نفس زنان با تمام توانش سعی می‌کرد تا به عقاب برسد ولی عقب می‌ماند. از طرفی عقاب همینطور که آرام در فاصله‌ی کم در حال پرواز بود دید مشتی دانه‌ی گندم روی زمین ریخته سریع به طرف آن رفت تا آنجا بماند و قبل از اینکه کلاغ برسد بتواند قدرت تیزبینی‌اش را به او نشان دهد ولی تا روی زمین نشست، طنابی را که شکارچی اطراف تور کشیده بود را ندید و عقاب تیزبین داخل تور به دام افتاد. هرچه عقاب تلاش کرد تا خودش را نجات بدهد پروبال بیشتری از او می‌ریخت و بیشتر گیر می‌کرد.

عقاب اصلاً دوست نداشت کلاغ سر برسد و او را در حالی که در تور گیر افتاده را ببیند. راضی بود شکارچی بیاید و هرچه زودتر او را بردارد و هر بلایی می‌خواهد بر سرش بیاورد ولی کلاغ او را نبیند. شکارچیان معمولاً هر روز صبح دام را می‌چیدند و فردا صبح برمی‌گشتند تا ببینند حیوانی در آن به دام افتاده یا نه. کلاغ که تند و تند پر می‌زد تا به عقاب برسد، رسید ولی حیوانی که در تور شکارچی اسیر شده بود را نشناخت.

کلاغ باورش نمی‌شد دوست زرنگ و تیزبینش در دام شکارچی اسیر شده است. کمی که گذشت و مطمئن شد عقاب است، شروع کرد به خنده این خنده باعث عصبانیت بیشتر عقاب می‌شد. عقاب خواست اتفاق پیش آمده را توجیه کند و گفت: ‌این دانه‌هایی که روی زمین ریخته را می‌گفتم من از آن فاصله این دانه‌ها را می‌دیدم. کلاغ زد زیر خنده و حسابی خندید و بعد گفت: تو دانه‌های به این ریزی را از آن فاصله می‌توانی ببینی بعد دام به این بزرگی که روی زمین پهن بوده را ندیدی؟

عقاب فهمید حسابی خراب کاری کرده و با غرور کاذبش آبروی خودش را برده چاره‌ای نداشت جز اینکه به همه چیز اعتراف کند. گفت: حق با توست من به تو دروغ گفتم ولی خواهش می‌کنم قبل از اینکه شکارچی برگردد کمک کن و من رو از این مهلکه نجات بده.

کلاغ گفت: من کاری از دستم برنمی‌آید ولی به دنبال موش می‌روم. او را به اینجا می‌آورم تا طنابهای تو را بجود و تو را نجات دهد






تاریخ : سه شنبه 100/11/5 | 1:24 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

داستانک/ کدام هستید؟ شیشه یا آئینه؟!

 

یکی بود/ جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: «چه می‌بینی؟»
گفت: «آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد.»
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: «در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می‌بینی؟»
گفت: «خودم را می‌بینم!»
عارف گفت: «دیگر دیگران را نمی‌بینی، در حالی که آینه و پنجره هر دو از یک ماده اولیه ساخته شده‌اند. اما در آینه لایه نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی‌بینی. این دو شی شیشه‌ای را با هم مقایسه کن؛ وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند و به آنها احساس محبت می‌کند. اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت، کبر، غرور، پلیدی یا ...) پوشیده می‌شود، تنها خودش را می‌بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه‌ای را از جلو چشم‌هایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.






تاریخ : یکشنبه 100/11/3 | 7:28 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()


اعمال اختصاصی روز میلاد حضرت فاطمه(س)

 

مهر/ فردا بیستم جمادی الثانی سالروز میلادحضرت فاطمه سلام الله علیها می‌باشد. مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب شریف مفاتیح الجنان در خصوص این روز بافضلیت اعمالی را نقل کرده است.

فردا بیستم جمادی الثانی سالروز میلاد با سعادت سیدة نساءالعالمین حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها می‌باشد. مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب شریف مفاتیح الجنان در خصوص این روز بافضلیت اعمالی را نقل کرده است:

در این روز در سال پنجم یا دوم از بعثت، ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) واقع شده و در آن انجام چند عمل شایسته است.

اوّل

روزه گرفتن.

دوّم

رساندن خیرات و صدقات به مؤمنان.

سوّم

زیارت نمودن آن بانوی دنیا و آخرت که کیفیت «زیارت آن حضرت»، پس از این خواهد آمد.

زیارت حضرت فاطمة الزهراء (س)

 یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللّ?هُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَکِ أَوْلِیاءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّی اللّ?هُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَأَتی? بِهِ وَصِیُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْناکِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلایَتِکِ.


ای آزموده، آزمودت خدایی که تو را آفرید، پیش از آنکه تو را بیافریند، پس به آنچه آزمودت تو را شکیبا یافت، ما بر این باوریم که دوستان و تصدیق‌کنندگان توییم و به تمام آنچه پدرت (درود خدا بر او و خاندانش باد) و جانشینش برای ما آورده شکیبایی کننده‌ایم، پس از تو درخواست می‌کنیم، اگر تصدیق‌کننده تو بوده‌ایم، ما را به تصدیقمان به پدرت و جانشینش مرتبط کنی تا خود را بشارت دهیم که به سبب دوستی تو پاک شده‌ایم.

و نیز مستحب است بگویی:

السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللّ?هِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللّ?هِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللّ?هِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللّ?هِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللّ?هِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللّ?هِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللّ?هِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیاءِ اللّ?هِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِکَتِهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللّ?هِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّ?هِ؛

سلام بر تو ای دختر رسول خدا، سلام بر تو ای دختر پیامبر خدا، سلام بر تو ای دختر محبوب خدا، سلام بر تو ای دختر دوست صمیمی خدا، سلام بر تو ای دختر برگزیده خدا، سلام بر تو ای دختر امین خدا، سلام بر تو ای دختر بهترین خلق خدا، سلام بر تو ای دختر برترین پیامبران خدا و رسولان و فرشتگانش، سلام بر تو ای دختر بهترین مخلوقات، سلام بر تو ای بانوی بانوان جهان از گذشتگان و آیندگان، سلام بر تو ای همسر ولی خدا و بهترین خلق بعد از رسول خدا؛

السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْراءُ الْإِنْسِیَّةُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّ?هِ وَرَحْمَةُ اللّ?هِ وَبَرَکاتُهُ، صَلَّی اللّ?هُ عَلَیْکِ وَعَلَی? رُوحِکِ وَبَدَنِکِ؛

سلام بر تو ای مادر حسن و حسین، دو سرور جوانان اهل بهشت، سلام بر تو ای صدّیقه شهیده، سلام بر تو ای خشنود از خدا و خدا خشنود از تو، سلام بر تو ای فاضله پاکیزه، سلام بر تو ای حوریه در لباس انسان، سلام بر تو ای پرهیزگار پاک، سلام بر تو ای هم‌سخن با ملائکه و ای بسیار دانا، سلام بر تو ای ستمدیده، ای که حقت غصب شده، سلام بر تو ای سرکوب شده و پس‌زده شد? دشمن، سلام و رحمت و برکات خدا بر تو ای فاطمه دختر رسول خدا، درود خدا بر تو روح و تن تو؛

أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَی? بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ، وَأَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّ?هِ صَلَّی اللّ?هُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّ?هِ صَلَّی اللّ?هُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ آذاکِ فَقَدْ آذی? رَسُولَ اللّ?هِ صَلَّی اللّ?هُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّ?هِ صَلَّی اللّ?هُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَمَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّ?هِ صَلَّی اللّ?هُ عَلَیْهِ وَآلِهِ لِأَنَّکِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ، أُشْهِدُ اللّ?هَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِکَتَهُ أَنِّی راضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلَی? مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ، مَتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَیْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَکَفَی? بِاللّ?هِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جازِیاً وَ مُثِیباً.

گواهی می‌دهم که بر برهانی روشن از سوی پروردگارت از جهان درگذشتی و هرکه تو را شاد کرد، رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) را شاد نمود و هرکه به تو جفا کرد، به رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) جفا کرد و هرکه تو را آزرد، رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) را آزرد و هرکه به تو پیوست، به رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) پیوست و هر که از تو برید، از رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) برید، چراکه تو پاره تن او و روح بین دو پهلوی او هستی، خدا و رسولان خدا و فرشتگانش را گواه می‌گیرم که من خشنودم از کسی که تو از او خشنودی و خشمگینم بر کسی که تو بر او خشمگینی و بیزارم از هر که تو از او بیزاری و دوست دارم هرکه را تو دوست داری و دشمنم هرکه را تو با او دشمنی و متنفّرم از هرکه تو از او نفرت داری و محبّت دارم به هرکه تو به او محبّت داری و خدا برای شهادت و حسابرسی و کیفر دهی و پاداش دهی کافی است.

آنگاه بر رسول خدا و ائمه طاهرین صلوات می‌فرستی






تاریخ : شنبه 100/11/2 | 7:0 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()


ضرب المثل/ دزد باش و مرد باش

 

بیتوته/ ضرب المثل دزد باش و مرد باش کنایه از اشخاصی است که اگر کار اشتباهی انجام می‌دهند اما اصول انسانیت و جوانمردی را زیر پا نمی‌گذارند.

داستان ضرب المثل دزد باش و مرد باش:

در دوران قدیم اقامت مسافران در کاروانسراها بود، نوع ساخت کاروانسراها در هر شهر  متفاوت بودند.

در یکی از شهرهای بزرگ ایران کاروانسرایی معروف وجود داشت که دلیل شهرتش دیوارهای بلند و در بزرگ آهنی‌اش بود که از ورود هرگونه دزد و راهزن جلوگیری می‌کرد.

سه دزد که آوازه این کاروانسرا را شنیده بودند تصمیم گرفتند هر طور شده وارد آن شوند و به اموال بازرگانان دستبرد بزنند.

این سه نفر هرچه فکر کردند دیدند تنها راه ورود به کاروانسرا از زیرزمین است چون دیوارها خیلی بلند است و نمی‌توان از آن بالا رفت، در ورودی هم که از جنس آهن است. شروع به کندن زمین کردند. پنهانی و دور از چشم مردم از زیرزمین تونلی را حفر کردند و  از چاه وسط کاروانسرا خارج شدند.

آن سه نفر از تونل زیرزمینی وارد کاروانسرا شدند و اموال بعضی از بازرگانان را برداشتند و از همان تونل خارج شدند.

صبح خبر سرقت از کاروانسرا به سرعت در بین مردم پیچید و به قصر حاکم رسید. حاکم شهر که بسیار تعجب کرده بود، خودش تصمیم گرفت این موضوع را پی گیری کند. به همین دلیل راه افتاد و به کاروانسرا رفت و دستور داد تا مأمورانش همه جا را بگردند تا ردپایی از دزدها پیدا کنند.

مأموران هر چه گشتند نشانه‌ای پیدا نکردند. حاکم گفت: چون هیچ نشانه‌ای از دزد نیست پس دزد یکی از نگهبانان کاروانسرا است.

دزدها وقتی از تونل خارج شدند، به شهر بازگشتند تا ببینند اوضاع در چه حال است و هنگامی که دیدند نگهبانان بیچاره متهم به گناه شده‌اند، یکی از سه دزد گفت: این رسم جوانمردی نیست که چوب اعمال ما را نگهبانان بخورند. پس رفت و گفت: نزنید این دزدی کار من است. من از بیرون به داخل چاه وسط کاروانسرا تونلی کندم، دیشب از آنجا وارد شدم. حاکم خودش سر چاه رفت و چون چیزی ندید گفت: شما دروغ می‌گویید .

دزد گفت:یک نفر را با طناب به داخل چاه بفرستید تا حفره‌ای میانه‌ی چاه  را بتواند ببیند. هیچ کس قبول نکرد به وسط چاه رود تا از تونلی که معلوم نیست از کجا خارج می‌شود، بیرون بیاید. مرد دزد که دید هیچ کس این کار را نمی‌کند خودش جلوی چشم همه از دهانه‌ی چاه وارد شد و از راه تونل فرار کرد.
 
مردم مدتی در کاروانسرا منتظر ماندند تا دزد از چاه بیرون بیاید ولی هرچه منتظر شدند، دزد بیرون نیامد چون به راحتی از راه تونل فرار کرده بود. همه فهمیدند که دزد راست گفته.

حاکم مجبور شد دستور دهد نگهبانان بیچاره را آزاد کنند. در همان موقع یکی از تاجران که اموالش به سرقت رفته بود گفت: اموال من حلال دزد، دزدی که تا این حد جوانمرد باشد که محاکمه‌ی نگهبان بی‌گناه را نتواند طاقت بیاورد و خود را به خطر اندازد تا حق کسی ضایع نشود اموال دزدی نوش جانش. از آن به بعد برای کسی که کار اشتباهی می کند ولی اصول انسانیت را رعایت می کند این ضرب المثل را به کار می برند.






تاریخ : شنبه 100/11/2 | 6:47 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

برگی از تاریخ/ تماشای انسان های در قفس تفریح متمدنانه اروپاییان!

 

برترین ها/ در این مطلب تصاویری از باغ‌وحش‌های انسانی اواخر قرن 19 و نیمه‌ی اول قرن 20 را خواهیم دید. این باغ‌وحش‌ها، نمایشگاه‌هایی بودند که در آن، اهالی مستعمرات کشور‌ها به نمایش گذاشته میشدند. این افراد اسیر، در قفس و یا درمحیطی محصور با فنس و نرده نمایش داده میشدند. 

سه کارت پستال مرتبط با این نمایشگاه‌ها که عبارت zoologique بوضوح در آن‌ها دیده می‌شود. این عبارت، معنی جانورشناسی را می‌دهد.

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

تصویر Ota Benga، در باغ وحش Bronx در سال 1906 ثبت شده است.

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

پوستر تبلیغاتی یکی از نمایشگاه‌ها در سال 1883 توسط Carl Hagenbeck - وی تاجر حیوانات وحشی بود.

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

تبلیغ یک نمایشگاه مختص نمایش فیلیپینی‌ها در 1904 حاوی اطلاعات نمایش

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

تصویری از یک نمایشگاه که افراد در قفس هستند و با فنس محدود شده اند.

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

جانورشناس آلمانی، Lutz Heck (سمت چپ) و همکارش به همراه خانواده‌ای که در 1931 به باغ‌وحش برلین آورده شده‌اند.

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

تصویر قیصر ویلهلم دوم آلمان در حال ملاقات با اتیوپیایی‌ها در پشت یک حصار چوبی در هامبورگ در سال 1909

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

لئوپولد، پادشاه بلژیک و اسرایی از کنگو

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

دهکده سنگالی در یک نمایشگاه بین‌المللی - 1906

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

دهکده سنگالی، نمایشگاه جهانی لیژ بلژیک - 1905

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

آخرین باغ‌وحش انسانی در 1958 در بلژیک؛ ظاهراً هیتلر جزو اولین افرادی بوده است که دستور به لغو باغ وحش‌های انسانی داده است.

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

کارت پستالی از نمایشگاه 1906 در فرانسه

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

فنس جداکننده تماشاچیان از اسرا مشخص است؛ فرانسه 1910

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

این مورد، فراتر از باغ‌وحش عمومی بوده و نوعی حیوان خانگی در قفس را توصیف می‌کند.؛ بلژیک 1955

تا حالا باغ‌وحش انسانی دیده بودید؟

منبع برترینها






تاریخ : شنبه 100/11/2 | 6:33 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.