این بازیها کودک تان را باهوشتر میکند
ایرنا/ پنج سال اول زندگی کودک پایه و اساس سلامت، رشد و تکامل آینده او، چه جسمی و چه ذهنی است. بهعنوان یک والد، این مسئولیت شماست که زمینه رشد و تقویت مغز کودک را با درگیر کردن در فعالیتهای سرگرمکننده فراهم کنید.به همین منظور، چند فعالیت مفید برای بهبود مغز کودکان ارائه کردهایم که برای ساعاتی کودک تان را از تماشای تلویزیون و بازیهای گوشی های موبایل دور کند.
در عصر تکنولوژی، همه ما بیشتر وقت خود را بهجای دنیای واقعی در دنیای دیجیتال میگذرانیم. در این میان، کودکان به تبعیت از والدین ترجیح میدهند بهجای بازیهای خانگی و خلاقانه، وقتشان را صرف بازیهای موبایلی می کنند، غافل از اینکه این بازیهای اعتیادآور بر عملکرد مغز کودکان تأثیر منفی میگذارد.
یک نظرسنجی در سال 2020 توسط مرکز تحقیقات پیو نشان داد که 60% کودکان قبل از سن 5 سالگی از تلفن همراه برخوردار بودند و 31% قبل از 2 سالگی با تلفن همراه آشنا شده بودند. درحالیکه شواهد قطعی در مورد تأثیر بد تلفن همراه بر مغز کودکان وجود ندارد اما برخی از مطالعات یافتههای نگرانکنندهای را نشان میدهند. دادههای اولیه از یک مطالعه رشد شناختی مغز کودکان نشان داد که افزایش مدتزمان استفاده از موبایل نهتنها برای مغز مضر است بلکه میتواند بر روانشناسی، الگوهای تفکر، خواب و رفتار کودک تأثیر بگذارد.
متأسفانه این روزها اغلب والدین مهارت استفاده از تلفن همراه توسط کودکشان را نشانه باهوشی او دانسته و هیچگونه محدودیتی در این زمینه برای فرزندشان قائل نیستند، درحالیکه به گزارش CNN، کودکانی که بیشازحد زمان خود را به بازی با تبلت یا تلفن هوشمند و تماشای تلویزیون میگذرانند، ازنظر ذهنی ضعیفتر از دیگر کودکان خواهند بود.
برخلاف بازیهای موجود در گوشی های تلفن همراه، به گفته محققان و کارشناسان رشد کودک، بعضی بازیهای ساده و روزمره میتوانند رشد مغز کودکان، رشد زبان، ریاضی، یادگیری اجتماعی و عاطفی کودکان را تقویت کند. در ادامه به معرفی چند فعالیت هیجانانگیز برای افزایش ضریب هوشی کودکان میپردازیم.
ذهنخوانی
این بازی یکراه آسان و جالب برای آشنا کردن کودک با محیط اطراف، تقویت مغز او و افزایش توجه به جزئیات است. شما میتوانید این بازی را در خانه با کمک فلش کارت، تصاویر یا اشیا انجام دهید. بهعنوانمثال، تصویری از یک اسباببازی، توپ یا گل را به کودک خود نشان دهید و از او بخواهید در اطرافش آن را برای شما پیدا کند. این به تشخیص اشیا و بهبود دایره لغات، همراه با سایر تواناییهای شناختی کودک کمک میکند. یک روش دیگر برای انجام این بازی این است که یک شی را در ذهنتان تجسم کنید و با بیان ویژگیهای آن شی مثل رنگ، شکل یا اندازه آن، از کودک بخواهید شیء موردنظر شما را حدس بزند.
نقشآفرینی
این بازی ابزاری مؤثر برای تقویت خلاقیت و تخیل کودکان است. علاوه بر این، بازی نقشآفرینی در موارد زیر تأثیرگذار است:
-توسعه مهارتهای زبانی و ارتباطی
-تشویق کودکان به بیان عقایدشان
-توسعه مهارتهای اجتماعی از طریق همکاری با کودکان دیگر
-تشویق کودکان به درک موقعیتهای واقعی زندگی
نحوه انجام این بازی به این صورت است که سناریوها یا موقعیتهایی که کودک میتواند اجرا کند را ایجاد کنید و اجازه دهید کودک از تخیل خود برای بازی استفاده کند. بهعنوانمثال میتوان به خرید در سوپر مارکت، معلم بازی، پزشک، بانکدار، آتشنشان و غیره اشاره کرد.
پازل
پازل یک بازی فکری عالی برای کودکان در رده سنی 2 تا 8 سال است. این بازی بهطور مؤثر مغز کودک را درگیر میکند و به آنها در تشخیص شکل، افزایش صبر، تمرکز، تعیین هدف، مهارت حل مسئله و هماهنگی دست و چشم کمک میکند.
مارپیچ
این بازی سنتی در حین سرگرمی یک روش هوشمندانه برای تقویت مغز کودکان است. مارپیچ تواناییهای حل مسئله را افزایش میدهد و مهارتهای حرکتی و مشاهدهای کودک را بهبود میبخشد. زمانی که کودک سعی میکند راهی را از طریق پیچوخمها پیدا کند، مغز خود را برای تفکر سریعتر تحریک میکند. این بازی همچنین به افزایش اعتمادبهنفس، صبر و پشتکار کودک کمک میکند. والدین میتوانند با پرینت تصاویر مارپیچ و یا خرید کتابهای مارپیچ بهراحتی اسباب سرگرمی کودکان را در خانه فراهم کنند.
برجسازی با لوازم مختلف
رویهم گذاشتن اسباببازیها یا برجسازی با آنها ممکن است یک فعالیت ساده برای کودکان به نظر برسد اما این پتانسیل ر ا دارد که رشد اولیه مغز را تقویت کند و درعینحال مهارتهای حرکتی و هماهنگی دست و چشم کودک را بهبود ببخشد. قرار دادن بلوکهای خانهسازی روی همدیگر و یا بازی جُنگا میتواند نمونههای مناسبی برای انجام این بازی باشد.
بازیهای فیزیکی
درگیر کردن کل بدن فرصتی برای تقویت مهارتهای عملکرد اجرایی در کودکان را فراهم میکند. پرتاب و گرفتن توپ، پریدن و دویدن در تقویت مغز کودک بسیار مؤثر است. بازیهایی مانند طنابکشی، حلقه کمر، لیلی، بولینگ یا هر بازی دیگری که باعث تحرک کودک میشود نیز راهی عالی برای خودکنترلی و تقویت هوش است.
جعبه حسی
چند شی قابل حدس مثل عروسک، ماشین، مداد، دفتر، قاشق، گوجه و... را داخل یک جعبه قرار دهید و از کودکتان بخواهید درحالیکه چشمانش بسته است، اشیا داخل جعبه را با لمس کردن حدس بزند. این بازی کودک را تشویق میکند تا با لمس اشیاء تمرکز کند و ذهنش را به سمت چیزهای مختلف سوق دهد که این امر باعث بهبود حافظه، مسیرهای عصبی و اطلاعات حسی کودکان میشود.
این فعالیتها ممکن است ساده و ابتدایی به نظر برسند اما یک روش عالی برای بهبود رشد شناختی، زبانی و حافظه در کودکان هستند و مهمترین مسئله درباره این بازیها این است که شما میتوانید با حداقل وسایل در داخل خانه یک سرگرمی مفید برای کودکتان فراهم کنید. همچنین وجه مشترک همه این فعالیتها این است که آنها از ذهن، بدن و حواس خود بهطور همزمان استفاده میکنند و این مهمترین هدف است؛ بنابراین، بازیهایی را که کودکتان دوست دارد با شما بازی کند را انتخاب کنید و از آن لذت ببرید.
ضرب المثل/ انگشت انگشت مَبُر تا خیک خیک نریزی
بیتوته/ پیام ضرب المثل اجتناب از کسب مال حرام میباشد. زیرا مال حرام برکت ندارد.
کاربرد آن نیز در جایی است که شخصی با مال حرام درصدد جمع کردن مال و اموال است که برای توجه دادن او به نتیجه کارش از این ضربالمثل استفاده میشود.
داستان ضرب المثل:
درباره ریشه این مثل آوردهاند: مرد پولداری از راه فروش نفت، ثروت کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که در گردآوری مال داشت همواره به غلام خود یاد میداد که موقع خریدن نفت، هر دو انگشت سبّابه را دور پیمانه گذارد تا اندکی زیاد گرفته شود و برعکس در وقت فروختن آن، دو انگشت را درون پیمانه نهد تا اندکی کم داده شود.
غلام، او را از کیفر این خیانت و نتایج شوم آن برحذر میداشت و میگفت: ارباب، مال حرام به کسی وفا نکند. اما آن مرد سخن او را نشنیده میگرفت و در جواب میگفت: تو را به این فضولیها چه کار؟ تو دستور مرا به کار بند. زمانی دراز بدین منوال گذشت تا آنکه روزی آن مرد شنید که نفت در هشدرخان بهای فراوان دارد.
حرص، او را بر آن داشت که سفر دریا کند و مقدار زیادی نفت به آن ناحیه ببرد. به دنبال این تصمیم، هزار خیک خرید و به بالای کشتی برد. چون به میان دریا رسیدند، ناگاه باد عظیمی برخاست و کشتی سخت به تلاطم درآمد. ناخدا فرمان داد بارها را به دریا اندازند و کشتی را سبک کنند تا مسافران از خطر غرق شدن برهند. آن مرد از ترس، خیکهای نفت را یک به یک به دریا انداخت. در این هنگام غلام فرصت یافت و برای متنّبه ساختن ارباب خود به طنز و تمسخر به وی گفت: ارباب، انگشت انگشت مَبُر تا خیک خیک نریزی.
مهارت زندگی/ فرمول رسیدن به شادی
جام جم/ بیشتر چیزها وقتی زیر فشار و استرس قرار میگیرند، میشکنند یا خم میشوند. اما اگر چیزی مثل لاستیک انعطافپذیر باشد با کاهش فشار دوباره به شکل اولیه خودش بازمیگردد و اگر چیزی «نشکن» باشد، فشار آن را قویتر میکند. برای مثال ماهیچهها در اثر فشار یک تمرین تقویت میشوند یا از فشردهشدن کربن بر اثر نیروهای زمینشناسی، الماس تشکیل میشود. اما اینها چه ربطی به شادی دارند؟ تال بن شاهار، روانشناس مثبتاندیش و یکی از بنیانگذاران آکادمی مطالعات شادی آمریکا معتقد است شرایط روانشناختی ما میتواند با هرکدام از این سه حالت مطابقت داشته باشد.
وقتی سختیها و احساسات دردناک بهوجود میآیند، ممکن است زیر فشار زیاد بشکنیم؛ میتوانیم انعطافپذیر باشیم و دوباره به حالت قبل برگردیم یا نشکن باشیم و از این تجربه برای قویتر شدن استفاده کنیم؛ این همان پدیدهای است که در روانشناسی به آن «رشد پس از سانحه» میگویند.
«همیشه شاد زندگی کردن» یک افسانه است و ما نمیتوانیم شادی را بهطور مستقیم دنبال کنیم. درعوض، باید بهدنبال شرایطی باشیم که حتی در روزهای سخت سیستمهای نشکن ما را تحریک میکنند. بن شاهار در کتابش باعنوان «شادی بیشتر، تحت هر شرایطی» مینویسد: «اگر صبح از خواب بیدار شوم و به خودم بگویم، میخواهم تحت هر شرایطی شاد باشم، این تلاش عمدی برای شاد بودن به من یادآوری میکند که شادی چقدر برایم مهم است ــ چقدر برای آن ارزش قائلم ــ بنابراین بیشتر از اینکه کمککننده باشد به من آسیب میزند.» علتش این است که در چنین طرز فکری، هر نوع سختی، آسیب به شادی تلقی میشود و اگر چیزی باعث درد، پشیمانی، استرس، اندوه، ناراحتی، خجالت یا مجموعهای از احساساتی شود که خوشحالکننده نیستند، باید از آن اجتناب کرد. هدف ما باید این باشد که همیشه سعادتمند و راضی باشیم و البته این غیرممکن است.
جستوجوی غیرمستقیم شادی
ما میتوانیم با عبور دادن نور خورشید از یک منشور و بدون نگاه کردن مستقیم به آن، اجزای طیف نور مرئی را بشناسیم. در مورد شادی هم همینطور است. با گذراندن شادی از منشور تحقیق، میتوانیم آن را با وضوح بیشتری ببینیم و ساختار عنصری آن را کشف کنیم. بن شاهار میگوید طبق تحقیقات او شرایط پنجگانهای که به ما امکان میدهد شادی را به طور غیرمستقیم دنبال کنیم شامل سلامت معنوی، فیزیکی، فکری، ارتباطی و عاطفی است. کسانی که هر پنج مورد را پرورش بدهند، درمجموع، افراد شادتری هستند. بن شاهار هرکدام از این شرایط را بهطور جداگانه در قالب یک کتاب توضیح میدهد. او رفاه معنوی را مترادف با یافتن معنا و هدف در زندگی و حضور کامل در لحظه حال میداند. به عقیده او مردم میتوانند معنویت را در پرداختن به کار، خانواده، سرگرمیها، فعالیتهای خیریه و... بیابند. مفهوم مقدس بودن برخی از این کارها از این واقعیت ناشی میشود که چنین فعالیتهایی نه بهعنوان یک الزام بلکه بهعنوان یک رسالت انجام شود. بن شاهار مینویسد آگاهی از ارزش و هدف واقعی فعالیتی که انجام میدهید (از کمک به بچههایتان در انجام تکالیف مدرسهشان گرفته تا شستن ظروف، پرداخت قبوض، مراقبت از والدین سالخورده، مذاکره برای یک معامله با مشتری یا انجام یک کار دشوار در محل کار) فقط به چند دقیقه زمان نیاز دارد، اما میتواند همه چیز را تغییر دهد. درواقع یک استراحت کوتاه و الهامبخش میتواند تمام آن چیزی باشد که برای تقویت رفاه معنوی لازم است. فعالیتهای مشابهی که میتوانید امتحان کنید پرداختن به اعمال عبادی و در کنار آن مدیتیشن به مدت 10دقیقه در روز است. این تغییرات کوچک اگر با دقت و بهطور پیوسته اعمال شوند، میتوانند تاثیرات بزرگی داشته باشند. بن شاهار میگوید دانستن این واقعیت که شادی یک زنجیره پیوسته است نه چیزی که در یک نقطه از زندگی شروع شود و در نقطهای دیگر پایان پیدا کند به ما کمک میکند انتظارات واقعبینانهای داشته باشیم.
سرخوردگی، یکی از عناصر شادی؟
احساسات دردناک مانند چربیهای ترانس نیستند که از زندگیتان حذفشان کنید. این احساسات رخ خواهند داد و وقتی بروز یابند، فردی که شادی را بهعنوان یک استاندارد ارزشگذاری میکند، احساس شکست خواهد کرد. بن شاهار این طرز فکر را به نگاه مستقیم به خورشید برای شناخت نور تشبیه میکند. این رویکرد نهتنها عذابآور است بلکه ما را نسبت به همان چیزی که سعی در درک آن داریم کور میکند. درمورد شادی نیز همینطور است. توجه مستقیم به شادی، ما را نسبت به حقیقت آن کور خواهد کرد. این حقیقت که احساسات دردناک شکستی برای شادی نیستند بلکه بخش جداییناپذیری از رشد و گسترش آن هستند. بهگفته بن شاهار یادگیری پذیرش و حتی در آغوش کشیدن احساسات دردناک بخش مهمی از یک زندگی شاد است. زیرا اگر تمایلی به روبهروشدن با این احساسات نداشته باشیم یا ابزارهای ذهنی لازم برای پردازش آنها را در خودمان ایجاد نکنیم، نمیتوانیم اهداف و تجربیاتی را دنبال کنیم که باعث ایجاد یک زندگی پربار و رضایتبخش میشود.
کسانی که رفتار دینی آنها با باطنشان مخالف است در دو گروه عمده جای میگیرند؛ آگاهان و ناآگاهان.
توضیح آنکه گاهی برخی از افراد خود نیز از این که گرفتار چنین مشکلی هستند بیخبرند هر چند اگر در خود و درباره خودشان بیاندیشند مشکل خود را درخواهند یافت. این افراد در آیه 104 سوره کهف مورد اشاره قرار گرفتهاند. بر اساس این آیه برخی از افراد در تمام عمر خود در پی دنیا میدوند، در حالی که گمان میکنند مشغول انجام اعمال نیکو هستند، این افراد جزو زیانکارترین انسانها شمرده شدهاند.
گروه دیگر نیز کسانی هستند که با علم و توجه و با قصد سوء استفاده از محیط دینی و امتیازاتی که در جامعه دینمدار وجود دارد، تظاهر به دینداری مینمایند و به تعبیر قرآن «یقولون بألسنتهم ما لیس فی قلوبهم[1]»، یعنی سخنی را ادعا میکنند که در دل به آن اعتقادی ندارند. این عمل در فرهنگ دینی ما با عناوینی همچون ریا، استیکال به دین[2] (دین را وسیله نان خوردن قرار دادن)، دین را به بازیچه گرفتن ( الذین اتخذوا دینهم لعباً و لهواً[3]) و ... . از آن یاد شده است.
مهمترین نکتهای که در این بحث باید مورد توجه باشد آن است که ایمان امری قلبی است که آثاری بیرونی دارد و هر مقدار که ایمان انسان قویتر باشد عمل او نیز قویتر و بیشتر و هر چه ایمان ضعیفتر باشد عمل دینی انسان کمتر و ناخالصتر خواهد شد. ولی خود ایمان امری نیست که به چشم دیده شود. بنابر این به صرف این که کسی گناه میکند و یا از تعالیم اسلام و یا موقعیت دینی خویش سوء استفاده میکند نباید او را به اتهام بیدینی و ریاکاری و نقاب قرار دادن دین موجب بدرفتاری قرار داد. چه بسا انسانهایی که در دل خود به دین و آموزههای آن معتقدند و اهل عبادت نیز میباشند ولی به دلیل ضعف ایمان و وسوسه شیطان و هوای نفس و سایر عوامل تأثیر گذار در رفتار انسانی دچار انحرافات عملی شده و مرتکب اعمال خلاف میگردند.
اما اگر کسی را یافتیم که دین را وسیلهای برای رسیدن به اهداف شخصی و دنیوی خود قرار داده است، اگر از گروه اول یعنی نا آگاهان باشد باید او را متوجه کنیم و با موعظه و یادآوری اشکالات رفتاری او و تذکر او نسبت به خدا و معاد فطرت او را بیدار کرده و به راه صحیح راهنمایی کنیم. روشن است که این همان ارشاد جاهل است ولی به دلیل این که شخص مورد نظر خود نیز نمیداند، که گرفتار چه معضلی شده است راه تذکر به او با دیگران متفاوت است.در واقع راه حل این مشکل آگاه کردن این گروه است.
در مورد گروه دوم نیز که کاملاً آگاهانه از دین سوء استفاده میکنند، راه عمومی امر به معروف و نهی از منکر کاربرد دارد، زیرا نهی از منکر راهی است که برای مقابله با همه منکرات قرار داده شده است. ولی شیوه انجام این نهی در خصوص این افراد متفاوت است. هر چند این جا نیز نهی از منکر با تذکر زبانی آغاز میشود و سپس نوبت به مراحل دیگر میرسد، مثل قطع رابطه و ... و اگر در این مسیر نیازمند برخورد فیزیکی نیز باشیم بدیهی است که این کار نیازمند قانون و مجوز حاکم شرع خواهد بود.
اما نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که اگر کسی در راه سوء استفاده از دین کار خلافی از او سر نزند و تنها خلاف او این باشد که بدون داشتن عقیده دینی محکم تظاهر به دینداری میکند و به انجام واجبات دینی میپردازد، نمیتوان با او برخوردی قانونی و جزایی داشت، زیرا معیار مجازاتهای دینوی اعمال جوارحی و عینی انسانهاست نه اعمال قلبی، بنابر این در دین ما مجازاتی دنیوی وقضایی برای کبر و شرک و ریاء و حسد و .. در نظر گرفته نشده است. و شاید راز آن نیز این باشد که ما راهی برای اثبات این گونه انحرافات نداریم.
گناه سوء استفاده از دین و جایگاه دینی نیز همین طور است، و اگر کسی عمل خلافی در ظاهر نداشته باشد نمیتوان او را متهم به سوء استفاده نمود تا مجازات شود. به هر حال چنین گناهی هر چند بسیار بزرگ است ولی امری است شخصی همچون سایر گناهان و انحرافات قلبی که مجازات آن به دست خداوند متعال است. در روایات اهل بیت (ع) تعابیر بسیار تندی درباره این نوع از انحراف به کار رفته است، چنان که هر نوع ریاکاری معادل شرک معرفی شده[4] و در روایتی دیگر فرمودهاند که هر عملی که ذرهای ریاء در آن باشد قبول نخواهد شد[5]، امام سجاد(ع) نیز در روایت دیگری نتیجه ریاست طلبی با سوء استفاده از نام اهل بیت(ع) را خواری و کوچک شدن در اجتماع دانستهاند[6]. امیرالمؤمنین(ع) نیز میفرمایند هر کس دین خدا را بازیچه قرار دهد خداوند او را تا ابد در آتش قرار خواهد داد[7].
خلاصه آن که اگر مطمئن شویم که کسی دین خدا را نقاب هوا پرستی خویش قرار داده است، ولی کار خلافی از او سر نزده باشد وظیفهای به جز نهی از منکر نداریم، و اگر عمل خلافی از او سر زده باشد مجازات همان عمل را باید متحمل شود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. چهل حدیث، امام خمینی، حدیث دوم، درباره ریا.
2. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، نشر اسماعیلیان، ج6.
3. مصباحیزدی، محمدتقی، مصارف قرآن، بخش حقوق و سیاست از دیدگاه اسلام، قم، انتشارات موسسه امام خمینی.
پی نوشت ها:
[1] . فتح/ 11.
[2] . رک: حکیمی، محمد رضا و دیگران، الحیاه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1409 ق، ج2، ص345.
[3] . انعام/70، هر چند این تعبیر درباره گروه اول نیز صدق میکند.
[4] . ریشهری، محمد، میزان الحکمه، بیروت، دار الحدیث، 1419، ج3، ص 1017، ح6784.
[5] . همان، ح6786.
[6] . رک: الحیاه، همان.
[7] . ریشهری، همان، ج2، ص950، ح6265.
گوناگون/ خوشبختی را در این نقاشیها ببینید، نه سلفیهای اینستاگرام
ایسنا/در دورهای که همه ما خوشبختی را در پس تجملات و زرق و برق شبکههای اجتماعی گم کردهایم، مشاهده تصاویری از زندگی ساده و بی ریای گذشتگان، در دورانی که حتی دوربینهای عکاسی هم در دسترس نبود، میتواند برای لحظاتی ما را به حال و هوای آن دوران پرتاب کند.
این روزها ممکن است خیلیها فکر کنند خوشبختی در گروی رسیدن به شهرت زیاد در فضای مجازی و یا رسیدن به سبک خاصی از زندگی باشد. خیلیها هم سفر به نقاط دوردست و زندگی در خانههایی با ویژگیهای مد نظرشان را اوج خوشبختی تلقی میکنند. اما ممکن است برای خیلیهای دیگر خوشبختی معنای متفاوتی داشته باشد.
مطالعات روانشناسی نشان داده است که میان گشت و گذار زیاد کاربران در اینستاگرم و درصد ابتلایشان به افسردگی رابطه مستقیمی وجود دارد. سبک زندگی که در این شبکه اجتماعی به نمایش گذاشته میشود، باعت ایجاد اضطراب و افسردگی در طبقات کم برخوردار و ضعیف جامعه است.
در گذشته که شبکههای اجتماعی وجود نداشتند، میزان ابتلاء به افسردگی در انسانها کمتر بود، زیرا آنها سرگرم زندگی خود بوده و اطلاعی از زندگی بقیه مردم نداشتند. آنها زمانی برای رصد کردن زندگی یکدیگر نداشتند و به جای آن در مهمانیهای خانوادگی و گفتگوهای واقعی شرکت میکردند.
اینکه شخصی بعد از یک روز طاقت فرسای کاری، به خانه بازگردد و با محیطی پر از محبت، هر چند ساده و ابتدایی روبه رو شود، بسیار بهتر از عکسهایی تجملاتی است که برای گرفتن یکی از آنها، باید زمان زیادی گذاشت، آماده شد و و لوازم و تجهیزات خاصی را فراهم آورد.
امروزه با آمدن شبکههای اجتماعی چیزی از زندگی به جز تجمل و خودنمایی باقی نمانده، اما با نگاهی به زندگی گذشتگانمان که در تابلوهای نقاشی به ثبت رسیده آرامش واقعی را درک خواهیم کرد.
***
اوجینیو زامپیگی، نقاش رئالیسم ایتالیایی (1944ـ 1859) درتابلوی زیر به نام «خانواده شاد»، یک خانه ساده را ترسیم کرده که در آن اعضای خانواده همه شاد به نظر میرسند. یک مادر گشاده رو که در حال آماده کردن غذا است و دختر بچهای که به نوزاد در گهواره غذا میدهد. جوجهها هم اطراف آنها مشغول دانه خوردن هستند. مانند بسیاری دیگر از تابلوهای این نقاش، در این اثر هم از لباسهایی زیبا و رنگهایی شاد بهره گرفته شده است.
***
تابلو «یکی از اعضای خانواده» اثر فردریک جورج کوتمن ـ نقاش انگلیسی (1920-1850) ـ در سال 1880 ترسیم شده است. این اثر میز صبحانه یک خانواده روستایی را به نمایش گذاشته که یک اسب نیز از پنجره سرش را داخل آورده و همچون عضوی از خانواده در کنارشان غذا میخورد. مادربزرگ برای نوهها نان را برش میدهد و مادر به اسب غذا میدهد. فرزندان نیز دور میز جمع شدهاند. این تابلو در سبک رئالیسم کشیده شده است. برخی این اثر را نمایش زندگی ساده و زیبای روستایی و نیز نمایش نحوه برخورد درست با حیوانات میدانند.
***
ادولف هامبورگ (1921ـ1847) ـ نقاش اتریشی ـ تابلوی زیر را با محوریت مادربزرگ خانواده ترسیم کرده است. در این اثر با عنوان «مادر بزرگ بهترین است»، مادربزرگی را میبینیم که در حال دوختن لباس پاره پسربچه است و نوه را روی پاهای خود قرار داده. خانه روستایی، چوبی و ساده است، اما بوی امنیت از آن به مشام میرسد.
***
تابلو «حلقه خیاطی» اثر دنیل ریدگوی نایت (1924ـ 1839) نیز منظرهای روستایی را به نمایش میگذارد. در این اثر چند زن دور هم جمع شده و مشغول خیاطی و صحبت هستند. نقاشیهای نایت نمونههای زیبایی از نمایش زندگی روستایی و مناظر طبیعی و زندگی دهقانان در قرن 19 هستند.
کیفربخل ورزیدن برای یاری برادرمومن
گوناگون/ روش ابلیس برای تخریب روابط زوجین
تسنیم/ خانواده مهمترین نهاد اجتماعی برای رشد و ارتقای شخصیت انسان است و از این بستر است که هر جامعهای مسیر رشد و پویایی و یا سقوط و انحطاط خود را پیش میگیرد. این نهاد مقدس آنگاه که بستر تربیت افراد صالح باشد، فرهنگ جامعه بهسوی تعالی و صالحیت پیش میرود و مدیران صالح به خود میبیند و اگر غیر از این باشد، بهسوی رذالت گرایش مییابد و مدیرانی رأس کار میآیند که بویی از فرهنگ صالحیت نبردهاند.
به عنوان نمونه اگر پدر یا مادری سعی کنند همواره سرپناه فرزند خود باشند و نسبت به او حس مسئولیت داشته باشند و این حس را به او منتقل کنند، چنین فردی اگر روزی مدیر شود، حس مسئولیت در او بیدار میکند و سرپناه مردم در سختیها و دشواریها میشود. یا اگر والدین، نوعدوستی و مردمداری و یا سادهزیستی و دوری از تجملات را به فرزند خود بیاموزند، همین فرد به مدیری تبدیل میشود که قدر مردم را دانسته و سعی میکند با طبقات مستضعف جامعه همدردی کند. فراتر از این مسائل، مسئله نسل است. نسل پاک در نطفههای پاک و بیعیب از هر مال حرام یا شبههای و نیز در تربیت صحیح افراد در خانواده نهفته است؛ از این جهت خانوادهای که نگاه خود را فراتر از زمان خود ببرد و به فکر نسلهای پس از خود باشد، نوع برخوردش را نسبت به سایرین متفاوت خواهد کرد.
درک چنین موضوعاتی، انسان را درباره خانواده و محیط پیرامون آن حساسیت مثبت میبخشد؛ به این ترتیب یک سرپرست خانواده اجازه نمیدهد اعضای خانه در معرض هر فرهنگی قرار گیرند و یا پای در عرصههای لغزنده گذارند. از دیگر سو تلاش میکند اعضای خانه را با فرهنگ و آموزههای دین مأنوس و حرمهای مقدس و مسجد را مأوای دوم آنها کند و در صورت کلی، ایشان را در مسیر عبودیت خدا قرار دهد.
در این بین، دشمنان جنی و انسی با آگاهی از کارکرد خانواده، بیکار نیستند بلکه از طرق مختلف تمام توان خود را در راستای انحراف و فروپاشی آن به کار میگیرند. ما این ماجرا را از ابتدای خلقت آدم علیهالسلام شاهدیم، آن زمان که ابلیس سوگند خورد انسانها را اغوا کند و از صراط مستقیم الهی منحرف کند. در اولین اقدام خود وارد بهشت برزخیِ آدم علیهالسلام شد و ایشان و همسرش حوا علیهما السلام را نسبت به درخت مُلک وسوسه کرد و در نهایت منجر به هبوط ایشان از موقعیت بهشت به دنیا شد؛ «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ ...» پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید؛ و از آنچه در آن بودند، ایشان را به درآورد.
«أَزَلَّ» از ریشه «زلل» به معنای لغزش است که زلزله از آن مشتق میشود. این فراز گویای آن است که شیطان و ایادی آن همواره به دنبال گزارههایی برای لغزش انسان از ارزشها هستند تا او را از موقعیتهای خوب معنوی به موقعیتهای پست دنیا هبوط دهد. در این بین، بستر خانواده مهمترین جولانگاه اوست تا پایه آن را سست کند؛ در واقع الگویی که خداوند در قرآن برای خانواده تراز اسلام مطرح میکند، خانه به مثابه بهشت و خانه آسمانی است و هدفی که شیطان دنبال میکند، تنزل جایگاه خانواده از موقعیتهای بالاتر بهسوی عمق است. از این جهت با ترفندهای مختلف به دنبال اهداف خود است.
یکی از مهمترین شگردهای ابلیس، شگردی به نام تسویل (در مقابل تزیین) است. در تسویل، به دنبال منفی جلوه دادن نکات مثبت است، اما در تزیین، مسائل منفی را پیش چشم فرد مثبت جلوه میدهد. خداوند در آیات متعددی از این شگرد ابلیس پردهنمایی میکند؛ به عنوان نمونه در آیه25 سوره محمد میفرماید «إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُم»؛ بیگمان، کسانى که پس از آنکه [راهِ] هدایت بر آنان روشن شد [به حقیقت] پشت کردند، شیطان برای آنان تسویل کرد (هدایت به مثابه امر مثبت را منفی جلوه داد) و به آرزوهاى دور و درازشان انداخت. بر این اساس، ابلیس سعی دارد نکات مثبت ظاهری و باطنی همسر را آنچنان منفی جلوه دهد که گویی هیچ فعل مثبتی انجام نداده است. به این ترتیب انسان آرام آرام به جای قدردانی از همسر بهسوی توقعات بیجا و ناشکری از او کشیده میشود. چشمپوشی از نامحرم (حتی از قاب تلویزیون) و پرداختن فکری و عملی به همسر، یادآوریِ خدمات همسر و خاطرات خوش، نوشتن نکات مثبت همسر و برخی تمرینهای دیگر، انسان را از گریختن این دام ابلیس یاری میرساند. به طور قطع خداوند برای فردی که دغدغه خانواده و اصلاح آن بهسمت ارزشهای اخلاقی و ایمانی را داشته باشد، مسیرهای اصلاح را میگشاید و انسانی که هنوز در پیچ و خم گناهان خویش گیر کرده و حاضر نیست به خاطر نفس خود به مدد خانواده برسد، نه تنها زمینه سقوط خود را فراهم میآورد بلکه ممکن است خانواده را تا پرتگاههای عمیق پیش ببرد؛ از این جهت خداوند میفرماید «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً» اى کسانى که ایمان آوردهاید، خودتان و خانوادهتان را از آتش حفظ کنید...»
ضرب المثل/ شتر را خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بالا آورد
باشگاه خبرنگاران/ «شتر را خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بالا آورد»/ اندر احوال دخالت بیجا
بیشتر در مواقعی به کار میرود که فردی بدون آگاهی و دیدن جوانب یک کار، خود را به میان میاندازد و به قول معروف میخواهد عرضاندامی کند.
خلاصهای از آنچه مصطفی رحماندوست در کتاب ضربالمثل خود آورده است را در اینجا میآوریم.
داستان ضرب المثل:
روزی جمعیت زیادی معرکه گرفته بودند و دور هم جمع شده بودند. دیگرانی هم که از آنجا رد میشدند از روی کنجکاوی میرفتند تا ببینند چه خبر شده است.
از قرار شتربانی بود که میخواست به پای شترش نعل بکوبد. میگفت شترم بار مرا این طرف و آن طرف میبرد و من زندگیام را با بارکشی اوست که میگذرانم. میترسم در این رفت و آمدها پایش آسیب ببیند و من بمانم و دردسرش.
دیگران به این حرف او خندیدند. هرکس چیزی میگفت: یکی میگفت: آخر چه کسی بر پای شترش نعل زده که تو میخواهی بکوبی. شتری که بدون نعل بار میبرد، دیگر به نعل چه نیازی دارد. سری را که درد نمیکند را نباید دستمال بست.
دیگری میگفت: سم شتر هم مثل اسب و الاغ است، نعل نداشته باشد زخمی میشود.
خلاصه که هرکس در آن جمع حرفی میزد اما مهم این حرفها نبود.. مهم شتری بود که نمیخواست و طاقت نداشت که بر چهار پایش نعل و میخ آهنین بکوبند. از همین رو همه سنگینیاش را انداخته بود روی پاهایش و هیچکس نمیتوانست آن را بلند کند.
گفتگو میان جمعیت همینطور ادامه داشت که قورباغهای که در آن نزدیکیها زندگی میکرد هم به جمع اضافه شد. کمی منتظر ماند تا ببیند نتیجه چه میشود. سر آخر خود را به میان معرکه انداخت. بر کوهان شتر سوار شد و گفت: باباجان این شتر بیچاره فکر میکند، نعلکوبی درد دارد.
بیایید و بر پای من نعل بزنید تا ببیند که اصلا دردی هم ندارد. بعد پایش را بالا آورد و با این کار همه را به خنده انداخت.
شتر که دید او خود را وارد معرکه کرده، تکانی به خود داد و قورباغه را بر زمین و جفتکی انداخت و از میان جمع فرار کرد.
از آن به بعد وقتی فرد آگاه و باتجربهای خود از قبول کاری سرباز می زند، اما آدم نادانی که از گرفتاری آن کار خبر ندارد، برای انجامش داوطلب میشود، میگویند: «شتر را میخواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بالا آورد.»
برخورد با افراد سخن چین | بهترین راهکارها و روش های برخورد با افراد خبر چین
زندگی کوهی از تجربه است، پس برای داشتن یک زندگی بهتر و آسودهتر، باید مجهز به تکنیکهایی شد. بعضی از آدمها اصولا آدمهای بدخیم و مسمومی هستند. تعدادی از آنها حتی خودشان از تأثیر منفیای که روی آدمهای پیرامونیشان میگذارند، آگاه نیستند، اما بقیهشان از ایجاد آشفتگی، به هم زدن کارهای مردم و افسرده کردن آنها، خشنود میشوند.
وجود یکی از این افراد در خانواده، دانشگاه و محیط کار مساوی است با ایجاد پیچیدگیهای زیاد در روند کار، نزاعهای بیمورد و بدتر از همه استرس. ناگفته پیداست که استرس چه تأثیر منفیای میتواند روی ما بگذارد. پژوهشها نشان دادهاند که حتی چند روز استرس، میتواند میزان کارایی نورونها را در هیپوکامپ ما کاهش بدهد و باعث مختل شدن تفکر عقلانی و حافظه در ما بشود.
استرس چند هفتهای میتواند باعث آسیب برگشتپذیر در دندریتها شود و استرس مزمن هم میتواند اصلا باعث تخریب نورونها شود. استرس تهدیدی است برای موفقیت ما و در این میان آدمهای با عملکردها و ذهنیتهای مسموم، با ایجاد احساسات منفی در ماه میتوانند باعث همین استرس مزمن بشوند که برای مدیریت این افراد، باید تجربهها و تواناییهای خاصی را در خود پرورش دهید.
اگر بیتجربه باشید، دچار این ناپختگی ها می شوید:
عصبانی و درگیر شوید: در این صورت ممکن است خودتان متهم به نداشتن ثابت روانی و کارایی شوید و کارتان عقب میافتد. تازه اگر ثابت شود که حق با شما بوده است، در بسیاری موارد چنان که افتد و دانی، درگیری و دعوای شما با پادرمیانی و ریشسفیدی کسی حل میشود، فرد خاطی به سر جایش برمیگردد و شما مجبور میشوید تا دوباره با او کار کنید.
هیچ کاری نکنید و خاموش بنشینید که در این صورت فرد بدذات جدیتر میشود.بخواهید یکی بشوید مثل خود آن فرد که در این صورت به آرمانها و شخصیت خودتان توهین کردهاید.
اما آدمهای باتجربه به این دامها نمی افتند، یک بررسی توسط TalentSmart نشان داده است که 90 درصد آنهایی که مهارتهای اجرایی بالا دارند، توانایی کنترل احساسات خود و رام باقی ماندن را دارند و یکی از مهارتهای عمده آنها حنثی کردن همین آدمهای سمی است.
1- هرگز اجازه ندهید آدمهای شاکی از زمین و زمان، به دامتان بیندازند
بعضی از آدمها اصولا دوست دارند، افراد مؤدب و با شخصیتی را پیدا بکنند و سر آنها را با شکوه و شکایت در مورد مشکلات شخصیشان به درد آورند. شما به عنوان یک آدم نیکنهاد ممکن است چند بار وقت بگذارید و راهنماییهایی به آنها بکنید، اما هر چه که میگذرد متوجه میشوید گویی هدف آنها درد دل صرف یا گرفتن راهنمایی نیست، آنها میخواهند مرتب حرف بزنند و مجرایی برای دفع عقدههای خود پیدا کنند.
بعضی از آنها که خود را آدمها ناکام و بدبختی میدانند، از تکنیک روانی بدی استفاده میکنند، آنها سعی میکنند با القای بدبختی در ذهن دیگران، به خود بقبولانند که چون تنها بدبختهای عالم نیستند، نباید زیاد سخت بگیرند. برای همین در اداره، سر صحبت را با یک فرد موفقتر از خود باز میکنند و با به رخ کشیدن موفقیتهای بعضی دیگر، سعی میکنند حس یأس و بیهودگی را در بالادستی خود ایجاد کنند.
آنها سعی میکنند، همه دستاوردهای خوب شما، همه ویژگیهای شخصیتی تحسینبرانگیز شما، همه مهارتهای دستنیافتنی شما را حقیر نشان بدهند. آنها از کار خود دست برنمیدارند، مگر آنگاه شما را به باتلاق خود بکشند و وقتی توانستند شما را در حال دست و پا زدن برای رهایی ببینند، دست میکشند.
هرگز تصور نکنید که قطع صحبتهای آنها، ترک کردن اتاقتان در هنگام ورود این افراد، کاری بیادبانه و گستاخانه است. اگر کسی به اتاق شما بیاید و بخواهد در نزدیک شما دو ساعت سیگار بکشد، آیا معترض او نمیشوید؟ پس چطور به این آدمها اجازه میدهید که به کارشان بدهند.
اما اگر آدم کمرویی هستید یک تکنیک ساده برای قطع حمله آنها، قطع کردن صحبت آنها و پرسیدن این سؤال کلیدی است: ... میدانم که خیلی بدبختی، خودت فکر میکنی که چه راه چارهای داری و چطور میخواهی مشکلت را حل کنی؟ این طوری خیلی وقتها رشته افکار آنها قطع میشود، دست از شکوه و شکایت برمیدارند و رهایتان میکنند.
2- احساسات خود را کنترل کنید
خشمگین شدن و دشنام دادن خیلی ساده است. اما تصور میکنید که به دنبال آن، افراد بدذات چه میکنند، آنها دقیقا دوست دارند شما به چنین ورطهای بیفتید و کنترل خود را از دست بدهید. پس به یاد داشته باشید که همیشه در یک دعوا و مجادله، فردی که کنترل خود را از دست میدهد، همیشه بازنده است.
اگر یکی از همکاران و یا زیردست شما، همیشه باعث کندی کار و تخریب جایگاه میشود، سعی کنید که با آرامش دلایلی قاطع برای ناکارایی او پیدا کنید و وقتی پرونده شخص تکمیل شد، سعی کنید که به او حمله خونسردانهای کنید!
3- جواب ابلهان مسلما خاموشی است!
اگر آدم روانپریشی در خیابان یقه شما را بگیرد و ادعا کند که شخصیت مهمی است، آیا وقت میگذارید و برایش دلیل و برهان میآورید که که افکارش هذیانی است؟! به همین صورت در محیط کار و تحصیل هم، سعی در ایجاد تفکر عقلانی و استدلالپذیر کردن بعضیها غیرمنطقی است.
شما ممکن است آدم آرمانگرایی باشید و با تصور اینکه میتوانید همه چیز را تغییر بدهید، بخواهید که شیوه عملکرد و تفکر آدمهای بدذات را هم تغییر بدهید، اما باید بدانید که بسیاری هم هستند که اصولا اختلال شخصیت دارند، مثلا شخصیت ضداجتماعی دارند و تلاش برای اصلاح آنها آب در هاون کوبیدن است.
4- برای خود حریمی ایجاد کنید
همیشه مجبور نیستید که به صورت رو در رو با افراد مشکلدار کار کنید. حتی اگر این فرد، یکی از همکارهای شما در یک پروژه یا محل کار باشد، میتوانید تعاملات خود را با وی محدود کنید و اگر لازم باشد باواسطه کاری را به او محول کنید یا از او تحویل بگیرید.
5- پشبینیشان کنید!
اگر به قدر کافی با یک فرد با عملکرد بدخیم سر کرده باشید و اگر به اندازه کافی باهوش باشید، میتوانید همه رفتارها و عکسالعملها او را پیشبینی کنید و خودتان را برای مقابله با او آماده کنید.
6- آدمهای باتجربه نمیگذارند که هیچ چیز باعث محدود شدن سرخوشی و احساس خ
خوشبختی یک چیز کاملا درونی است و خیلی وقتها هیچ ربطی به جایگاه شغلی و میزان درآمد شما ندارد. اما در این میان خیلی از ماها از نظر روانی نیاز داریم که تأییدیه دیگران را برای احساس خوشبختی داشته باشیم.
یعنی تا مطمئن نشویم که چند نفر در محیط کار، خوشبختی و عملکرد ما را تأیید نمیکنند، حس رضایت به ما دست نمیدهد. آن دسته از ما که نیازمند گرفتن این تأییدیه هستیم، همیشه نگران هستیم که پشت سر ما حرفهایی زده شود، گوش به زنگ میمانیم و سعی میکنیم متناسب با حرفهاو غیبتها و انتظارات مردم، عملکرد خود را تنظیم کنیم.
اما تلاش برای همرنگ شدن با جماعت، باعث میشود که از آرمانها و اهداف مخفی درونی خود به دور بمانیم و واقعا خوشبختی از ما فاصله بگیرد. بنابراین باید تأکید کنم که خوشبختی و رضایت خاطر، چیزهایی درونی هستند، هیچ وقت برای حرف و حدیثهای بیرونی، ارزشی قائل نشوید.
خودتان باشید و در جهت استعدادهایتان حرکت کنید. اگر آدمی هستید که از خواندن یک رمان یا دیدن یک فیلم خوب لذت میبرید، اگر آدمی هستید که صرف یک شام در رستوران با اعضای خانواده یا یک خرید کوچک، شادتان میکند، نگذارید که حس لذت و خوشبختی شما با حرفهای مردم فروکاسته شود.
اصولا بسیار از مردم توانایی درک لذتهایی به غیر از لذتهای جسمانی را ندارند و خیلی بیهوده است که به آنها بفهمانید که خواندن، نوشتن، عاشقی بیدغدغه، ورزش یا اندیشههای خردمندانه چه لذتی دارند.
7- آدمهای موفق عملگرا هستند و به جای تمرکز روی مشکلات، روی راهحلها کار میکنند
آدمهای بدخیم پیرامون شما، کاری جز فهرست کردن مشکلات بلد نیستند، اما این شمایید که میتوانید با چند کار کوچک، یک تغییر واقعی در شرکت و محل کارتان ایجاد کنید. شما ممکن است نتوانید، کل مشکل را حل کنید، اما میتوانید شرایط را قابل تحملتر کنید.
8- ببخشید اما فراموش نکنید!
بخشایش به این معنی است که شما علیرغم بیمهری شخصی، کینه و دشمنی را از ضمیر خود پاک کنید. در روند بخشایش، بیشترین کسی که سود میبرد، خود شمایید. چون احساس خوب بزرگمنشی به شما دست میدهد، اطرافیان شما بیشتر به شما احترام خواهند گذاشت و در عین حال از شر افکار مزاحم راحت میشوید. اما بخشایش به معنی فراموشی نیست، شما باید نوع عملکرد آدمهای پیرامونیتان را به یاد داشته باشید تا دوباره ضربه نخورید و مورد سوء استفاده قرار نگیرید.
9- از نشخوارهای فکری پرهیز کنید
بعضیها عادت دارند که اتفاقات منفی زندگیشان را مرتب با خودشان مرور کنند و بیمهریها و خیانتهای دیگران را به یاد آورند. ولی آدمهای با تجربه موفق یاد گرفتهاند که به این ورطه نیفتند.
10- میزان مصرف کافئین خود را محدود کنید
زیاد محصولات دارای کافئین مثل قهوه استفاده نکنید، چون نوشیدن قهوه زیاد باعث ترشخ بیشتر آدرنالین میشود، آدرنالین هم هورمونی است که اصولا بدن را برای مبارزه آماده میکند. بدنی هم که آماده نزاع باشد، خیی راحت واکنش نشان میدهد، بنابراین میتواند به دام آدمهای خبیث بیفتد و گرفتار بازی آنها شود.
11- به اندازه کافی بخوابید
خواب خوب، هوشمندی شما را در کنترل احساسات تقویت میکند و سطح تنش را میکاهد. یک خواب خوب، شما را آدم مثبتتر، خلاقتر و باهوشتر در مدیریت آدمهای شرور میکند.
12- آدمهای خوب پیرامون خود را شناسایی کنید و یک سیستم حمایتی برای خود درست کنید
همان طور که ممکن است آدمهای بدذاتی در پیرامون ما باشند، آدمهای خوبی هم پیدا میشوند که دنیایی از تجربه، خردمندی و مهربانی هستند، سعی کنید که آنها را شناسایی کنید و به گاه نیاز از کمکها و مشاورههای آنها بهره ببرید.
13 – از تجارب قبلی خودتان درس بگیرید و شیوههای تعاملتان را ارتقا بدهید
اگر آدمی بودهاید که تا با حال با بیتجربگی مورد سوء استفاده آدمهای خبیث دور و برتان واقع میشدهاید، باید بگویم که اصولا مغز انعطاف خاص خودش را دارد، طوری که میتوانید به تدریج تجربه کسب کنید و بهتر با این افراد مقابله کنید.
شما به تدریج یاد میگیرید که در مقابل هر واکنش این افراد، اتخاذ چه تکنیکی سودمندتر و عقلانیتر است. مثلا یاد میگیرید که به جای اینکه یک جمله و طعنه آنها آرامش شما را به هم بزند، نشان بدهید که عین خیالتان نیست و با نشان دادن خونسردی و یک لبخند، نشان بدهید که حمله آنها چقدر سست و بیفایده بوده است و در نهایت به جای اینکه شما دچار تنش شوید، تنش را در خود آنها ایجاد میکنید.
شما به تدریج یاد میگیرید که از تکنیک پاسخ ندادن تکانهای و ضدحمله صبورانه استفاده کنید و بهتر از همه یاد میگیرید چطور با بزرگی کردن و به رخ کشیدن مهارتهای خود، افراد بدذات را منزوی کنید.
هرگز به این روش گوشت را یخ زدایی نکنید
بیتوته/گوشت یکی از اصلی ترین منایع پروتئنی می باشد که به مدت 1 تا 2 روز در یخچال می توان از آن نگهداری نمود اما برای نگهداری طولانی لازم است گوشت را فریز نمود. با فریز نمودن گوشت می توان زمان تهیه غذا این ماده غذایی را از فریزر خارج و یخ زدایی نمود و در تهیه غذا از آن استفاده کرد.
بسیاری از خانم ها هنگام یخ زدایی گوشت اشتباهات فراوانی را مرتکب می شوند، اشتباهاتی که برخی از آنها ممکن است سلامت خانواده را تهدید نمایند. در این مطلب رایج ترین اشتباهاتی که در یخ زدایی گوشت انجام می دهیم را بررسی می کنیم.
یخ زدایی گوشت در آب گرم
باور کنید یا نه، یخ زدایی گوشت در آب گرم می تواند به عنوان محلی برای رشد باکتری های خطرناک عمل کند در عوض، گوشت های بسته بندی شده خود را در یک ظرف آب سرد قرار دهید تا با خیال راحت روند ذوب را تسریع کنید.
یخ زدایی همراه با ادویجات
اگر به گوشت در حال ذوب ادویجات اضافه کنید، می تواند عامل بیماری شود. بنابرین همیشه مراقب باشید و از اضافه کردن هر چیزی به گوشت یخ زده قبل از ذوب شدن یخ آن بپرهیزید.
قرار دادن گوشت روی پیشخوان
همیشه از اینکه این اشتباه را می بینیم شوکه می شویم. بسیاری از افراد نمی دانند که ذوب شدن گوشت در دمای اتاق باعث ایجاد بسیاری از باکتری های خطرناک روی گوشت می شود در عوض، داخل یخچال یا آب سرد قرار دهید تا ذوب شود یا اگر عجله دارید، مایکروویو نیز خوب عمل می کند.
شستن گوشت یخ زده
هیچ دلیلی برای شستن بسته بندی گوشت یخ زده یا حتی ذوب شده وجود ندارد زیرا با انجام این کار تنها باکتری ها را به سینک، میز و اسفنج منتقل می کنید.
فریز مجدد گوشت مانده در فضا
بدانید که هرگز نباید در دمای اتاق چیزی را ذوب کنید و قطعاً منطقی نیست که آن را دوباره فریز نکنید، این کار می تواند شما را بیمار کند.
یخ زدایی با سشوار
برخی افراد گوشت یا مرغ یخ زده را با سشوار یخ زدایی می کنند اما لطفاً این کار را انجام ندهید. این روش ذوب نه تنها زمان بر است، بلکه گوشت را به طور یکنواخت یخ زدایی نمی کند که می تواند باعث افزایش تولید باکتری شود.
یخ زدایی با بخار کتری
با قرار دادن گوشت روی بخار کتری یخ زدایی صورت می گیرد اما ممکن است موجب پخته شدن گوشت شود.
استفاده از مایکروویو
بحث بر سر استفاده یا عدم استفاده از مایکروویو برای یخ زدایی گوشت وجود دارد. اگر مایکروویوی دارید که به طور خاص عملکردی برای یخ زدایی گوشت دارد، خوب است این کار را به این طریق انجام دهید اما اگر چنین عملکردی ندارد روش متفاوتی را برای یخ زدایی گوشت انتخاب کنید.
کار با دست های آلوده
شستن مرتب دستها به طور کلی یک عادت خوب است، نه فقط برای دست زدن به غذا بلکه داشتن دستهای تمیز هنگام کار با هر نوع غذا بسیار اهمیت دارد زیرا ما نمی دانیم که چقدر سطوحی را که آلوده به باکتری اند را لمس و در نهایت این باکتری ها را هر جا که می رویم منتقل می کنیم.
آلودگی متقابل
یک قانون ساده وجود دارد که باید به آن عمل کنیدهرگز اجازه ندهید گوشت پخته (یا سایر محصولات غذایی که مانند برگ سالاد پخته نمی شوند) در بشقابی که گوشت خام روی آن بود قرار داده شود زیرا این منجر به انتقال آلودگی متقابل می شود و می تواند عواقب مهلکی داشته باشد بنابراین، مطمئن شوید که محصولات گوشتی خام و تمام وسایلی که با آن تماس پیدا کرده اند را از محصولاتی که پخته نمی شوند یا قبلاً پخته شده اند جدا کنید.