چند نکته مهم پیرامون قناعت، بخشش و کرامت حضرت «فاطمه زهرا (س)»
میزان/ محمد محبی پیرامون سیر رفتاری«حضرت فاطمه زهرا (س)»گفت: حضرت «فاطمه زهرا (س)» سیره رفتاری ارزشمندی را داشتند، ایشان شایستهترین زن جهان است، جایگاه این بانوی ارزشمند در حدیثی که «پیامبراکرم (ص)» پیرامون دختر بزرگوارشان فرمودند آمده که «زهرا (س)» ام ابیها ست «زهرا (س)» ام الائمه است.
قناعت «حضرت فاطمه زهرا (س)»
وی قناعت را یکی از ویژگیهای «حضرت فاطمه زهرا (س)» دانست و تاکید کرد: قناعت به عنوان یکی از با فضیلتترین و ارزشمندترین ویژگیهای اخلاقی انسان به شمار میآید، ویژگی که «حضرت فاطمه زهرا (س)» با زندگی ساده خود، امکان اجرا نمودن آن را در زندگی ثابت کرده است.
بخشش و کرامت «حضرت فاطمه زهرا (س)»
محبی با اشاره بخشش و کرامت «حضرت فاطمه زهرا (س)» ابراز کرد: «حضرت فاطمه زهرا (س)» در روز عروسی خود لباس عروسی خود را به نیازمند دادند و با لباسی قدیم خود به خانه بخت رفتند. هنگامی که «پیامبراکرم (ص)» در مورد لباس نو حضرت «زهرا (س)» از وی سوال کردند ایشان در پاسخ فرمودند آنچه را که دوست داشتم را در راه خداوند به نیازمند دادم به همین دلیل خداوند به پاس ایثار و از خودگذشتگی حضرت «فاطمه زهرا (س)» جبرئیل را نزد «پیامبر اکرم (ص)» و «حضرت فاطمه زهرا (س)»فرستاد جبرئیل فرمودند: خداوند فرمان داده به خاطر این گذشت و فداکاری آنچه را شما بخواهید به شما خواهد داد، حضرت «فاطمه (س)» پاسخ دادند که چیزی نمیخواهند، جبرئیل بار دیگر بر آنان نازل شد و فرمود خداوند تاکید کرده هر آنچه شما بخواهید به شما خواهد داد در این لحظه «صدیقه کبری (س)» این خواسته را به پدر بزرگوارشان سپرده «پیامبر اکرم (ص)» نیز در این زمان دست به دعا برداشتند و از خداوند درخواست کردند تا همه مسلمانان را ببخشند و در بهشت جای دهد و این رویداد در سوره ضحی از آن یاد شده است.
وی قناعت را یکی از ملزومات جامعه امروز دانست و تاکید کرد: ما همواره باید از «حضرت فاطمه زهرا (س)» الگو برداری کنیم ایشان الگوی بزرگ قناعت بودند و این موضوعی است که امروزه باید آن را همواره مد نظر قرار داد.
لقب «ام الائمه»
محبی دلیل لقب دادن «ام الائمه» به حضرت «فاطمه زهرا (س)» را مورد بررسی قرار داد و بیان کرد: نسل پاک «پیامبراکرم (ص)» به وسیله دخترش به وجود آمده و گسترش یافته است، لذا «رسول اکرم (ص)» فرمودند: پروردگار عزیز و بلند مرتبه نسل هر پیامبر را در صلب خود آن پیامبر قرار داد، حال آنکه نسل مرا در صلب علی جای قرار داد. ایشان چندین بار به دختر عزیزش فرمودند:ای فاطمه، تو را بشارت میدهم که از نسل تو یازده فرزند معصوم، امام مردم خواهد شد و آخرین آنها مهدی (عج) است.
وی به معنای نام حضرت «فاطمه زهرا (س)» اشاره و تاکید کرد: حضرت «رضا (ع)» از پدرش و ایشان از «رسول خدا (ص)» نقل کردهاند که فرمود:ای فاطمه، آیا میدانی چرا فاطمه نامیده شدهای؟ علی (ع) پرسید چرا؟ فرمود:، زیرا که وی و شیعیانش را از آتش بازداشتهاند.
رویکرد تربیتی حضرت «فاطمه زهرا (س)»
وی رویکرد تربیتی حضرت «فاطمه زهرا (س)» را مورد بررسی قرار داد و اذعان کرد: حضرت «فاطمه زهرا (س)» فرزندان خود را همیشه برای یادگیری و تعلیم و تزکیه آماده میکردند؛ به عنوان مثال به فرزندش «حسن (ع)» میفرمودند: «به مسجد برو، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن».
وی نحوه تربیت فرزند توسط حضرت «فاطمه زهرا (س)» را مطرح و ابراز کرد: حضرت «فاطمه زهرا (س)» بازی با کودکان که نقش بسزایی در تربیت آنها دارد را هموراه در نظر داشت، طبق نقلهای تاریخی حضرت «فاطمه (س)» فرزندشان «حسن (ع)» را روی دست میگرفتند وی را حرکت میدادند و میفرمودند: اشبه أباک یاحسن، واخلع عن الحق الرّسن، واعبد الهاً ذامنن، ولاتوال ذا الاحسن.ای حسن، نظیر پدرت باش و ریسمان ظلم از حق دور کن، و خداوندی را که صاحب نعمت هاست پرستش کن و با افراد تیره دل دوست مباش.
میراث معنوی حضرت «فاطمه زهرا (س)»
وی میراث معنوی حضرت «فاطمه زهرا (س)» را بیان و ابراز کرد: روایات، بخش مهمی از میراث «فاطمه (س)» هستند. این روایات از حیث محتوا متنوع و مشتمل بر موضوعات اعتقادی، فقهی، اخلاقی و اجتماعیاند. برخی از روایات وی در کتابهای حدیثی شیعه و اهل سنت ذکر شده است و شماری از روایات در کتابهایی مستقل با عناوینی نظیر «مسنَد فاطمه» و «اخبار فاطمه» تدوین شدهاند. برخی از این مسندها در طول زمان مفقود شدهاند و تنها در کتابهای رجالی، تراجِم و کتابشناسیها از راویان و نویسندگان این کتابها سخن به میان آمده است.
وی دیگر میراث ارزشمند حضرت «فاطمه زهرا (س)» را معرفی و خاطر نشان کرد: مصحف «فاطمه (س)»، شامل مطالبی است که حضرت فاطمه (س) آنها را از فرشته الهی شنید و «امام علی (ع)» آن را نوشته است.
برگی از تاریخ/ روایتهایی از «قحطی بزرگ» در ایران!
جهان نیوز/ «قحطی بزرگ» در سال 1296 شمسی، اتفاقی هولناک در تاریخ ایران است. بلای که برخی را به حد جنون رساند و به خوردن گوشت انسان واداشت!
از سال 1293 شمسی جنگ جهانی اول شروع شد و ایران اعلام بیطرفی کرد، دوره احمدشاه قاجار بود و قاجاریه در دوره زوال بود و ایران مملکتی ضعیف و بیدفاع بود. اما بعد خیلی راحت و البته برخلاف قوانین بینالمللی ایرانِ بیطرف در جنگ، توسط انگلیس از جنوب و روسیه تزاری از شمال اشغال شد. معلوم است این همه سرباز که خارجیها آوردند نان برای خوردن میخواستند و اینطوری بود که غله ایران را در شهرهای مختلف و بهروشهای مختلف مصادره کردند و خواربار و غله که غذای اصلی ایرانیان بود بهشدت گران شد.
انگلیسیها خودشان بعدا اعتراف کردند که میتوانستند از سایر نقاط دنیا نیز برای سربازانشان غذا بیاورند اما: «اگر محصولات غذایی ایران را جمعآوری نمیکردیم باید خودمان میآوردیم که بخش بزرگی از ناوگان کشتیرانی را اشغال میکرد»!
بعد هم زورگویی خارجیها برای چنگاندازی بر غله ایران کار را به جایی رساند که از سال 1296 شمسی در ایران قحطی شد؛ «قحطی بزرگ» که 2 سال طول کشید و با بیماری و گرسنگی و هزار مکافات همراه بود و از جمعیت 20 میلیونی ایران حدود 8 میلیون نفر کم کرد! برآورد میشود که بیش از 3 میلیون نفر فقط بهدلیل گرسنگی جان باخته باشند.
در دوره «قحطی بزرگ» بنا به تخمین حدود 40درصد جمعیت ایران از گرسنگی و بیماری جانباختند.
داستان «جمالزاده» درباره قحطی
در دوره قحطی بزرگ در ایران واقعا چه خبر بود؟ «محمد علی جمالزاده» که به «پدر داستاننویسی مدرن ایران» مشهور است داستان قحطی بزرگ را اینطوری تعریف کرده است: «جنگ اول جهانی در آستانه اتمام بود که در دل شبی تاریک و هولناک سه سوار ترسناک که هر کدام شمشیر و شلاقی داشتند به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن وارد شدند. یک سوار نامش قحطی، دیگری آنفلوانزای اسپانیایی و آخری وبا بود. طبقات فقیر، پیر و جوان، همچون برگ پاییزی در برابر حمله این سواران بیرحم فرومیریختند.
هیچ غذایی پیدا نمیشد، مردم مجبور بودند هرچه را که میتوانستند بجوند و بخورند. بهزودی گربه، سگ و کلاغ را نمیشد، یافت. حتی موشها نسلشان برافتاده بود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله میکردند. در هر گوشه و کنار اجساد مردگان بیکسوکار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند».
انگلیسیها بعدها اعتراف کردند که هنگام اشغال ایران میتوانستند برای سربازانشان از سایر نقاط دنیا غذا بیاورند، ولی این کار را نکردهاند!
روایتهای «داناهو» از گرسنگی
باقی داستان قحطی بزرگ ایران را به قلم «مارتین هنری داناهو» خبرنگار و افسر اطلاعاتی بریتانیا بخوانیم که در سال 1297 شمسی یعنی در میانه قحطی بزرگ به ایران آمد و از شهرها و روستاهای مختلف گذشت و مشاهداتش را در کتابی با عنوان «مأموریت به پرشیا» نگاشت. روایتهایی که «داناهو» تعریف میکند داستانی است سزاوار گریستن و سزاوار عبرت؛ «در آن سوی جبهه درباره اوضاع اقتصادی وخیم ایران و کمبود ارزاق بسیار شنیده بودم، اما اکنون پس از روبرو شدن با این واقعیت هولناک، برای نخستینبار معنی کامل آن را در مییافتم... پشتههای اجساد چروکیده مردم فلکزده، از زن و مرد، در معابر عمومی افتاده است. میان انگشتان سفت و خشکیده آنها علفهایی که از کنار جاده کنده یا ریشههایی که از مزارع درآورده و میخواستهاند با آن از عذاب قحطی و مرگ از گرسنگی کم کنند، هنوز پیداست.
گام آدمنماهایی از پوست و استخوان، با چشمان گودافتاده، چهاردستوپا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک میشد، میخزیدند و بیآنکه نای حرفزدن داشته باشند با اشاراتی برای لقمه نانی التماس میکردند...
در قصرشیرین که توقف کوتاهی داشتیم، جماعت گرسنه ما را محاصره کردند و غذا میخواستند. زن بدبختی با طفلی در بغل به ما التماس میکرد که بچهاش را نجات دهیم. نصف قوطی گوشت کنسرو و مقداری بیسکویت به او دادیم و او از خدا برای ما درخواست آمرزش کرد. ما تحت تاثیر نگرانی مادرانه او قرار گرفتیم؛ با اینکه معلوم بود از گرسنگی مفرط عذاب میکشد، اما تا بچه سیر نشد لقمهای از گلوی خودش پایین نرفت»؛ و این روایتی دیگر از شهری دیگر: «در حاشیه رودخانه کنار جاده گردان گرسنهها بیتوته کرده بودند... بهنظر میرسید همه در آخرین مرحله فرسودگی جسمی گرسنگی بودند. معلوم بود کار برخی از آنها تمام است. دیگر توان هیچکاری نداشتند، روی زمین دراز کشیده، منتظر فرشته رحمت مرگ بودند که بیاید و خلاصشان کند. برخی از آنها هنوز نومیدانه به ریسمان سست زندگی آویزان بودند. آنها روی زمین کز کرده مشتی ریشه گیاه یا علف زمخت را میجویدند تا شاید از درد هولناک و بیپایان گرسنگی کم کنند»؛ و روایتی دیگر: «همدان شهر وحشت بود. اجساد دفننشده قربانیان قحطی، اعم از زن و مردم و کودک، در خیابانها و اطراف مقرهای انگلیسیها ریخته بود... بازماندگانی که گرسنگی آنها را به پوست و استخوان تبدیل کرده، گیاهخوار شدهاند و علفهای روی زمین را میخورند. به تجربه ثابت شده که تغذیه به این شکل در یک دوره کوتاهمدت، میتواند همانند نخوردن غذا کشنده باشد، زیرا باعث التهاب صفاق شده و مرگی عذابآور و تدریجی را در پی خواهد داشت».
«داناهو» افسر اطلاعاتی بریتانیا در کتاب «مأموریت به پرشیا» از وضعیت اسفبار گرسنگی در دوره قحطی بزرگ گزارشهای مهمی ارائه کرده است.
روایت آخر
در میان روایتهای «داناهو»، این آخری هولناکتر است؛ تلخ مثل زهر. خودش هم میدانست و نوشته است: «اما حوادث بدتری در راه بود. مردم گرسنه که رنج بیغذایی آنها را دچار جنون کرده بود به خوردن گوشت انسان روی آورده بودند. آدمخواری جرمی است که تاکنون در ایران ناشناخته بوده و از این رو مجازاتی برای آن در قوانین این کشور وجود ندارد. مجرمین اغلب زنان هستند و قربانیان، کودکانی که از جلوی خانههایشان ربوده میشوند یا در شلوغی بازار قاپیده میشوند. مادران از اینکه برای گدایی تکه نانی کودکشان را تنها بگذارند، میهراسند. زیرا ممکن است در غیبت آنان کودکانشان ربوده و خورده شوند.
هر وقت در بازار یا معابر باریک و پر از چالهوچوله راه میرفتم، دیدن این همه بدبختی علنی آدمیزاد در آنجا حس ترس مشمئزکنندهای به من میداد. کودکانی که پوست و استخوان بودند دور آدم جمع میشدند و برای لقمه نانی یا پولی که بتوانند با آن نان بخرند، التماس میکردند و هنگامی که چند پول سیاه به آنها میدادی، نمیتوانستی این فکر عذابآور را از ذهنت بیرونی کنی که شاید سرنوشت آنها هم، دیر یا زود، سردرآوردن از دیگ غذاست...
نظمیه تعدادی خاطی را دستگیر کرده است. هشت زن را بازداشت کردهاند که اعتراف کردهاند تعدادی کودک را ربوده و خوردهاند و عذرشان این بود که گرسنگی، آنها را به چنین جرم هولناکی وادار کرده است... روز بعد در هشتم می، مورد هولناکتر دیگری از آدمخواری کشف شد. دو زن، مادر و دختر، با دستان خونآلود دستگیر شدند. آنها دختر هشتسالهای را کشته و مشغول پختن او بودند که نظمیه ادامه این ضیافت وحشتناک را متوقف میکند. قطعات نیمپخته باقیمانده در یک سبد ریخته شده و جماعت خشمگین دو مجرم بیچاره را به نظمیه بردند... زنان دیگری نیز بهدلیل بچهدزدی دستگیر شدند».
ترس وحقارت\نوکیسه ها\ازتعلق به زندگی قبلی
نوکیسه گان کیستند و چه پیامدهای اقتصادی و فرهنگی در جامعه دارند!؟
از آنجا که نو کیسه ها از یک طبقه اجتماعی به یک طبقه اجتماعی دیگر پرتاب شده اند و این پرتاب ناگهانی بر اثر یک اتفاق ( سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و...) و یا استفاده از رانت و شرایط نامتعادل و التهابات اقتصادی رخ داده است، تفاوت فرهنگی بسیاری با طبقه ی مقصد دارند. برای همین جهت جبران این فاصله ی فرهنگی، به " خودنمایی" و" دیده شدن" و بزبان دیگر "عرض اندام" روی می آورند !
آن ها منابع مالی جامعه را نه بر اساس لیاقت، که بخاطر زدوبندهای مختلف به دست گرفته اند و به همین دلیل مورد نفرت بسیاری از اقشار جامعه هستند، هر چند که برخی از ایشان با استفاده از پول های بادآوره، بسادگی موفق به جذب افراد ضعیف النفس و محتاج به عنوان نوچه و ستایشگر خود می شوند !
آن ها پس از کسب ثروت بادآورده ، دیگر خود را متعلق به طبقه اجتماعی مبدا نمی دانند و اغلب با جایگاهی که هم اکنون آن را کسب کرده اند، آشنایی ندارند، بنابر این از گذشته خود نفرت دارند و از موقعیت جدید خود می ترسند و احساس حقارت می کنند.
برای جبران این حقارت، نوکیسه ها مجبور به تظاهر هستند. خرید بی اندازه ی کالا های لوکس، ماشین های مدل بالا، لباس های مارکدار، نمایش میهمانی ها و خانه های گرانقیمت در بالای شهر و تعویض مداوم جفت خود ....نمونه های بارز این قبیل تظاهر است.
رفتار فرهنگی این طبقه، اغلب موجب تعارضات جدی در جامعه می شود. عدم رعایت حقوق شهروندی و همسایگی، عدم رعایت قوانین رانندگی ، استفاده از عبارات رکیک در رویارویی با شهروندان و .... از نمونه ی بارز این تعارضات است .
ثروت اغلب این نوکیسه ها، بر خلاف سرمایه داران واقعی و قشر ثروتمند ( تولید و کار آفرینی) صرف زدوبندهای اقتصادی می شود، که نه تنها سودی برای جامعه و اقشار دیگر ندارند، بلکه صدمه ی جدی به اقتصاد یک ملت وارد می سازد.
تاثیر فرهنگی این قشر را هم باید جدی گرفت ، که کمترین پی امد آن بی اخلاقی و سوق دادن جامعه به تجمل گرایی و مصرف زدگی است ./
ذکری برای توسعه رزق معنوی ومادی درزندگی
فارس/ ذکر«الرزاق»تاثیر عجیبی در توسعه رزق معنوی و مادی دارد.
بدون شک روزی همه به دست خداوند متعال است و نه تنها خدا برای انسانها بلکه برای همه موجودات مقدار روزی ای را تعیین کرده است. همانطور که در قرآنکریم میفرماید:«وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا»؛«و هیچ جنبندهاى در زمین نیست مگر [اینکه] روزیاش بر عهده خداست». از طرفی عالمان و بزرگان دین اعمالی را به ما توصیه میکنند که تاثیر عجیبی در توسعه رزق معنوی و مادی دارد. یکی از این اعمال مداومت بر ذکر «الرزاق» است که در ادامه طریقه ختم این ذکر را آوردهایم.
هرکس در هرگوشه از خانه خود صد مرتبه ذکر «یا الرزاق» را بگوید، روزی اهل خانه وسعت مییابد.
منبع:«داروهای معنوی»
هرکس پیش از نماز صبح رو به قبله کند و در چهار رکن خانه خود ده مرتبه بگوید «یا الرزاق» روزی او زیاد میشود و هرگز محتاج خلق نگردد.
منبع:«ذکرهای شگفت عارفان»
فیض کاشانی آورده است:هرکس در اولین ساعت هر روز 308 مرتبه ذکر «یا الرزاق» را بگوید روزی او زیاد میگردد.
منبع:«ذکرهای شگفت عارفان»
برگزاری محفل انس باقرآن ،دبستان شهیدکامیاب مازغ بالا
تصاویری ازمسابقات فوتسال به مناسبت هفته بسیج
دبستان شهیدکامیاب روستای مازغ بالا،شهرستان میناب.
راههای ایجاد اشتیاق کتاب خوانی در بچهها
فارس/ همه ما دوست داریم زمان بیشتری را به کتاب خواندن اختصاص دهیم ولی همیشه فراموش می کنیم یا درگیر کارهای دیگر می شویم. در واقع این میل درونی بیشتر کتاب خواندن همیشه با ما هست و گاهی علت اینکه سراغ کتاب نمی رویم همین است که با لذت حقیقی کتاب خواندن آشنا نشدیم و هیچوقت هم بدان عادت نکرده ایم.
با همه این احوال حتی حالا که ما فرصت و زمان کتابخوانی کمتر داریم باز هم دوست داریم، بچه هایی کتابخوان تربیت کنیم تا برای خود و جامعه مفید باشند اما خیلی از ما نمی دانیم باید چه کنیم و اولین قدم این است که خودمان کتابخوان باشیم و کتاب را بچه ها دست خودمان ببینند. بچه هایی که بیش از کتاب دست والدینشان تبلت و موبایل می بینند، چطور می توانند کتابخوان شوند؟
پدر و مادرها یک سؤال مشترک از خودشان میپرسند؛ فرزندم چه موقع کتاب خواندن را شروع خواهد کرد، لحظه جادویی وقوع چنین امری، وقتی کودکتان به واژهها علاقه نشان میدهد و واژههای داخل کتاب یا دنیای بیرون را میخواند، ممکن است در سنین مختلفی پیش بیاید؛ حتی سن تمایل نشان دادن به کتاب ممکن است در دو فرزند یک خانواده نیز متفاوت باشد؛ برای بعضی از بچهها در چهار سالگی و برخی دیگر در شش یا هفت سالگی.
در کتاب «چگونه یک فرزند کتابخوان تربیت کنیم» نوشته پاملا پل و ماریا روسو آمده است که : اگر میخواهید کودکانی اهل کتاب تربیت کنید، باید خودتان هم اهل کتاب باشید. کتابخانهها معمولاً میزبانی نویسندههای بومی یا مهمان را به عهده میگیرند. چقدر خوب است که کودکانتان با افراد واقعی در آنسوی کتابها آشنا شوند. اگر فرزند شما بهصورت آنلاین فعال است و به این کار علاقه دارد، چه راهی بهتر از پیوند زندگی اینترنتی با زندگی ادبی است؟
بچه هایی که در خردسالی کتاب خواندن را به شکل تفریح می بینند، معمولا در سنین کودکی هم علاقه شان به کتاب خواندن بیشتر می شود و در نوجوانی و با پیدا کردن موضوعات مورد علاقه شان ، کتاب خواندن برایشان تبدیل به یک عادت می شود. بچه هایی که کتاب می خوانند، تصمیمات بهتری می گیرند و تفریحات سالم تری دارند.
بنابراین اگر شما هم تمایل دارید که فرزندی کتاب خوان داشته باشید، به این گزارش توجه کنید. با این روش ها می توانید فرزندی کتابخوان تربیت کنید:
1-تولد تا 3 سالگی
از ابتدای کودکی در اتاق فرزندتان کتاب قرار بدهید، یکی از قفسه های کمدش را پر از کتاب کنید. از کتاب های پارچه ای، کتاب های عکس دارد، کتاب های شعر و کتاب های حمام برای بچه ها در اتاقشان و در حمام قرار بدهید تا فرزندتان به دیدن کتاب به عنوان یکی از وسایلش توجه کند.
شاید والدین بگویند وقتی بچه توجه نمی کند و متوجه مفاهیم نمی شود، چرا باید کتاب بخریم و برایش بگذاریم تا مثلا پاره کند. این تفکر اشتباهی است همین که بچه شما شعر و کتاب خواندن شما را می بیند، حتی اگر به ظاهر توجه نکند و یا اینکه در وسایلش کتاب وجود دارد، به وجود آن به عنوان یک امر عادی عادت می کند و به مرور با آن ارتباط برقرار می کند.
برای بچه ها از کتاب ها شعر بخوانید و عکس های کتاب را به او نشان دهید. قطعا در سنین یک سال به بالا بدان توجه خوبی خواهد کرد.
2- سه تا شش سالگی
بعد از سه سالگی زمانی را برای فرزندان برای کتاب خواندن اختصاص دهید. این کتابخوانی را تبدیل به یک کار روتین کنید مثلا هر شب برایش از یکی از قصه ها بخوانید تا بخوابد. مثلا اسم این زمان کتابخوانی را هرچه دوست دارید بگذارید مثلا «ساعت قصه خوانی» یا «قصه با مامان» یا «قصه با بابا» .
در آن زمان داستان را برای کودک بخوانید و فرزندتان را هم مشارکت دهید مثلا از او بخواهید تا با عکس کتاب ها برایتان قصه بگوید و قطعا بچه ها هم مشارکت خواهند کرد.
3-سنین دبستان
بچه ها در این سن می توانند بخوانند و کتاب هایشان را هم خودشان انتخاب کنند. خرید کتاب یک فعالیت لذت بخش است. سعی کنید حداقل ماهی یک یا دو کتاب در برنامه خریدتان قرار بدهید.
با فرزندتان به شهر کتاب یا کتاب فروشی بروید، از نمایشگاه های کتاب استقبال کنید و او را برای گشت زنی حتی اگر شده با خرید یک کتاب هم ببرید. اجازه دهید کمی مستقل دورتر از شما ولی تحت نظارتتان کتاب های قفسه گروه سنی الف و ب را ببیند و خودش انتخاب کند.
این روتین خرید کتاب در ماه باعث می شود بچه ها احساس خوشایند انتخاب مستقل را با خرید کتاب پیوند بزنند.
4-سنین نوجوانی
بچه ها در این سن موضوعات مختلف مورد علاقه شان را برای انتخاب کتاب شناخته اند. اگر فرزندتان نوجوان است و در کودکی کتابی نخوانده، می توانید به علایق مختلفش دقت کنید و به او کتاب هایی در حوزه موضوعات مورد علاقه اش هدیه بدهید تا اولین تجربه اش لذت بخش باشد.
اگر هم فرزندتان از کودکی با کتاب آشنا است، محیط امنی مثل شهر کتاب را در محل زندگی تان بشناسید. بودجه ای را تعیین کنید و اجازه دهید فرزندتان در آن محیط کاملا دور از شما، تصمیم بگیرد و کتاب های مورد علاقه اش را بخرد.
**کتابخوانی را با سرگرمی همراه کنید
وقتی برای فرزندتان کتاب می خوانید جای شخصیت های مختلف با صداهای مختلف حرف بزنید. از فرزندتان بخواهید ادامه قصه را خودش بسازد یا حدس بزند. گاهی اوقات ماجراهای کتاب را وارد بازی هایتان کنید.
خلاصه کتاب خواندن را با خلاقیت تبدیل به یک فرایند لذت بخش کنید.
**خودتان الگو باشید
این نکته خیلی مهم است وسعی کنید کتاب خواندن را وارد روتین زندگی تان کنید. معمولا بچه ها دوست دارند رفتارهای والدینشان را تقلید کنند . چه بهتر که این تقلید در رفتار بسیار مفیدی مثل کتاب خواندن باشد.
ایران کمترین میزان سرانه مطالعه را در بین کشورهای مختلف دارد و به جرأت می توان گفت که تأثیر کم خوانی در جای جای زندگی ما واضح و روشن است پس نخست باید از خود و فرزندانمان شروع کنیم.
قدم اول این است که شما خودتان در خانه کتاب در دست داشته باشید و اگر هم فرصتش را ندارید، این امکان را برای بچه ها با یک کتابخانه کوچک و زمانی برای کتابخوانی فراهم کنید.
**به درستی بچهها را تشویقشان کنید
بچه ها را برای کتابخوانی تشویق کنید مثلا در ایام تابستان برایشان جایزه بگذارید که اگر این میزان کتاب را خوانده باشند، شما هم وسیله مورد نیازشان را انتهای تابستان می خرید، مثلا یک دوچرخه یا هر چیزی که آن را لازم دارند ، این می تواند مشوق خوبی برای کتابخوانی آنها باشد البته نباید اینطور باشد که بچه ها باج بگیر تربیت شوند.
در بخشی از کتاب «چگونه یک فرزند کتابخوان تربیت کنیم» می خوانیم: «وقتی در حال بلند خواندن کتاب هستید، ببینید که آیا کودک کتابخوان تازهکار شما میخواهد به صفحات کتاب نگاه بیندازد یا نه. در ابتدا میتوانید فقط به واژههایی اشاره کنید که میدانید فرزندتان بلد است و قبلاً خودش آنها را خوانده. وقتی درنهایت متوجه شدید که فرزندتان میتواند یک جمل? ساده را بدون هیچ مشکلی بخواند، آرامآرام سراغ مراحل دیگر بروید.
میتوانید صفحات را یکیدرمیان بخوانید. بسیاری از کتابهایی که برای خوانندگان تازهکار هستند، ویژگیهای جذاب مشابه یا متفاوت دارند. مثلاً کار خلاقان? مو ویلمز به نام سری کتابهای فیل و خوک87 بسیار سرگرمکننده است: هر دوی شما میتوانید «نقش» یکی از ایندو دوست را بازی کنید. سیاست داشتن شما بسیار حائز اهمیت است؛ یعنی بهجای اینکه بگویید «بذار ببینم این تیکه رو چی میگی»، بگویید «خیلی دوست دارم این بخشِ داستان رو از زبونت بشنوم» یا «الان نوبت باباییه که به حرفات گوش بده».
وقتی او با صدای بلند شروع به خواندن کتاب میکند، در کمال احترام به خواندنش گوش دهید، وسط حرفش نپرید و اگر هم جمله یا واژهای را غلط میخواند، صبر کنید خواندنش تمام شود تا موارد را به او گوشزد کنید. دبیران روش مونتهسوری میگویند: «به او یاد بده، نه اینکه غلط جملهاش را بگیری.» شاید با خودتان بگویید غلطگرفتنهای جزئی به جایی برنمیخورند، اما این کار شما عاقبتی جز کاهش اعتمادبهنفس و از بین بردن انگیز? کودک در پی ندارد.
تست روانشناسی؛ آیا من فردی خودشیفته هستم؟
تابناک جوان/ اختلال شخصیت خودشیفته، باعث بروز مشکلاتی در حیطههای مختلف زندگی از جمله روابط عاطفی، کار، تحصیل و یا امور اقتصادی میشود.
تقریبا همه ما با افراد خودشیفته سر و کار داشته یا در میان دوستان و آشنایان فردی را میشناسیم که خصوصیات خودشیفتگی در او وجود داشته باشد. پاسخ تان منفی است؟ کمی بیشتر فکر کنید!
بررسی اجمالی اختلال شخصیت خودشیفته
اختلال شخصیت خودشیفته، یکی از انواع اختلالات شخصیت است. از مشخصات اختلال شخصیت خودشیفته این است که اینگونه افراد، تصویری اغراق آمیز و تحریف شده از خود در ذهن دارند و ضمن داشتن احساس کاذب اعتماد به نفس و مهم دانستن خود، نیازمند توجه و تحسین بیش از حد از جانب دیگران هستند. این درحالی است که خود نسبت به سایر افراد احساس توجه و همدلی خاصی ندارند و از آشفتگی در روابط رنج میبرند. جالب است بدانید پشت نقاب اعتماد به نفس بیش از حد افراد خودشیفته، یک عزتنفس شکننده و آسیب پذیر وجود دارد که در برابر کوچکترین انتقادی میشکند.
اختلال شخصیت خودشیفته، باعث بروز مشکلاتی در حیطههای مختلف زندگی از جمله روابط عاطفی، کار، تحصیل و یا امور اقتصادی میشود. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، درصورت عدم دریافت آن میزان محبت و توجهی که خود را شایسته آن میدانند، مأیوس و ناراحت میشوند. همچنین ممکن است به این نتیجه برسند که روابطشان با دیگران دیگر رضایت بخش نیست؛ اگرچه دیگر افراد نیز از بودن در کنار آنها لذت نمیبرند.
علائم اختلال شخصیت خودشیفته
علائم و نشانههای اختلال شخصیت خودشیفته در افراد مختلف، متفاوت است.
-علائم اختلال شخصیت خودشیفته در افراد مبتلا:
-احساس خودبزرگ بینی بیش از حد.
-خود را بیش از اندازه محق تعریف و تمجید مداوم از طرف دیگران دانستن..
-انتظار برتری داشتن نسبت به دیگران، حتی بدون دستیابی به هیچ موفقیت خاصی.
-اغراق در دستاوردها و استعدادها.
-خیال پردازی در مورد موفقیت، قدرت، هوش، زیبایی و یا همسر ایدهآل.
-داشتن این تفکر که تنها باید با افراد خاص و هم شان خود در ارتباط باشند.
-مجال ندادن به دیگران برای صحبت در حین مکالمات، یا تحقیر دیگران.
-همیشه به دنبال جلب توجه و پیروی بیچون و چرای دیگران در برابر خواستههای خود بودن.
-سوء استفاده کردن از لطف دیگران به نفع کارهای خود.
-نمیتوانند و یا نمیخواهند که نیازها و احساسات دیگران را هم در نظر بگیرند.
-به دیگران حسادت میکنند و بر این باورند که دیگران نیز به آنها حسادت میکنند.
-با غرور و تکبر رفتار میکنند و متکبر، از خودراضی و پرمدعا به نظر میرسند.
-اصرار دارند تا از هرچیزی بهترینش را داشته باشند، مثلا بهترین ماشین و شغل.
-در عین حال، این افراد در برخورد با هر چیزی که تحت عنوان انتقاد مطرح میشود، مشکل دارند.
-وقتی رفتاری در شأن خود نبینند، عصبانی و یا بی حوصله میشوند.
-برای اینکه خود را برتر از دیگران نشان دهند، با خشم و یا تحقیر نسبت به دیگران رفتار میکنند و سعی میکنند آنها را کوچک جلوه دهند.
-در کنترل احساسات و رفتار خود دچار مشکل میشوند.
-در رابطه با استرس و پذیرش تغییر، دچار مشکلات اساسی هستند.
-ممکن است از اینکه از حد کمال خود افول کنند، احساس افسردگی و بی هدفی کنند.
-احساس درونی ناامنی، شرمندگی، آسیبپذیری و تحقیر را تجربه میکنند.
خصوصیات افراد خودشیفته
1. خودشان را برتر از دیگران میدانند
افراد خودشیفته معمولا خودشان را از همه اطرافیان از جمله دوستان، همکاران و اعضای خانواده بهتر میدانند. اما این خودبرتربینی تنها یک خصوصیت اخلاقی نیست بلکه مکانسیم دفاعی این افراد برای مخفی کردن مشکل اصلی آنها یعنی ترس از آسیب پذیری میباشد. افراد خودشیفته تحمل آسیب پذیری را ندارند و خود را از همه جهت کامل، بی نقص و بدون آسیب در نظر میگیرند.
2. دوست دارند همواره مورد توجه دیگران باشند
به گفته یک مشاور خانواده نیاز به جلب توجه ریشه در دوران کودکی انسان دارد. برخی عوامل مانند مدام مورد انتقاد دیگران قرار گرفتن ممکن است باعث شود فرد با احساس ناامنی، عزت نفس پایین یا حسادت بزرگ شده و برای غلبه بر این احساسات پیوسته تلاش میکند در مرکز توجه قرار بگیرد تا احساس بهتری نسبت به خودش داشته باشد.
3. پیوسته به دنبال تایید شدن از عوامل بیرونی هستند
افراد خودشیفته مدام به دنبال آن هستند که توسط عوامل بیرونی تایید شوند و این خصوصیت از عزت نفس آنها سرچشمه میگیرد. چنین افرادی تلاش بی وقفهای برای اثبات خود انجام میدهند، زیرا حس پذیرش خود در آنها مشروط بر تایید عوامل بیرونی و اطرافیان میباشد.
4. اشتباه خود را نمیپذیرند
بی شک بسیاری از ما از انتقاد شدن دل خوشی نداریم، اما افراد خودشیفته به فشار بیرونی و انتقادها بسیار حساستر هستند. آنها خود را هدیه خداوند برای جهان میدانند و عدم انتقاد پذیری این افراد چندان هم عجیب به نظر نمیرسد. خودشیفتهها هر چیزی که باعث ایجاد خدشه در احساس آنها نسبت به خودشان شود را از بین برده و برای فرار از انتقاد از تکنیکهایی همچون انکار، عوض کردن موضوع و سرزنش متقابل استفاده میکنند. اکثر افراد خودشیفته در خلاص شدن از سرزنش و انتقادات و برگرداندن آن به طرف مقابل حرفهای هستند!
5. حد و مرزها را رعایت نمیکنند
افراد خودشیفته معمولا به حد و مرز خصوصی دیگران احترام نمیگذارند، برخی واقعا متوجه این رفتار آزاردهنده خود نمیشوند و برخی دیگر اگرچه متوجه آن میشوند، اما فکر نمیکنند این مسئله برای طرف مقابل آزاردهنده باشد. این افراد معمولا نسبت به تعیین مرزهای شخصی مقاومت نشان داده و به جای آن که به خواسته دیگران احترام بگذارند مدام میپرسند:”چرا؟ ”. عبور از مرزها باعث میشود کمتر قابل اعتماد بوده و در روابط دوطرفه چندان موفق عمل نکنند.
6. شنونده خوبی نیستند
این افراد با دقت به حرفهای دیگران گوش نمیکنند و اغلب تمایل دارند کنترل گفتگو را در دست بگیرند. گاهی نیز هدف آنها از گوش دادن به صحبت دیگران آن است که بتوانند جواب دندان شکنی به او بدهند! گفتگو با افراد خودشیفته معمولا یک طرفه و در مورد یک نفر – شخص او – خواهد بود. شاید برایتان پیش آمده که درباره موضوعی خاص – مثلا بیماری مادر – با دوستی صحبت کنید و در کمال تعجب گفتگوی شما به پیراهنی که او هفته پیش خریداری کرده کشانده میشود!
7. برای خودشان حق زیادی قائل میشوند
افراد خودشیفته بر این باورند به طور ذاتی سزاوار بهترینها هستند، حق به جانب بودن باعث میشود به نیازهای واقعی دیگران اهمیت ندهند. تنها چیزی که برای این افراد مهم است خواستهها و نیازهای خودشان است.
8. به دیگران به چشم ابزار نگاه میکنند
از نظر افراد خودشیفته مردم وسیلهای هستند برای رسیدن آنها به اهدافشان! این افراد دیگران را به عنوان انسانهای کامل و مستقل نگاه نمیکنند بلکه همانند ابزاری میبینند که باید به آنها خدمت کنند. همین دیدگاه باعث شده به راحتی مرزهای خصوصی دیگران را شکسته و به آن احترام نگذارند.
9. حس همدلی ندارند
عدم احساس همدلی نسبت به دیگران یکی از بارزترین ویژگیهای افراد خودشیفته است. آنها معمولا نمیتوانند ناراحتی دیگران را درک کنند و به همین دلیل دلسوزی واقعی نسبت به کسی نشان نمیدهند.
10. بدون درخواست دیگران به آنها مشاوره میدهند
افراد خودشیفته حتی زمانی که کسی از آنها مشاوره نخواسته سعی میکنند دیگران را نصیحت کنند اگرچه این کار معمولا از روی دلسوزی آنها نیست بلکه از آن به عنوان راهی برای کنترل و نشان دادن برتری خود نسبت به دیگران استفاده میکنند.
11. اهمیت زیادی به تجملات میدهند
افراد خودشیفته از اشیا لوکس برای ایجاد احساس کاذبی در خود که آن را به صورت طبیعی ندارند استفاده میکنند. همانطور که قبلا اشاره کردیم برای این افراد سخت است که به اطرافیان به عنوان ابزار و اشیا نگاه نکنند و سختتر از آن این است که اشیا لوکس و گرانقیمت را تنها یک شی بدانند و نه چیزی بیشتر.
12. افراد بیش از حد رقابتی هستند
حس رقابت کردن به طور طبیعی در وجود همه انسانها وجود دارد، اما این حس در افراد خودشیفته بسیار بیشتر میباشد که البته جای تعجب ندارد، زیرا این افراد برای جلوگیری از انتقاد و همچنین بهتر بودن از دیگران تلاش زیادی میکنند تا در رقابتها از آنها پیشی بگیرند.
13. از تکنیک بمب عشق استفاده میکنند
افراد خودشیفته ابتدای رابطه عاشقانه شدیدا به طرف مقابل ابراز عشق و توجه میکنند، به این کار بمب عشق گفته میشود و آنها این کار را نه به خاطر عشق بلکه برای کنترل کردن طرف مقابل انجام میدهند. افراد خودشیفته روابط طولانی مدت ندارند و بعد از خسته شدن معمولا بدون آسیب دیدن به رابطه پایان میدهند، اما این خصوصیت آنها تاثیر بدی روی طرف مقابل آنها خواهد گذاشت.
14. بسیار کمال گرا هستند
تلاش برای موفقیت و کمال به خودی خود مثبت است، اما افراد خودشیفته در این مسئله بسیار افراطی هستند به طوری که حتی با وجود رسیدن به موفقیت و آن چه دلخواه آنها بوده همچنان احساس خشم و نارضایتی در وجودشان موج میزند.
15. روابط سطحی دارند
افراد خودشیفته روابط دوستانه سطحی دارند و تنها در مدیریت این گونه روابط موفق هستند، روابط عمیق، منطقی و دلسوزانه برای شان قابل تحمل نیست، زیرا همانطور که قبلا اشاره کردیم حس همدلی چندانی ندارند.
16. توقعات غیر منطقی دارند
زندگی هرگز کامل نخواهد بود و انتظار کامل بودن آن توقعی غیر واقع گرایانه است، اما افراد خودشیفته از این مسئله اطلاع ندارند.
بسیاری از ما با وجود شکست، حسرتها و از دست دادنها به زندگی ادامه داده و سعی میکنیم اهداف واقع بینانه تری برای خود انتخاب میکنیم در حالی که افراد خودشیفته از زندگی و اطرافیان توقعات غیر منطقی داشته و به زندگی به شکلی واقع گرایانه نگاه نمیکنند.
17. با دیگران صمیمی نمیشوند
این خصوصیت از آزاردهندهترین رفتارهای افراد خوشیفته است، آنها توانایی صمیمی شدن با دیگران را ندارند، حتی با نزدیکترین دوستان خود! این رفتار افراد خودشیفته از ترس آسیب پذیر بودن و مورد انتقاد قرار گرفتن نشات میگیرد.
18. بسیار تدافعی هستند
افراد خودشیفته به دلیل شخصیت شکنندهای که دارند به سرعت جبهه گرفته و شروع به توجیه کردن میکنند. این افراد در شرایط چالش برانگیز زندگی به گونهای برخورد میکنند که گویا زندگی شان در گروی درست بودن حرف آنها یا توجیه کردن آن میباشد.
پذیرفتن اشتباه و ابراز تاسف برای این افراد بسیار سخت و حتی غیر ممکن است.
19. کاریزماتیک به نظر میرسند
گرچه افراد خودشیفته معمولا در ایجاد ارتباط حقیقی با دیگران مشکل دارند، اما اغلب بسیار باهوش، کاریزماتیک و جذاب به نظر میرسند در حالی که برخلاف افراد کاریزماتیک واقعی، به مرور و در طول رابطه این جذابیت به دلیل عدم گوش دادن به حرفهای دیگران و نداشتن حس همدلی از بین خواهد رفت.
20. به پیامدهای تصمیمات خود اهمیت نمیدهند
فرد خودشیفته هنگام تصمیم گیری تنها به خواستهها و نیازهای خودش فکر میکند و اگر کسی بخواهد به صورت منطقی پیامدهای منفی این مسئله را به او توضیح دهد معمولا به نتیجهای نخواهد رسید.
21. زود عصبانی میشوند
هم افراد خودشیفته و هم مبتلایان به شخصیت مرزی از احساس خشم غیر قابل کنترل رنج میبرند. در افراد خودشیفته این خشم شدید زمانی رخ میدهد که به دلیل شرایط موجود اضطراب دردناک یا احساس شرمندگی که در لایههای زیرین شخصیت خود پنهان کرده اند ناگهان نمایان میشود.
22. احساس امنیت نمیکنند
افراد خودشیفته پیوسته به دنبال جلب توجه و مورد ستایش قرار گرفتن از سوی دیگران هستند، آنها از طرد شدن و مورد انتقاد و تمسخر قرار گرفتن میترسند و از هرگونه صمیمیت گریزان هستند، زیرا ممکن است باعث برملا شدن نواقص آنها نزد دیگران شده و مورد تایید قرار نگیرند. همه این ترسها باعث شده همواره نوعی احساس عدم امنیت در وجود خود احساس کنند.
23. درباره دستاوردهای خود دروغ میگویند
افراد خودشیفته ممکن است درباره نقشی که در موفقیتهای دیگران داشته یا به طور کلی دستاوردهای شخص خودشان دروغ بگویند. آنها دوست دارند موفقترین فرد حاضر در جمع باشند و به همین دلیل در دستاوردهای خود مبالغه کرده و برای آن که مورد تحسین قرار بگیرند موفقیتهای دروغین خلق میکنند.
24. از احساسات درونی خود شرمسار هستند
همه احساسات ناخوشایند از قبیل ترس ها، ناامنی ها، طرد شدنها و ... در اعماق وجود فرد خودشیفته دفن شده و او همیشه مراقب است دیگران بویی از این احساسات نبرند به طوری که حتی گاهی خودش هم وجود آنها را فراموش میکند. افراد خودشیفته در درون خود از این احساسات و افکار طرد شده به شدت احساس خجالت میکنند.
25. در کار تیمی چندان خوب عمل نمیکنند
یکی از لازمههای کارهای گروهی و تیمی داشتن حس همدردی و همدلی با اعضای گروه بوده و لازم است نگرش خوبی به دیگران داشته باشیم. با توجه به آن چه تا اینجا اشاره کردیم به نظر نمیرسد افراد خودشیفته بتوانند احساسات دیگران را درک کنند، آنها به دنبال منافع خود هستند و حس همدلی کمتری دارند به همین دلیل در کارهای گروهی چندان موفق عمل نمیکنند.
تست خودشیفتگی
خودشیفتهها نشانههایی دارند که میتوان با انجام یک تست ساده آنها را مشخص کرد. اگر شما نیز به وجود این اختلال در خود یا اطرافیانتان مشکوک شده اید؛ میتوانید با انجام تست مطرح شده در این مقاله خود را محک بزنید.
تست زیر شامل 6 علامت خودشیفتگی است؛ امتیازات از 0 تا 5 متغیر است. در صورتی که یکی از این علائم به هیچ وجه در مورد شما صدق نمیکند، به آن امتیاز صفر دهید و اگر تصور میکنید یکی از آنها کاملاً در مورد شما صادق است، برای آن امتیاز 5 را در نظر بگیرید. مجموع امتیازات، درجه خودشیفتگی شما را مشخص خواهد نمود.
امتیازات به این صورت تفسیر میشوند:
مجموع امتیازات 10 یا کمتر، نشانه آن است که علائم و نشانههای خودشیفتگی در مورد شما صدق نمیکند.
- مجموع امتیازات بیشتر از 10 و کمتر از 18 نشانه آن است که شما فردی خودشیفته بوده و در صورتی که این موضوع را نادیده بگیرید، ممکن است در آینده مشکلات بسیاری متوج تان شود.
- مجموع امتیازات 24 به بالا، نشانه اختلال خودشیفتگی حاد است و بایستی هر چه سریعتر برای درمان خود اقدام نمایید.
تست اختلال خودشیفتگی
1- صحبتهای یک طرفه
یکی از علائم بارز افراد خودشیفته این است که تمایلی به شنیدن صحبتهای دیگران ندارند و مرتبا صحبتهای دیگران را با استفاده از واژه، اما نقض میکنند. این افراد فقط میخواهند راجع به مسائلی حرف بزنند که خود دوست دارند. این افراد در مکالمه با دیگران فقط عقاید خود را درست میدانند و درگیریهای ذهنی خود را در اولیت قرار میدهند. همچنین توصیهها و پیشنهادات دیگران را به نوعی توهین به شخصیت خود تلقی میکنند.
2- موضوع بیشتر صحبت ها، من است
بیشتر صحبتها و مکالمات با دیگران در مورد کارها، اندیشه ها، خواستهها و تمایلات من است و اگر من نباشم موضوعی برای مکالمه وجود ندارد و یا بسیار خسته کننده است. اطرافیان من بایستی برای من هر کاری انجام دهند تا آنها را بپذیرم.
3- من ملزم به رعایت قوانین اجتماعی، خانوادگی و... نیستم
من میتوانم هر کاری در خانواده، اجتماع و... بکنم و هیچ کس حق ندارد به من بگوید قوانین مربوط به افراد عادی را رعایت کنم.
من میتوانم با همسر و فرزندانم هرگونه که خواستم رفتار کنم. من میتوانم قوانین مالیاتی را رعایت نکرده و به نحوی آنها را دور بزنم. من میتوانم قوانین رانندگی را هر طور که مایلم رعایت کنم و....
4- هیچ کس حق ندارد از من انتقاد کند. من از این کار متنفرم
هیچ کس حق ندارد از من، کارها و رفتارهایم انتقاد کند چرا که من از این کار به شدت متنفرم و به سرعت عصبانی میشوم و تلافی خواهم کرد. البته من حق دارم از هر کس که بخواهم و به هر شیوه ممکن انتقاد کنم. به طور کلی عقاید و اعتقادات من بر عقاید و انتقادات همه افراد برتری دارد.
5- در همه حالات همیشه حق با من است
من هیچ گاه اشتباه نمیکنم و به فرض محال اگر هم اشتباهی مرتکب شوم، هرگز عذرخواهی نخواهم کرد. این کار به شدت مرا ناراحت خواهد کرد. همچنین جایگاه من بسیار فراتر از آن است که مورد مواخذه قرار بگیرم.
6- دیگران مقصرند و با مخالفت با من، به شدت مرا عصبانی میکنند
من بسیار باهوشتر از دیگران هستم و ویژگیهای منحصربفردی دارم که دیگران هیچ یک را ندارند. به همین دلیل هرگاه مشکلی بین من و دیگران پیش آید، قطعا دیگران مقصرند و آنها هستند که من را عصبانی میکنند، به حرفهای من گوش نمیکنند، از من انتقاد کرده و من را سرزنش میکنند، سعی میکنند من را تحت کنترل و مالکیت خود در آورند، نظرات اشتباه ارائه میدهند و...
حال میتوانید مجموع امتیازات خود را محاسبه کنید و شخصیت خود را از لحاظ وجود یا عدم وجود اختلال شخصیت خودشیفتگی بسنجید.
کودکانه هایی که پای قلیان قدمی کشند
ایمنا/این روزها تب خودنمایی در همه اقشار جامعه جان گرفته و در این بین کودکان با روحیه لطیف و دست نخوردهای که دارند سعی بر آن داشته تا ادای بزرگترها را در بیاورند اما بعضاً راه را اشتباه میروند .
قلیان در گذشتههای دور در کنج خانهها و ابزاری به دست پدر بزرگ و مادربزرگها بوده تا پشت دود آن قدری از خستگیهای روزانهشان بکاهند؛ اما امروز این ابزار در متن دورهمیهای خانوادگی به پای ثابت تفریحات همه اعضای خانواده تبدیل شده است؛ حریم خانه و در جمع خانواده تنها محل شنیدن صدای قل قل قلیان نیست، بلکه با تردد کوتاهی در پیاده روها، پارکها و حتی در برخی موارد در اتاقهای در بسته بیمارستانها نیز بوی دودهای میوهای قلیانهای امروزی به مشام میرسد.
هر چند پدر، مادر و جوانان و نوجوانان در خانوادهها به اختیار خود قلیان مصرف میکنند، اما کودکانی هستند که قربانی پکهای نفسگیر پدران و مادرانی شده که سلامت فرزندانشان را قربانی تفریحات زودگذر و مضر خود میکنند.
الگوپذیری از والدین یکی از ویژگیهای اجتناب ناپذیر کودکان است، کمتر شاهد بودهایم کودکی که در خانواده معتاد زندگی کند، در بزرگسالی به اعتیاد رو نیاورد. قلیان نیز همین ویژگی را دارد، ضمن اینکه در فرهنگ ایرانی استفاده از قلیان به اندازه مواد مخدر و حتی سیگار وجهه اجتماعی بدی ندارد و کسی که قلیان مصرف میکند در نگاه عمومی جامعه کار اشتباهی نمیکند.
اما هستند کودکانی نیز که در خانواده فرد مصرف کننده قلیان ندارند اما دوستانشان آنها را تشویق به مصرف میکنند، نیما 7 سال دارد و یکی از این کودکان است: " مامان و بابام نمیدونن قلیون میکشم، من پول توجیبیهام رو میدم ابوالفضل تا تنباکو و ذغال بخره و خودش هم قلیون داره، هفتهای دو سه بار میایم پارک، البته بیشتر وقتهایی که بابا و مامانم خونه نیستند."
ابوالفضل 10 ساله اما خودش قربانی مصرف قلیان پدر و مادرش است: " مامان، بابام، عموهام، داداش بزرگم تقریبا همه تو خونه قلیون می کشند، اما نمیدونن منم میکشم، هر بار یه تیکه از قلیون رو خریدم، قلیونم رو پشت آبگرمکن قدیمی تو حیات قایم میکنم، من قلیون میارم، نیما پول تنباکو و ذغال رو میده و میلاد هم پیکنیک میاره چون خونه شون نزدیکتره به پارک."
قلیان تحفه انگلیسیهاست
تجربه هیجان، نبود تفریح مناسب و همچنین شیوع مصرف بین بزرگترها از نگاه کوروش محمدی، آسیب شناس اجتماعی مهمترین دلایل گرایش کودکان و نوجوانان به قلیان است.
او که معتقد است استفاده از قلیان در بین زنان و کودکان روز به روز رو به رشد است، میگوید: قبح قلیان در جامعه از بین رفته، در گذشته نه چندان دور مصرف قلیان زیر زمینی بود و امروز در هر جمعی در کوچه و خیابان، در پارک و خانه همه و همه بدون هیچ ترس و واهمهای قلیان مصرف میکنند.
رئیس کمیسیون اجتماعی شورای شهر اصفهان بر این باور است که برخی اطلاعات نادرست پزشکی در خصوص مصرف قلیان نیز منجر به افزایش استفاده از این ابزار شده است، این در حالی است که 90 درصد از معتادان این رفتار مخرب خود را با استفاده از قلیان آغاز کردهاند.
او در خصوص پیشینه مصرف قلیان در اصفهان تصریح میکند: قلیان ابزار سنتی تفننی در اصفهان است، از دوره صفویه گاهی به عنوان ابزار تزیینی و وسیل ای برای پذیرایی و تکریم مهمان استفاده میشد و بعدتر به عنوان نقل مجالس و برای سرگرمی جا افتاد و آرام آرام بخشی از سرگرمی و تفریحی مردم شده است.
این کارشناس آسیبهای اجتماعی قلیان را یک وسیله وارداتی میداند و ادامه میدهد: خود قلیان وسیله وارداتی است و جزء داشتههای ایرانی نبوده است، قلیان توسط انگلیسیها در سالها قبل از صفویه به ایرانیها معرفی شد؛ اینکه میبینیم که جوانان قلیان مصرف می کنند و نوع تنباکوی غیر گیاهی را استفاده میکنند ریشه در باور سست و دانش ضعیفی است که نسبت به این وسیله دارند.
محمدی نبود برنامهریزی مناسب برای اوقات فراغت کودکان و نوجوانان را دلیل ترغیب افراد به قلیان میداند و اضافه میکند: مردم نسبت به مضرات قلیان آگاهی لازم را ندارند، دورهمیهای جوانان از قلیان به سمت مصرف شیشه هدایت میشود و این بسیار مخرب است؛ زمانی که قلیان خانه ها بسته بودند و ممنوعیت داشتند شاهد شکل گیری یکسری از قلیان خانههای زیر زمینی هم بودیم که قلیان را با استفاده از تلفن سفارش میدادند و همین مراکز مصرف شیشه را بین جوانان بالابرد.
سیستم دفاعی بدن کودکان توان مقابله با اثرات قلیان را ندارد
همچنین سید حسین طاوسی، متخصص طب ایرانی-اسلامی در خصوص عواقب استفاده کودکان از قلیان میگوید: بدن کودکان ضعیف است و هنوز سیستم دفاعی آن به خوبی شکل نگرفته از این رو بیشترین آسیب را با مصرف قلیان میبینند.
وی از بین رفتن توانایی جنسی و جسمی کودکان با مصرف قلیان و تاثیر آن در بزرگسالی را از مهمترین عوارض مصرف قلیان در کودکی میداند و ادامه میدهد: این امر میتواند برای فرزندآوری در آینده مشکلب ساز شود؛ از این رو وضعیت مصرف قلیانهای میوهای در اصفهان میتواند در جمعیت آینده این شهر تاثیرات مخربی داشته باشد.
این متخصص تصریح میکند: تنباکوهای سنتی که در گذشته استفاده میشد بعضا جنبه درمانی نیز داشت، اما تنباکوهای میوهای که در بازار موجود است اثرات مخربی بر روی ریه دارد و به شدت سرطانزاست، البته این بدان معنا نیست که تنباکوی سنتی بد نیست بلکه آن نیز ضررهای زیادی دارد اما کمتر از تنباکوی صنعتی و میوهای است.
طاوسی ادامه میدهد: دود به هر نوع و سبک موجب نابودی کودکان است از همین جهت توصیه میشود والدین کودکان نیز از مصرف قلیان و دخانیات پرهیز کنند، زیرا این دود خواه یا ناخواه تاثیر مخرب خود را بر روی کودکان میگذارد.
کودکان در معرض دود چاق و قد کوتاه میشوند
همچنین زهره بدیعی فوق تخصص نوزادان اختلال در خواب، مرگ ناگهانی، آسم، عفونت تنفسی، عفونت گوش میانی، حساسیت پوستی، دل درد و ... را از اثرات مصرف قلیان در حضور کودکان و نوزادان میداند و میگوید: عفونت تنفسی برونشیت ناشی از استنشاق دود قلیان نیز در سنین بالاتر در کودکان شایع است.
وی ادامه میدهد: همچنین کودکانی که مادرانشان سیگار یا قلیان مصرف میکنند، معمولاً قد کوتاهی دارند و توانایی خواندن، هجی کردن کلمات و توجه و تمرکز در آنها ضعیف است. بیش فعالی و چاقی نیز در کودکانی که مادران سیگاری یا قلیانی دارند، گزارش شده است.
فوق تخصص نوزادان اضافه میکند: همچنین در برخی حیوانات آزمایشگاهی مشاهده شده قرار گرفتن در معرض دود سیگار و قلیان احتمال ابتلا به سرطان و بیماریهای قلبی و عروقی را افزایش میدهد، نتایج تحقیقات نشان میدهد افرادی که در کودکیشان در معرض دود سیگار بودند احتمال اعتیاد به سیگار در آنها شیوع زیادی دارد این عارضهها در مورد قلیان به مراتب شدیدتر است.
زینب (س) چگونه الگویی مؤثر برای نسل امروز بانوان شد؟
خراسان/ ولادت حضرت زینب (س)، مانند دیگر مناسبتهای مربوط به خاندان رسالت (ع)، فرصتی بسیار مغتنم برای بازآموزی معارف و آموزههای دینی است؛ آن بانوی بزرگوار، در قامت یک الگوی تمامعیار برای همه بشریت و بهویژه بانوان، صاحب کرامات بسیار و فضایل پرشماری است که نمیتوان در این مجال مختصر، حتی گوشهای از آنها را واگویه کرد.
در آستانه سالروز ولادت باسعادت حضرت زینبکبری (س)، در گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد نظافت، استاد حوزه و معلم اخلاق، از وی خواستیم تا از آنچه میتوان به عنوان توشهای اخلاقی و تربیتی از سیره متعالی حضرت زینب (س)، بهویژه برای نسل جوان، ارائه کرد، گزیدهای را در اختیار مخاطبان قرار دهد.
آنچه در ادامه میآید، مشروح سخنان مدیر مدارس علمیه حضرت مهدی (عج) درباره موضوعی است که به آن اشاره کردیم.
یک نکته حائز اهمیت
در ابتدای سخن باید به موضوعی اشاره کنم که مربوط به بحث ما نیست و آن اینکه برگزاری مراسم بزرگداشت ولادت بزرگان دین و اهلبیت (ع)، افزون بر ثواب و جایگاهی که در تفکر دینی ما دارد، در ترویج یک الگوی پاک و متعالی و برای گسترش فرهنگ صحیح اسلامی بسیار پراهمیت است. ما معمولاً به صورت سنتی، ایام عزا را بیشتر موردتوجه قرار میدهیم و این باعث میشود که برخی، بهویژه جوانان و نسل جدید، فکر کنند که دین اسلام، فقط دین غم است، دین گریه است و شادی و نشاط در آن راه ندارد؛ در حالی که اصلاً اینطور نیست. به همین دلیل، باید این ولادتها را با جدیت بیشتری برگزار کنیم.
بستر تربیتی را بشناسیم
اما برگردیم به بحث درباره سیره حضرت زینب (س). این بانوی بزرگوار، دستپرورده حضرت زهرا (س) و امیرمؤمنان (ع) است؛ در خانواده خوبی رشد کرده. توجه داشتهباشید که بستر تربیتی، یعنی خانوادهای که طفل در آن پرورش مییابد، نقش مهمی در شکلگیری شخصیت و آینده او دارد. افزون بر والدین، در این خانواده، برادرانی مانند حسنین (ع) و از آن مهمتر، وجود مقدس رسولخدا (ص) هم، در شکلگیری شخصیت حضرت زینب (س) نقش دارند. این روند تربیتی، از وجود گرامی آن بانوی بزرگوار، چنان شخصیتی ساخت که اگر بخواهیم بعد از حضرت فاطمه (س)، الگویی را برای بانوان مسلمان توصیف کنیم، به سراغ حضرت زینب (س) میرویم. در برخی روایات، وجود ایشان نزدیک به عصمت معرفی شدهاست؛ امام سجاد (ع) درباره عمه بزرگوارشان فرمودهاند: «أنتِ بحمدا... عالمة غیر معلمة، فهمة غیر مفهمة»؛ شما به فضل الهی، بانوی عالمی هستید که از کسی چیزی نیاموختهاست و فهمیدهای هستید که کسی به او چیزی را تفهیم نکردهاست. این روایت نشان میدهد که حضرت زینب (س)، علم لدنی داشته و پروردگار مستقیماً به قلب مبارک ایشان، برخی از معارف الهی را افاضه میفرمودهاست.
زیبایی در منظر زینب (س)
حضرت زینب (س) مادر شهید بود و رنج بسیاری را در راه خدا تحمل فرمود؛ غم شهادت عزیزانش را دید، گرسنگی و تشنگی فرزندان برادر را در آن سفر پرمحنت مشاهده کرد و رنج اسیری را به جان خرید. اما با این همه، تزلزلی در روحیهاش مشاهده نشد؛ حتی وقتی ابنزیاد، در کوفه خواست بر زخم حضرت زینب (س) نمک بپاشد و اتفاقات رویداده را بلایی معرفی کرد که بر سر وی و خاندان رسالت آمدهاست، دختر بزرگوار امیرمؤمنان (ع) بدون کوچکترین تردیدی فرمود که جز زیبایی ندیدهاست.
همین یک جمله، یعنی جمله مبارک «ما رأیتُ الّا جمیلاً»، کافی است تا بتوانیم به عظمت و بزرگی روح حضرت زینب (س) پی ببریم. اگر در مقام تبیین این جمله باشیم، باید بگوییم که زیبایی دو نوع است؛ یک زیبایی جسمانی و ظاهری و دیگری زیبایی روحانی و معنوی که البته زیبایی جسمانی و ظاهری گذراست و زیبایی روحانی و معنوی همیشه پایدار و جاودانه است. عاشورا و هر آنچه از بلاها و سختیها بر خاندان رسالت میرود، عامل و باعث جمال روح است؛ کسی که هدف متعالی دارد و مقصدش رسیدن به قرب الهی است، میتواند زیباییهایی را ببیند که دیدن آنها برای دیگران ممکن نیست. امیرمؤمنان (ع) در نهجالبلاغه میفرماید که در راه خدا، هیچ دردی را حس نمیکند و آنچه را که خرج میشود، غرامت و ضرر نمیداند. در جای دیگری میفرماید که ما به این دنیا آمدهایم تا روح خودمان را ورزیده کنیم، آمدهایم از نظر اخلاقی ورزیده شویم و این محنتها و غمها، نقش مهمی در این مسئله دارد. از شهید آوینی جمله زیبایی نقل شدهاست که میگوید اگر مقصد پرواز باشد، قفس ویران بهتر است.
نقش یک مربی خوب
برگردیم به بحث خودمان، اینکه حضرت زینب (س) چگونه به این مقامات رسید؟ نقش مهم را عرض کردم که مادر و پدر برعهده دارند؛ اگر انسانی بخواهد درست تربیت شود، اول باید مربی خوب داشتهباشد و بعد از آن، نیاز به فضای تربیتی مناسب و همنشین خوب هم دارد. حضرت زینب (س) در خانهای زندگی میکند که از همه نظر، زمینه یک تربیت صحیح در آن فراهم است. او در خانهای رشد میکند که در آن فضایل اخلاقی، در اعلا درجه وجود دارد؛ مادرش، فاطمه زهرا (س) وقتی به نماز شب میایستد و با خدا راز و نیاز میکند، مؤمنین و مؤمنات را بر خود مقدم میدارد؛ فرهنگ عالی اسلام و آنچه پیامبرخدا (ص) به مؤمنان آموزش میدهد، به صورت عینی در وجود مقدس حضرت زهرا (س) متبلور است و حضرت زینب (س) آن را میبیند. اگر قرار است فرزندانی تربیت کنیم که الگوی حیات زینبی در آنها پیاده شود، باید فضای تربیتی و بستر مناسب را هم برای آنها ایجاد کنیم؛ این الگو، یک الگوی ایدهآل است. الگویی که در آن بانویی پرورش مییابد که میتواند اینچنین استوار در مقابل دشمن ایستادگی کند، ترس به دل راه ندهد و پاسدار حریم ولایت و امامت باشد.
ویژگی مهم، اما فراموش شده
نکته دیگری که در سیره حضرت زینب (س) حائز اهمیت و توجه است، صراحت سخن و استفاده تمامعیار آن بانوی بزرگوار از بیان غرّاء و تأثیرگذار است؛ این در همان حالی است که حضرت زینب (س) ستون حیا و عفت و رعایت آموزههای اسلامی محسوب میشود؛ یعنی که این دو ویژگی، تزاحمی با یکدیگر ندارند. تربیت دختران ما باید به گونهای باشد که هم حیا و عفت را در بهترین حالت آن رعایت کنند و هم زبان گویا و حقطلبی داشتهباشند. متأسفانه ما در میان بانوان متدین و اهل عبادت، افرادی را که چنین باشند و بتوانند از بیان خودشان در راه ترویج معارف دینی به نحو احسن استفاده کنند، زیاد نداریم و به نظرم لازم است که به این مسئله، توجه ویژه داشتهباشیم.
الگوی ازدواج زینبی
حضرت زینب (س) یک مادر نمونه و الگوست؛ مادر شهید است. او فرزندانی را تربیت کرده که در میدان مبارزه، حق را از باطل بازمیشناسند؛ فرزندانی که حاضرند در راه اسلام، جان خودشان را فدا کنند. حضرت زینب (س) یک همسر نمونه هم هست؛ یک الگوی خوب برای دختران جوانی که میخواهند ازدواج کنند. آن حضرت، عبدا... بن جعفر را به عنوان همسر برمیگزیند و به خواستگاری او پاسخ مثبت میدهد؛ چرا؟ چون عبدا... مردی است شهره به سخاوت و صبوری. حضرت زینب (س) برای ازدواج با وی، شرط مادی نمیگذارد؛ فقط از عبدا... میخواهد که اجازه دهد هر روز برادرش حسین (ع) را ببیند و اگر او قصد سفر کرد، همراه او برود. اینکه در ازدواج معیارهای مادی نداشتهباشیم، کلید حل مشکلات امروزی نسل جوان است. چرا باید امر ازدواج آنها به دلیل توجه بیش از حد به مقولههای مادی و مالی، اینقدر به تأخیر بیفتد؟ این نکتهای است که باید حتماً به آن توجه ویژه داشته باشیم. در کنار همه مباحثی که مطرح کردم، حضرت زینب (س) اهل عبادت است؛ او حتی نماز شب خود را در شام غریبان ترک نمیکند. آن حضرت چنان در عبادات خود به خدا نزدیک است که برادرش، حضرت اباعبدا... (ع) از او میخواهد که در نماز شب، دعا در حق برادر را فراموش نکند و همین ایمان راسخ به خداوند است که به حضرت زینب (س) توانایی پایداری، مقاومت و ایثار را درحد اعلای آن میبخشد.