سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

داستانک/ دو برادر و کیسه‌های گندم

 

آخرین خبر/ دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می‌کردند: که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود. 
شب که می‌شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می‌کردند یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت:‌ (( درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می‌کند. )) بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت: (( درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده‌اش تأمین شود. )) بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگر مساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند. آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند.

خوبی هیچوقت در دنیا و آخرت از بین نمی‌رود... از "خوب" به "بد"رفتن به فاصله لذت پریدن  از یک نهر باریک است اما برای برگشتن باید از اقیانوس گذشت!






تاریخ : جمعه 101/9/18 | 1:3 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.