سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستانک/ از ماست که بر ماست

 

یکی بود/ درخت جوانی نزد درخت پیری رفت و گفت: «خبر داری که چیزی آمده که ما را می‌بُرد و از پایمان می‌اندازد؟»
درخت پیر گفت: «برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟»
درخت جوان رفت و دید سری از آهن و دسته‌ای از چوب دارد. پس نزد درخت پیر برگشت و گفت: «سرش آهن و تنه‌اش چوب است.»
درخت پیر آهی کشید و گفت: «از ماست که بر ماست.»






تاریخ : شنبه 100/6/6 | 5:32 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.