سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حکمت/ چرا روزی مؤمنان از جایی که گمان ندارند می رسد؟

 

شهر حدیث/ امام صادق علیه‏ السلام :
خـداوند عز و جل روزى مـؤمنان را از جـایـى مى ‏رساند که فکرش را هم نمى‏کنند ؛ و این بدان علّت است که وقتى مؤمن نداند روزیش از کجا خواهد رسید زیاد دعا مى‏کند .

نور الثقلین : 5/354/34 منتخب میزان الحکمة : 234






تاریخ : سه شنبه 101/6/8 | 7:0 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

 

حکمت/ خواب دانشمند بهتر است یا نماز خواندن نادان؟

 

شهر حدیث/ عنه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

نَومٌ مَعَ عِلمٍ خَیرٌ مِن‏صَلاةٍ عَلى جَهلٍ .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

خوابِ توأم با علم و دانش ، بهتر از نماز همراه با نادانى است .

منیه المرید : 104 منتخب میزان الحکمة : 396






تاریخ : دوشنبه 101/6/7 | 5:57 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

ضرب المثل/ ایراد بنی اسرائیلی

 

 کتابدونی/ بعد از آنکه حضرت موسی (ع) قوم بنی اسرائیل را از شر فرعون مصر نجات داد و آنها را به سمت سرزمین امنی هدایت کرد. قوم بنی اسرائیل که حالا آسوده خاطر شده بودند، پیوسته به پیامبر خودایراد می گرفتند و از حضرت موسی می خواستند که برای اثبات نبوت خود معجزات بیشتری به آنها نشان دهد، فی المثل زمین خشک را به سرزمین حاصلخیزی تبدیل کند یا از آسمان غذای ماکولی همچون سیر، عدس و پیاز ببارد. 
قوم بنی اسرائیل آنچنان در این کار زیاده روی کردند که این رفتار آنها به صورت مثل در آمد، "ایراد بنی اسرائیلی"کنایه از بهانه جویی و ناسازگاری بی دلیل و داشتن توقعات نابجا است.






تاریخ : دوشنبه 101/6/7 | 5:48 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

داستانک/ ناامید نشو

 

 کتابدونی/ تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد. با بی قراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد. 
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک بسازد تا خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید. روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود. اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست. آن کشتی می‌آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»

آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش نمی‌روند، اما نباید امیدمان را از دست دهیم، زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج. دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.






تاریخ : دوشنبه 101/6/7 | 5:43 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()

برگی از تاریخ/ زمانی که پیاده‌روی اربعین خطر اعدام داشت!

 

فارس/ ماجرای خطرهای پیاده‌روی اربعین چه بود؟ از دهه 30 شمسی پیاده‌روی اربعین به‌ویژه در مسیر نجف تا کربلا به‌تدریج شلوغ شد و تا دهه 50 شمسی جمعیت این پیاده‌روی هزاران نفری شده بود و بعد این‌طوری شد: «سال 1354 شمسی جمعیت بزرگی به سمت کربلا راه افتاد و به عربی شعاری دادند که ماندگار شد: ای آقا و سرور ما حسین بن علی (ع)، اگر دست و پای ما را هم قطع کنند سینه‌خیز به‌سوی تو خواهیم آمد... در میان راه نظامیان دولت بعث به شدت با آنان برخورد کردند و جمع بسیاری بازداشت شدند... در نهایت شش نفر از شیعیان نجف و از برنامه‌ریزان این سفر اعدام شدند».

پس از آن پیاده‌روی اربعین مخفیانه بود و زائران در گروه‌های کوچک 2 یا 3 نفری از مسیرهای بیابانی و از میان مزارع و دشت‌های خشک می‌گذشتند تا در مسیر گرفتار بعثی‌ها نشوند و چنین بود: «شیعیان عراقی از جنوب تا شمال به‌صورت پنهانی به کربلا می‌رفتند و اگر گیر می‌افتادند یا باید قصدشان را انکار می‌کردند یا کارشان به زندان و حتی اعدام کشیده می‌شد...

بسیاری از عراقی‌ها و شیعیان از آن روزها خاطرات تلخی دارند؛ آنها که برادر یا پدر یا اعضای خانواده‌شان بعد از لو رفتن زیارت، مفقود شده و بعدها یا جسدش را تحویل گرفتند یا اساسا هیچ اثری از آن عزیزانشان یافت نشد...

در آن‌ ایام به زائران امداد و کمک هم می‌شد و اهالی روستاها و ساکنان خانه‌های در مسیر، درها را می‌گشودند و بساط پذیرایی را آماده می‌کردند و به‌صورت پنهانی زائران حسینی را پذیرایی می‌کردند و وقتی مأموران بعثی به خانه‌هایشان می‌ریختند، می‌گفتند که این‌ها مهمانان ما هستند».

  







تاریخ : دوشنبه 101/6/7 | 5:33 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.