داستانک/ نبرد با مشکلی بزرگ
آخرین خبر/ یکی از اهالی ده به اسم مش مراد به صحرا رفت و شب از قضا حیوانی به او حمله کرد.
پس از بک درگیری سخت، بر حیوان غالب شد و آن را کشت و حیوان را به دوش انداخت و به سمت آبادی راه افتاد...
پس از ورود به ده، همسایه اش از بالای بام او را دید و فریاد زد: "آهای مردم، مش مراد یک شیر شکار کرده !"
مش مراد با شنیدن اسم شیر لرزید و غش کرد!بیچاره نمیدانست حیوانی که با او درگیر شده شیر بوده!
وقتی درگیر شده بود فکر میکرد که سگ قدیمی مش تیمور است وگرنه همان اول غش میکرد و به احتمال زیاد خوراک شیر میشد .
اگر از بزرگی اسم یک "مشکل" بترسید قبل از اینکه با آن بجنگید از پا درتان میآورد...تو زندگی مشکل وجود نداره همه چیز مسئله است و قابل حل.
تاریخ : جمعه 102/6/3 | 1:10 عصر | نویسنده : اسحق رنجبری | نظرات ()