3 وصیت مهم امام علی (ع) قبل از شهادت
فارس/ در نهجالبلاغه سه وصیت برای امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (ع) قبل از شهادت به ترتیب زیر نقل شده است:
1ـ خطبه 149: و من کلام له قبل شهادته.
2ـ نامه 23: و من کلام له قُبَیْل موته علی سبیل الوصیّة لمّا ضربه ابن ملجم لعنه ا?.
3- نامه 47: و من وصیّة له للحسن والحسین لمّا ضَرَبَهُ ابنُ ملجم لعنه ا?.
و، اما اینک اهم فرازهای این سه وصیت به مناسبت سالروز ضربت خوردن امام علی (ع) در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان فراروی شما قرار میگیرد:.
اما خطبه 149 دارای فرازهای زیر است:
1ـ یاد مرگ: «أَیُّهَا النَّاسُ! کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ، الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ، وَالْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ. کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ. هَیْهَاتَ! عِلْمٌ مَخْزُون»؛ای مردم! هر کس چیزی را که از آن میگریزد (مرگ) در حال فرارش خواهد دید. مدت عمر، میدانی است که شخص را در آن به سوی مرگ میرانند و گریختن از مرگ همان شتافتن به سوی آن است. چه روزگاران که در اسرار پنهان مرگ میاندیشیدم، ولی خداوند میخواست که همچنان پوشیده بماند. هیهات! این، دانشی است پوشیده و نهفته در خزانه اسرار.
2ـ سفارش به توحید و نبوت: «أَمَّا وَصِیَّتِی: فَاللهَ لَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً، وَمُحَمَّداً فَلَا تُضَیِّعُوا سُنَّتَهُ؛ أَقِیمُوا هَذَیْنِ الْعَمُودَیْنِ، وَأَوْقِدُوا هَذَیْنِ الْمِصْبَاحَیْنِ، وَخَلَاکُمْ ذَمٌّ مَا لَمْ تَشْرُدُوا. حُمِّلَ کُلُّ امْرِئٍ مِنْکُمْ مَجْهُودَهُ، وَخُفِّفَ عَنِ الْجَهَلَةِ. رَبٌّ رَحِیمٌ، وَدِینٌ قَوِیمٌ، وَإِمَامٌ عَلِیم»؛ اما وصیتم به شما: چیزی را شریک خدا قرار ندهید و سنت محمد (ص) را ضایع نکنید و این 2 ستون (توحید و سنت) را همواره بر پای دارید و این 2 چراغ را بیفروزید، تا اگر دچار تفرقه شدید نکوهش بر شما نباشد. تکلیف هر یک از شما به اندازه توان توان اوست، و تکلیف کسانی که نمیدانند سبکتر است. شما را پروردگاری مهربان، دینی استوار، و امامی داناست.
3ـ پند گرفتن و توجه به بیوفایی دنیا: «أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُکُمْ، وَأَنَا الْیَوْمَ عِبْرَةٌ لَکُمْ، وَغَداً مُفَارِقُکُمْ، غَفَرَ اللهُ لِی وَلَکُمْ! إِنْ تَثْبُتِ الْوَطْأَةُ فِی هَذِهِ الْمَزَلَّةِ فَذَاکَ... فَإِنَّهُ أَوْعَظُ لِلْمُعْتَبِرِینَ مِنَ الْمَنْطِقِ الْبَلِیغِ وَالْقَوْلِ الْمَسْمُوع»؛ من دیروز یار و همراه شما بودم، و امروز مایه عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا میشوم، خداوند مرا و شما را بیامرزد! اگر در این لغزشگاه (دنیا) پایم استوار باشد (و زنده بمانم) که خواسته شماست، و اگر پایم بلغزد (و مرگم فرا رسد) چنان بود که مدتی در سایه شاخههای درختان و در معرض بادهای وزنده و در سایه ابرها ــ ابرهایی که در فضای آسمان پراکنده میشدند و از میان میرفتند و سایه شان نیز از روی زمین ناپدید میگشت ــ به سر برده ایم. من همسایهای بودم که مدتی بدنم در میان شما بود و دیری نپاید که از من بدنی بیجان برجای خواهد ماند، کالبدی که حرکت میکرد و اینک ساکن شده، گوینده بود و اینک خاموش گشته. آرام خفتن من و از حرکت افتادن زبان و پایم باید شما را پند دهد، زیرا این امور برای کسانی که بخواهند پند گیرند، از هر بیان رسا و سخن شنیدنی پند آموزتر است.
4ـ وداع با مردم و بیان اینکه به زودی قدر مرا خواهید دانست و میفهمید چه کسی را از دست دادهاید: «وَدَاعِی لَکُمْ وَدَاعُ امْرِئٍ مُرْصِدٍ لِلتَّلَاقِی! غَداً تَرَوْنَ أَیَّامِی، وَیُکْشَفُ لَکُمْ عَنْ سَرَائِرِی، وَتَعْرِفُونَنِی بَعْدَ خُلُوِّ مَکَانِی وَقِیَامِ غَیْرِی مَقَامِی»؛ وداع من با شما وداع کسی است که آماده ملاقات با خداست. فردا (که در میان شما نیستم) به روزهای زندگی من مینگرید و اسرارم برایتان آشکار خواهد شد و پس از آنکه جایم را خالی دیدید و دیگری بر جایم نشست مرا خواهید شناخت.
اما نامه 23 که اهم فرازهای آن از این قرارند:
1ـ باز هم سفارش به توحید و نبوت: «وَصِیَّتِی لَکُمْ: أَلَّا تُشْرِکُوا بِاللهِ شَیْئاً، وَمُحَمَّدٌ فَلَا تُضَیِّعُوا سُنَّتَهُ. أَقِیمُوا هَذَیْنِ الْعَمُودَیْنِ، وَأَوْقِدُوا هَذَیْنِ الْمِصْبَاحَیْنِ، وَخَلَاکُمْ ذَمٌّ. أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُکُمْ، وَالْیَوْمَ عِبْرَةٌ لَکُمْ، وَغَداً مُفَارِقُکُمْ». آن گونه که مشاهده میشود این فراز در خطبه 149 نیز آمده بود.
2ـ سفارش به عفو قاتل خویش: «إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِیُّ دَمِی، وَإِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِیعَادِی، وَإِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِی قُرْبَةٌ، وَهُوَ لَکُمْ حَسَنَةٌ؛ فَاعْفُوا: (أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَکُمْ»؛ اگر زنده بمانم خود اختیاردار خون خود هستم و اگر بمیرم مرگ وعده گاه من است. اگر قاتل خود را ببخشم بخشیدن برای من مایه تقرب، و برای شما نیکی است؛ پس عفو کنید: «آیا دوست ندارید که خداوند شما را بیامرزد».
3ـ نگران نبودن خود از مرگ: «وَاللهِ مَا فَجَأَنِی مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ کَرِهْتُهُ، وَلَا طَالِعٌ أَنْکَرْتُهُ، وَمَا کُنْتُ إِلَّا کَقَارِبٍ وَرَدَ، وَطَالِبٍ وَجَدَ؛ (وَما عِنْدَ اللهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرار)»؛ به خدا سوگند! با مردن چیزی که آن را ناخوش دارم به سراغم نخواهد آمد، و چیزی را که نشناسم بر من پایدار نخواهد شد، بلکه همچون جوینده آب باشم که ناگهان به آب رسیده و طالب متاعی که به آن دست یافته و آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است.
اما نامه 47 و اهم فرازهای آن از این قرارند:
1ـ سفارش به تقوا: «أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللهِ»، و نیز: «أُوصِیکُمَا وَجَمِیعَ وَلَدِی وَأَهْلِی وَمَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللهِ»؛ شما و همه فرزندان و خاندانم را و هر که را نوشته ام به او میرسد، به تقوای الهی وصیت میکنم.
2ـ طالب دنیا نبودن: «وَأَلَّا تَبْغِیَا الدُّنْیَا وَإِنْ بَغَتْکُمَا»؛ و اینکه در طلب دنیا مباشید هر چند دنیا شما را طلب کند.
3ـ بر آنچه از دنیا به دست نیاورده اید، اندوه مخورید: «وَلَا تَأْسَفَا عَلَى شَیْءٍ مِنْهَا زُوِیَ عَنْکُمَا».
4ـ سخن حق بگویید: «وَقُولَا ِبالْحَقِّ».
5ـ برای ثواب یا برای آخرت کار کنید: «وَاعْمَلَا لِلْأَجْرِ (للآخرة)».
6ـ ستمگر را دشمن و ستمدیده را یاور باشید: «وَکُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً».
7ـ نظم در کارها: «وَنَظْمِ أَمْرِکُمْ».
8ـ اصلاح میان مسلمانان: «وَصَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ؛ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا یَقُولُ: صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَالصِّیَامِ»؛ و اصلاح میان مسلمانان؛ زیرا از جدّ شما شنیدم که میفرمود: «اصلاح میان مسلمانان از بیشتر نماز و روزهها بهتر است».
9ـ رعایت حال یتیمان: «اللهَ اللهَ فِی الْأَیْتَامِ؛ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ، وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ»؛ خدا را، خدا را در نظر بگیرید، در حق یتیمان؛ مبادا آنان را گاهی سیر و گاهی گرسنه بگذارید، مبادا با حضور شما تباه شوند.
10ـ رعایت حقوق همسایگان: «وَاللهَ اللهَ فِی جِیرَانِکُمْ؛ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّةُ نَبِیِّکُمْ، مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ»؛ و خدا را، خدا را در نظر بگیرید در حقّ همسایگانتان، که سفارش شده پیامبرتان هستند. پیوسته درباره آنان سفارش میکرد به اندازهای که پنداشتیم برایشان میراث معین خواهد کرد.
11ـ عمل به قرآن: «وَاللهَ اللهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ»؛ و خدا را، خدا را در نظر آورید در حق قرآن، مبادا دیگران در عمل به قرآن از شما پیشی گیرند.
12ـ سفارش درباره نماز: «وَاللهَ اللهَ فِی الصَّلَاةِ؛ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ»؛ و خدا را، خدا را در نظر بگیرید درباره نماز، که ستون دین شماست.
13ـ رفتن به خانه خدا: «وَاللهَ اللهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ، لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا»؛ و خدا را، خدا را در نظر بگیرید درباره خان? پروردگارتان، آنجا را خالی مگذارید، که اگر خانه خدا ترک شود از عذاب خدا مهلت نیابید.
14ـ جهاد با مال و جان و زبان: «وَاللهَ اللهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَأَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللهِ»؛ خدا را، خدا را در نظر بگیرید درباره جهاد در راه خدا با مال و جان و زبانتان.
15ـ پیوند و بخشش، و پرهیز از پشت کردن و بریدن از یکدیگر: «وَعَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَالتَّبَاذُلِ، وَإِیَّاکُمْ وَالتَّدَابُرَ وَالتَّقَاطُعَ»؛ بر شما باد پیوند و بخشش به یکدیگر، و بپرهیزید از پشت کردن و بریدن از یکدیگر.
16ـ امر به معروف و نهی از منکر: «لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ (أَشْرَارُکُمْ) شِرَارُکُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ»؛ امر به معروف و نهی از منکر را رها مکنید که بدکاران شما بر شما حکومت یابند و آنگاه هر چه دعا کنید به اجابت نرسد.
17ـ عدالت در قصاص: ثُمَّ قَالَ: «یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ! لَا أُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِینَ خَوْضاً، تَقُولُونَ: «قُتِلَ أَمِیرُ المُؤْمِنِینَ». أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِی إِلَّا قَاتِلِی. اُنْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ، فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ، وَلَا تُمَثِّلُوا (وَلا یُمَثَّلُ) بِالرَّجُلِ؛ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ 9 یَقُولُ: «إِیَّاکُمْ وَالْمُثْلَة وَلَوْ بِالْکَلْبِ الْعَقُورِ»؛ آنگاه فرمود:ای فرزندان عبدالمطّلب! نبینم شما را که در خون مسلمانان فرو افتید و بگویید: امیرمؤمنان کشته شد. بدانید که به قصاص خون من فقط قاتلم کشته میشود. بنگرید هرگاه من از این ضربت او کشته شدم، در برابر آن او را تنها یک ضربت بزنی، و اعضایش را نبرید که از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمود: «از مُثله کردن بپرهیزید حتی اگر سگ درنده باشد».