بیماری «عادی شدنِ نعمت»!
ناتوانی در دیدن داشتهها و نکات مثبت زندگی میتواند ناشی از دلایل و عوامل مختلفی باشد
بیشتر آنهایی که فقط به زندگی افراد پولدارتر از خودشان نگاه میکنند، مدام غر میزنند و حسرت نداشتههایشان را میخورند. آنها مدام به داشتن خودروی بهتر، خانه بزرگتر، تلفنهمراه به روزتر و ... فکر میکنند و این اتفاق، همه احساسهای خوبشان در زندگی بابت داشتن خیلی چیزها را کمرنگ میکند. یکی از بیماریهای روانی خطرناک، مرضی بیصداست که هیچگونه علامتی ندارد اما میتواند آسیب شدیدی به شما بزند. این بیماری، مرض «عادی شدنِ نعمت» است که در ادامه نکاتی درباره آن مطرح خواهد شد.
نشانههای مرض «عادی شدنِ نعمت»
اگر نعمتهای فراوانی داشتهباشید اما آنها را نعمت ندانید و در قبالش شکرگزاری نکنید، شما به این مرض مبتلا شدید. همچنین اگر وارد خانه شوید و همه اعضای خانواده در سلامتی بهسر ببرند اما «شکر خدا» را بهجا نیاورید، به بازار بروید، خرید کنید و به خانه برگردید، بیآنکه قدردان و شکرگزار صاحب نعمت باشید و آن را عادی و حق خودتان در زندگی بپندارید، هر روز در کمال صحت و سلامتی از خواب برخیزید و از چیزی نگران و ناراحت نباشید اما خدا را سپاس نگویید، به این بیماری مبتلا شده اید.
چرا بعضیها نمیتوانند شکرگزار باشند؟
درهم آمیختگی ویژگیهای شخصیتی انسانها، باورها و ارزشهایشان انکارناپذیر است. از سوی دیگر تجربیاتی که هر فرد در زندگی خود دارد میتواند باوری را در او شکل دهد یا باورهای پیشیناش را تحکیم کند، آنها را یکباره تغییر دهد یا باوری جدید در او نهادینه کند. گاه این تجربیات افراد را به سمتوسوی خاصی سوق میدهد. ممکن است برای فردی به قدری برتری بر دیگران و بینقص بودن حائز اهمیت باشد که او قادر نباشد در هیچ حالتی و در هیچ حدی از موفقیت، از خود و در نهایت زندگیاش احساس رضایت کند. کمالگرایی میتواند واکنشی به احساس فقدان درونی و خلأ ناشی از آن باشد. در واقع زمانیکه افراد بهصورت درونی فاقد احساس رضایت از خود هستند، تلاش میکنند با کسب کردن و صاحب شدن موقعیتهای بیرونی چشم گیرتر و اشیای گرانقیمت بیشتر، رضایت درونی به دست بیاورند و کمی شادتر باشند. غافل از اینکه هیچ اندازهای از دستاوردهای بیرونی نمیتواند خلأ درونیشان را پر کند. وقتی فرد در چنین موقعیتی به لحاظ درون روانی قرار داشتهباشد، قادر نیست از آن چه امروز متعلق به اوست لذت ببرد و بابت آنها احساس رضایت درونی داشته و در نهایت شکرگزار باشد.
درگیر معیار خوشبختی ظاهری نشوید
گاهی افراد بیش از آنکه دارای منابع ارزشی درونی باشند، از ارزشهای اجتماعی و معیارهای خوشبختی پیروی میکنند که جامعه به آنها عرضه میکند. ممکن است جامعه مدنظر فرد، حائز معیارهای صحیحی برای احساس رضایت نباشد یا معیارهای بیشمار یا دور از دسترسی را برای خوشبختی افراد در نظر بگیرد. افراد پیرو چنین اجتماعی صرف نظر از اینکه از چه میزان امکاناتی برخوردارند، نمیتوانند به رضایت درونی برسند. در این صورت افراد همواره به دنبال انطباق خود با یک تصویر خیالی هستند که اجتماع آن را ارزشمند میداند. بدیهی است که در چنین حالتی فرد بابت آن چه از آن برخوردار است، احساس خشنودی و رضایت نمیکند.
دلایل لذت نبردن از زندگی روزمره
گاهی افراد به دلیل اتفاقات پیشآمده در زندگیشان و نپرداختن به مسائل درونی که برای هر انسانی یک ضرورت است، دچار سردرگمی میشوند. میزان زیاد مسائل درونی حلنشده، افراد را درگیر یک نارضایتی عمیق میکند. در این حالت افراد رفته رفته احساساتی مانند حزن، اندوه و اضطراب را بیش از دیگر احساسات تجربه میکنند. این افراد قادر نیستند از زندگی روزمره و بودن در کنار خانواده احساس رضایت کنند. در چنین حالتی دید روانشناختی فرد کدر میشود و او ارزشی برای داشتههای خود قائل نیست. گاه ممکن است حتی این مسئله به دلیل مشکلاتی باشد که جامعه فرد را با آن درگیر کردهاست؛ برای مثال ناتوانی در کسب درآمد کافی یا داشتن تفریحات سالم از این قبیل مسائل هستند. حتی در چنین حالتی یک انسان برخوردار از سلامت روانی، میتواند تا حدی بر موقعیت پیشآمده فائق شود. او میتواند با افزایش قابلیتهای درونیاش مانند سرسختی و واقعبینی بهجای ناامیدی و استفاده از شبکههای حمایتی همچون خانواده و دوستان، شدت آسیبهای وارد شده از شرایط اجتماعی بیرونی را کاهش دهد.
مهارتی به نام توانایی دیدن داشتهها
شاید بتوان گفت در چنین موقعیتی پرورش توانایی دیدن داشتههای ارزشمند شخصی، بیش از پیش حائز اهمیت است. در دیگر موارد ممکن است فرد درگیر یک نیاز درونی شود که بیش از هر نیازی در زندگی درونروانی او نقش بازی میکند؛ برای مثال درصورتیکه فرد به شدت از تنهایی یا نبود رابطه عاشقانه رنج ببرد و این نیاز در او پررنگ باشد قادر نیست به دیگر داشتههای خود در زندگی بیندیشد و بابت آنها احساس خوشحالی کند. فردی که از موقعیت مالی و اجتماعی خوبی برخوردار است و دوستان حمایتگری دارد اما تمام نیازهای درونیاش مربوط به خواست یک رابطه عاشقانه است، لذتی از مصاحبت با دوستان یا اعضای خانوادهاش نمیبرد. چنین فردی نیاز به کمک تخصصی دارد تا بتواند دلیل چنین محوریتی را در روان خود دریابد، از سرمایه گذاری نامناسب درونروانی درباره چنین تمایلی اجتناب کند و در نهایت خواسته و نیاز خود را بهطرز مناسبی پاسخ دهد. بهطورکلی ناتوانی در دیدن داشتههای شخصی میتواند ناشی از دلایل و عوامل مختلفی باشد. بسیاری از رفتارها و تظاهرات بیرونی رفتاری ممکن است در ظاهر یکسان جلوه کنند درحالیکه از ایجادکنندههای متفاوتی به لحاظ درونروانی شکل گرفتهاند.
حواستان به نداشتهها هم باشد اما ...
افراط و تفریط در هر زمینهای مشکل ساز خواهد بود. گاه افراد تمایل به انکار ناکامیهای خود دارند، بنابراین به شکل کاملا اغراقشدهای به داشتههایشان توجه میکنند. در این حالت پرداختن به نکات مثبت زندگی شخصی نه یک توانایی سالم که یک دفاع روانشناختی در مقابله با اضطراب و ناخرسندی درونی است. یک انسان سالم در عین حال که برای داشتههای خود شکرگزار و خرسند است، از نداشته های خود نیز آگاه است. چنین فردی قادر است تمام احساساتش را بپذیرد و به نیازهای درونیاش بدون اینکه گرفتار انکار یا بزرگ نمایی شود پاسخ گو باشد.
خراسان
نویسنده : تینا امیری